چگونه قلبی سالم داشته باشیم؟

گام ۱ – توصیه های ساده و سودمند:

از یک برنامه غذایی صحیح و مناسب پیروی کنید. هر انسانی برای اینکه در سلامت کامل به سر ببرد، باید از مواد غذایی زیر در برنامه غذایی خود به اندازه کافی استفاده کند:

کربوهیدراتها (مواد قندی)

چربیها، پروتئین ها، ویتامین ها، مواد معدنی و آب.

استفاده از یک برنامه غذایی سالم و مناسب باعث بهبود سلامت، بویژه سلامت قلب شما میشود.

تحقیقات نشان میدهد که پیروی از یک برنامه غذایی مطلوب، یک عامل مهم در پیشگیری از بروز بیماری های قلبی است.

اگر در خوردن غذا مراقبت و دقت کافی داشته باشید، در پیشگیری از بروز بیماری های قلبی و عروقی تا اندازه قابل توجهی موفق خواهید بود. مصرف غذاهای نامناسب خطر بروز این بیماری را افزایش میدهد، در حالی که یک برنامه غذایی متعادل، خطر ابتلا به فشار خون بالا و سخت شدن دیواره رگها (تصلب شرایین) را کم میکند و تا اندازه ی زیادی شما را در برابر بیماریهای گوناگون دستگاه قلب و عروق محافظت مینماید.

یک رژیم غذایی حاوی مقادیر فراوانی از سبزیجات با برگهای سبز تیره، میوه های زرد رنگ یا نارنجی رنگ، سالاد، غلات سبوس دار، ماهی، مقادیر کمی گوشت و لبنیات کم چرب، برنامه غذایی مناسبی محسوب شده و در کاهش خطر بروز بیماری های قلبی و مغزی موثر است.

– مصرف نمک خوراکی را کاهش دهید:

کاهش مصرف نمک خوراکی خطر ابتلا به بیماری های قلبی و مغزی را کاهش میدهد، چرا که با مصرف نمک زیاد، فشار خون افزایش میابد. نمکدان موجود در کنار سفره، بیشترین منبع سدیم حساب میشود. برخی از داروها (مانند قلیایی کننده ها و دارویی ضد اسید، داروهای ضد سرفه، ملینها، آنتی بیوتیکها و آرام بخش ها)، ممکن است حاوی سدیم باشد. از این رو، این گونه داروها را تحت نظر پزشک مصرف کنید.

سعی کنید به هنگام پخت غذا از افزودن نمک خودداری کنید.

– میزان کلسترول خون خود را کنترل کنید:

کلسترول (چربی خون) بخش اصلی هر سلول است. بدن میزان کلسترول مورد نیاز خود را بیشتر در کبد تولید میکند. مشکل زمانی نمایان میشود که بدن بیش از اندازه نیاز خود، به تولید کلسترول بپردازد، به ویژه اینکه کلسترول اضافی در رگهای غذایی رسوب کند. تحقیقات نشان داده است که ارتباط مهمی بین مقدار بالای کلسترول و مشکلات قلبی وجود دارد. بطور کلی، افزایش کلسترول عامل مهمی در بروز بیماری های قلبی به شمار میرود.افرادی که میزان چربی خون آنها بالاست، تقریبا چهار برابر بیش از افرادی که چربی خونشان طبیعی است در معرض ابتلا به بیماری های قلبی قرار دارند.

کلسترول در غذاهایی با منشاء حیوانی، مانند گوشت، یافت میشود. برخی از انواع مواد غذایی که میزان کلسترول خون را افزایش میدهند عبارت اند از: گوشت قرمز، سوسیس و کالباس، قلوه، زبان، میگو، کلوچه، پیراشکی، پنیر پرچرب، سس مایونز، زرده تخم مرغ، خوراک مغز، چربیهای حیوانی، و روغن های جامد.

با کمک یک برنامه غذایی کم چرب، می توانید کلسترول بدن خود را در سطح مطلوب نگه دارید.

قسمت اعظم کلسترول هنگام شب و در موقع خواب در بدن ساخته میشود. بنابراین نباید پیش از خواب غذای سنگین بخورید. به جای استفاده از سسهای سالاد، میتوانید، ترکیب روغن زیتون، سرکه و آب لیمو و نیز چاشنیهای طبیعی مانند نعناع، پونه و پودر سیر به سالاد بیفزایید.

– مصرف میوه و سبزیجات را هرگز فراموش نکنید:

مناسب ترین مواد غذایی و بهترین انتخاب، سبزیجات تازه هستند. میوه و سبزیجات دارای انواع مختلفی از مواد شیمیایی میباشند که میتوانند از بروز بیماری های قلبی پیشگیری کنند. میوه ها وقتی به تنهایی و در زمان مناسب خورده میشوند، هضم و جذب آنها سریعتر و مناسب تر است. استفاده از میوه جات و سبزیجاتی مانند سیب، گریپ فروت، پرتقال، نارنگی، لیمو ترش، هلو، موز، انگور، هندوانه، سیب زمینی، گوجه فرنگی، کلم (گل کلم سبز)، اسفناج، کاهو، فلفل سبز، فلفل دلمه ای، ذرت و لوبیا سبز را در برنامه روزانه فراموش نکنید.

سبزیجات را میتوانید بصورت خام یا به همراه غذا مصرف کنید. البته پیش از مصرف سبزیجات، آنها را تمیز شسته و ضدعفونی نمایید. توصیه میشود میوه ها را با پوست مصرف کنید، زیرا پوست آنها حاوی مقادیری از انواع ویتامین ها هستند.

به منظور حفظ سلامت قلب و رگهای خونی خود، استفاده از میوه ها و سبزی ها را در برنامه روزانه (به ویژه میوه و سبزیجاتی که دارای پتاسیم هستند) فراموش نکنید.

– مصرف فیبر را افزایش دهید:

فیبر (الیاف گیاهی) ماده ای است که در گیاهان وجود نداشته و قابل جذب نیست. مطالعات اخیر نشان داده اند که مصرف فیبرهای محلول در آب موجود در انواع غذاها مانند سبوس جو، انواع لوبیا، عدس، نخود و سایر حبوبات می توانند از رسوب کلسترول خون (چربی خون) در رگها جلوگیری کنند. بطور کلی، افرادی که فیبر زیاد مصرف میکنند، چربیهای اشباع شده و کلسترول کمتر بکار میبرند.

مصرف فیبر را به تدریج زیاد کنید، در غیر اینصورت ممکن است گازهای معده شما افزایش یابد.

– در خوردن مواد قندی و شیرینی زیاده روی نکنید:

پژوهش ها نشان داده است که مصرف زیاد مواد قندی خطر ابتلا به بیماری رگهای قلب یا حتی سکته قلبی و دیگر رگهای محیطی را افزایش میدهد، بنابراین لازم است که در مصرف مواد قندی مانند شیرینی، آب نبات، کیک، بستنی، کلوچه، شکلات، و دسر احتیاط کنید.

– مصرف ماهی را افزایش دهید:

ماهی یکی از مواد غذایی شفابخش بوده و از بروز بیماری های متعدد جلوگیری میکند. احتمال خطر بروز بیماری قلبی، بخصوص حمله ناگهانی قلبی در افرادی که هفته ای یک تا ۲بار ماهی مصرف میکنند، تقریبا تا ۵۲ درصد کاهش پیدا میکند. تحقیقات نشان میدهد که مصرف ماهی یا روغن آن موجب کاهش کلسترول (چربی خون) شده و مانع از لخته شدن خون میگردد.

جایگزین کردن ماهی با گوشت قرمز، در برنامه غذایی در کاهش چربیهای زیان آور موثر میباشد.

– مایعات فراوان بنوشید:

بهترین نوشیدنی آب است. سعی کنید در طول روز ۶تا۸ لیوان آب بنوشید. اینکار برای فعالیت مناسب بسیاری از اندام های بدن شما، به ویژه پوست، کلیه ها، و قلب مفید است. مصرف این میزان آب در طول روز در حل چربیهای ذخیره شده در بدن بسیار موثر است.

از نوشیدن آب بین غذا خودداری کنید.

