چگونه فرش دستباف قائن خریداری کنیم ؟

گام ۱ – طرحهای رایج

طرحهای رایج

صرف نظر از طرحهای پراکنده ای که در کارگاههای شهری و روستایی بافته می شود، طرحهای منطقه قائنات را به سه نوع اصلی می توان تقسیم کرد:

  • طرحهای ریزه ماهی (ساده، پنج متن، لچک وترنج)
  • طرحهای ربعی سعدی
  • طرحهای بته جقه ای

گام ۲ – طرحهای ریزه ماهی

طرحهای ریزه ماهی

الف) ریزه ماهی ساده : در این طرح متن فاقد لچک و ترنج است و نقشهای ماهی تمام سطح قالی را می پوشاند.

ب ) ریزه ماهی پنج متن : در این طرح نیز نقش ماهی عامل اصلی تزیین متن است، وجود چهار لچک مثلثی شکل در چهار گوشه متن قالی اجباراً زمینه ای چند ضلعی بشکل لوزی را ارائه می دهد. رنگ زمینه لچکها متفاوت با رنگ زمینه اصلی نقش مهمی در گیرائی و جذب بیننده ایفا می کند.

ج ) ریزه ماهی لچک ترنج (زمینه خورشیدی): وجود ترنجی بشکل دایره یا بیضی با ۱۶ تا ۳۲ شعاع که در محل به آن کله می گویند سبب شده تا این نقش به طرح زمینه خورشیدی موسوم شود. کلاله هایی بنام کله ترنج یا سماور و یا کشکول که در دو سر نقش خورشیدی جای می گیرد. از ویژگیهای خاص این نقش است.

قالیهای ریزه ماهی، از نقوش مربع شکل به نام قفل گاه تشکیل می شوند هر قفل گاه سطحی را که معادل ۵۱ ۵۱ رج است در برمی گیرد. در قالیهای پرکار (ریز باف) مساحت قفل نسبت به قالیهای کم کار (درشت باف) کمتر است.

گام ۳ – طرح ربعی سعدی

طرح ربعی سعدی

برخی از قالیبافان قائنات معتقدند که طراح اولیه نقش ربعی سعدی یکی از قالیبافان قدیمی روستای مود، بوده که این طرح نیز بنام او نامیده شده است.

در حال حاضر قالیهای ربعی سعدی فقط در مود، سربیشه و شرکت سهامی فرش بیرجند بافته می شود.

قالیهای ربعی سعدی برخلاف نقش قالیهای ریزه ماهی فاقد این نقش است و تمام متن را گل و گیاه و خطوط مارپیچ اسلیمی پر می کند.

این قالیها عموماً دارای لچک و ترنج هستند. لچک، ترنج و زمینه هر یک نقش مجزایی دارند و نقشها به هیچ وجه درهم ادغام نمی شوند. ترنج ربعی سعدی معمولاً بشکل گل آفتابگردان بزرگ یا خورشید است و معمولاً سر ترنج و یا سماور نیز دارد.

گام ۴ – بته جقه ای

بته جقه ای

طرح بته جقه در ردیف هایی منظم و در اندازه و رنگی یکسان در منطقه قائنات کاربرد فراوان دارد. این طرح فاقد لچک و ترنج است و سرتاسر قالی را در ردیف های منظم در حالی که بین آنها را انواع گل و برگ ریز پر نموده بطور کامل می پوشاند.

علاوه بر طرحهای ذکر شده که از نقوش اصیل منطقه قائنات بشمار می رود، طرحهای دیگری نیز بطور پراکنده در کارگاههای روستایی و شهری بافته می شوند:

  •  نقش کله اسبی:

در این نقش سرتاسر متن را که اغلب به رنگ کرم، خاکی، و شکلاتی کم رنگ است، گل و بوته می پوشاند. وجودشانزده اسب بالدار که گاه دور تا دور ترنج مرکزی را می پوشاند از دلایل اصلی نام کله اسبی برای این نقش است.

  • نقش خشتی (چهار فصل):

این نقش فاقد لچک و ترنج است. وجود مربعهایی به رنگهای مختلف در کنار یکدیگر که هر یک نقشی متفاوت با دیگری را بشکل گل، ماهی، پنجه دست در خود دارند از علل نام گذاری نقش خشتی بر آن است.

  •  نقش غلط:

این نقش نیز فاقد لچک و ترنج است و در آن انواع گل به صورت درهم بین خطوط موازی از بالا تا پایین قالی امتداد می یابند.

  • محرمات:

در نقش محرمات نیز لچک و ترنج نمی بینیم. متن قالی را خطوط مارپیچ از بالا به پایین به قسمتهای مساوی تقسیم می کند و فاصله بین خطوط را که همه دارای یک رنگ است انواع گل پر می کند.

  • هفت رنگ:

نقش هفت رنگ از گلهای افشان تشکیل می شود و رنگهای بکار گرفته شده در قالی از هفت رنگ متجاوز نیست.

صرف نظر از نقشهای مذکور طرحهای افشان ، شاه عباسی، جوشقان و اسلیمی نیز از جمله  طرحها ی  وارداتی هستند که بطور پراکنده به قالیهای منطقه  قائنات راه یافته اند.

گام ۵ – قسمتهای هشت گانه حاشیه

قسمتهای هشت گانه حاشیه

قالیهای کاشان، خراسان و تبریز در حاشیه معمولاً دارای حداقل شش نوار و گاهی بیشترند.

حاشیه قالیهای قائنات معمولاً دارای هشت نوار باریک، متوسط و پهن است که با طرحهای گل تاک، بته جقه، پیچک ، سرپرندگان، زنجیره و طرحهای هندسی تزئین می شود.

حاشیه در اصطلاح محلی به کتیبه موسوم است و هر یک از بخشهای آن دارای نام محلی جداگانه است. بعد ازاین که با نخ چله  در ۱۰ تا ۱۲ رج بافت. بصورت ساده انجام پذیرفت ،  بافت قسمتهای هشت گانه حاشیه آغاز می گردد.

  • ساده بافی (کناره): ساده بافی معمولا  بصورت تک رنگ است. سابقاً در قالیهای بته جقه ای و ریز ماهی ساده این قسمت را با استفاده از نقوش درخت کاج می بافتند.
  •  زنجیره اول (کوهه، سلسله): نوار کوچکی است که حاشیه یا کتیبه بزرگ را در بر می گیرد و پهنای آن از کتیبه کوچک باریکتر است. در این قسمت نقشهای بسیار ساده می بافند. هر قالی دارای چهار زنجیره است.
  • کتیبه کوچک (کتیبه خرد): نقوش حاشیه کوچک همواره با نقوش زمینه هماهنگ است. هر قالی معمولاً دارای دو حاشیه کوچک است و در برخی از آنها نام بافنده و محل بافت در کتیبه کوچک بافته می شود.
  • زنجیره دوم: زنجیره دوم بلافاصله بعد از حاشیه کوچک بافته می شود و از هر لحاظ شبیه زنجیره اول است.
  • کتیبه بزرگ کلو (کلان): پهن ترین قسمت حاشیه است و از لحاظ طرح و رنگ با زمینه هماهنگ است. در برخی قالیها این قسمت جهت درج نام بافنده و محل بافت مورد استفاده قرار می گیرد.

پس از بخشهای مذکور بافت زنجیره سوم، کتیبه کوچک دوم و بالاخره زنجیره چهارم یکی متعاقب دیگری همسان با نمونه های قبلی انجام می گیرد.

چگونه فرش دستباف سنندج خریداری کنیم ؟

گام ۱ – ساختار

ساختار

دشتها و کوهپایه های کردستان یکی از مناطق مهم گله داری در ایران است که گوسفندان آن نیز معمولاً از نژادهای “کردی” و “مریوانی” می باشد. پشم مصرفی در قالی بافی سنندج بیشتر از نوع دستریس و بسیار نازک می باشد.

تا حدی که گاهی اوقات تفکیک و تشخیص نخهای دستریس و کارخانه ای مشکل می شود. قالیهای سنندج به روش ترکی چله کشی می شوند.  و چله ها امروزه از جنس پنبه می باشند. قالی های اصیل کردستان بویژه سنندج از نوع یک پود ضخیم بوده است.  که بنظر می رسد. استفاده از یک پود در بافت قالی متأثر از دستبافته های چون گلیم، گبه و … باشد.

