چطور با اضطراب های ناشی از عزت نفس پایین کنار بیاییم

کسانی که عزت نفس پایین دارند دو نوع اضطراب را زیاد تجربه می کنند:

  • اضطراب اجتماعی

شخصی وارد یک جلسه ای می شود یا هم وارد یک مهمانی که راحت تر قابل درک است.با خودش می گوید که من اینجا خیلی تنها هستم و حرفی ندارم بزنم تمام کسانی که در مهمانی هستند در حال حرف زدن هستند البته آنچه که من بلد هستم را اینها گوش نمی دهند،حتی ظاهر اینها هم از من بهتر است.با هوش تر هم به نظر هستند شاید اگر اینها ببیند که من کجا زندگی می کنم و شغل یا مدرک من را بدانند که من را راه نمی دهند به این مورد می گویند اضطراب اجتماعی.

شخص هنگامی که وارد جمع می شود احساس میکند که هیچ آورده ای ندارد.در حالی که این باور غلطی است.در حالی که منی که به این مهمانی دعوت شده ام حتما دست آوردی داشته ام.

در یک لحضه دچار اضطراب اجتماعی می شود و بعد جالب این ماجرا اینجا است که در حالت اضطراب یک رفتارهایی انجام میدهد که دیگران هم به این نتیجه میرسند که این شخص چرا در این جمع آمده است،از اول درست آمده بود اما این اضطراب اجتماعی رفتارها و عکس العمل هایش را خراب کرده است.

  • اضطراب ناشی از موفقیت و خوشحالی

مثال: شما می آید عضو یک باشگاه شوید دو حالت دارد یا شما را عضو باشگاه می کنند یا نمی کنند،اگر شما را عضو نکنند که صد در صد باشگاه خوبی است و اگر شما را عضو کنند یعنی باشگاه خوبی نیست.اگر شما ر عروسی دعوت کنند آنجا عروسی قطعا جذاب نیست.

در زندگی چه معنایی پیدا می کند این،انسانی که ارزش خود را پایین می آورند و یا روی خودشان قیمت واقعی و ارزشمندی پایینی می گذارند.حتی اگر دیگران هم به آن توجه کنند یا ارزش برایش قائل شوند،خودش را لایق این موقعیت نمی داند.

مثلا:

  • یک زندگی عاطفی.یک مردی عزت نفس پایین دارد و عاشق یکی از دانشجوهای دانشگاهشان می شود.می گوید که من نباید بهش بگویم این شخص قطعا به من جواب منفی می دهد. خلاصه عده ای هستند که ما را به انجام بعضی از کارها تشویق می کنند و هی تشویق می کنند و می گویند برو بگو برو بگو.و اتفاقا آن خانم این را می گوید اتفاقا من هم به این موضوع فکر کرده بودم و قصد داشتم با شما صحبت کنم.راستش من از حرف هایی که سر کلاس میزنید و برخوردتان به این فکر فرو رفته ام خیلی رفتار مشترک داریم. این آدم اگر اعتماد به نفس پایینی دارد و اگر خودش را کوچک و بی ارزش خودش را بداند.از فردای روز ازدواج به خودش می گوید که چه دلیلی داشت که این شخص با من ازدواج کرد،یک مشکلی دارد که من نمیفهمم لابد پدرش معتاد است،بچه خودشان است شاید بچه خودشان نباشد.انواع چیزهایی که به ‌ذهن دیگران نمیرسد را امتحان می کند و در آخر فکر میکند که با برخی از انسانها رابطه داشته است و فقط خواسته است که من فقط یک سایه بالاسر آن باشم. و از فردا کارگاه بازیها و مشکوک بودن ها شروع میشود. و اینکه آخر به طلاق کشیده می شود نه اینکه خانم بد باشد یا آقا بد باشد بلکه مرد خود را لایق این زندگی نمیدانست.
  • همین مسئله را می توانیم در سازمان ها ببینیم و می گوید این شرکتم شرکت خوبی نیست که ما را استخداممان کرده اند.بجای آنکه از این موضوع خوشحال شود،ایراد می گیرد و فکر میکند شرکت ایراد داشته است.از فردا شور و ذوقش کم می شود و هر چه بیشتر می گذر کمتر کار میکنند و اخراجش می کنند و بعد از اخراج شدن به این موضوع پی میبرد که شرکت خوبی بود.

بعضی از انسان ها عادت دارند که رو خودشان برچسپ بی ارزشی یا ارزان قیمت می گذارند.

جمله برندن که در رابطه با عشق می گوید:مهم ترین مانع تجربه عاشقانه این است که خودمان را لایق عشق ندانیم.

عدم تجربه روابط عاشقانه

و این برچسپ کم ارزشی باعث می شود که رابطه عاشقانه را تجربه نکنند.اگر بخواهیم به شکلی بحث ها را خلاصه کنیم باید بگوییم اینکه اصل خوشحال بودن و خوشبخت بودن پذیرش خوشحال یودن و خوشبختی است.اینکه بپذیرم اگر من خوشحال هستم حقم است تلاش کردم و خواستم و حقم هست.

مثلا یکی از دوستان من،همه چی اش در زندگی اش خوب است .این شخص همیشه استرس داشت و هنگامی که از آن پرسیدیم که چرا استرس داری گفت که:زندگی از این بدتر که نمی تواند شود همیچی خوب است و اگر اتفاقی بیفتد قرار است بدتر شود.به این می گویند استرس از شاد بودن یا اضطراب از خوشحالی و خوشبخت بودن.خوشحالی و خوشبختی چیزی نیست که شود همان لحضه به آن برسیم و اگر خودمان را آماده نکنید. اگر نگرش و دیدگاه اصولی به آن را در ذهنمان ایجاد نگرده باشیم و به آن جایگاه نداده باشیم خیلی زود از بهشت شادی و خوشبختی و محبت رانده می شویم.

چطور بفهمیم عزت نفسمان پایین است؟

نیاز به تایید دیگران

آدم هایی که عزت نفس پایین دارند معمولا به تایید دیگران دارند.شخصی لباسی را می خرد و آن لباس از همه لحاظ و جهت بسیار زیباست و آن را دوست دارد،لباس را خریده است اما با استرس لباس را نگاه میکند و هنگتمی که از آن می پرسی که آیا از خرید خود راضی هستی در جواب می گوید:فردا لباس را می برم شرکت و نظر دیگران را می پرسم و فردا در یک فرایند دمتراتیک باید از بقیه نظرات را بپرسد و رای بگیرد که اگر رای بیشتر خوب بود به این نتیجه میرسد که لباس زیایی خریده است. اصلا راضی نمی شود که بگویید من این لباس را دوست دارم و اگر کسی هم آن را دوست نداشته باشد مهم من هستم که آن را دوست دارم و از پوشیدن آن لذت کافی را می برم.

همین نیاز تایید خود را در سازمان هم نشان می دهد. مثلا مدیری در شرکتی حرفی را می زند و میبیند که همه با سر تکان دادن به نشانه تایید به آن علامت می دهند، کیف می کند و یک نفر آن وسط سر تکان ندهد می گوید فلانی نظرت را بگو ببینم آیا شما نمی خواهید نظرت را بگویی  و بزور می خواهد از بقیه تایید بگیرد .