– مصرف چربی را کاهش دهید:

مصرف چربی زیاد باعث افزایش بروز بیماری های گوناگون، مانند تصلب شرایین (سخت شدن دیواره رگها) و شدیدتر شدن مشکل فشار خون میشود. در سالهای اخیر، چربیهای اشباع شده یکی از عوامل بروز بیماری های تنگی رگها و سکته فلج کننده است.

با انتخاب برنامه غذایی مناسب میتوانید مقدار چربی مصرفی خود را کنترل کنید.

برای برخورداری از یک قلب سالم توصیه دانشمندان این است که مصرف چربی روزانه باید کمتر از ۳۰ درصد کالری (۱۵ تا ۲۵ درصد کالری) روزانه باشد. متخصصان تغذیه نیز توصیه میکنند چنانچه به جای روغنهای اشباع شده یعنی انواع چربی که در گوشت قرمز، شیر و فرآورده های پرچرب آن وجود دارند از چربیهای اشباع نشده مانند چربیهای گیاهی و ماهی استفاده شود، موثرترین روش برای پیشگیری از بروز بیماری های قلبی میباشد. غذاهای مصرفی خود را اغلب بصورت آب پز و یا کبابی تهیه کنید.

برای تفت غذا از ظروف نچسب استفاده کنید تا روغن کمتری مصرف شود. از فرآورده های لبنی کم چرب (شیر، ماست، دوغ و پنیر) استفاده کنید.

پرخوری ممنوع!

پرخوری عملی نادرست است. پرخوری برای سلامتی و بهداشت بدن، بویژه قلب، مناسب نبوده و مشکلاتی برای اندامهای بدن فراهم میسازد. پرخوری برای بیماری قلبی بسیار خطرناک است و برای کسانی که آمادگی ابتلا به آنژین دردهای قلبی را دارند، یک نوع فعالیت غیر عادی محسوب شده و ممکن است باعث بروز سکته قلبی شود.

بطور کلی، پرهیز از پرخوری و مصرف غذاهای سالم و به میزان کافی، بهترین راه کمک به درمان بسیاری از بیماریها، از جمله بیماری قلب و عروق است. 

گام ۲ – داشتن قلبی سالم:

به منظور تندرست بودن، سلامت قلب و عروق از اهمیت زیادی برخوردار است. هر فردی میتواند با رعایت نکات بهداشتی، سلامتی قلب و عروق و عملکرد موثر آنرا حفظ کند. ما انسانها موظفیم در مورد سلامتی قلب خود، احساس مسئولیت داشته و برای عملکرد بهتر آن تلاش نماییم تا بتوانیم بدون روبرو شدن با ناتوانی و بیماری قلب و عروق، با نهایت سلامتی زندگی کنیم. فراموش نکنید که هرچه سطح آگاهی ما برای حفظ سلامتی قلب افزایش یابد، توانایی در کسب سلامتی قلب و عروق نیز بیشتر میشود. خوشبختانه، هرروز دانش ما درباره قلب و راه های پیشگیری از بروز بیماری های آن افزایش میابد.

قلب از مهمتربن اندامهای بدن است که بدون توقف و با نظم ویژه در بدن هر فرد به انجام وظیفه ی مهمی مشغول است. قلب با تپش مداوم خون را در داخل عروق دستگاه گردش خون پمپ میکند. دستگاه پیچیده گردش خون با طول تقریبی ۱۵۰۰۰۰ کیلومتر خون را به ریه ها جهت دریافت اکسیژن حمل کرده، آنرا به سراسر بدن انتقال میدهد و مواد زائد را جهت تجزیه و دفع به کبد و کلیه ها میرساند، و در واقع شبکه بسیار پیچیده و دقیقی است که دریافت اکسیژن و مواد مغذی ضروری هر سلول را تضمین میکند.

وجود قلب سالم برای کارکرد صحیح همه ی اندام های بدن ضروری است.

گام ۳ – وظیفه ی اصلی قلب:

وظیفه ی اصلی قلب تلمبه کردن خون قرمز و روشن (که حاوی مقادیر فراوانی اکسیژن و مواد غذایی است) از طریق شریانهای بزرگ به سرتاسر بدن میباشد. ضربان منظم قلب، آهنگ سلامتی انسان است. به این ترتیب، قلب شما طی یک زندگی طولانی با قدرت به رساندن اکسیژن و مواد غذایی به بدن ادامه خواهد داد.

امروزه، شیوع بیماری های قلب و عروق بین مردم کشورهای جهان روبه افزایش است. به عبارت دیگر، بیماری های قلب و عروق یکی از مهمترین مشکلات جوامع امروزی، به ویژه در کشور ماست. به ویژه اینکه بیماری های قلب و عروق علت مرگ و میر تعداد زیادی از انسانها در سراسر جهان میباشد. بنابراین لازم است در جهت حفظ و ارتقای سلامتی قلب خود کوشا باشیم.

آگاهی شما از عوامل خطرزا در بروز بیماری های قلبی اولین گام در پیشگیری از بروز ناراحتی های قلبی، به ویژه سکته ی قلبی است. 

گام ۴ – فشار خون بالا:

سیگار کشیدن، فشار خون بالا، کمبود فعالیت جسمانی (ورزش نکردن)، افزایش وزن (چاقی)، خستگیها، ناراحتیها و فشارهای روحی و عصبی، بالا بودن کلسترول خون (چربی خون) و سوءتغذیه از مهمترین عوامل خطر در بروز بیماری های قلبی بشمار میروند. هرچه میزان و شدت این عوامل بیشتر باشد، خطر بروز بیماری های قلبی زیادتر میشود. اما خوشبختانه این امکان وجود دارد که افراد بتوانند بسیاری از عوامل خطرناک در بروز بیماری های قلبی را کنترل کرده و از خود دور سازند.

بطورکلی، با رعایت توصیه های بهداشتی و تغذیه ای میتوان از بروز ناراحتی های قلبی و عروقی تا اندازه ی زیادی جلوگیری نمود. تحقیقات نشان داده است که بین بیماری قلبی و رژیم غذایی ارتباط مستقیمی وجود دارد. ماهی منبع مهمی از پروتئین حیوانی برای انسان محسوب میشود که به ۲ دسته ی بی چرب و چرب تقسیم میگردد. تغذیه سالم اساس گردش خون مناسب میباشد. ماهیهای سفید حاوی چربی کمی (معمولا کمتر از ۲ درصد)، و ماهیهایی مانند قزل آلا و آزاد حاوی ۱۰تا۲۵ درصد چربی میباشند. گوشت بیشتر ماهی های سفید فاقد چربی است، چرا که چربی در جگر جمع میشود و به عنوان یک منبع ویتامین مورد استفاده قرار میگیرد. ماهی به دلیل مواد معدنی مفیدی که داراست باید در برنامه غذایی گنجانده شود.

ماهی یکی از مواد غذایی بسیار شفابخش و پیشگیری کننده تعداد بیماری از بیماری ها، به ویژه بیماری قلبی-عروقی است. 

تقریبا همه ی مردم درباره ی خواص ماهی در جلوگیری از بروز بیماری های قلبی هم عقیده هستند. تحقیقات علمی نیز این قضیه را کاملا اثبات کرده است. مصرف کنندگان ماهی در سراسر جهان کمتر دچار بیماری های قلبی میشوند. حتی مصرف مقدار کم ماهی نیز دارای تاثیر شگفت آوری است. و بهترین راه کاهش احتمال ابتلا به بیماری قلب، خوردن ماهی میباشد. به ویژه ماهیهای چرب که به میزان زیاد دارای اسیدهای چرب امگا-۳ هستند.

اثر دارویی غذاهای دریایی به واسطه چربی درمانی ویژه های است که در ماهی به وفور یافت میشود. از ابن رو، هرچه ماهی پرچرب باشد، اثر درمانی آن روی بیماری های قلبی بیشتر خواهد بود. مطالعات نشان داده است افرادی که بطور مستقیم ماهی روغنی مصرف میکنند نسبت به افراد گوشت خوار (گوشت قرمز)، فشار خون پایین تری داشته و خطر بیماری های قلبی در آنها کمتر میباشد. ماهی هایی که دارای چربی زیادی میباشند عبارتند از: آزاد، قباد و شاه ماهی. بسیاری از پژوهشگران که به مطالعه روغن ماهی میپردازند بر این عقیده اند که مصرف ماهی حرکات قلبی را تنظیم کرده و از ابتلای انسان به بیماری های قلبی جلوگیری میکند.