ولی امروزه در بافت قالی ها از هر نوع پود استفاده می شود. دارهای مورد استفاده در مناطق شهری عمودی و از نوع ثابت است.  رجشمار فرشهای قدیمی سنندج بین ۱۵ و حداکثر ۲۵ متغییر بوده اند. اگر چه در معدود نمونه های نفیس و منحصر بفرد رجشمارهای بالاتر نیز دیده شده است. اما قالی های امروز سنندج دارای رجشماری بین ۲۵ و تا ۳۵ هستند.

یکی از ویژگی های بارز قالیهایی سنندج، پرزهای کوتاه آن است که معمولاً پرداخت و قیچی آن در زمان بافت صورت می گیرد. با وجود آنکه گره نا متقارن در میان اهل فن به “گره فارسی” و یا “گره سنه” (نام قدیمی آن شهر) معروف است. با این حال فرشهای سنندج با گره ای از نوع متقارن و یا به عبارتی گره ترکی بافته می شوند.  بکارگیری الیاف کاملاً تابیده شده توسط قالیبافان موجب شده است که گره های فرش آنان در پشت فرش بخوبی دیده شوند. . تمایل بافندگان در نوع بافت  بیشتر به قالی های “لول بافت” است.

گام ۲ – طرحهای رایج

طرحهای رایج

طرح ماهی درهم عمده ترین طرح مورد استفاده قالی سنندج می باشد. هر چند که در گذشته طرحهای بسیار متنوعی در این شهر بافته می شد، ولی امروزه، بخش اعظم قالی های دستباف این شهر، طرح ماهی درهم (هراتی) است که در قالبهای گوناگون لچک ترنج (که در زبان محلی آن را کلاه فرنگ می گویند)، سه ترنج و … بافته می شود.

اگر چه نمی توان طرحهای گسترده را دسته بندی کرد ولی می توان آنها را تحت عنوانهای ذیل بررسی کرد:

  • طرح  بته جقه
  • طرح گل فرنگ
  • طرح گل و بلبل
  • گل وکیلی

طرح  بته جقه

جقه های کردستان با بته جقه های مناطق دیگر چون کرمان، قم و … تفاوت دارد مثل: جقه چارکی، جقه توپی، جقه بادامی و …

طرح گل فرنگ

با ورود پارچه های خارجی به ایران، کاربرد طرح گل فرنگ، در بسیاری از صنایع دستی ایران رایج شد، که از آن جمله گل فرنگهای متداول صنایع دستی در کردستان است. مثل “گل جرسه” که از پارچه های ژرسه فرانسوی گرفته شده است. “دسته گل” (گل محمدی) که شامل دسته های گل رز است و یا “گل میرزا علی ” و …

طرح گل و بلبل

همانطور که از نام آن مشخص است شامل دسته هایی از گلها است همراه با شاخه هایی که بر روی آن پرندگان قرار دارند. در طرحی موسوم به “عروس و داماد”، علاوه بر این گلها و پرنده ها، آدمکهایی نیز اضافه می شوند.

گل وکیلی

شامل زمینه ای پر از گلهای تجریدی می باشد که در میان آنها نگاره های دیگری نیز نقش شده اند. همانگونه که ذکر شد امروزه بافت این طرحهای متنوع بسیار کم شده است و می توان گفت در پایان جنگ جهانی دوم، بافندگان سنندج این طرحها را به کنار گذاشتند و اینک “ماهی سنه” از نقشه های رایج سنندج است.

گام ۳ – رنگبندی

رنگبندی

قالی های قدیمی سنندج دارای رنگ آمیزی بدیع و شفافی بودند که متأسفانه امروزه جای خود را به رنگهای بی ثبات و خام شیمیایی داده اند. استفاده از رنگهای لاکی سیر، سرمه ای و آبی در رنگ آمیزی فرشهای قدیمی سنندج اهمیت دارد.

فرشهای امروز سنندج علاوه بر رنگهای مذکور، با کاربرد رنگهای نسبتاً ملایم تری مانند: کرم، آبی روشن و لاکی روشن از تنوع بیشتری برخوردار شده است.

گام ۴ – رنگرزی و ابعاد

رنگرزی

رنگرزی در سنندج و سایر مناطق کردستان نیز چون بیشتر نواحی ایران ابتدا با رنگرزی گیاهی شروع شد و سپس با سهل الوصول بودن رنگهای شیمیایی، رنگرزی شیمیایی در آنها رواج گرفت. که این امر لطمه زیادی به کیفیت قالی های بافته شده در این شهر زده است.

ابعاد

بنظر می رسد که بافت قالی هایی با ابعاد کوچک در سنندج متداول است، که تحت تأثیر بافته های عشایری آن منطقه باشد. فرشها در ابعاد مختلفی مانند پشتی، ذرع و نیم، دو ذرع، کناره، شش مترمربعی و حداکثر نه مترمربعی بافته می شوند، ابعاد بزرگتر کمتر مورد توجه بوده اند.

گام ۵ – وضعیت فعلی

وضعیت فعلی

بافتهای امروزی سنندج اغلب یکنواخت بوده و مهارت بافندگان و طراحان آن در دهه های اخیر تغییر چندانی نکرده است. با مشاهده فرش های زیبا و مرغوب گذشته سنندج می توان به جرئت ادعا کرد که مرغوبیت فرشهای کنونی سنندج تا حدودی کاهش یافته است.

از طرف دیگر عدم همخوانی طرحهای ظریف، اصیل و قدیمی سنندج با رنگهای شیمیایی (که امروزه مصرف می شوند) و بافت دو پود، موجب افت کیفیت قالی سنندج شده است.

از آنجائیکه بخش اصلی بافندگان و رنگرزان استان کردستان را زنان و دختران تشکیل می دهند و عمدتاً بخش عظیمی از کار قالیبافی در تمامی مراحلش در منزل انجام می گیرد لذا تعداد کارگاههایی که در زمینه قالی سنندج فعالیت دارند نسبت به اکثر مناطق دیگر کمتر می باشد بطوریکه طبق آمار وزارت جهاد کشاورزی در تابستان ۱۳۸۰ در سراسر استان کردستان فقط ۲ کارگاه ریسندگی و ۷ کارگاه رنگرزی به ثبت رسیده، وجود داشته است.

چگونه فرش دستباف خوب خریداری کنیم؟

گام ۱ – آشنایی با خرید فرش دستباف (فرق فرش و قالی)

آشنایی با خرید فرش دستباف (فرق فرش و قالی)

قدمت فرشبافی ایرانیان به حدود ۲ تا ۳ هزار سال قبل از میلاد می‌رسد. در حفاری‌های شهر سوخته و محوطه‌های باستانی بین‌النهرین، وسایل و ابزارآلات قالی‌بافی یافت شده که نشان از قدمت ۴ تا ۵ هزار ساله رواج این هنر کاربردی در ایران زمین دارد.

اما سؤال اساسی اینکه، آیا فرش و قالی و قالیچه باهم فرق دارند؟ بله! دارند. به هرگونه گستردنی بافتنی «فرش» می‌گویند که شامل قالی، گلیم، جاجیم، زیلو، پلاس و… می‌شود اما به فرش پرزدار «قالی» گفته می‌شود و البته آن چیزی که باعث می‌شود قالی از قالیچه متفاوت شود، متراژ آن است.

فرش‌های پرزداری که مساحت آنها ۶ متر به بالا باشد، قالی نامیده می‌شود و به فرش‌های پرزداری که مساحت آنها ۶ متر یا کمتر از آن باشد «قالیچه» می‌گویند. خوب است بدانید که کوچک‌ترین قالیچه‌ها را هم با مساحت یک تا یک و نیم متر، برای پشتی می‌بافند.