مقایسه خود با دیگران

آدمهایی که عزت نفس پایینی دارند،ویژگی دیگه آنها این است که دائما خود را با دیگران مقایسه می کند، مثلا شخصی ماشینی را با هزاران بدبختی آن را خریداری کرده است با ماشین خود به عروسی می رود و هنگامی که وارد محیط عروسی می شود به دقت نگاه می کند که بقیه با چه ماشینی وارد مجلس شده اند و اگر ماشینی را مانند خودش می بیند باید مطمئن شود که مدلش از ماشین آن پایین تر است و وقتی به این موضوع مطلع می شود یک خیال را حت می کشد و حال اگر ماشینی آنجا پارک شده است که بالاتر از آن باشد دیگر آن عروسی برایش عزا می شود. در کل مدت عروسی دنبال به این موضوع است که به دیگران میخواهند توضیح می دهد که دیگران با رانت خواری و دزدی چه ماشینهایی میخرند.از نظر آن تمام کسانی که بالاتر از ماشین خودش سوار می شوند دزد و تمام کسانی که پایین تر از ماشین سوار اند بی عرضه هستند.

مقایسه درآمد خود با دیگران

یا هنگامی که با دوستانشان قرار ملاقات در جایی را گذاشته اند و میخواهند که دورهمی را برگزار کنند، و از دوستانشان می پرسند که چقدر حقوقی می گیرد و اگر طرف مقابل مقدار کمتر از آن را بگویید خیالش راحت می شود و یک نس راحت می کشد، و اگر در آن دورهمی کسی بالاتر از آن بگوید دیگر آن  مهمانی برایش به عزا تبدیل می شود.

مقایسه افراطی

در این موضوع مقایسه افراطی هم داریم.مقایسه افراطی یعنی؛آدمی نجار است بلند می شود میرود یک جایی که طرف مقابل خیاط است.تمام مدتی که آنجا نشسته است همش درگیر حساب و کتاب است که طرف مقابل چقدر درآمد دارد و تجزیه تحلیل می کند که تا الان ۵ تا مشتری داشته است و اینقدر پول گرفت،اینقدر سودش باشد چقدر درآمد دارد حالا ما این همه خاک اره می خورم و اندازه این شخص درآمد نداریم.

خودشان را با آدمایی که هیچ ربطی با آن ها ندارند خود را مقایسه میکند.مقایسه افراطی با همه  و حتی بعضی ها خود را با بچه هایشان را هم خود را مقایسه میکنند.

مثلا در جمعی نشسته اند و بچه اش در حال سرچ کردن در اینترنت می باشد و فامیل می گویند که ماشاءالله ببینید که چقدر خول در اینترنت سرچ می کند،و بر می گردد می گوید والا اگر ما هم در آن زمان کسی بگو که این امکانات را در اختیارمان قرار میداد تا الان بیل کتس شده بودیم و بعد خیالش راحت می شود.حتی با یچه خودش هم مقایسه می شود.

آدم هایی که عزت نفس پایینی دارند ویژگی های دیگری دارند.

طلب کار بودن!

ویژگی دیگرشان این است که طلب کار هستند.مثلا در رستورانی نشسته اند و به گارسون می گوید که برایش نوشابه سیاه برایش بیاورد و بعد از چند دقیقه می گوید که ن الان که فکر کردم نوشابه سیاه بهتر است و بعد از این اخلاقش کیف می کند و با خودش می گوید آن من هستم که دستور می دهم و لذت زیادی را تجربه می کند.

توپوق زدن

آدم هایی که عزت نفس پایین دارند یک خطر خیلی بزرگی هم تهدیدشان می کنند اعتماد  به نفسشان هم در جاهای مختلفی پایین می آید.من را دعوت می کنند به سخنرانی و من هنگام سخنرانی چند توپوق می زنم و تهش می گویم خیلی حرفای خوبی زده ام حالا برخی از جاها خراب شد،با تمام اعتماد به نفس زیاد دفعه بعد هم میروم و شروع به سخنرانی میکنم و بلاخره بعد از پنچ یا ده سخنرانی ماهر می شوم.و آن شخصی که اعتماد به نفس پایین دارد بعد سخنرانی و در برخی از جاها توپوق زدن زدن با خودش می گوید: جملاتم که همه پرت و پلا بود چند جایی هم که اشتباه داشتم یک نفر هم در آن آخر می خندید.

بنابراین اعتماد به نفس ریشه عزت نفس است.به عبارتی اهتماد به نفس میوه درخت عزت نفس است.

آدم هایی که اعتماد به نفس بالایی دارند ویژگی های دیگری هم را دارا هستند.

قضاوت های افراطی

ما که صفر و صد تنها نداریم ما اگر بخواهیم به کسی امتیاز دهیم ۲۰ داریم ۵۰ داریم.یک کارمندی است در شرکت سال ها کار کرده است و یک بار یکی از صورت حسابهایی که برای شرکت آورده است به هر دلیلی که نمی دانیم یک فاکتروز اضافه آورده است.

شخص داری عزت نفس: کاش این کار را نمی کرد ولی شاید یک مشکلی داشته است شاید نتوانسه است به ما بگوید و حتما دلیلی برای کارش دارد.

اما آن شخصی که عزت نفسش وایین است در چهصورتی می تواند سطح زندگیش را بالا ببرد و همیش احساس می کند همه دزد و کلاهبردار هستند و من خوب هستن و در این مورد می گوید:این شخص هم دزد است و خائن است.در ظاهر در حال گلایه کردن است اما در باطن بسیار خوش حال است.الحمدالله همه مثل من هستند تا الان فکر میگردم فقط من خودم دزد هستند ولی نه الان می بینم که همه مثل من هستند.

افراط و تفریط در قدرت

آدمهایی که عزت نفس پایین دارند در قدرتشان هم افراط و تفریط می کنند.عزت نفس بالا شخص فکر میکند:من چقدر باید اراده ام را به آنها تحمیل کنم اما شخصی که عزت نفس پایینی دارد نمی دارند که یک چک یک تیغی است در ناحیه دست.و هر روز کارمندان را با الفاظ بد صدا می کند و ازجهت هم کیف می کند که آنرا سرخورده کرده است. و فردا فکر میکند که اگر من اینگونه برخورد کنم و از اینجا برود که کار ما در اینجا لنگ می ماند،و روز بعد با الفاظ زیبا با آن صحبت می کند.

این مورد ها را هم در دعواهای زناشویی هم مشاهده میکنیم. و یکی از آنها شروع به حرف های ناسزا و بد و بیراه گفتن به در و دیوار و شب که می شود می گوید که ببخشید اگر صبح بدرفتاری کردم و شروع به ابراز تاسف می کند .