احتمال بروز بیماری قلبی با حمله ناگهانی قلبی در افرادی که هفته ای یک یا دو بار ماهی مصرف میکنند تقریبا تا ۲۵درصد کاهش پیدا میکند. مصرف ماهی انسان را از حمله های قلبی مرگبار نجات میدهد.

مطالعات فراوانی این مطلب را که مصرف روغن ماهی خطر حملات قلبی را کاهش میدهد، تاکید میکند. 

چگونه فکرمان را مدیریت کنیم؟

گام ۱ – با طی کردن مراحل زیر این توانایی در ما ایجاد خواهد شد، امتحان کنید:

افکار منفی خود را شناسایی کنید

یک دفترچه یادداشت کوچک با خود داشته باشید. یادداشتی از افکار خود تهیه کنید. لحظه‌هایی از روز را که طی آن شاد بوده‌اید، در دفترچه بنویسید. آیا آنها مثبت، کارآمد و کافی بوده‌اند یا اینکه افکاری گیج کننده، اغراق‌آمیز و منفی داشته‌اید؟ آیا به رابطه میان آنچه اتفاق افتاده و عکس‌العمل‌هایی که شما در برابر آن نشان داده‌اید، توجه کرده‌اید؟ اگر جواب مثبت است، آیا شما نتایج افکار منفی را تجربه کردید؟ آیا تفاوتی میان کلمات و افکارتان وجود داشت؟ اگر این تفاوت وجود داشت، توجیه آن منطقی و درست بود یا خیر؟ آیا می‌توانستید راه بهتری برای ایجاد هماهنگی میان افکارو کلمات‌تان پیدا کنید؟

افکار منفی

یک خورشید قدرتمند را که نور قوی دارد، مجسم کنید. از این شعاع نورانی درخشان برای نابودی افکار منفی، فکرهای ناخواسته، تصورات و حس‌های نامطلوب که شناسایی می‌کنید، استفاده ببرید. این خورشید را مانند یک اسلحه که تمام وقت آماده شلیک است و به طور اتوماتیک افکار منفی را هدف قرار داده و آنها را می‌کشد، در ذهن خود داشته باشید. یادتان نرود که این خورشید را به عنوان دوست صمیمی و خیلی مهربان در تصور خود داشته باشید. به خاطر داشته باشید که چند بار در روز ناچار به استفاده از این خورشید شده‌اید. این کار باعث پیشرفت تدریجی هوشیاری شما می‌شود و افکارتان از این طریق رشد می‌کنند. علت افت شدید افکار منفی این است که هر گاه ما از چیزی استفاده نکنیم، به تدریج آن را از یاد می‌بریم و به عبارتی گم می‌کنیم.

فکار مثبت را جایگزین کنید

یکی از گام‌های حیاتی در این فرآیند، جایگزینی سریع افکار مثبت به جای افکار منفی از بین رفته است. هر چه مدت این جایگزینی کوتاه‌تر باشد، بهتر است. طولانی شدن زمان جابه‌جایی میان افکار منفی و مثبت باعث می‌شود که قدرت افکار شب کاهش پیدا کند. موفقیت و آرامش ما به شناخت کامل اهدافمان و پیگیری موثر برای دست‌یافتن به آنها است که هر دوی این عوامل به چگونگی مدیریت افکار ما بستگی دارد. کیفیت افکار ما است که کیفیت برون‌دهی خود را که عمل ما است، تعیین خواهد کرد. افکار ما قدرت جامه عمل پوشاندن به خود را دارند زیرا آنها وسیله‌ای هستند که انرژی درونی ما را به سمت فعالیت‌های جسمی یا ذهنی هدایت و کانالیزه می‌کنند. شرایط بیرونی و سایر تبعات آن فقط در صورتی می‌توانند به ما آسیب برسانند که ما این اجازه را از طریق افکارمان به آنها بدهیم. مثبت سخن بگویید، سخنان مثبت بزرگان را بخوانید. در محیط زندگی خود پوستر‌ها و کارت‌هایی که پیام‌های مثبت بر آنها نوشته شده بر در و دیوار بچسبانید.

منابع: هنر فکر کردن، همراه با قرآن، تفکر مثبت مقدمه زندگی مثبت

چگونه قابلیت های برتر خود را شناسایی نماییم؟

گام ۱ – پی بردن به درستی حرکت

هر یک از شما خواننده های عزیز از توانایی ها و استعدادهای منحصر به فردی برخوردار می باشید. چنانچه اگر بتوانید به درستی آن ها را توسعه و ارتقا دهید خواهید توانست برای دستیابی به اهداف درونی خود در زندگی و شغلتان از آن ها استفاده نمایید. اگر متعهد بر احاطه روی شرایط زندگی خود می باشید و یا اگر می خواهید خواسته های دیرینه ی خودتان را تحقق ببخشید حتی اگر قصد دارید در کار و حرفه ی خود به موفقیت های بزرگ برسید باید از این استعدادها و قابلیت های خود استفاده کنید و با تمام وجود بر نقاط قوت و برتری خودتان بیافزایید

 به کمک پنج علایم ذیل می توانید به درست بودن یا نبودن حرکت خود پی ببرید. بنابراین زمانی که فعالانه به زمینه ای می پردازید تا از استعدادها و قابلیت های خود استفاده نمایید در نهایت متوجه خواهید شد که:

در آن فعالیت در سطح عالی قرار دارید و عملکردتان به واسطه ی دستیابی به موفقیت عالی و فوق العاده می باشد.

از کاری که در حال انجامش هستید لذت می برید و آن را به عنوان یک کار خوشایند تلقی می کنید.

تشویق و ترغیب می شود تا انرژی بیشتری بگیرید البته امکان دارد ابتدا خسته و فرسوده شوید اما بعد از مدتی انرژی مضاعفی خواهید گرفت و به فعالیت خود ادامه خواهید داد.

انرژی و فعالیت تان به صورت مسری عمل می کند و حتی به اطرافیان خود همین شکل از نیرو را ساطع می کنید

گام ۲ – افزایش انگیزه

انگیزه ای در ذهن شما جرقه می زند تا پیوسته به این توانمندی های خود ادامه دهید و همچنان به مهارت هایتان بیافزایید و آن ها را در سطح عالی قرار می دهید. برای کسب قابلیت های مضاعف از انگیزه های بیشتری برخوردار می شوید تا بتوانید در این راه از استعداد هایتان استفاده کنید. با رشد و ارتقا توانمندی های خود خواهید توانست به اهداف و خواسته های درونی خود جامه ی عمل بپوشانید.

اگر به اندازهی کافی کوشش خودمان را به خرج دهیم با افرادی آشنا خواهیم شد که به راحتی می توانند طی پیشبرد موفقیت های خود به تعادل در کشف نقاط قوت و نظم و انظباط شخصی مان پی ببرد. بنابراین اگر با این گونه افراد کار می کنیم به راحتی می توانیم از شانس تجاری و حرفه ای مطلوب برخوردار باشیم

زمانی که با شخص یا اشخاصی برخورد دارید که در بسیاری از زمینه ها موفق می باشد رابطه برقرار کنید و از روش او تبعیت کنید تا بتوانید به موفقیت های قابل توجهی برسید. شما با توجه به مشخصات توانایی های خود و میزان پیشرفتی که به آن ها می دهید می توانید موفقیت کسب کنید تنها در این زمان است که می توانید موفقیت های درونی و بیرونی تان را تحت رضایت خاطر متوازن کنید.