چرا یک قالی گران‌تر است، یک قالی ارزان‌تر؟

کارشناسان قالی معتقدند ارزش هنری یک قالی یا قالیچه به نقشه، میزان استفاده از رنگ‌های طبیعی و هماهنگی قرارگرفتن این رنگ‌ها در کنار هم بستگی دارد، اما قیمت یک قالی یا قالیچه بیشتر به نقشه و رنگ، جنس نخ، تار و پود و پرز آن و ریزبافی و درشت‌بافی آن ربط دارد.

انواع قالی را براساس جنس به چند دسته تقسیم می‌کنند

قالی تمام پشم:

فرشی که تار، پود و پرز آن از پشم باشد. این نوع قالی‌ها به  دلیل جنس پرزها درشت بافت هستند. قالی خرسک که  از کلفت‌ترین پشم‌ها بافته می‌شود جزء این دسته است. قالی تمام پشم مزیت‌هایی همچون بادوام و مقاوم‌بودن، قدرت برگشت‌پذیری پرزها پس از پاخوردن، قدرت بالای جذب رطوبت و… را داراست. این نوع قالی سنگین و ارزان‌قیمت است و کمتر می‌توان نوع هنری آن را پیدا کرد.

قالی تمام ابریشم:

فرشی که تار و پود و پرز آن همگی از ابریشم است. این نوع قالی معمولا بسیار ریزبافت است و ارزش هنری زیاد و البته قیمت زیادی دارد. چنین قالی یا قالیچه‌ای برخلاف ظاهر نرم و نازک و ظریفش، در مقابل لکه‌ها بسیار مقاوم است؛ یعنی اگر آب، چای، نوشابه یا هر نوع مایع دیگری را رویش ریختید، لازم نیست ضربان قلبتان را اندازه بگیرید؛ کافی است آن را با یک دستمال مرطوب و کمی شامپو فرش بشویید؛ عین اولش خواهد شد.

قالی چله پشم:

 نوعی قالی که چله آن از پشم است ولی پرزهایش تنها از پشم نیست.

 قالی کف ابریشم

فرشی که چله آن پشم است ولی تمام زمینه آن از ابریشم بافته شده است.

قالی گل ابریشم

چله این قالی‌ از پشم است ولی گل‌ها و احیانا برگ‌های موجود در نقشه از نخ ابریشم و بقیه پرزها از پشم بافته می‌شود. این نوع قالی‌ها ممکن است قیمت کمتری نسبت به قالی تمام ابریشم داشته باشند اما ارزش هنری زیادی دارند.

گام ۲ – به چه نکاتی در خرید فرش دقت کنیم (چگونه فرشی بخریم)

به چه نکاتی در خرید فرش دقت کنیم (چگونه فرشی بخریم)

انتخاب از روی سلیقه و آزادی عمل در انتخاب تصمیم خرید فرش را حتی‌المقدور در مواقعی که بازار ساکت‌تر است عملی کنید و با بازدید از چند تجارتخانه معتبر و ملاحظه امکانات و تسهیلاتی که برای شما فراهم می‌کنند فرش مورد نظر خود را از میان مجموعه فرش‌های آنان انتخاب کنید.

نظرات مشورتی فروشندگان خبره فرش را قبول کنید ولی هیچگاه به طور مطلق تسلیم سلیقه و نظر آنها نشوید. فرشی را انتخاب کنید که مناسب با احتیاج شما و مطابق با بودجه شما و باب سلیقه شما باشد.

در موقع خرید بدون روی دربایستی و ملاحظه‌کاری از فروشنده بخواهید تا تمام فرش‌هایی که در فرم و اندازه دلخواه شما است نشان بدهد و یا اصطلاحاً ورق بزند تا از میان آنها بتوانید چند تخته فرش را که بیشتر به سلیقه و نظر شما نزدیک است انتخاب کنید.

سعی کنید از مؤسساتی فرش خریداری کنید که آزادی عمل و نیز امتحان فرش‌های انتخاب شده را برای شما بدون هیچگونه الزام خریداری فراهم کند و فرش‌های مطلوب شما را به منزل بیاورند.

بررسی فرش از لحاظ طرح و اندازه

برای خرید فرش به اندازه‌های آن نیز باید توجه کرد. از چند سانتی‌متر اختلاف در ابعاد فرش در قسمت‌های بالا و پایین که اصولاً از مشخصات فرش دستباف می‌باشد می‌توان چشم‌پوشی کرد ولی بیشتر از این حدود بالاخص در قالیچه‌های کوچک عیب فرش به شمار می‌رود.

با تا کردن فرش از قسمت میان و روی هم قرار دادن این دو قسمت می‌توان تقارن طرح را نسبت به محورهایی که از مرکز فرش می‌گذرند تشخیص داد. این عمل را می‌توان به وسیله متر و یا خط کش مدرج نیز انجام داد و فاصله نقاط مختلف فرش را نسبت به یکدیگر سنجید.

تقارن رنگ نیز در اشکال بافته شده در فرش را مورد توجه قرار دهید و همچنین دقت کنید که موتیف‌ها و اشکال طرح در متن فرش ناتمام گذارده نشده باشد و هر خط و شاخه‌ای شکل و امتداد طبیعی خود را داشته باشد و ناگهان در میان طرح قطع و ناپدید نشده باشد.

مطالعه فرش در نور طبیعی و توجه به رنگ آن و اطمینان از ثبوت رنگ‌های آن

همچنین فرش را باید از زوایای مختلف و در نور طبیعی مورد مطالعه قرار داد. رنگ فرش در جهت خواب آن تیره‌تر از رنگ آن در جهت عکس خواب فرش به نظر می‌رسد در نتیجه خطوط طرح درجهت عکس خواب به نحو مشخص‌تری دیده می‌شود.

همچنین باید رنگ فرش در تمام سطح آن یکنواخت باشد و مخصوصاً در فرش‌های کف ساده دو رنگی و اختلالات رنگ دیده نشود. لذا رنگ فرش به اندازه کافی غنی و کامل باشد و قسمت انتهایی پرز با رنگ سطح فرش اختلاف نداشته باشد چون این اختلاف نمودار آن است که فرش با رنگ‌های جوهری رنگ شده است. با مالیدن تکه پارچه مرطوب بر روی قسمت‌های رنگ‌دار مشکوک می‌توانید از ثبوت رنگ‌های فرش اطمینان حاصل کنید.

بررسی کیفیت پرزهای فرش

فرش را از نظر کیفیت پرزهای آن نیز باید مورد بررسی قرار داد. پرز فرش باید با دوام، درخشان و انعطاف پذیر باشد فرش‌های با پرز نرم نسبت به فرش‌های با پرز ضخیم دوام کمتری دارند و همچنین تمایل بیشتری به جذب گرد و خاک داشته و مانند فرش‌های با پرز خشن نیز تمیز نمی‌شوند.

مطالعه پشت فرش از لحاظ نحوه تراکم و کوبیدگی پودها و یکنواختی طرح

شاید مهمرین عاملی که در انتخاب فرش باید مورد توجه قرار گیرد بافت آن است. برای بررسی چگونگی بافت فرش بهتر است آن را از قسمت پشت مورد مطالعه قرار دهید چون در پشت فرش کیفیت بافت مشخص‌تر است.

با مطالعه پشت فرش به بسیاری از نکات آگاهی خواهید یافت که با بررسی رویه فرش امکان آن میسر نیست از قبیل تعداد گره‌ها، نحوه تراکم و کوبیدگی پودها و همچنین یکنواختی طرح، شمارش دقیق گره‌ها در واحد سطح را به کمک ذره‌بینی که به یک قاب مدرج به واحدهای اندازه‌گیری (سانتی‌متر – اینچ) متصل شده است می‌توان انجام داد.

با این وسیله تعداد گره‌ها را در عرض و طول یک قاب جداگانه بشمارید و در یکدیگر ضرب نمایید تا تعداد گره‌های موجود در واحد سطح فرش به دست آید. ولی در این کار نهایت دقت باید معمول شود چه اختلاف شمارش یک و یا دو گره نتایج بسیار غلطی را در محاسبه کلی ارائه خواهد داد.

برای صحت بیشتر محاسبه بهتر است شمارش گره‌ها را در چند نقطه مختلف فرش انجام داده و معدل آنها را ملاک محاسبه قرار دهید (تراکم قسمت‌های پایین فرش معمولاً بیشتر از قسمت‌های بالایی آن است).