عصبی بودن

انسانی که به صورت نامتعادل هستند در برخی از موادر بسیار عصبی هستند و در برخی از مواقع بسیار آرام و صبور. و اطرافیان در مقابل این افراد می مانند که باید چه کاری را انجام دهند و کدام شخصیتشان را باور کنند.

از جمله نشانه و ویژگی است که عزت نفس پایین من را نشان می دهد.

آدم هایی که عزت نفس پایین دارند یک ویژگی جالب دیگری هم دارند یا بیش از حد خودشان را مقصر می دانند یا دیگران را مقصر می دانند.

خود مقصر پنداری یعنی چه؛دیده اید بعضی از مواقع در حال راه رفتن با دوستانمان هستیم و پای یکی از دوستانمان به سنگ برخورد می کند و ما می گوییم آخ ببخشید؛ با اینکه اصلا به ما ربطی نداشته است.

مقصر دانستن خود

بعضی از انسان ها خود را بیش از حد مقصر می دانند هر اتفاقی می افتد اینها آماده معذرت خواهی هستند.هر اتفاقی می افتد بلافاصله معذرت خواهی می کنند.

یک عده از آدمها خود مقصر پنداری افراطی دارند اگر بخواهیم یک لغت عجیب و غریب بخواهیم برایشان بگذاریم.یک سری از آدم ها هم دگر مقصر پنداری دارند؛هر چی می شود بقیه در آن ماجرا مقصر هستند.مثلا؛ با همسرش به طلاق کشیده شده اند میگویم تو چقدر مقصر بودی در این جدایی و این اتفاقات و آن در جواب می گوید: من هیچ تقصیری ندارم من تمام تلاشم را کرده ام که فقط یک زندگی صادقانه داشته باشم فقط خدمت و فقط عشق،آیا واقعا می شود در رابطه ای تمام تقصیرات آن شخص باشد و آن شخص بی تقصیر و همه راه را درست رفته باشند.انسان هایی که عزت نفس پایینی دارند همیشه این مشکل را دارند و تقصیرات در گردن شخص دیگری می اندازند،کلا دنبال مقصر گشتند برایشان اذت است،از اینکه انسان ها را مقصر کنند لذت می برند.

 

خواهشم این است که قبل از اینکه به ادامه بحث من گوش دهید یکبار دیگر من اینها را خلاصه و تیتر بار می میگویم و در همان کاغذی که در خدمتتان است ویژگی هایی که دارید را بنویسید و چقدر خوب می شود که در کنار آن هم امتیازی بگذارید، وقتی می نویسید ۱۰۰ یعنی این ویژگی خودم هستم و وقتی می نویسید ۵۰ یعنی گه گاهی، داشتن این لیست در ادامه می تواند کمک مفیدی به ما بکند.

من از کجا بدانم که خودم مشکل اعتماد به نفس دارم؟

یک آدمی اعتماد به نفس پایین دارد سعی میکند آنرا پایین بکشد،مثلا کسی که جایگاه بالایی دارد با آن تماس می گیرد و قبل از اینکه به طرف بگوید چه کسی پشت تلفن است،تلفن را به طرف مقابل میدهد و طرف بدون آگاهی با طرف صحبت می کند و مدیر می آید و می گوید چرا با آن شخص اینگونه صحبت کردی و آن کارمند چون موفق شده بود لبخند زیرکانه ای می زند،و می گوید برای اینکه کسی با انسان های جایگاه بالا صحبت کند حاصل سالها تجربه است.احساس امنیت باعث میشود دیگران را رقیب خودم بدانم و جالبش اینجاست که خیلی از ما هم این را تجربه کرده ایم.کسانی که دیگران را رقیب خودشان نمی دانند اتفاقا در جایگاه خوبی قرار دارند و در جایگاهشان می مانند و کسانی که بقیه را رقیب خودشان می دانند،خیلی سریعا جنگ رقابت را راه می اندازند و دوست دارند بقیه را کنار بزنند و از شر اینها هر چه زودتر آنها را کنار بزنند زیرا همه جا را میدان رقابت تبدیل می کنند.

بحث های دیگر هم وجود دارد که در ادامه می گوییم.

انسان هایی که عزت نفس دارند،خطاهای خود را بهتر میدانند.ما باید افتخار کنیم که جمله معروف بوعلی سینا در اکثر کتاب های علوم رفتاری و ذاکره تکرار می شود؛کسی که برای یک اشتباه هزار دلیل بیاورد در مجموع هزار و یک اشتباه انجام می دهد.

ارتباط عزت نفس و اشباهات

آدمی که عزت نفسش بالاست،می گوید که اشتباه کردم،من اشتباه کردم و به این موضوع فکر نکرده بودم،من اصلا این اطلاعاتی که می گویی را متوجه نشده ام.

درست است ممکن است من که یک مدیر هستم و یک اشتباهی را انجام بدهم کارمندان می گویند آیا دیدی که همش اشتباه می کند و در آخر شرکت را نابود می کند.ولی من یک برگ برنده در جیب شما گذاشته ام اینگه من یک انسان منطقی هستم،ولی اینقدر منطقی هستم که اشتباهم را بپذیرم،اگر چند روز دیگر به من استدلالی را گفتی و من خیلی محکم گفتم نه من درست رفتار کرده ام.شما چه میگویید:من دارم اشتباه می کنم زیرا فلانی آدم منطقی است.اگر درست می گفتم آن قبول می کرد.من شاید این بحث را باخته باشم اما در سال ها و ماه و روزهای آینده برده ام.

بخاطر اینکه می گوییم این آدم اگر حرف درستی را بزنی قبول می کند،حتی اگر برخلاف خودش باشد.اجازه دهید که من این بحث این قسمت را با این جمله تمام بکنم؛ اعتماد نفس و عزت نفس بالا به معنی این نیست که من یک انسان کامل هستم به معنی این است که من انسان کاملی نیستم و پذیرفته باشم که انسان کاملی نیستم و از کامل نبودنم خجالت نمی کشم اگر چه که تلاش می کنم هر روز بهتر از روزهای گذشته باشم.

سوالات مطرح شده درباره عزت نفس

  • اولین سوالی که درمورد اعتماد به نفس مطرح می شود این است که من از کجا بدانم که خودم یا همکارم یا پدر و مادرم یا فرزندم مشکل اعتماد به نفس داریم؟
  • عزت نفس پایین چه جاهایی خودش را نشان می دهد؟

با تعدای مثال این بحث را توضیح میدهیم.

اولین ویژگی که اعتماد به نفس پایینی دارند از دیگران بسیار انتقاد می کنند.دختر خانواده میرود عروسی و دارای اعتماد به نفس پایینی دارد،نکند لباسم زیبا نباشد،نکند آرایشم مناسب نباشد،و هنگامی که وارد عروسی میشود از بقیه ایراد می گیرد.جالب اینجاست مدیری که اعتماد به نفس پایین دارد اینکار را در سازمانش انجام می دهد،هنگامی که در جلسه ای نشسته است و شروع به ایراد گیری از بقیه می کند و ایراد گرفتن به تمام کسانی که در جلسه حضور دارند.

گیر دادن به دیگران!