خودت را دوست داشته باش

درود بر شما دوستان امیدوارم که حالتان خوب باشد من سپهره خدابنده هستم و امروز با اپیزود پانزدهم پادکست صلح درون با موضوع خودت باش در کنار هم خواهیم بود.ما هر کاری بکنیم قضاوت خواهیم شد یعنی کلا فرقی نمی‌کند چه کار کنیم،کجا برویم اصلا اصلا مهم نیست در هر حال ما قضاوت خواهیم شد چه درست باشد کارمان چه غلط باشد از نظر بعضی اصلا درست و غلط کلا تعریفش فردی است یعنی شما بهترین کار دنیا را کنید یک عده میگوین باریکلا آفرین و برخی میگویند چرا اینکار را کردی، بدترین کار را بکنید ازنظر حال عموم جامعه باز مخالف و برخی موافق خواهی داشت به خاطر همین خیلی خوب است که ما یاد بگیریم که یک جوری که دوست داریم زندگی کنیم حالا می‌خواهم بروم در چند تا مثال.یک مقدار این اپیزود می‌خواهم متفاوت‌تر بگویم می‌خواهم چند مثال برایتان چیز کنم.

هرگز به حرف های دیگران در مورد خود توجه نکنید

بینید من مدت‌های زیادی خودم درگیر این بودم که دیگران در مورد من چی فکر می‌کنند مثلا موقعی که می‌رفتم پیاده‌روی سعی می‌کردم خیلی شیک و رسمی و آدم فرهیخته‌ای باشم مثلا یک برداشت مثبتی از من بشود ولی من حالا درست است حالت همیشه دوست دارم برایم سوت بزنند، چه شد حالا باید این کار را شروع کردم خیلی جالب بود.یک بار بود باشگاه انقلابی ها آدمی داشت برای خودش راه می‌رفت سوت می‌زد و من انقدر حال کردم این طرف چون در واقع داشت کاری می‌کرد که من دلم می‌خواست بکنک ولی جسارتش را نداشتم. بعد از آن روز بعد من هرجا میروم معمولا سوت می‌زنم ؛ راه میرم،می‌دوم خیلی ها ممکن است بگویند چه آدم بیشعوری،ولی اوکی برفرض من بی‌شعور شاید خیلی هام بگویند چقدر آدم باحالی است هیچ فرقی به حال من نمی کند من همان کاری میکنم که با آن حال میکنم.آنهایی که با من حال میکنند دور من جمع می شوند.

آنهایی که فکر میکنند بیشعور هستم از من دور میشوند ولی این رفتار من به کسی آسیبی نمی‌زند. که در خیابان حالا مثلا دارید میروید خودتان هم تنهایی و سوت میزنید و حالا یک مرد از کنار شما رد بشود یا مثلا بعضیا آهنگ میخوانند موقع راه رفتن خیلی باحال به نظر میرسند،حال میکند طرف این کار را بکند چیزی نیست که به کسی آسیب بزند، چیزی که انتخاب آن طرف است.

سعی کنید خودتان باشید و از آن لذت ببرید

حالا نمیگویم مثلا دیگر آلودگی صوتی ایجاد کنید یک سوت ریز برای خودتان بزنید.یا یک مثال دیگه برایتان بزنم اونی که دارم میگویم خیلی اخیرا یعنی مثلا برای سی آبان نود و هشت است، مثلا در این حد نزدیک،بعد با یکی از دوستانم رفته بودیم یک رستوران در فرشته کلا بعضی از رستوران‌ها آدم هایی که می آیند خودشان با خودشان هم قهر هستند یعنی مثلا یک رخ برنده‌ای می‌گیرند و فکر می‌کنم مثلا چی شده است. اسم رستوران را نمیگوم که حالا تبلیغات نباشد من عادت دارم که پیتزار را با دست بخوذم همه این را می دانند که پیتزا را با دست میخوریم ولی فاز آن رستوران مدلی است که شما باید با کارد و چنگال بخورید هم راحت‌تر هم چی میگویند مرسوم‌تر است در این سبک. این پیتزاهایش برشی است و ایلایدی نیست که سبک مخصوص خودش است که با کارد و چنگال راحت تر است. من و دوستم کلا حال نمی‌کردیم.

این کار را کنیم حالا می‌کردیم با دست بخوریم بعد که این کار را کردیم اول گارسونی که پشت کانتر بود یک نگاه عجیبی به ما کرد مثلا میگفت: این آدما دیگر از کجا اومدند من دلم می‌خواست این کار را بکنم اوکی به نظرات شما من خز هستم اوکی ولی شاید یکی دیگر بگوید چقدر آدم باحالی و راحتی برویم یک مرحله جلوتر تمام این کارها چیزایی که چه میگویند ما ممکن است دوست داشته باشیم انجام بدهیم ولی به خاطر ترس از قضاوت انجام ندهیم چه فرقی می‌کند ما این کارامان چه آسیبی به آدم می‌زند یا مثلا چه تاثیری در زندگی طرف مقابلمان دارد که من با دست پیتزا بخورم یا نخورم یا با کار و چنگال بخورم یا مثلا سوت بزنم یا نزنم به کسی که آسیبی نمیزنم این انتخاب ماست یک جوری که دلمان می‌خواهد زندگی کنیم یک جوری که دیگران دلشان می‌خواهد ما زندگی کنیم و باور کنید هر کاری کنیم یک عده ای میگویند چقد آدم باحالی یک عده ای هم میگویند که آدم مسخره‌ و مزخرفی است این دوتا مثالی که زدم مثال ساده بود.

شما همیشه الویت زندگی خودتان هستید

شما درخیلی از جاها مهمتری دارید،مثلا خیلی ها در رابطه‌ها خواسته‌شان را بیان می‌کنند خب خودشان نیستند به خاطر این که مثلا فکر می‌کنند این کار نکنند آدم فرهیخته‌تر به نظریه میرسند، آدم داناتری هستند. بگذارید اصلا همه بگویند این آدم احمقی است در چیزی که می‌خواهید بگوید درچیزی که در ارتباط و دوستی در زندگی می‌خواهید بیان کنید اگر طرف مقابلت پذیرش بود که بهتر، اگر نبود بهتر هر چه زودتر از هم جدا بشوید بهتر است ولی اما به خاطر تایید شدن توسط دیگران کاری کنید که مطابق میلتان نیست چیزی که می‌خواهید را بیان نکنید به خاطر اینکه در نظر دیگران بالاتر بروید.

حرفی که دلمان می‌خواهد نزنیم به خاطر اینکه آدم روشنفکرتر و جالب‌ترین به نظر بیایم یا در دوستی‌هایمان یک سری چیزها بهمان برمی‌خورد، هیچ وقت نمیگویم هی تدر خودمان می‌ریزیم برای اینکه طرف مقابلمان ناراحت نشود خب بگو فوقش ناراحت میشود دیگر اگر آدمی با ناراحت شدن حرف زدن می‌خواد برود همان بهتر که برود. اگر رابطه‌ای انقدر سست و بدون پایه و اساس باشد اصلا برای چه دارید حفظش می‌کنید به همین خاطر خیلی مهم است که یاد بگیریم که خودمان باشیم و خواسته‌هایمان را بیان کنیم، جوری که واقعا هستیم زندگی بکنیم و باور کنید فرقی هم نمیکند اگر در آن رستوران من با کارد و چنگال غذایم را می‌خوردم شاید اگر یک آدمی با طرز فکر من بغلم نشسته بود گفت این چه آدمی است پیتزا را با دست نمیخورد چرا آدم راحتی نیست.

با خودتان مهربان باشید و خود را قضاوت نکنید

مثالا میگویم واسه همین در هر حال شما هر کاری کنید قضاوت  خواهید شد پس چه بهتر که جوری که دلتان می‌خواهد زندگی کنید. آنگونه که دلتان می‌خواهد رفتار کنیند جوری که دلتان می‌خواد نظرتان را بیان کنید.این هم در مواردی که به دیگران آسیب نمی‌زند نه اینکه مثلا بپیچید در  جاده خاکی مثلا هر جا دلتان می‌خواهد پارک کنید.آن هم دیگر یک کاری که جالب نیست حالا خیلی منظورم به این‌جور چیز ها نیست ولی چیزهایی که به کسی آسیب نمی‌زند انجامش بدهید چه اتفاقی میفتد این حتما به آن دقت بکنید. مطمعن باشید خیلی در زندگیتان تاثیر مثبتی دارد.