در مورد بافت فرش توجه داشته باشید که پود فرش‌های یک پوده هیچگاه به چشم نمی‌خورد و تنها در فرش‌های دو پوده و بیشتر است که بعضاً در پشت فرش امتداد پودها دیده می‌شوند و هرگاه ردیف‌های بافته شده بهتر کوبیده شده باشند پودها کمتر دیده می‌شوند.

بررسی فرش از لحاظ پوسیدگی و همچنین رفوشدگی

با ملاحظه پشت فرش قسمت‌هایی را که بافت ناجور داشته و یا احتمالاً پوسیده و یا رفو شده باشند بهتر می‌توان تشخیص داد قسمت‌های رفو شده معمولاً زبرتر و محکم‌تر از دیگر نقاط فرش است و با کمی دقت علائم سوزن خوردگی را در آن می‌توان مشاهده کرده و بعلاوه با تا کردن فرش در سمت‌های مشکوک به پوسیدگی صدای خفیف و مخصوص شکستگی احساس خواهد شد.

در موقع بررسی پرزهای فرش توجه داشته باشید ارتفاع پرز معیار ظرافت فرش نیست. برای کنترل کیفیت پرزهای فرش و چگونگی پرداخت آنها باید پرزها را با دست مالش داد در قسمت‌های مختلف ارتفاع پرزها باید به یک اندازه بوده و اثر از تموج در آنها نباید باشد.یکی از دلایل نامنظم بودن پرزها علاوه بر پرداخت ناجور و نامنظم شستشوی خشن الیاف فرش است.

خرید از تجارت‌خانه‌های معتبر که فرش خریداری شده را ضمانت می‌کنند

در مورد مکان خریداری فرش باید گفت که هیچگاه فرش را از افراد نامشخص و مشکوک خریداری ننمایید. برای از دست ندادن نقدینه خود و جلوگیری از گرفتاری‌های بعدی منطقی‌تر است حتی با قیمت‌های بالاتر فرش را از تجارت‌خانه‌های معتبر و با سابقه و شهرت خوب و یا از فروشندگان مجاز و سیار این مؤسسات خریداری کنید.

به هنگام خرید فرش حتماً ورقه خرید و ضمانت‌نامه‌ای که حاوی تمام مشخصات فرش است از فروشنده درخواست کنید. این مدارک در موقع خرید و فروش بعدی، سرقت، بیمه و حمل و نقل فرش بسیار مفید واقع خواهد شد. در ضمانت‌نامه فرش‌های قدیمی و آنتیک علاوه بر مشخصات معمولی باید سال بافت و حتی‌المقدور شجره‌نامه فرش مندرج باشد.

گام ۳ – از خرید قالی عیب‌دار اجتناب کنیم

از خرید قالی عیب‌دار اجتناب کنیم

عیب و ایراد قالی را بهتر است موقع خرید تشخیص دهید، چون به احتمال زیاد پس از پرداخت پول آن و آوردنش به خانه، دیگر تعویض یا پس گرفته نمی‌شود. اما عیب و ایرادهای یک قالی چه چیزهایی می‌تواند باشد؟

اندازه قالی

اگر اندازه فاصله لبه حاشیه بالایی قالی تا وسط ترنج، بیشتر یا کمتر از ۳ سانتی‌متر با اندازه فاصله آنجا تا لبه حاشیه پائینی تفاوت داشته باشد، از قیمت قالی بسیار کم می‌شود؛ پس توی جیبتان خط‌کش داشته باشید.

کم‌ بافی

حتما موقع خرید قالی به پشت آن نگاه کنید؛ اگر گره‌ها منظم، پشت‌سر هم و یک‌اندازه بود که هیچ، ولی اگر اندازه گره‌ها متفاوت، نامنظم و گاهی با فاصله بود یعنی بافنده یا شلخته بوده یا خدای نکرده متقلب! مثلا در یک فرش ۵۰ رج که باید در هر ۷ سانتی‌متر ۵۰ گره داشته باشد، گره‌ها کمتر است، یا گره‌ها خوب شانه نخورده و پرزها کشیده نشده است؛ به‌هرحال یک جای کار می‌لنگد.

شکستگی گل قالی

 این مورد خیلی تخصصی است زیرا گل‌های قالی اعم از شاه‌عباسی، آویزان، ستاره‌ای و… اندازه استانداردی دارند که تنها بافنده‌ها، کارشناسان و فروشندگان قالی از آن اطلاع دارند. اگر در بافت این گل‌ها شکل و اندازه استاندارد رعایت نشود، از ارزش قالی کم می‌شود. این دیگر کار شما نیست؛ از یک خبره کمک بگیرید یا از روی گل‌های قرینه، اندازه‌های ناموزون را حدس بزنید.

دورگه ‌بودن زمینه

خوب خوب نگاه کنید. گاهی رنگ قسمت بالای زمینه قالی از رنگ قسمت پایینی آن کم‌رنگ‌تر یا پررنگ‌تر است. چشم دقیق و ریزبینی داشته باشید و در نور، خوب قالی را نگاه کنید؛ اگر ۲ رنگ باشد قیمت آن گاهی تا نصف کاهش پیدا می‌کند!

گام ۴ – هزار نکته باریک‌تر از مو

هزار نکته باریک‌تر از مو

راستی چرا فرش نائین از فرش همدان گران‌تر است؟ چرا فرش تبریز را بیشتر از فرش اراک می‌پسندند؟ فرق قالی با قالی چیست که گاهی صدها هزار تومان تفاوت قیمت دارند؟ چرا بعضی قالی‌ها مثل مخمل ظریف‌اند، سال‌های سال زیر پا لگد می‌خورند و آخرش تاجران فرش به ۱۰برابر قیمت اولیه روی دست می‌برندش؟

گره ترکی

ظرافت فرش جز نوع پرز که چه جور پشمی باشد و چند درصد ابریشم، به نوع گره آن نیز بستگی دارد. بافت دو گره یا گره ترکی که از ابتدا مخصوص بافندگان تبریزی بوده و امروز در مناطق دیگر نیز رایج است، روشی است که در آن هر دو سر پرز از لای تار رد می‌شود و گره می‌خورد.

این روش وقت زیادی می‌خواهد و مخصوص قالی‌های ریزبافت و نقشه‌های ظریف با رنگ‌های متنوع و خطوط نازک است. در این روش، امکان بی‌گره بافی یا جفت‌بافی (که نوعی شلختگی در بافت یا تقلب است) وجود ندارد.

به همین دلیل، این قالی‌ها جز ظرافت بی‌اندازه، بسیار محکمند و به این سادگی‌ها نخ‌نما نمی‌شوند. از طرفی این گره آن‌قدر محکم است که می‌شود پرزهای فرش را چنان قیچی زد که به کوتاهی مخمل شوند و با پا خوردن بیشتر، نقش‌ها و ظرافت گره‌ها بیشتر نمایان ‌شود. به همین دلیل مشهور است که فرش کرمان هر چه پا بخورد مرغوب‌تر است و هیچ اتفاقی هم برای فرش نمی‌افتد. فرش‌های قم، تبریز، اصفهان و کرمان ترکی بافند؛ یعنی هم ظریف‌اند، هم بسیار زیبا و محکم و البته گران.

گره فارسی

فرش‌های پشمی درشت‌بافت که اغلب سنگین هستند و نقش‌های درشتی هم دارند، فارسی‌بافند. در گره فارسی یا یک گره فقط یک طرف پرز گره می‌خورد و طرف دیگر آن آزاد است. در این روش، چله شل‌تر است و برای سفت‌کردن آن، شانه‌های سنگین را محکم‌تر روی پرزها می‌کوبند تا پرزهای پشمی در هم فرو بروند و چله محکم شود. همین درهم رفتگی پشم‌ها، امکان بی‌گره‌بافی یا جفت‌‌بافی را بیشتر می‌کند.

بافنده‌های فرش‌های فارسی‌باف به خاطر درشتی پرزهای پشم، نمی‌توانند نقشه‌های ظریف و مینیاتوری ببافند. از طرفی، گره فارسی با پا خوردن در طول سال‌ها (که البته اصلا کم نیست) کم‌کم پرزها شل شده و نخ‌نما می‌شوند.