آدمی که عزت نفس بالایی دارد نگران نیست اما کسی که عزت نفس پایینی دارد همیشه می خواهد به دیگران گیر دهد.

کسانی که عزت نفس پایین دارند همیشه برخورد دیگران را برخورد نادرستی می بینند.برای مثال:به دوستش زنگ می زند و دوستش به هر دلیلی جواب نمی دهد و با خودش می گوید الان اگر دوست دخترش بود حتما جواب میداد جرعت جواب ندادن را نداشت.

مشکل از طرف مقابل نیست مشکل از کسی که طرفی است که عزت نفس پایین دارد که فکر می کند آن شخص جواب همه را می دهد بغیر از آن.

مثبت فکر کردن

کسی که عزت نفس بالایی دارد هنگامی که کسی جوابش نمی دهد سعی مکند مثبت فکر کند و بگوید ببین فلانی چقدر سرش شلوغ است که جواب من را نمی دهد زیرا جواب من را همیشه میدهد حتما الان کاری دارد.

ما رفتارهاییمان تغییر می کند.

مدیری که در حال قدم زدن در اداره هست.یکی از کارمندان از کنارش رد می شود و مدیر آماده سلام کردن است اما کارمند بدون سلام کردن از کنارش رد می شود.

مدیری که عزت نفس بالایی دارد،و می گوید:چقدر کارمندان درگیر کار شرکت هستند که حتی مدیرشان را هم نمی بیننند.آفرین به اینها.

مدیری که عزت نفس پایین دارد می گوید: دیگر کارمندان من را نمی بینند،دیگه واسه ما کارد می گیرد تا بعداز ظهر حالش می گیرم و نشانش می دهم.

آن آدم رفتارش عوض نشده است،آن شخص فقط یک کارمندیست که تنها از کنار من رد شده است و من را ندیده است و من بستگی به اعتماد به نفس بالا و پایینم  با شکا های مختلفی با این شخص برخورد می کنم.

نشانه هایی که می توانیم عزت نفس را اندازه گیری کنیم

۱-برخورد باز با دیگران

برخورد گشاد و باز هم می تواند نشانه عزت نفس انسان باشد، انسان هایی که  عزت نفس پایینی دارند، با هر انسانی که سخت برخورد می کند لذت می برند. اما انسان های دیگری را می بینید در رده‌های بالاتر سازمانی  یا دولتی شما انتظار دارید که هنگامی که این انسان شما را می بیند با شما صحبت نکند، در سازمانی کار میکنید که اصلاً نمی دانید مدیر شما را می شناسد اما هنگام رد شدن شما را میبیند به شما می‌گوید که یک لحظه صبر کن امروز به نظر می‌آید که کسل باشید، گفتم که نه حالم خوب است اما مدیر راضی نشد و گفت مشخص است که کسل هستی گفتم که راستش مادرم مقداری مریض است و بر می گردد به شما می گوید که من واقعاً متاسفم آیا می توانم برایتان کاری انجام دهم،من گفتم که مرخصی گرفتن و می خواهم بروم و آن برگشت و گفت اگر کاری داشتی من هستم، آدم واقعیتش این است که شاید کار خاصی هم انجام ندهد، اما سهم بسیار زیادی برای ساختن آن روز کارمندش دارد.

این باعث می شود که آن کارمند یک ماه یا دو ماه بعد با یک انگیزه مضاعف کار کند. هنوزهم  آن مدیر اسم این کارمند را بلد نیست. هنوز هم این کارمند امتیاز خاصی نگرفته است. اما امتیاز معنوی بزرگی گرفته است. آدمهایی که عزت نفس بالایی دارند استقلال هم دارا هستند من نمی دانم این فایل صوتی را کجا گوش می دهید، فرض کنیم در ماشین دارید گوش میدهید و فکر کنید شما چهار نفر در آن ماشین حضور دارید و پنج نفر از شما این کار را با علاقه دارند گوش میدهند. نفر پنچم هی ساعتش را نگاه میکند،پنجره را بالا میکشد و به بیرون نگاه میکند و هی بیند که این ها در حال گوش دادن است.

۲-تسلط بالا در جمع

انسانی که عزت نفس بالایی دارد می تواند بگوید که بچه ها می شود چیز دیگری را گوش بدهیم در حال حاضر؟ و بچه ها میگویند که نه ما در حال گوش کردن هستیم و می گوید ببخشید من میخواستم فقط بپرسم شاید شما دوست داشته باشید چیز دیگری را گوش بدهیم .

معنای عزت نفس بالا این نیست که خواسته هایم را به دیگران تحمیل کنم. اما می گویم اشکالی ندارد مابین دو نفر در ماشین من یک رای دارم و می خواهم استفاده کنم و اعلام می کنم و می گویم باشد باشد شما چهار نفری و تعداد تومان بیشتر است اما من نظرم را گفته ام.

بعضی از جلسات بر میگردند و می گویند که چه کسانی موافق امضاء هستند.همه دستشان پایین است فقط دو نفر دستشان بالا است،و اینها تا می بینند که بقیه دستشان پایین است دستشان را پایین می آوند. این آدم آن استقلال را ندارد،خودش را از آن ۱۰ نفر قابل رای دادن نمی دانند.

در کنار اینها احساس امنیت مهم است،کسانی که عزت نفس بالایی دارند همیشه عزت نفس بالایی دارند.

انجام کارها به بهترین صورت ممکن

در سازمانی کار میکند،مسئول دفتر است شخص دیگری هم هستند که می آورندش تا کمک آن مسئول دفتر باشد.آنی که عزت نفس بالایی دارد من که می دانم کارم را خوب انجام می دهم،می دانم نیروی ارزشمندی هستم؛چه بهتر که کمک حال من است و ما با هم می توانیم پیشرفت کنیم،حال به من به هر دلیل می گویند بروم قطعا هر کسی مانند من جای دیگری برود کار دارد،اما آدمی که عزت نفس پایینی دارد،از فردا صبح می آید و طرف را چپ چپ نگاه می کند و طرف هنگامی که با آن شخص سلام می کند در جواب یک سلام خالی میدهد.شما بفرماید پشت میزتان و میام خدمتتون و سعی میکند جای نامه ها غلط و خلوت بگذارد.سعی میکند جای پسورد را به طرف یاد ندهد،از همان اطلاعات اولیه که دارد خوب استفاده نکند.

وقتی می گوییم که یک نفر از عزت نفس بالایی دارد یعنی چه؟

یک نکته خوب دیگری بگویم؛ بعضی ها میگویند عزت نفس زیاد چیز بدی است؟ خیر.عزت نفس هر چقدر بالاتر باشد، هیچ ایرادی ندارد چنان که هیچ وقت نمی گویند که سلامت زیاد بد است. هر چقدر سالم تر باشیم بهتر است. عزت نفس هم از جنس اینکه است  هر چه قدر تلاش کنیم در این حوزه بهتر شویم، قطعاً هزینه و منافع آن را تجربه می کنیم.

اشتباه نکنید عزت نفس با اعتماد به نفس فرق دارد.

عزت نفس با خود پسندی فرق دارد.