بعضی اوقات ما فکر می‌کنیم با اینکه خودمان نباشیم و رفتاری که دیگران دلشان میخواهد انجام بدهیم در نظرشان بالاتر میرویم ببینید شما وقتی که خودتان نیستد آن موقع یک ماسک گذاشته اید بروی صورتتان و دارید یک چیزی دیگری را نشان میدهید که خودتان نیستید وقتی خودتان نباشید ناخودآگاه با آدم هایی هم آشنا میشوید که سبک شما نیستند. من مثال های خیلی ساده‌ ای در بخش قبلی زدم این می‌تواند باشد که شما مثلا با یک نفر قرار گذاشتین می‌خواهید با آن دوست باشید. در جلسه‌ی اول خودتان یک آدمی نشان میدهید که نیستید از نظر سطح زندگی،سطح مالی،سطح کاری یک چیز را تعریف می‌کنید که اصلا وجود خارجی ندارد. خب این انتظار الکی دیگری در دیگران بالا می برید و باعث میشود بتواند در دراز مدت فشار بخورید چون می‌دانید دروغ است و در نهایت رو میشود و وقتی که شما خودتان گنده‌تر از چیزی که هستید معرفی می‌کنید یک جا بالاخره گندش در می آید و خودتان اصلا زجر می‌کشید.

اصلا فکر کنید شش ماه با کسی دوست هستید و  یکی از چیزهایی که میتواند رابطتان خراب کند همان خالی بندی‌هایی که اوایل گفتید خودتان نبودید خواستتان بهتر نشان بدهید اگر کسی هم کسی را ودار کنید که باید کنار شما باشد اگر کسی همین که اسید دوست ندارد اصلا برای چی باید با شما در ارتباط باشد شما نمی‌توانید یک معجزه کنید که مثلا کسی که دو میلیونش بشود چهل میلیون بکنید مگر اینکه دزدی بکند یا یک خلاقیت خاصی داشته باشد که تعدادشان خیلی باشد. پس دلیلی ندارد شما خودتان  را بهتره از چیزی که هستید نشان بدهید اگر آدم ها شما را همینگونه که هستید قبول دارند چه بهتر، اگر نه که اصلا به درد نمی‌خورد کسی که از همون اول دنبال تغییر شما است از سنگ مثلا چخماق که شما نمی‌توانید طلا استخراج بکنید. یک مثال مشابه ای  که اگر اوکی است سنگ چخماق یا طلا،نمیگویم بده یا خوب است بستگی به شما دارد شما دنبال چه باشید. اگر دنبال این باشید که آتیش روشن کنید چخماق به دردت می‌خورد.

در خود به دنبال اهداف زندگی بگردید

اگه بخواهید تجارت کنید طلا بیشتر به دردتان میخورد ولی باید ببینید دنبال چه هستید ممکن است من هیچ وقت دنبال تجارت نباشم دنبال سنگ چخماق باشم. مهم این است که شما چه می‌خواهید که هستید و چه میخواهید؟!حالا اگر با آن شخصیتی که هستید کسی که هستید آدم متناسب با شخصی خودتان و پیدا کردید که بهتر اگر نه بهتر که پیداش نکنید به چه دردی میخورد.فیلم هندی که نیست مثلا هی بریم خودمان یک جور دیگه ای نشان بدهیم باید خود واقعیمان باشیم و با واقعیت روبرو بشویم و اینگونه که روابطمان ارزشمند میشود.

حالا در یه رابطه ای دوستی باشد، رابطه‌ی عاطفی باشد رابطه کاری باشد مثلا طرف میرود استخدام بشود یک مهارتی ندارد میگوید مثلا زبان انگلیسی خوب است و بعد میرود به آن هلو و هاو آریو را می گپیند جا میخورد  خب چرا باید این کار را بکنیم به خاطر همین همیشه سعی کنید واقعی باشید،خودتان باشید کسی که بخواهد شما را می آید سمتتان کسی که نخواهد نمی آید در نهایت زندگی همیشه این شکل نمی‌ماند یعنی همچنین مثلا اوایلش می‌توانید با خالی‌بندی بروید جلو ولی بالاخره یک جا گندش در می آید و این گنده‌گویی و این رخ گرفتن همه اش موقتی است و این ماسک ها اصلا جذاب نیست.آدم که ماسک دارد اصلا لذت نمیبرد فکر کنید این برای ما ماسک گذاشته اید و دو آدم دروغگو مثلا با خالی بندی جفتشانم می‌دانند دارند خالی می‌بندند ولی رخ گرفتند که مثلا با همدیگر در ارتباط بوده اند.

به چه دردی میخورد خودتان دارید زجر می‌ دهید و نکته‌ی آخری که میخواهم بگویم بیخودی انتظار دیگران از خودتان را بالا نبرید با همین که هستید هستند بروید جلو  می‌دیدند چرا بیخودی وعده میدهید که آینده من اینگونه میشود اگر شد که چه بهتر و اگر نشد فدای سرتان بلاخره شما چیزی که هستید را نشان بدهید نه چیزی که میخواهید باشید و شاید هیچ وقت انتظاراتتان محقق نشود و ممکن است به آن نرسید. انتظار آدم ها  را در حد واقعی نگه دارید نه انتظاری که ممکن اس دست نیافتنی باشد یا اتفاق نیفتد این بهتان کمک می‌کند آرامشتان خیلی بیشتر بشود و نیاز داشته باشید تا تظاهر بکنید به کسی چیزی که نیستید.

کنترل هیجانات و احساسات، اصلی مهم برای کسب انرژی مثبت در زندگی

هیجانات و احساسات شما قدرتی جادویی دارند که می‌توانند انرژی خلاق تان را به تجربه‌ای واقعی از جمله تجربه‌ی رفاه و ثروت تبدیل کنند. کلید تغییر عقیدتون و در نتیجه تغییر و دگرگونی زندگیتان این است که با شور و هیجانی واقعی احساس کنید که آن زندگی که همیشه آرزویش را دهید اکنون از آن شماست انجام این کار اصلا سخت نیست تنها چیزی که لازم است این است که ذهنتان را در دوره‌های زمانی کوتاه متمرکزند و به طور مداوم از آن بهره ببرید به همین علت که از شما خواستم روزی پنج دقیقه از وقتتان را صرف کنید و با نهایت انرژی که می‌توانید در خودتان ایجاد کنید بر روی اظهارات هر روز تمرکز کنید.

 

تمرکز بر روی احساسات زمینه ساز موفقیت

 

همچنین برای متمرکز کردن شور و هیجان شما تمرینات ساده‌ای را در دو روز آینده ارائه می‌کنم.  اما امروز می‌خواهم اهمیت انرژی واقعی را که شما در این تمرینات روزانه و در دوره‌های زمانی کوتاه ولی با نهایت تمرکز صرف می‌کنید بازگو کنم به یاد داشته باشید که تا زمانی که خود شما واقعا تمایلی به تغییر نداشته باشید ممکن نیست بتوانید واقعا تغییر کنید. تمایل و آرزو محصول شور و هیجان است وقتی درد تغییر ناپذیری بر درد تغییرناپذیری غلبه می‌کند آنگاه زندگیتان خیلی سریع تغییر خواهد کرد پس سعی کنید امروز جمله‌ی تأکیدی خود را با نهایت شور و هیجانی که می‌توانید داشته باشید احساس کنید و بکوشید تا مراحل زیر را در طول این برنامه‌ی سی روزه به خاطر داشته باشید:

حالت خود را عوض کنید بایستی نفس عمیق بکشید و طوری رفتار کنید که انگار بیشتر از هر وقت دیگری در جسم‌تان انرژی دارید وانمود کنید انرژی قدرتمندی شما را فرا گرفته است طوری رفتار کنیدکه انگار از انرژی نامحدودی برخوردارید.

ذهن خود را با انتظارات و آرزوهای امیدبخش و مثبت پر کنید انتظار دیدن نتایج را داشته باشید بدانید که به اهدافتان خواهید رسید. خود را به این تمرینات عادت دهید و طوری به آنها خو بگیرید که گویی هیچ امکان شکستی وجود ندارد.

اظهارات روزانه را دست کم یک بار و با صدای بلند بخوانید اظهارات هر روز را روی کاغذ بنویسید و ذهن خود را در مدت پنج دقیقه روی این اظهارات متمرکز کنید. روی اهدافتان تمرکز کنید و احساس کنیم در حال حاضر به اهدافتان رسیده‌اید تصور کنید اگر در حال حاضر به همه‌ی اهدافتان می‌رسیدید چه احساسی داشتید آن را حس کنید.