به خاطر همه این دلایل، این نوع فرش ارزان‌تر است. قالی‌های فارسی‌بافِ بختیاری، مشهد، اراک، همدان و… مشهورترند. اما به هر حال، این قالی‌ها و رنگ‌های زنده و گرم‌شان، انرژی خاصی به محیط زندگی می‌دهند و قطعا چشم‌نوازتر از هر بافته مصنوعی دیگر هستند.

گام ۵ – هماهنگی با دکوراسیون منزل

هماهنگی با دکوراسیون منزل

رعایت برخی اصول در رابطه با انتخاب فرش و دکوراسیون، علاوه بر آینکه نشانگر ذوق و سلیقه خریدار است در دوام و پاکیزگی و نمود هرچه بیشتر فرش نیز تاثیر انکارناپذیری دارد. در این ارتباط باید عوامل رنگ، بافت و طرح فرش را مورد توجه قرار داد به عنوان مثال فرش‌های کم دوام، ظریف، ابریشمی، قدیمی و عتیقه و یا زمینه روشن را نباید در اطاق نشیمن، نهارخوری و اطاق‌های کودکان قرار داد. محل‌های مناسب برای اینگونه فرش‌ها معمولاً اطاق‌های پذیرایی، خواب، کتابخانه و به طور کلی مکان‌های کم رفت و آمد می‌باشد.

فرش اطاق نهارخوری:

باید به اندازه‌ای باشد که پایه‌های صندلی‌های مستقر در اطراف میزنهارخوری کاملاً بر روی آن قرار گیرد. به عبارتی دیگر ابعاد فرش باید از هر طرف حداقل ۶۰ تا ۷۰ سانتی‌متر بزرگتر از اندازه‌های میز نهارخوری باشد.

 در سالن‌های پذیرایی:

فرش مقابل مبل‌ها و کاناپه را به اندازه‌ای انتخاب می‌کنند که ضمن پوشش مساحت مور نظر مقداری از سطح آن نیز زیر پایه‌های مبل‌ها و کاناپه قرار گیرد. توصیه‌ای دیگر در این مورد داریم و آن این است که هیچگاه مساحت مقابل کاناپه و مبل‌ها را با یک جفت قالیچه مفروش ننمایید که از نقطه نظر زیبایی تاثیر نامطلوب و ناخوشایندی دارد.

به جای مفروش نمودن اطاق خواب با یک تخته فرش بزرگ که اجباراً قسمت‌هایی از آن زیر تخت خواب می‌رود توصیه می‌شود از چند تخته قالیچه کوچک و پاتختی ترجیحاً رنگ‌های روشن استفاده شود. عامل طرح در انتخاب فرش برای مکان‌های مورد نظر نیز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است به عنوان چند اصل کلی می‌توان گفت که در منازل و محل‌هایی که با مبلمان استیل و تزئین شده باشند.

طرح‌های گلدار و همچنین فرش‌هایی با طرح‌های هندسی و در آپارتمان‌ها و ساختمان‌هایی که مبلمان آنها از نوع مدرن است فرش‌هایی با طرح‌های هندسی و شاخه شکسته جلوه و زیبایی بیشتری دارند. فرش‌های ترنج دار در سالن‌های پذیرایی و در محل‌هایی که نقش ترنج آن در معرض دید کامل باشد و قالی‌های با نقش سرتاسری و یا خنثی در سالن‌های نهارخوری و پذیرایی و نشیمن و کتابخانه منظره بهتری دارند.

کدام طرح را انتخاب کنم؟

وقتی به قصد خرید یک قالی یا قالیچه وارد یک فروشگاه فرش دستباف شدید، آنچه بیش از همه چشم‌هایتان را نوازش می‌دهد طرح قالی‌هاست؛ گاهی خیلی شبیه به هم و گاهی فوق‌العاده متنوع. آن‌وقت با خودتان می‌گویید «کدام طرح را میان این همه طرح انتخاب کنم؟». شاید بهترین راهش این باشد که درباره طرح قالی‌ها کمی اطلاعات به دست بیاورید.

بیشتر ما وقتی به قالی دستباف فکر می‌کنیم، فورا یاد یک قالی با زمینه لاکی – قرمز می‌افتیم که یک گل بزرگ در وسط دارد که نامش «ترنج» است و ۴ لچک (۳ گوش) در چهارگوشه قالی و اطراف آن ترنج هم پر از گل و برگ و اسلیمی است. خیلی‌ها این طرح را تکراری می‌دانند (البته همین طرح لچک و ترنج که برای ما تکراری است یکی از اصیل‌ترین طرح‌های قالی ایران است که در بازارهای جهانی کلی طرفدار دارد) ولی خب طرح قالی ایرانی فقط لچک ترنج – آن‌هم با زمینه لاکی – نیست.

طرح‌های زیاد دیگری هم داریم که بعضی‌هایشان درحال فراموش‌شدن هستند. نکات زیر راهنمایی‌تان می‌کند:

  • اگر یک قالی ریزبافت و هنری می‌خواهید که کف خانه‌تان را مثل یک باغ گل در فصل اردیبهشت تزئین کند، می‌توانید قالی لچک و ترنج یا «شکارگاه» تبریز، قم و اصفهان را بخرید یا «ریزماهی» خوی و «هزاره هریس» مرند. البته این نوع فرش‌ها گران است.
  • اگردنبال قالی‌هایی با نقوش روستایی و ایلیاتی هستید، می‌توانید طرح‌های «انسان و حیوان»، «گل و مرغ»، «درختی» «درخت و انسان» و «پای شتر» استان‌های فارس، خراسان شمالی، کردستان و گلستان را بخرید. بعضی از این نوع طرح‌ها به دلیل درشت‌بافی، ارزان هم هستند.
  •  اگر می‌خواهید خانه‌تان با فرش‌های ساده تزئین شود و فضای آرامش‌بخشی را در خانه به‌وجود بیاورید بروید سراغ قالی‌های کویری کرمان و اردکان. زمینه این قالی‌ها مثل طبیعت کویر به رنگ‌های شتری، خاکستری و کرم است. طرح‌های «کف ساده» قالی‌ای که زمینه اطراف لچک و ترنج آن خالی از هر نوع نقشی است)، «محرمات»، «راه راه» و «قاب قرآنی» از همین نوع هستند.
  •  اگر دنبال طرح‌های مدرنی هستید که به مبل اسپرت‌تان بیاید، یکی از طرح‌های هندسی «خشتی»، «قاب‌قابی»، «میناخانی»، «بته جقه» اصفهان، کاشان یا اراک را بخرید.
  •  اگر دنبال قالی‌های خیلی ارزان هستید می‌توانید طرح‌های ریزماهی، محرابی و لچک ترنج استان‌های همدان، کاشان و زنجان را بخرید که از پشم کلفت بافته می‌شود و همان فرش خرسک است.

راهنمای جامع و کامل برای بالا بردن اعتماد به نفس+ ۱۸ نکته مهم

 

فرد با اعتماد به نفس  چگونه فردی است؟

همه با حس درونی اعتماد به نفس متولد نمی شوند. اعتماد به نفس، یک کلمه قدرتمند و حتی یک احساس قدرتمندتر است. یک فرد با اعتماد به نفس: کاری را انجام می دهد که می داند درست است، حتی اگر مورد پسند نباشد، حاضر است ریسک کند، اشتباهات خود را می پذیرد و از آنها درس می گیرد، می تواند یک تعریف و تمجید را بپذیرد، خوشبین است

آیا می توانید زمانی را در زندگی خود به یاد بیاورید که احساس اعتماد به نفس داشته اید؟ حالا تصور کنید که بیشتر اوقات می توانید چنین احساسی داشته باشید. این احساس چه تأثیری بر سلامت و رفاه، شغل و روابط شما خواهد داشت؟

اعتماد به نفس نه تنها احساس خوبی دارد، بلکه کمک می کند فرصت های بالقوه را غنیمت بشمارید، فرصت های بیشتری را انتخاب کنید و آن تغییر بزرگ را ایجاد کنید یا قدم بعدی را در زندگی و حرفه خود بردارید.