عزت تنفس با خودشیفتگی فرق دارد.

عزت نفس زیاد بعد نیست،چیزی از مثل سلامتی زیاد.

اجازه بدهید که بگویم عزت نفس بالا قرار نیست شکم ما را سیر کند. قرار نیست کسی برای عزت نفس بالا به من حقوق بدهد. قرار نیست که به من تقدیرنامه بدهند و بگویند شما جزو کسانی هستید که عزت نفس بالایی دارید. اما عزت نفس بالا به من شغل بهتری میدهد و احتمالاً شکم من هم در بلند مدتی خواهد شد. عزت نفس بالا احتمالاً به من کمک می کند که کارم را بهتر انجام بدهم و شاید در آینده تقدیرنامه هم دریافت کنم. عزت نفس عکس دقیقا یا حتماً موجب نمی شود که  جایگاه من بالاتر برود اما قطعاً یک وسیله است که به آن دست پیدا بکنم.

عزت نفس به عنوان نیاز انسان ها

یک زمانی می گفتند که عزت نفس یک نیاز انسان است.

امروز می شود گفت که یک نیاز اقتصادیست. اگر شخصی بخواهد یک مدیر موفقی باشد دلش می خواهد منافع مالی خوبی ببرد،می‌خواهد در سازمان به صورت منطقی حکومت بکند. وقتی میگویند حکومت منطقی یعنی حکومت دل ها زیرا شکل دیگر حکومت به این شکل می شود که من به زور خودم را تحمیل بکنم اولین روزی که بخشنامه جدیدی آمد و اختیارات من را محدود کرد همه من کارکنان من بر علیه من شورش می کنند.

یک سال بعد از همه این مقدمات از کجا می توانم عزت نفس را ببینم هنگامی که می گویند دمای بدن را بسنجید دست می گذاریم روی بدن آن و دما را می فهمد، هنگامی که میگویند عصبانیت از چهره قرمز یک انسان می دانیم از مشت های گره کرده یا میدانیم.

مفهوم عزت نفس بالا

وقتی می گوییم که یک نفر از عزت نفس بالایی دارد یعنی چه؟ عزت نفس در چهره ما در رفتار ما در صحبت های ما و در حرکت های ما دیده می شود. آدمی که حاضر از همکارش تعریف کند نشان می دهد که عزت نفس دارد. ما دو گرافیستیم در یک شرکت   همکار من می رود و یک کاره گرافیکی قشنگی انجام میدهد مدیر من می آید و به من نشان می‌دهد که ببینند که چقدر کاره قشنگی انجام داده است به من فشار می آید عید که بگویم بله کارش قشنگ است  و می گویم ولی البته زحمت کشیده است اما کاش رنگ کنار را همچنین اگر گرم تر بود بهتر نمیشد.با یک نفس عمیق به خودم می گویند که خیالم راحت شد و نه گذاشتن این شخص الکی مطرح شود. برخوردی که بسیاری از مشاوران انجام می دهم، هنگامی که مشاوری را دعوت می کنیم و کار یک مشاور دیگر را  نشان میدهیمنگارش ۷۹ ۸۰ درصد خوب است اما می گوید که نه کارش خوب نیست و ما باید دوباره از صفر شروع کنیم با اینکه میدانم کار من هم در همین اندازه است.

پس عزت نفس بالا یعنی این که من بتوانم موفقیت دیگران را ببیند و آنها را تشویق کنم.

قدرشناسی

قدرشناس بودن، کسانی که از تناسب آیینی دارند همیشه قدر نشناس هستند. مثلاً  وارد بانکی میشود و طرف مقابل خیلی سریع کارش را انجام میدهد هنگامی که خارج میشود دوستش به آن می گوید که دستشان درد نکند چقدر سریع کار ما را انجام دادند،می گوییم که غلط کرده است،دارد حقوق خوبی را در قبال کاری که میکند دریافت می کند،منم بودم که وام خوب مسکن خوب و حقوق خوبی میدادند جلوی مشتری تعظیم میکردم،زورش می آید که بگوید بله خوب برخورد کرده است.

این مسئله هم بینه کارمند و مدیر هم وجود دارد. کارمند را انجام میدهد و مدیر باید بگوید که کارت بسیار خوب بود دستت درد نکند، هر چقدر فکر می کند مدیر نمی‌تواند این حرف را بزند حال اگر یک انسان بی انصافی باشد چهار ایراد الکی می گیرد  واگر هم یک انسان با این صافی باشد نهایتا می‌گوید از تو جزء این هم انتظاری نمیرفت یک کلمه توان این را ندارد که بگوید کارت خوب بود دستت درد نکنه حالا که تو این گزارش کار را به من داده ای من با یک روحیه بهتری داخل جلسه می روم. مدیری که شناسی می کند، و می گوید چون پول داده ام وقتی اینها را خریده ام این مدیر قطعاً عزت نفس  بالایی دارد.

تجربه های افزایش عزت نفس و تفاوت عزت نفس با خودپسندی

دلم میخواهد راجب یک موضوع دیگر هم استفاده بکنم،قضیه رفتار ما آدم ها عزت نفسمان راجب مرغ و تخم مرغ است.بگذارید برایتان مثال بزنم؛ آدمی که عزت نفس بالایی دارد برای رسیدن به اهدافش تلاش می کند و برای خوردنش از غذا از تلاش صرف نظر نمی کند.اگر ۴ بار در کارش شکست بخورد باز هم ادامه میدهد اگر ۱۰ بار هم رابطه عاطفی اش خراب شود،باز هم رابطه اش را می سازد و تلاش می کند و به همین دلیل عملا می تواند به هدفش برید.رسیدن به اهداف دوباره عزت نفس من را بالا می برد و عزت نفس بیشتر،عزت نفس بعدی را تکمیل می کند و عزت نفس بیشتر یک حلقه مثبت درست میکند.این قضیه هم نوع برخورد با مشکلات را تکمیل می کند،عزت نفس بیشتر به من روحیه بیشتر برای برخورد با مشکلات را می دهد.کسی که با مشکلاتش بهتر مواجه شود عزت نفسش بیشتر افزایش می یابد.به حدی که امروز اگر من و شما آدمی را می بینیم که آدم مصمیی است آدم پخته ای است.

ارتقاء عزت نفس

خیلی سخت است که بهفهمیم رفتارش خوب بوده است که عزت نفسش ارتقا پیدا کرده است یا برعکس.اما بدیعی است که بنده و شما انتظار داریم این حلقه را از عزت نفس شروع کنیم و تلاش کنیم عزت نفس مان بهبود پیدا کند تا به این روش عملا رفتارهایمان هم تغییر کند.