هر فکری که به ذهن شما می‌آید بر روی برگه یادداشت کنید به خاطر تمام چیزهایی که در حال حاضر دارید شاکر و سپاس‌گزار باشید و دوباره برای رسیدن به آنها متعهد شوید و تلاش کنید. فورا اقدام عملی امروز را دنبال کنید.

 

هم اکنون پنج دقیقه فرصت دارید تا حقیقت جملات زیر را درک کنید

 

شور و هیجان من که با تمایلات من آمیخته شده است انرژی خلاق را برای به دست آوردن تمامی اهدافم در دنیای واقعی آزاد می‌کند. اقدام کنید! امروز زمان بررسیست شما در طول یک هفته از این دوره متحمل تغییر شده‌اید. به دفتر وقایع روزانه خود رجوع کنید و تغییر را که در حال حاضر در شما اتفاق افتاده است احساس کنید. باور داشته باشید که در حال تغییر مثبتی در زندگیتان هستید نسبت به خودتان احساس خوشایندی داشته باشید و به ادامه‌ی برنامه‌های این دوره سی روزه دوباره متعهد شوید.  تصمیم بگیرید که چه می‌خواهید و چه بهایی را حاضرید در ازای آن بپردازید برترین را در خود تعیین کنید.  آماده به کار شوید و به محل کارتان بروید.

 

برنامه‌ی روز نهم

 

تمایلات شما راهی برای پیشرفت روانشناختی شما به عنوان یک انسان هستند اگر تمایلات خود را دنبال کنید و از خودتان علت باقی چیزهایی را که می‌خواهید داشته باشید بپرسید در می‌یابید که تمایلات آن همیشه شما را برای رسیدن به حالات هیجانی و عاطفی خاصی سوق می‌دهند برای مثال فرض کنید که هم اکنون شما آرزوی رفاه می‌کنید ولی رفاه چه چیزی را برای شما به ارمغان خواهد آورد؟ آیا واقعا هزار اسکناس صد دلاری را که در گوشه‌ای خیره شده‌اند می‌خواهید و آن را نشانه‌ی واقعی ثروتشان می‌پندارید یا اینکه واقعا آرزو دارید که آن حسی را که وقتی پول کافی به شما می‌رسد داشته ‌باشید؟ پاسخ روشن است شما واقعا خود پول را نمی‌خواهید یه خرده کاغذ رنگ شده‌ای بیش نیست و باید از دسترس دیگران محافظت شود آنچه که شما می‌خواهید آزادی عدم وابستگی توانایی شریک شدن حل کردن مشکلات و شفا یافتن خود و دیگران است.

کنترل احساسات روشی برای رشد و ترقی

 

در نهایت می‌خواهید خوشحال باشید تمام این‌ها احساسات هستند نه چیزهایی که باید به دستشان بیاورید همچنین حالات عاطفی و هیجانی هستند که شما آرزوی آنها را می‌کنید ولی چرا آرزو می‌کنید این احساسات را داشته باشید؟ زیرا این احساسات بعد تکامل روانشناختی شما به عنوان یک انسان هستند شما می‌خواهید بیشتر به دیگران ببخشید بیشتر داشته باشید و بیشتر تجربه کنید پس باید به تمایلات خود به عنوان احساسات و هیجانات مثبت و مکمل رشد و ترقی نگاه کنید متاسفانه ما اغلب شرطی می‌شویم که به خاطر طمع و زیاده‌خواهی احساس گناه کنیم بسیاری از مردم معتقدند که تناقض واضحی بین خواستن و تمایل به داشتن همه چیز و احساس همدردی با بدبختی و گرفتاری افرادی که پول کمی دارند وجود دارد ما به این باور سوق داده شده‌ایم این خصلتی شیطانی‌ست که بخواهیم در دنیایی که فقر آن را فراگرفته پولدار باشیم.

 

تکامل دریچه ای برای کنترل انرژی زندگی

 

این نگرش حقیقت مهم گوهر انسانیت را از قلم انداخته است تکامل تجربه‌ی شخصی است و هر فردی باید بیاموزد که چطور بتواند انرژی زندگی را بیش از حدی که هرکسی آرزو دارد از خود بروز دهد حتی اگر توسط واقعیت دنیا که بر پایه‌ی مصیبت و بدبختی فنا شویم باز هم نمی‌توانیم به دیگران کمک کنیم. همدردی به این معنا نیست که شما باید به اندازه‌ی بقیه‌ی انسان‌ها غمگین و فقیر باشید. همدردی واقعی به این معناست که شما باید تمام قدرت شخصی، انرژی امیدبخش و ثروت خودتان را در جهت از بین بردن موقعیت‌ها و شرایطی که در دنیا به نظرتان نامطلوب است به کار گیرید ولی تنها زمانی که فردی ادعای مالکیت قدرتی عالی را می‌کند تجربه‌های فیزیکی منفی کاهش می‌یابد.

مسئولیت پذیری، رکن اصلی هر انسان خود ساخته

بگذارید در مورد روزی که زندگیم را عوض کرد بگویم.در سن ۱۸ سالگی و می خوام این رو به شما بگویم چون ممکنه این روز برای شما اتفاق بیفتد تنها با این قاعده و این مفهوم کاملاً تو زندگیم انقلاب شد. به یک سمینار رفتم اولین باری بود که به یک سمینار می رفتم و معلم روبروی اتاق داشت درباره روابط صحبت میکرد.

درباره شخصیت اشتراک گذاشته شده بین دو نفر برای بهتر شدن رابطه بحث می کرد،از اوضاع میخواست تو به شرکت کنند و از حضار میخواست که در بخش شرکت کنند.هنگامی که من ۱۸ سال سن داشتم همه راه های عشق و روابط را میدانستم پس بلند شدم و گفتم ۵۰-۵۰ هر دو نفر باید انجام بدم با نگاهی به سخنران قطعاً جواب درست نبود،یک نفر دیگه بلند شد و گفت ۴۹-۵۱ میدونید یه نفر باید یکم بیشتر از دیگری تو را بهش تلاش کنه،هنوز جواب درست نبود یکی دیگه بلند شد و گفت ۸۰-۲۰و یک مقدار در موردش توضیح داد ولی هنوز جواب درست نبود.

 

مسئولیت و وظایف زندگی خودتان را قبول کنید.

همین موقع یک نفر پای تخته رفت و به سادگی نوشت صددرصد. زمانی که شما عزیزان تمام وظیفه خودتان را بدون هیچ انتظارات و بازگشتی انجام دهید رابطه خودتان را ساخته اید،حتی اگر انتظار جبران داشته باشید،دائم دارید رابطه تان را خراب می کنید و همه دارند توضیح میدن چه جوری همیشه تو هر شرایطی صددرصد برای زندگیمون مسئول هستیم.

این تقصیر مک دونالت نیست،تقصیر اوباما نیست،تقصیر اقتصاد نیست،تقصیر اداره بهداشت و سلامتی نیست،تقصیر دولت نیست،تقصیر آب و هوا نیست،تقصیر شرایط حاضر نیست تنها کسی که در زندگی تان مقصر است خود شما است. شما یک زن یا یک مرد خودساخته هستید،بخواهید یا نخواهید شما مسئول هستید.