یک فرد با اعتماد به نفس تحسین برانگیز است. کسی که خود را باور دارد، یک رهبر عالی است. هیچ کس از رهبری که از خود مطمئن نیست پیروی نخواهد کرد.

 

اعتماد به نفس به شما کمک می کند تا ارتباط فوری برقرار کنید و روابط ایجاد کنید. اعتماد به نفس چیزی نیست که دارید، چیزی است که خودتان ایجاد می کنید.  این مطلب را هم حتما بخوانید »  من از کجا بدانم که خودم مشکل اعتماد به نفس دارم؟ یادگیری اینکه چگونه اعتماد به نفس بیشتری داشته باشید می تواند به شما کمک کند شریکی را جذب کنید که بتوانید یک رابطه سالم با او ایجاد کنید.

 

همچنین می تواند به شما در جستجوی فرصت های جدید کمک کند که رشد شخصی شما را تقویت کند.همچنین می توان با تظاهر به اعتماد به نفس، ذهن را فریب داد که به نوبه خود باعث “احساس” اعتماد به نفس می شود.

 

ُ

نکاتی برای ایجاد اعتماد به نفس

چند کار وجود دارد که می توانید برای تقویت اعتماد به نفس خود انجام دهید. برخی از آنها فقط تغییرات کوچکی در چارچوب ذهنی شما هستند. برخی دیگر باید مدتی طولانی‌تر روی آنها کار کنید تا آنها را به عادت‌هایی آشنا تبدیل کنید.

 

آنچه را که قبلاً به دست آورده اید، مرور کنید.

اگر باور داشته باشید چیزی به دست نیاورده اید، از دست دادن اعتماد به نفس آسان است. فهرستی از تمام چیزهایی که در زندگی خود به آنها افتخار می کنید، چه کسب نمره خوب در امتحان یا یادگیری موج سواری، تهیه کنید. لیست را در جلوی دید خود نگه دارید و هر زمان که کاری را انجام می دهید که به آن افتخار می کنید به آن اضافه کنید. وقتی اعتماد به نفس پایینی دارید، لیست را بیرون بیاورید و از آن برای یادآوری تمام کارهای عالی که انجام داده اید استفاده کنید.

 

به چیزهایی فکر کنید که در آنها مهارت دارید

همه افراد دارای قدرت و استعدادهایی هستند. مال شما چیه؟ تشخیص آنچه در آن مهارت دارید، و تلاش برای ایجاد آن چیزها، به شما کمک می کند تا به توانایی های خود اعتماد کنید.

 

برای خود چند هدف تعیین کنید

اهدافی را تعیین کنید و مراحلی را که برای رسیدن به آنها باید بردارید مشخص کنید. آنها نباید اهداف بزرگی باشند. آنها حتی می توانند چیزهایی مانند پختن کیک یا برنامه ریزی برای یک شب بیرون رفتن با دوستان باشند. فقط برخی از دستاوردهای کوچک را هدف قرار دهید که می توانید آنها را از لیست علامت بزنید تا به شما در به دست آوردن اعتماد به توانایی خود در انجام کارها کمک کند.

 

با خودتان صحبت کنید

اگر نظرات منفی در ذهنتان جاری شود و به شما بگوید که خوب نیستید، هرگز احساس اعتماد به نفس نخواهید داشت. به صحبت با خود فکر کنید و اینکه چگونه می تواند بر اعتماد به نفس شما تأثیر بگذارد. مانند بهترین دوست خود با خود رفتار کنید و خود را شاد کنید.

 

سرگرمی داشته باشید

سعی کنید چیزی را پیدا کنید که واقعاً به آن علاقه دارید. این می تواند عکاسی، ورزش، بافتنی یا هر چیز دیگری باشد! وقتی به اشتیاق خود دست یافتید، خود را متعهد کنید که آن را انجام دهید. به احتمال زیاد، اگر به یک فعالیت خاص علاقه مند هستید، به احتمال زیاد انگیزه بیشتری خواهید داشت و مهارت های خود را سریع تر می سازید.

با خودتان صادق باشید

یکی از مطمئن ترین راه ها برای از دست دادن اعتماد به نفس این است که سعی کنید شخص دیگری باشید. یکی از بهترین راه ها برای ایجاد اعتماد به نفس این است که: با خودت روراست باش.

وقتی می‌خواهی کسی باشی که نیستی، هر بخشی از وجودت در مقابلش مقاومت می‌کند. شما هر کس دیگری نیستید. تو هستی و هر چه بیشتر بتوانید بفهمید که چه کسی هستید و برای چه چیزی ارزش قائل هستید، قوی تر خواهید شد. وقتی از چیزی که هستید دور می‌شوید، اعتماد به نفس خود را از دست می‌دهید زیرا “فقط شما نیستید”.

به آنچه شما را منحصر به فرد می سازد فکر کنید. آن را بنویسید. به این فکر کنید که برای چه چیزهایی ارزش قائل هستید و چه چیزهایی برایتان مهم است. اون رو هم بنویس

 

از مقایسه خود دست بردارید

هیچ چیز بیشتر از مقایسه خود با دیگران اعتماد شما را از بین نمی برد. به خصوص در حال حاضر، با وجود رسانه های اجتماعی فرصت فوق العاده ای برای قضاوت خود در برابر بسیاری دیگر! عدم اعتماد به نفس از شکافی در جایی که خود را می بینید و جایی که فکر می کنید باید باشید ناشی می شود.

مهارت های جدید به دست آورید

از آنجایی که اعتماد به نفس اغلب به طور مستقیم با توانایی ها مرتبط است، یکی از بهترین راه ها برای ایجاد اعتماد به نفس این است که مهارت ها یا تجربه های جدید به دست آورید. رشد مهارت ها به نوبه خود باعث افزایش اعتماد به نفس شما می شود. و لطفاً، همانطور که روی ایجاد مهارت ها و تخصص خود کار می کنید، فقدان کمال را با فقدان توانایی اشتباه نگیرید. هیچ کس کامل نیست. اما اگر یک استخوان کمال گرا در بدن خود دارید (مثل من)، می تواند باعث شود فکر کنید که فقط به این دلیل که بهترین نیستید، اصلاً خوب نیستید.

 

برای خود یک تشویق کننده پیدا کنید

بله، در حالی که می‌دانم اعتماد به نفس حالتی از درون است، شما همچنین می‌توانید با افرادی که انتخاب می‌کنید وقت خود را با آنها بگذرانید، اعتماد به نفس خود را تقویت کنید. تلاشی هماهنگ برای احاطه کردن خود با دیگرانی انجام دهید که باعث تشویق، مثبت‌اندیشی و الهام می‌شوند.

 عیب های خود را بپذیرید

این یک قانون جهانی است که هیچ کس در این دنیا بی عیب و نقص نیست. این عادت افراد موفق و با اعتماد به نفس است که اشتباهات خود را می پذیرند و سعی می کنند آنها را اصلاح کنند. زیرا وقتی سعی می کنید اشتباهات خود را پنهان کنید و شروع به بحث و جدل با فردی کنید که دلتنگی شما را برجسته می کند، نمی توانید فرد بالغی باشید. یک شخصیت کم خطا در واقع شخصیت عالی است. وقتی علناً به گناه خود اعتراف می کنید و سعی می کنید آن را اصلاح کنید، این اعتماد به نفس شما را به سطح بالاتری افزایش می دهد و همچنین یادگیرنده خوبی می شوید. اگر شخصی ایراداتی را در شخصیت شما برجسته می کند، ابتدا باید خودتان را تحلیل کنید و بررسی کنید که آیا درست می گوید یا نه. اگر حق با اوست، باید از او تشکر کنید و شروع به کار روی خودتان کنید تا آن خطا را از شخصیت خود حذف کنید.

هر چه زودتر عیب های خود را بپذیرید، سریعتر می توانید آنها را برطرف کنید. اما اگر اعتماد به نفس پذیرش عیوب خود را نداشته باشید، هرگز نمی توانید آنها را برطرف کنید و مردم با تصور اینکه شما فردی مغرور هستید، از شما دوری می کنند. مردم فکر می کنند که داشتن نقص یک توهین است، اما در واقع، این یک ذهنیت بسیار اشتباه است. پذیرش این عیوب فرصت طلایی برای پیشرفت به شما می دهد.