تفاوت عزت نفس با موضوعات دیگر

یک نکته دیگر؛عزت نفس را با چیزهای دیگر اشتباه نگیریم،عزت نفس با اعتماد به نفس فرق می کند.اعتماد به نفس یعنی اینکه من یک کاری را خوب می توانم انجام دهم یا می توانم سخنرانی خوبی انجام دهم این میشود اعتماد به نفس. در عین اینکه معتقد هستم شاید بعضی از کارها را هم نتوانم به درستی انجام دهم.من معتقد هستم که نویسنده خوبی هستم پس اعتماد به نفس در نوشتن دارم. من معتقد هستم که می توانم یک مدیر خوب باشم،پس اعتماد به نفس در مدیریت دارم.هر وقت گفتیم اعتماد به نفس بلافاصله این سوال مطرح میشود که در چه حوزه ای.

ارزیابی خویشتن

اما اعتماد به نفس آن بر چسبی است که من بر روی کل وجودم می گذارم.من خودم را چقدر ارزیابی میکنم دیگر بحث این نیست که به عنوان سخنران یا معلم،نویسنده،مدیر،کارمند یا به عنوان یک خواهر یا یک پسر. خودم راچقدر ارزشمند می بینم. در برابر دیگران خودم را چقدر ارزشمند می بینم برای جامعه و محیطم می بینم،حالم نسبت به خودم خوب است.دیده اید خیلی از مواقع دوست نداریم صدای ظبط شده خودمان را بشنویم معمولا این مشکل را همه ما داریم. معروف ترین گوینده ها هم اگر با آنها صحبت کنیم ترجیح میدهند که صدایشان را نشنوند.

 

 

خلوت با خود

خیلی از مواقع ما انسان ها در برخورد با خوردمان هم این مشکل را پیدا میکنیم.من حاضر نیستم بعضی مواقع با خودم خلوت کنم و در مورد رفتارهای امروزم را بررسی یا فکر کنم.خودمم میدانم به چه چیزهایی فکر کنم یا فکر کنم. حال امروزم را حوصله ندارم بررسی کنم یک روز دیگر یا شب دیگر فکر میکنم که آیا رفتارم با دیگران درست است آیا با بچه ام وب صحبت کرده ام.

صحبت با بزرگترها

دیده اید وقتی پدر با بچه  بزرگتر بد صحبت می کند و مادر خانواده می گوید که بعد از اینکه بچه ها خوابیدند صحبت می کنیم که آیا رفتار درستی بوده و پدر می گوید که امشب خیلی خسته ام حتما فردا یادم بنداز راجبش صحبت کنیم. این موضوع بحث خستگی نیست من ترجیح میدهم صدای ظبط شده خودم را نشنوم من خودم میدانم که چگونه صحبت کرده ام.

ارتباط عزت نفس و مهارت

بنابراین اعتماد به نفس یعنی اینکه من یک استعداد یا مهارت خاص را چقدر خوب می توانم انجام دهم .عزت نفس یعنی خودم کلا چقدر برای خودم برای خودم از توانمندی هایم ارزش قائل هستم.

عزت نفس با خودپسندی هم فرق دارد.خودپسندی یعنی من خود را نمیبینم ممن مهم هستم من بالاتر از شما هستم اگرقرار است منافع یک نفر تامین شود و یک نفر ضرر کند باید منافع من تامین شود،این می شود خودپسندی.عزت نفس یعنی من انسانم و تو هم انسان هستی.

من هیچ وقت یادم نمیرود مدیر من یک زمانی در سال های اول به من یک هدیه داد و گفت این هدیه را به فلان کارمند فلان سازمان بده برای ما کارهای زیادی انجام داده است. این اولین باری بود که من اینکار را انجام میدادم،زمانی که میخواستم این کار را آنروز انجام دهم صدایم زد و به من گفت نکند از دادن این هدیه احساس غرور کنی و من چه آدمی هستم که دارم هدیه می دهم از تصادف روزگار ما اینور میز نشستیم و آن آنور میز یک چرخی بخورم و من و شما آنور میز بنشینیم و بخاطر گذران زندگیمان سرمان را کج کنیم برای گرفتن یک هدیه. نفس کار ،کار غلطی بود. اما درس مدیر من درس درستی بود. و آن این است که ما به یک اندازه ارزشمند هستیم ممکن است در چیدمان ای که امروز وجود دارد بالاتر از تو باشند یا تو بالاتر از من باشی اما ما به این معنا نیست که همیشه قرار است اینگونه باشد .

واقعا چرا برایمان مهم نیست مشکلاتمان را حل کنیم؟

 

اهمیت عزت نفس

شاید به ذهنتان بیاید که موضوع عزت نفس اینقدر موضوع مهمی است که ما می آیم می گوییم کنار این همه تکنیک و ترفند و اصول و قاعده به نظر می رسد این تکنیک و نگرش می تواند به تنهایی کمک کند که ما تا سطح بسیار زیادی ارتقا و بهبود پیدا بکنیم چرا انسان ها به سراغشان نمی روند چرا ما انسان ها صرفا در چند جمله که می گوییم و بیشتر نقل می کنیم به این موضوع فکر می کنیم،واقعا انسان ها برای خودشان مهم نیست مشکلاتشان را حل کنند.

خوشحال بودن هزینه دارد،هزینه سنگینی هم دارد به همین دلیل بسیاری از انسان ها ناراحت هستند،مشکل دارند،اذیت می شوند،اما دلشان نمی خواهد اوضاع را حل کنند.

بد اخلاقی با اعضای خانواده

من در خانه آدم بداخلاقی هستم و هر وقت وارد خانه می شوم و بداخلاقی میکنم همسرم به من می گوید:که چرا این همه بداخلاق، و من می گویم: محیط کار است،اعصاب آدم خورد می شود تو  هم اگر در آنجا از ۷ صبح تا ۵ بعداز ظهر آنجا کار می کردی با همین اخلاق به خانه می آمدی شایدم هم بدتر.

بد اخلاقی در محیط کار

یک اتفاق دارد می افتد،من از محیط کارم ناراضی هستم،دوست ندارم آنجا کار کنم اما بد بودن محیط کار به من کمک می کند که بتوانم در خانه می توانم صحبت کنم یا داستانی را مطرح کنم.آگر من در محیط خوبی کار کنم و مسئله ای نداشته باشد بیایم و در خانه چه چیزی را تعریف کنم و چه بهانه ای برای تندخویی و بد رفتاری هایم خواهم داشت.بنابراین به یک کارمندی تبدلی می شوم که در محیط کارم همیشه منتظر دو گوش شنواست،که برایش تعریف کنم که چقدر کارم سخت است،مدیرم متوجه نمی شود و چقدر فرهنگ بدی داریم و باید از اینها استفاده کنیم تا تمام بخش های زندگی خود را تفسیر کند.ما به اینها می گوییم پاداش های منفی. و آن اتفاق بد به من کمک می کند و منفی به خاطر اینکه من را در باتلاق مشکلات بیشتر از پیش من را فرود می برد.

افسردگی

خیلی جالب است افسردگی هم همین است.ما بسیار می شنویم از روانشناسان که بسیاری از انسان های افسرده،حتی دارو هم که می خورند بهتر نمی شوند.یا بسیاری ازآنها سراغ درمان نمی روند نه روانشناس،نه روانپزشک و نه روانکاو.همه ما با خودمان فکر میکنیم آیا آدم دوست دارد غمگین بماند.این بحث آغاز خوشحالی است.