انتخاب خواسته های عالی گام اصلی موفقیت

اگر من یک تخته سیفودی ده اینچی اینجا  برو روی زمین بگذارم و بگویم بر روی آن راه بروید و به شما ۲۰ دلار به شما میدهم اینکار را میکنید؟ البته ۲۰ دلار بی زحمت،اما اگر همین تحته را بردارم ولی و یک پل بر روی یک ساختمان ۱۰۰ طبقه بسازم چی؟ باد می آید و پرنده ها پرواز میکنند،اگر همان ۲۰ دلار را برای راه رفتن روی این تخته در ارتفاع پیشنهاد بدهم چی؟ حالا این کار را میکنید؟

احتمالا به من نگاه میکنید و می گویید که به هیچ وجه این کار را انجام نمیدهم. اما اگر بچه شما در ساختمان روبه رو باشد و ساختمان آتش گرفته باشد و زبانه های آتش تن آن را لمس کند و بسوزاند چی؟ اگر رد نشوید مطمئنا هلاک می شوند و می میرند،از آن تخته رد می شود تا آنها را نجات دهید حتما جوابتان قطعا و بلافاصله است،چه آن بیست دلار باشد یا نباشد،چرا هنگامی که از شما خواستم که بر روی آن تخته رد شوید گفتید به هیچ وجه؟ در حالی که در بار دوم تامل نکردید،ریسک و خطرش همان بود پس چه چیزی تغییر کرد؟

 

خواسته های فوق العاده، دلیل موفقیت یک انسان

هدفتان تغییر کرد و دلیلتان برای انجامش عوض شد و می بینید که نگامی که دلیلتان به اندازه کافی بزرگ باشد شما تقریبا در هر صورت آن را انجام میدهید و قدرت چرایتان باعث می شود که به چیزهای دنیویی و پر زحمت و خسته کننده بچسبید و هنگامی که عقلتان به اندازه کافی قدرتمند باشد، همه چطورها بی معنی میشوند و هنگامی که خواسته انگیزتان را راست و ریس نکنید هر راهی را برای زندگی بهتر جستجو میکنید،رها میکنید.

اگر دلیل و خواسته هایتان عالی نباشد سنگر تعهد تان به اندازه کافی قدرتمند نیست و به مانند تمام انسان هایی که تصمیمات را می گیرند و خیلی زود وا می دهند و بلافاصله به زندگی پر هم همه شان برمیگردند اما دیگر نه شما نه.

 

۸ گام طلایی تا موفقیت

این یک سخنرانی یکی دو ساعته بوده است که من به سه دقیقه کاهش داده ام. حدود هفت سال پیش من با تد در هواپیما بوده ام و آن از من خواست که این کار را انجام دهم. من داستانم را از سال نوجوانی شروع می کنم که یک دانش آموز فقیر دبیرستانی بود. از من پرسید راز موفقیت چیست؟ دچار مشکل شدن چون نمی دانستم چه جوابی را باید به او بدهم. من از هواپیما پیاده شدم و تد گفتم: این  خیلی بد است که من بین صدها فرد موفق قرار دارم ولی نمیتوانم،در مورد راز موفقیت چیزی بگویم.من می خواهم این آنها این را بپرسم و به بچه ها بگویم،نتیجه ظرف۷ سال ما ۵۰۰ مصاحبه با این افراد انجام دادیم  و الان می خواهم نتیجه آن را به شما بگویم.

 

۱- احساس بزرگترین انگیزه انسان است.

اولین آنها احساس است. فری من می گوید:احساس من بزرگترین انگیزه من است. من کار را برای عشق انجام میدهم نه برای پول. اگر کسی این کار من را تکرار کند حاضرم به آن پول بدهم . موضوع مهم این است که اگر با عشق کار کنید پول هم می آید .

 

۲-سخت کوشی روش انسان های موفق است.

دوم کار است. یک آدم موفق می گوید: همه چیز به سخت کوشی ربط دارد و هیچ چیزی ساده به دست نمی آید. ولی من تفریح زیادی را دارم، درست میدونید تو تفریح زیادی داری تو که  همیشه کار میکنیی،خوب فکر میکنم وقتی میخواهد تفریح کند بیشتر کار میکند نه.

 

۳-تمرکز و خوب بودن در کار

خوب بودن.الکس کاردن می گوید:اگر موفق شوید سرتان را بندازید بر روی کار و اینقدر انجام دهید تا در آن ماهر شوید،هیچ جادویی در کار نیست،تمرین،تمرین،تمرین.

 

۴- تمرکز عنصر رسیدن به موفقیت

نورمن جکسوم می گوید:هر کاری که باید انجام دهید این است که تمام ذهن خودتان را روی یک چیز متمرکز کنید،هول دادن خودتان را هل بدهید.دیوید بایر می گوید که هم از لحاظ روحی خودتان را هول بدهید و هم از لحاظ جسمی هول بدهید و هول بدهید،شما باید در برابر شرم و تردید خودتان را رو به جلو هول بدهید.گولدی هان می گوید:من همیشه نسبت به توانایی خودم تردید داشتم.کارم به ادازه کافی خوب نبود و خیلی هم با هوش نبودم و فکر نمیکردم که موفق شوم البته هول دادن خودتان کار ساده ای نیست.به همین دلیل خدا مادر خلق کرد.فرندکیو به من گفت:مادرم همیشه من را رو به جلو هول میداد.

۵- مهربانی و خدمت به اطرافیان

خدمت.شروین دولان می گوید که همیشه این افتخار را داشته ام به عنوان یک دکتر خدمت کنم.آن می گوید من میخواستم میلیونر شوم و متوجه شدم با خدمت به خودم به این چیز نمیرسم و تصمیم گرفتم به مردم خدمت کنم و میدانستم با خدمت به دیگران پول هم گیرم می آید.ایده داشتم تاسیس شرکت نرم افزار های میکرو رایانه،من فکر میکنم ایده خوبی بود و فکر میکردم با خدمت به دیگران پول هم گیرم می آید.ایده داشتم،بیل گتس می گوید:من یک ایده داشتم تاسیس شرکت نرم افزار  میکرو رایانه من فکر میکنم ایده خوبی بود.البته ایده داشتن و خلاقیت جادو نیست،باید برخی کارهای ساده را انجام دهیم و در این زمینه شواهد زیادی وجود دارد.

۶- پشت کار، راهی برای عبور از شکست ها

پشتکار.جو می گوید پشت کار دلیل اصلی موفقیت ماست.شما باید در برابر شکست پشتکار داشته باشید،در برابر انتقاد،در برابر در ،در برابر بیهودگی ها،در برابر فشار باید پشتکار داشته باشید.

حالا باید چگونه رمز موفقیت را یاد بگیریم.کاملا ساده است اگر هزار دلار دارید وارد برنامه تد شوید.نتیجه بحث سخرانی ما این شد که ما ۷ راز موفقیت داریم و ۹ راز مهم که باید همه آنها را به خوبی به خاطر بسپاریم.متشکرم،از همه شما متشکرم

چطور با اضطراب های ناشی از عزت نفس پایین کنار بیاییم

کسانی که عزت نفس پایین دارند دو نوع اضطراب را زیاد تجربه می کنند:

  • اضطراب اجتماعی

شخصی وارد یک جلسه ای می شود یا هم وارد یک مهمانی که راحت تر قابل درک است.با خودش می گوید که من اینجا خیلی تنها هستم و حرفی ندارم بزنم تمام کسانی که در مهمانی هستند در حال حرف زدن هستند البته آنچه که من بلد هستم را اینها گوش نمی دهند،حتی ظاهر اینها هم از من بهتر است.با هوش تر هم به نظر هستند شاید اگر اینها ببیند که من کجا زندگی می کنم و شغل یا مدرک من را بدانند که من را راه نمی دهند به این مورد می گویند اضطراب اجتماعی.

شخص هنگامی که وارد جمع می شود احساس میکند که هیچ آورده ای ندارد.در حالی که این باور غلطی است.در حالی که منی که به این مهمانی دعوت شده ام حتما دست آوردی داشته ام.

در یک لحضه دچار اضطراب اجتماعی می شود و بعد جالب این ماجرا اینجا است که در حالت اضطراب یک رفتارهایی انجام میدهد که دیگران هم به این نتیجه میرسند که این شخص چرا در این جمع آمده است،از اول درست آمده بود اما این اضطراب اجتماعی رفتارها و عکس العمل هایش را خراب کرده است.

  • اضطراب ناشی از موفقیت و خوشحالی

مثال: شما می آید عضو یک باشگاه شوید دو حالت دارد یا شما را عضو باشگاه می کنند یا نمی کنند،اگر شما را عضو نکنند که صد در صد باشگاه خوبی است و اگر شما را عضو کنند یعنی باشگاه خوبی نیست.اگر شما ر عروسی دعوت کنند آنجا عروسی قطعا جذاب نیست.