 

آمادگی جسمانی داشته باشید

آمادگی جسمانی برای همه بسیار مهم است زیرا زبان بدن بخش بصری شخصیت شماست. اگر زبان بدن شما مطمئن است، می توانید به طور خودکار با اطمینان صحبت کنید. اما زبان بدن ضعیف نشانه عدم اعتماد به نفس شماست. بنابراین، برای رسیدن به آمادگی جسمانی، باشگاه بهترین گزینه است.

آمادگی جسمانی و روحی جزئی از یکدیگر هستند. ورزش بهترین گزینه برای آمادگی ذهنی است. ورزش باعث تناسب اندام شما می شود و آمادگی جسمانی شما را از نظر روحی آماده می کند. وقتی از نظر بدنی آماده هستید، می توانید با اعتماد به نفس با شخص دیگری صحبت کنید. آمادگی جسمانی نوعی اعتماد به نفس استثنایی به شما می دهد.

شکست را در آغوش بگیرید

شکست مهم ترین بخش زندگی است. این طبیعت انسان است که ما شکست را نمی پذیریم. اما باید درک کنید که شکست بخشی از سفر است نه مقصد. شما باید شکست ها را بپذیرید. در اینجا می توانید از زندگی افراد موفقی که شکست ها را با اطمینان خاطر می پذیرند، انگیزه بگیرید.

وقتی شکست‌ها را می‌پذیرید، می‌توانید بر آن اشتباهات غلبه کنید و با انرژی بیشتری دوباره تلاش کنید و این شکست‌ها شما را تشویق می‌کنند تا با انرژی بیشتری کار کنید و موفق می‌شوید. به عبارت دیگر، پذیرش شکست به شما اعتماد به نفس مبارزه با آن شکست را می دهد و از شما فردی موفق می سازد. بنابراین یک فرد موفق شکست را می پذیرد.

اگر شکست را نپذیرید و تسلیم شوید، اعتماد به نفس خود را از دست خواهید داد. این از دست دادن اعتماد به نفس شما را بازنده می کند. کسی که اعتماد به نفس قبولی شکست خود را ندارد، لیاقت موفقیت را ندارد. پس شکست خود را با اطمینان بپذیرید و تا زمانی که موفق شوید به تلاش ادامه دهید.

 

«نه» گفتن را یاد بگیرید

این نکته بسیار مهم است زیرا مربوط به رد شدن یا نقطه منفی است که اعتماد به نفس شما را تا حد بسیار بالایی بالا می برد. این «نه» در واقع دو نوع است. نوع اول این است که شما باید به مهمانی ها در زمان شلوغی نه بگویید، نه به ترک، نه به تسلیم شدن، نه به روابط بی فایده و نه به چیزهای اتلاف وقت.

این “نه” اعتماد به نفس شما را بالا می برد. برای اینکه فردی با اعتماد به نفس باشد. شما باید این “نه” را بدون هیچ تردیدی بگویید. نیازی نیست به آن شخص توضیحی بدهید که چرا به او «نه» گفتید. اگر او احساس بدی دارد، این به شما ربطی ندارد.» نه» کلمه ای است که به شما احساس خیلی بدی می دهد اما وقتی در موقعیتی نیستید که به کسی کمک کنید، «نه» گفتن را یاد می گیرید.

 از جستجوی تایید دیگران دست بردارید

شما نیازی به تایید کسی ندارید که بتوانید آن را انجام دهید یا نه. این تو بودی که آن رویا را دیدی، تو کسی هستی که برای رسیدن به آن هدف تلاش می‌کنی، پس چرا به تایید کسی نیاز داری که حتی تماشای جرقه‌های درونت را نمی‌گیرد. مردم فقط می توانند روحیه شما را تضعیف کنند و موانع را برجسته کنند.

عدم درخواست تایید دلیل بسیار بزرگی است. همانطور که می دانید هر فردی ذهنیت متفاوتی دارد، بنابراین وقتی از شخصی درخواست تایید می کنید، او با توجه به ذهنیت و دانش خود به شما پیشنهاد می دهد. این بدان معنا نیست که او دشمن شماست، اما نمی تواند وضعیت شما را ببیند. بنابراین باید اعتماد به نفس ایجاد کنید تا به تنهایی و در سکوت سخت کار کنید.

 

زبان بدن خود را تغییر دهید و تماس چشمی را حفظ کنید

صاف بایستید. شانه های خود را مربع کنید و سینه خود را باز کنید. تنفس عمیق. برای پوشاندن زمین بیشتر، هنگام راه رفتن، گام های سریع و هدفمند خود را حفظ کنید. حفظ چنین وضعیتی باعث می شود احساس قوی تری داشته باشید. برقراری ارتباط با مردم و نشان دادن اعتماد به نفس از طریق تماس چشمی یکی از سریع ترین راه ها برای ایجاد اعتماد به نفس هنگام ملاقات با افراد جدید است و می تواند روابط طولانی مدت را تقویت کند.

 

موفقیت خود را تجسم کنید

وقتی چیزی را بارها و بارها تجسم می کنید، ذهن شما شروع به باور می کند که قبلاً اتفاق افتاده است. هنگامی که وضعیت در نهایت پیش می‌آید – شما در حال ارائه آن هستید، درخواست افزایش حقوق می‌کنید یا با یک همکار مواجه می‌شوید – مغز شما فکر می‌کند: “من این را گرفتم.” این اعتماد به نفس است. یک موقعیت خاص را در محل کار تجسم کنید. به موفقیت خود فکر کنید و تمام تلاش خود را بکنید تا افکار شکست را به حداقل برسانید.

همه ما نقاط قوت و ضعفی داریم. برای اینکه در هر موقعیتی در زندگی اعتماد به نفس داشته باشید، ابتدا باید از نقاط قوت و ضعف خود آگاه باشید. فرد می تواند با خودآگاهی از مهارت های خود اعتماد به نفس کسب کند. خود را برای نقاط قوت، ویژگی های خوب و بد خود بپذیرید. تنها زمانی که خود را برای خود بپذیرید، می توانید اعتماد به نفس داشته باشید. بیاموزید که چه کسی هستید، و حس اعتماد به نفس و رضایت در شما ایجاد خواهد شد.

 

 

 

۹ اشتباه درباره ابراز علاقه به دخترها

همانطور که می دانید؛ ما در مورد این صحبت کردیم که شما اصلا ارتباط دارید یا نه که دیدیم که هفتاد و پنج درصد بچه‌ها هیچ ارتباطی ندارند. در ادامه روی همان ریپلای کردیم و گفتیم که ما در هر سطحی باشیم؛ فرقی نمی‌کند. یک سری آدم از ما خوششان می آید و روی ما به اصطلاح کراش دارند و آنجا گفتیم برای اینکه ما پیشنهاد بدهیم اینگونه نیست که ناگهان سرمان را پایین بندازیم و بگوییم که: من از شما خوشم می آید! توی ذوق طرف می خورد. همه چیزخراب می‌ شود.

حالا می‌خواهیم به این موضوع بپردازیم که چرا همه چیز خراب می شود. نکته‌ی دوم یک مثال و مصداق عالی که خودش هم به من اجازه داده است که در موردش پادکست بسازم. یک مشتری دارم که اسمش را گذاشتم؛ دختر شیرازی.

خوش صدا, کاربلد, خوش اخلاق, خوش رفتار و خودش می گوید که خوشگل هم هست و اینکه ورزشکار هم هست. این شخص با این ویژگی‌ها را در نظر بگیریم. یک آقا پسری که از یک شهر دیگر هست از ایشان خوششان آمده است و به بهانه‌ی رزومه و این ها اطلاعاتش را گرفته است؛ یعنی یک قسمتی از کار را انجام داده است و گفته است که من از شما خوشم می آید. با ایشان دیدار گذاشته است و از قضا ایشان قبول کرده است. با هم رفتند بیرون و یک سری اشتباهات این پسر انجام داده است که می‌خواهم بررسی کنیم.