غمگین شدن

من غمگین هستم،در جمع خانوادگی همه احوالم را می پرسند و هنگامی که امتحانم را خراب می کنم می گویم خوب بلاخره من افسرده هستم و مشکلی ندارد،در محیط کار دیگران به من توجه می کنند و اگر دیر برسم دیگران می گویند خوب این افسرده است و نمی تواند از جایش بلند شود،اگر کمتر کار کنم توجیح دارد و ناخودآگاه به این نتیجه می رسم که می گویم هزینه خوشحالی بسیار گران است و اگر همین وضعیت را ادامه دهم خیلی خوب است.

سکوت در جمع

یا دختری که در محیط خانواده در جلوی دوست یا جمع سکوت می کند و خیلی آرام است و حرف نمیزند و درون گراست.هر جایی که در خانواده می نشیند خانواده می گوید میبینید چقدر شرم و حیا دارد کیف می کنید و این دختر یواش یواش سنش بالاتر می رود و در محیط مدرسه کلاس و جامعه ساکت می ماند اما با خودش می گوید خوب است اما من آدمی با شرم و حیایی هستم. و اگر شروع به گرفتن حقم بکنم این برچسپ زیبا را از روی من بر میدارند و اشکالی ندارد.هزینه تمام سختی ها را می پردازم ولی رفتارم را حفظ میکند.به همین دلیل است که اگر چه مسائلی همچون عزت نفس که مسائل ساده ای هستند به راحتی می شود آنها آموخت و یادگرفت و با تمرین می شود سطح زندگی مان را درست کنیم.عموم انسان ها ترجیح می دهند سراغ اینگونه مسائل نروند و همچنان چهره ناراحت و گرفته خود را حفظ کنند و در شرایط بدی که در محیطشان وجود دارد گلایه کنند.

 

چطور با خودمان دوست باشیم؟

فن و ابزار تلاش

فن ها و ابزارها و راه دوم تلاش برای اصلاح و بهبود ذهنی از و شخصیت است طوری که خودمان را زندگی کنیم.روانشناسان عمده مطالبی که به این نوع تفکر مربوط می شود را تحت عنوان عزت نفس مورد بحث و بررسی قرار دادند.محمدرضا شعبانعلی به عنوان معلم ارتباطات و مشارکت بیش از یک دهه است که در کنار فعالیت صنعتی و اقتصادی به کار آموزش اشتغال دارد. او که به دانشجویان خود عمدتاً تکنیک ها و ترفندهای مذاکره و ارتباط آموزش داده است امروز معتقد است در کنار این مسیر سرشار از تکنیک و ترفند مسیر دیگری وجود دارد که با اصطلاح دیدگاه و نگرش ما سر و کار دارد.مسیری که دلیل کوتاه تر بودن و کم هزینه تر بودن شاید بتوان آن را مسیر اصلی نامید عزت نفس.

عزت نفس بالا

عزت نفس بالا قرار نیست شکم ما را سیر کند،عزت نفس بالا قرار نیست به من حقوق زیاد بدهد، قرار نیست که به من تقدیرنامه بدهم  و بگویند شما بالاترین کسی هستید که در این جامعه عزت نفس دارید.اما واقعیت این است که از عزت نفس بالا به من قوت قلب میدهد.

بعضی از اوقات در زندگی ما نمایشنامه‌هایی شکل می گیرد که ما بارها و بارها آن را بازی می کنیم  و هر بار بازیگرانش عوض می شود و من بازیگر ثابت نمایشنامه هستم. زنی که کتک میخورد اسم نمایشنامه و بازیگر مرد عوض میشود. کارمندی که موارد  خیانت شرکت قرار میگیره و شرکت عوض میشود یعنی من بازیگر ثابت این نمایشنامه هستم.

 

تجربه دوستی با خود

ما دوستی را قبل از اینکه در مورد دیگران تجربه کنیم باید در مورد خودمان تجربه کنیم. دنبال کسی بگردید که این داستان را در زندگیش ندیده است و این بلا سرش نیامده باشد.عزت نفس تلقین و تفکر مثبت به تنهایی نیست عزت نفس خود فریبی نیست و اینکه من به خودم بقبولانم همه چیز خوب است عزت نفس یعنی همه چیز خوب نیست،اما تلاش می کنم تا بسیاری از چیزها را خوب کنم.

تکنیک ها و ترفرند مذاکره

همانطور که گفته شد من سالهاست که مذاکره درس میدهند همیشه جذاب ترین قسمت کلاس برای دانش آموزان و دانشجویان کارآموزان و مدیرانی که در کلاس ها حضور دارند تکنیک ها و ترفندهای مذاکره بوده است . هیچ وقت فراموش نمی کنند که زمانی از تکنیک ها حرف می زنم چه جوری چشم کسانی که نشستم برق میزند خوشحال می شوم و دنبال این هستند که از همین امروز که از در بیرون می روند روی نخستین آدمی که پیدا می کند این تکنیک ها و ترفند ها را پیاده کند اعتراف می کنم که من هم از این بازی مستثنا نبوده ام.

ایده های مذاکره

و در تمامی سالها همیشه تلاش کردن ایده های جدید ابزار های جدید و تکنیک های جدید را جمع آوری کند برای اینکه بتوانم در مذاکره و ارتباط با دیگران از دوستان و خانواده و تا محیط کسب و کار موفق باشم. اما طی چند سال اخیر نتیجه جالبی رسیده ام  و آن این بود که میشود بدون استفاده از این تکنیک ها و بدون توجه کردن به این اصول با دوستانم صحبت کنم با همکاران کار کنم.

با خانواده زندگی کنم، و همچنان در عین موفقیت شخصی و شغلی را به دست بیاورم و تجربه خوبی از زندگی را برای خودم به دست  داشته باشم. واقعیت این است که این فایل گرچه برای شما از از عزت نفس  حرف می زنند   و از مثال های کاربردی و ابزارهایی برای اینکه چگونه عزت نفس خود را بهتر کنیم. باید اعتراف کنم که  خودم هنوز دست به گریبان این مسئله هستند. بسیاری از مسئله منفی برای کسب و کار کسانی می گویند که عزت نفس پایینی دارند و ویژگی رفتاری خودم من هم می باشد  و بسیاری از از ویژگی های مثبتی که تعریف می کنم خواسته ها و آرزوهای من هم است.

راهکارهای موجود در بهبود عزت نفس

دو راه برایم وجود داشت:

۱-صبر کردن

صبر کنم و این ها را تمرین کنم و چند سال بعد برای شما داستان این مسیر را تعریف کنم.

۲-همراهی دیگران با خود

۲-شما را با خودم همراه کنم تا همه با هم و در کنار هم به این موضوع فکر کنیم تمرین ها را انجام دهیم و سالهای بعد در کنار هم اتفاقات خوبی برای ما رقم بخورد و اتفاقات خوبی که برای ما افتاده است را جشن بگیریم.