در زندگی چه معنایی پیدا می کند این،انسانی که ارزش خود را پایین می آورند و یا روی خودشان قیمت واقعی و ارزشمندی پایینی می گذارند.حتی اگر دیگران هم به آن توجه کنند یا ارزش برایش قائل شوند،خودش را لایق این موقعیت نمی داند.

مثلا:

  • یک زندگی عاطفی.یک مردی عزت نفس پایین دارد و عاشق یکی از دانشجوهای دانشگاهشان می شود.می گوید که من نباید بهش بگویم این شخص قطعا به من جواب منفی می دهد. خلاصه عده ای هستند که ما را به انجام بعضی از کارها تشویق می کنند و هی تشویق می کنند و می گویند برو بگو برو بگو.و اتفاقا آن خانم این را می گوید اتفاقا من هم به این موضوع فکر کرده بودم و قصد داشتم با شما صحبت کنم.راستش من از حرف هایی که سر کلاس میزنید و برخوردتان به این فکر فرو رفته ام خیلی رفتار مشترک داریم. این آدم اگر اعتماد به نفس پایینی دارد و اگر خودش را کوچک و بی ارزش خودش را بداند.از فردای روز ازدواج به خودش می گوید که چه دلیلی داشت که این شخص با من ازدواج کرد،یک مشکلی دارد که من نمیفهمم لابد پدرش معتاد است،بچه خودشان است شاید بچه خودشان نباشد.انواع چیزهایی که به ‌ذهن دیگران نمیرسد را امتحان می کند و در آخر فکر میکند که با برخی از انسانها رابطه داشته است و فقط خواسته است که من فقط یک سایه بالاسر آن باشم. و از فردا کارگاه بازیها و مشکوک بودن ها شروع میشود. و اینکه آخر به طلاق کشیده می شود نه اینکه خانم بد باشد یا آقا بد باشد بلکه مرد خود را لایق این زندگی نمیدانست.
  • همین مسئله را می توانیم در سازمان ها ببینیم و می گوید این شرکتم شرکت خوبی نیست که ما را استخداممان کرده اند.بجای آنکه از این موضوع خوشحال شود،ایراد می گیرد و فکر میکند شرکت ایراد داشته است.از فردا شور و ذوقش کم می شود و هر چه بیشتر می گذر کمتر کار میکنند و اخراجش می کنند و بعد از اخراج شدن به این موضوع پی میبرد که شرکت خوبی بود.

بعضی از انسان ها عادت دارند که رو خودشان برچسپ بی ارزشی یا ارزان قیمت می گذارند.

جمله برندن که در رابطه با عشق می گوید:مهم ترین مانع تجربه عاشقانه این است که خودمان را لایق عشق ندانیم.

عدم تجربه روابط عاشقانه

و این برچسپ کم ارزشی باعث می شود که رابطه عاشقانه را تجربه نکنند.اگر بخواهیم به شکلی بحث ها را خلاصه کنیم باید بگوییم اینکه اصل خوشحال بودن و خوشبخت بودن پذیرش خوشحال یودن و خوشبختی است.اینکه بپذیرم اگر من خوشحال هستم حقم است تلاش کردم و خواستم و حقم هست.

مثلا یکی از دوستان من،همه چی اش در زندگی اش خوب است .این شخص همیشه استرس داشت و هنگامی که از آن پرسیدیم که چرا استرس داری گفت که:زندگی از این بدتر که نمی تواند شود همیچی خوب است و اگر اتفاقی بیفتد قرار است بدتر شود.به این می گویند استرس از شاد بودن یا اضطراب از خوشحالی و خوشبخت بودن.خوشحالی و خوشبختی چیزی نیست که شود همان لحضه به آن برسیم و اگر خودمان را آماده نکنید. اگر نگرش و دیدگاه اصولی به آن را در ذهنمان ایجاد نگرده باشیم و به آن جایگاه نداده باشیم خیلی زود از بهشت شادی و خوشبختی و محبت رانده می شویم.

نشانه هایی که می توانیم عزت نفس را اندازه گیری کنیم

۱-برخورد باز با دیگران

برخورد گشاد و باز هم می تواند نشانه عزت نفس انسان باشد، انسان هایی که  عزت نفس پایینی دارند، با هر انسانی که سخت برخورد می کند لذت می برند. اما انسان های دیگری را می بینید در رده‌های بالاتر سازمانی  یا دولتی شما انتظار دارید که هنگامی که این انسان شما را می بیند با شما صحبت نکند، در سازمانی کار میکنید که اصلاً نمی دانید مدیر شما را می شناسد اما هنگام رد شدن شما را میبیند به شما می‌گوید که یک لحظه صبر کن امروز به نظر می‌آید که کسل باشید، گفتم که نه حالم خوب است اما مدیر راضی نشد و گفت مشخص است که کسل هستی گفتم که راستش مادرم مقداری مریض است و بر می گردد به شما می گوید که من واقعاً متاسفم آیا می توانم برایتان کاری انجام دهم،من گفتم که مرخصی گرفتن و می خواهم بروم و آن برگشت و گفت اگر کاری داشتی من هستم، آدم واقعیتش این است که شاید کار خاصی هم انجام ندهد، اما سهم بسیار زیادی برای ساختن آن روز کارمندش دارد.

این باعث می شود که آن کارمند یک ماه یا دو ماه بعد با یک انگیزه مضاعف کار کند. هنوزهم  آن مدیر اسم این کارمند را بلد نیست. هنوز هم این کارمند امتیاز خاصی نگرفته است. اما امتیاز معنوی بزرگی گرفته است. آدمهایی که عزت نفس بالایی دارند استقلال هم دارا هستند من نمی دانم این فایل صوتی را کجا گوش می دهید، فرض کنیم در ماشین دارید گوش میدهید و فکر کنید شما چهار نفر در آن ماشین حضور دارید و پنج نفر از شما این کار را با علاقه دارند گوش میدهند. نفر پنچم هی ساعتش را نگاه میکند،پنجره را بالا میکشد و به بیرون نگاه میکند و هی بیند که این ها در حال گوش دادن است.

۲-تسلط بالا در جمع

انسانی که عزت نفس بالایی دارد می تواند بگوید که بچه ها می شود چیز دیگری را گوش بدهیم در حال حاضر؟ و بچه ها میگویند که نه ما در حال گوش کردن هستیم و می گوید ببخشید من میخواستم فقط بپرسم شاید شما دوست داشته باشید چیز دیگری را گوش بدهیم .

معنای عزت نفس بالا این نیست که خواسته هایم را به دیگران تحمیل کنم. اما می گویم اشکالی ندارد مابین دو نفر در ماشین من یک رای دارم و می خواهم استفاده کنم و اعلام می کنم و می گویم باشد باشد شما چهار نفری و تعداد تومان بیشتر است اما من نظرم را گفته ام.

بعضی از جلسات بر میگردند و می گویند که چه کسانی موافق امضاء هستند.همه دستشان پایین است فقط دو نفر دستشان بالا است،و اینها تا می بینند که بقیه دستشان پایین است دستشان را پایین می آوند. این آدم آن استقلال را ندارد،خودش را از آن ۱۰ نفر قابل رای دادن نمی دانند.

در کنار اینها احساس امنیت مهم است،کسانی که عزت نفس بالایی دارند همیشه عزت نفس بالایی دارند.

انجام کارها به بهترین صورت ممکن

در سازمانی کار میکند،مسئول دفتر است شخص دیگری هم هستند که می آورندش تا کمک آن مسئول دفتر باشد.آنی که عزت نفس بالایی دارد من که می دانم کارم را خوب انجام می دهم،می دانم نیروی ارزشمندی هستم؛چه بهتر که کمک حال من است و ما با هم می توانیم پیشرفت کنیم،حال به من به هر دلیل می گویند بروم قطعا هر کسی مانند من جای دیگری برود کار دارد،اما آدمی که عزت نفس پایینی دارد،از فردا صبح می آید و طرف را چپ چپ نگاه می کند و طرف هنگامی که با آن شخص سلام می کند در جواب یک سلام خالی میدهد.شما بفرماید پشت میزتان و میام خدمتتون و سعی میکند جای نامه ها غلط و خلوت بگذارد.سعی میکند جای پسورد را به طرف یاد ندهد،از همان اطلاعات اولیه که دارد خوب استفاده نکند.