بنابراین نقش من در اینجا یک معلم نیست، کی از یک تجربه انجام شده برای شما صحبت کنم. اینجا یک روایتگر است که بعد از دو سه سال  مطالعه کردن تلاش می کند خلاصه مطالعه را در اختیار شما قرار بدهد.

کروماتوگرافی مایع با کارایی بالا (HPLC) چیست؟

کروماتوگرافی مایع با کارایی بالا (HPLC)

این فناوری که کروماتوگرافی مایع با فشار بالا نیز نامیده می شد، یک روش تحلیلی در شیمی است. HPLC یک روش کروماتوگرافی مایع است که نه تنها مواد را جدا می کند، بلکه آنها را با استفاده از استانداردها (تعیین غلظت دقیق) شناسایی و کمیت می کند. برخلاف کروماتوگرافی گازی که روش جداسازی بسیار خوبی برای مواد قابل تبخیر است، مواد غیرفرار را نیز می توان با استفاده از HPLC آنالیز کرد.

 

مخازن حلال

که در آن ها فاز متحرک و یا حلال ‌های شست و شو دهنده ستون ریخته شده است.

سینا صنعت اولین و تنها تولید کننده کروماتوگرافی مایع

 

انژکتور (Injector)

انژکتور Injector)) در واقع نقش تزریق کننده نمونه مورد آنالیز به داخل حلال عبوری را در دستگاه کروماتوگراف مایع بازی می کند. این بخش سیستمی است متشکل از چند مسیر که می تواند بین پمپ و ستون قرار گرفته و بتواند در حین عبور حلال یا فاز حامل با فشار زیاد مقدار معینی از نمونه را به داخل آن هدایت نماید. مقدار ثابت نمونه در داخل لوله ای با حجم مشخص به نام لوپ در کمین نشسته تا در لحظه فرمان کاربر سوار موج حلال شده و به سمت ستون کروماتوگرافی حرکت نماید. انژکتور اتوماتیک و یا Autosampler نیز نوع رباتیک این سیستم می باشد که می تواند تعداد بسیار زیادی از نمونه را طبق برنامه داده شده کاربر به داخل حلال تزریق نماید.

 

 

 

عملکرد HPLC

این یک فرآیند جداسازی کروماتوگرافی است که در آن ماده مورد بررسی از طریق یک ستون به اصطلاح جداسازی که شامل فاز ثابت همراه با یک فاز متحرک (همچنین به نام “شباع کننده” یا “شوینده” نیز نامیده می شود، پمپ می شود. یک ستون جداسازی در دستگاه HPLC بین ۱۸ تا ۳۰۰ میلی متر طول دارد و در مورد سیستم های HPLC تحلیلی عمدتاً دارای قطر داخلی ۲ تا ۴٫۶ میلی متر است. قدرت جداسازی HPLC حدود ۱۰۰ برابر بیشتر از کروماتوگرافی ستونی است.

به دلایل اقتصادی، یک فیلتر به اصطلاح پیش ستون یا فیلتر ستون اغلب در بالادست نصب می شود. این یک ستون کوتاه یا یک دیسک فیلتر است که از همان مواد ستون جداسازی ساخته شده است تا آلاینده ها را از ستون اصلی دور نگه دارد. HPLC همچنین برای خالص سازی مواد به عنوان HPLC آماده سازی (نیمه) استفاده می شود. قطر داخلی می تواند به طور قابل توجهی بزرگتر باشد، زیرا تصفیه می تواند تا مقیاس تولید انجام شود. ستون های آماده سازی برای مقیاس آزمایشگاهی دارای قطر ۱۰ یا ۲۵ میلی متر هستند.

ساختار یک دستگاه HPLC معمولی که به عناصر ضروری کاهش یافته است، در شکل زیر دیده می شود. با توجه به اصل جداسازی، بین فاز نرمال (NP)، فاز معکوس (RP)، تبادل یونی (IEC) و کروماتوگرافی حذف اندازه (SEC) و همچنین جداسازی انانتیومر (کروماتوگرافی کایرال) تمایز قائل می‌شود.

اگر یک جزء از ماده مورد بررسی به شدت با فاز ساکن تعامل داشته باشد، برای مدت نسبتا طولانی در ستون باقی می ماند. از طرف دیگر، اگر با فاز ساکن برهمکنش ضعیفی داشته باشد، زودتر از ستون خارج می شود. بسته به قدرت این فعل و انفعالات، اجزای تشکیل دهنده ماده در زمان‌های مختلف (زمان‌های ماندگاری) در انتهای ستون جداسازی ظاهر می‌شوند و سپس با یک آشکارساز مناسب می‌توان آنها را شناسایی کرد. برای فاز معکوس، زمان ماند یک ماده به زمان باقی ماندن آن در فاز ثابت (فیلم حلال در اطراف زنجیره های آلکیل سیلیکاژل اصلاح شده) بستگی دارد. مرحله ای که نرخ را تعیین می کند “انحلال” (داجذب) به فاز متحرک است.

یک فاز ثابت قطبی (به عنوان مثال سیلیکاژل / سیلیکاژل) در NP-HPLC استفاده می شود. قدرت خروجی فاز متحرک به طور کلی به قطبیت بستگی دارد. هرچه فاز متحرک قطبی تر باشد، ماده سریعتر شسته می شود. مولکول های قطبی نسبت به مولکول های غیرقطبی مدت زمان بیشتری روی ستون جذب / کند می شوند (حفظ می شوند) و بنابراین بعداً ستون را ترک می کنند. فازهای معمولی این عیب را دارند که معمولاً فقط با حلال‌های آلی می‌توان کار کرد و نه با مواد شوینده آبی. کروماتوگرافی برهمکنش هیدروفیلی (HILIC) راهی برای برون رفت از این مشکل ارائه می دهد. در HILIC، فازهای ثابت قطبی به طور مشابه با انتخاب NP استفاده می‌شوند، اما آنها به عنوان شوینده با سیستم‌های بافر آبی کار می‌کنند. با این حال، برخلاف کروماتوگرافی RP، آب قوی‌ترین ماده شوینده در HILIC است.

RP-HPLC رایج ترین روش در عمل است. حدود ۷۰ درصد از تمام جداسازی های HPLC تحلیلی جداسازی RP است. در اینجا از یک فاز ثابت غیر قطبی استفاده می شود و قدرت شستشوی فاز متحرک با افزایش قطبیت کاهش می یابد. فاز ساکن با واکنش سیلان هایی که با هیدروکربن های زنجیره بلند با سیلیکاژل جایگزین شده اند تولید می شود. سطح قطبی ذرات سیلیکاژل با یک لایه غیر قطبی از آلکان ها پوشیده شده است، یعنی قطبیت کاهش می یابد. معمولاً از مخلوط آب مقطر یا بافر و استونیتریل یا متانول به عنوان فاز متحرک استفاده می شود. در جداسازی های ایزوکراتیک، ترکیب فاز متحرک در تمام مدت یکسان باقی می ماند. در مورد جداسازی گرادیان، قطبیت مخلوط حلال در طول تجزیه و تحلیل تغییر می کند.