 

 نکته ی اول

 

دوستان اولین اشتباه عدم دانه پاشی است. شاید یک دختر با ما بیاید بیرون؛ شاید با ما حرف بزند؛ به ما اجازه بدهد ولی تا وقتی که من دانه پاشی خوب انجام نداده باشم کفتر من خیلی راحت نمی آید در دست های من. این نکته مهمترین نکته است. یعنی باید زور بزنم که خودم را اثبات کنم و دختر این را متوجه می شود که طرف دارد زور می‌زند. چون چیزی در چنته اش نیست الان. ولی اگر به مرور زمان در مورد رزومه صحبت می‌کرد؛ در مورد خارج از کشور صحبت می‌کرد؛ چون کارش در خارج از کشور است. می‌گفت من این هستم و این سبک زندگی را دارم؛ خیلی متفاوت بود تا زمانی که مثلا ناگهان بگوید: سلام از شما خوشم می آید! تازه اگر دختر به ما اجازه بدهد؛ ما فقط باید زوربزنیم.

 نکته‌ی دوم

 

دوستان یکی از مهم‌ترین نکات برای ارتباط‌گیری, طنازی و حرف را کش آوردن است. خیلی بهتر است که نسبت به این موضوع گارد نگیریم. این موضوع فلرت یا همان عشق‌بازی یک چیزی است که واقعا در خارج از کشور روی آن حسابی کار می شود ولی متاسفانه در ایران اولا بعد ترجمه شده؛ بد از آن برداشت شده است و به همین خاطر کسی معمولا سراغش نمی رود و چون کسی نمی رود شناخته شده نیست به صورت علمی و از طرفی هم روی این موضوع و روی این کلمه‌ گارد وجود دارد. یکی از چیزهایی که دخترها دوست دارند؛ حرف را کش آوردن و طنازی کردن است. من اگر بتوانم این را خیلی خوب پیاده‌سازی کنم؛ دختر مبهوت من می شود ولی متاسفانه این شخص فقط می گوید: سلام, خداحافظ, سلام, خداحافظ. خب مشخص است که وقتی شما بلد نیستید طنازی کنید شخصی جذب شما نمی شود.

 نکته‌ی سوم

دوستان عدم توجه به موقع است. من در یکی از مشاوره‌ها با یک پسری صحبت می‌کردم که در ارتباط بود و ارتباطش را از دست داده بود. با یک نکته ارتباطش برگشت. به او گفتم که اگر ما نباشیم ولی سر بزنگاه باشیم؛ خیلی بهتر از این است که همیشه باشیم ولی سر بزنگاه نباشیم. من این موضوع را در این پسر دارم می‌بینم که سر بزنگاه نیست. این داستانی که دختر شیرازی دارد برای من تعریف می‌کند؛ دارد به من نشان میدهد که این پسر سر بزنگاه وجود ندارد و این یعنی عدم توجه به موقع.

 چهارمین نکته

دوستان زود صمیمی نشوید! زود نگویید: وای می‌میرم برایتان و دوستتان دارم؛ چشم هایت چقدر خوشگل و فلان است! این باعث می شود که دختر از شما دور بشود. چرا دختر از ما دور می شود؟ به این خاطر است که دختر در ذهنش روال رسیدن به عشق را سخت کرده است. خب مشخص است که اگرسریع ارتباط برقرار شود؛ فارغ از آن چیزی است که در ذهن خودش شکل داده است. بگذارید کش بیاید. بگذارید این غذای عشق وعاشقی به وقت خودش بپزد.

 

 نکته‌ی پنجم

فقط عاشقانه یا فقط کاری حرف نزنید! می‌خواهید با یک دختر ارتباط بگیرید یا یک دختر با شما ارتباط بگیرد. در دخترها هم همین موضوع واقعا وجود دارد. مثلا فقط می‌نشینند و غیبت می کنند. پسرها فقط حرف می‌زنند در مورد حوزه‌ی کاریشان. فقط در مورد باشگاه صحبت می کنند. یک چیزی بگویید و حوزه‌های دیگر را هم بیاورید وسط .ادبیات, شعر, دو پهلو حرف زدن و… . این باعث می شود که جذابیت در حرف داشته باشیم. ما برای اینکه بتوانیم یک ارتباط موثر بگیریم باید استوری تلینگ ( داستان گویی)  بلد باشیم. داستان‌گویی کنیم به نحوی که مخاطب ما پشت سرهم ذهنش بالا و پایین بشود.

 نکته‌ی ششم

دوستان حاضرجواب باشید. بعضی ها خیلی یبس هستند. همینطور نشسته است و دختر یک چیزی می گوید و او می گوید: آره! شما درست می گویید! اصلا موافقت با دختر روی مغز او راه می رود. اعصابش را خورد می کند. فرض کنید یک شیر هستید و در قلعه‌ی خودتان ایستاده اید. غرش کنید! یعنی حرفی با شوخ‌طبعی به او بگویید. جواب حرفش را بدهید.

نکته ی هفتم

احوالپرسی عادی روی مخ دختر و مخ مخاطب است. دوست عزیزم کمی تنوع داشته باشید. دوتا شعر حفظ کنید. مثلا بگویید: صبح و خورشید بهانه‌اند. تو تنها دلیل چشم‌های بیدار منی. خودتان باشیید با کدام یک از این ها ارتباط برقرار می‌کنید؟ وقتی یکی به شما می گوید؛ صبح به خیر؛ شما بگویید: تو خود صبح جهانی خودت به خیر. اصلا این دو تا جواب را کنارهم بگذارید. شما درگیر کدام یکی از این ها می شوید؟!

 نکته‌ی هشتم

همه چیز را گفتن اعتبار شما را از بین می‌برد. هنوز با طرف آشنا نشده است و نمی داند که طرف چه اخلاقی دارد و من چه اخلاقی دارم. می‌دانم اصلا فرض می‌کنیم این دختر خوشگل و خوش صداست. باز هم نباید بگویید چون این باعث می شود که داستانی که دختر در مغز خودش به صورت ناخودآگاه ساخته است و به آن آگاهی ندارد؛ از بین برود.

هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. سر موقع حرف بزنید. اگه نمی‌توانید که اینطور باشید؛ یعنی انعطاف‌پذیری شناختی شما پایین است. یکی از کارکردهای اجرایی مغز است که به صورت علمی هم هست. روی آن کار کنید و تا این اصلاح نشود؛ شما همیشه درجا می‌زنید. آدم‌هایی که انعطاف‌پذیری شناختی ندارند؛ در روابطشان گند می‌زنند. مثل برق می‌چسبند و مثل برق فاصله می‌گیرند. شما اینگونه نباشید.

 نکته‌ی نهم

دوستان اگر شما همه چیز را داشته باشید؛ همه چیز را؛ مثلا این پسر اصلا تاجر است و وضعیت مالی اش عالی, رفتارش عالی است و … . ولی این چیزهایی که گفتم را ندارد. مردانگی ندارد؛ مستقل نیست با این سنش؛ با این وضعیت مالی اش بلد نیست ارتباط بگیرد با یک دختر. الان دختر به من می گوید که اصلا من از او حسی نمی‌گیرم و نمی‌توانم با او ارتباط برقرار کنم. اینکه زنگ بزنید تصویری فقط طرف را نگاه کنید که چه بشود؟! این نگاه کردن مربوط به زمانی است که رابطه ایجاد شده به تثبیت رسیده است.

آن وقت دلبری می‌کنم. هنوز ارتباط شکل نگرفته است و شما مثلا زنگ می‌زنید که چه بشود؟! این زل زدن به چه دردی می خورد؟! خب بی‌احترامی است. پس مهارت را یاد بگیرید دوستان. ارتباط موثر باعث می شود که ما وضعیت مالی مان خوب بشود؛ حس خودمان بهتر بشود؛ رابطه عاطفی بهتری را تجربه کنیم. بعضی ها می گویند اگر پول داشتم؛ اگر یک ماشین با کلاس داشتم و … فلان کار را می کردم.

بین پول و جذابیت‌های کلامی بصری یک پسر, دخترا آن چیزی را انتخاب می‌کنند که اینها را داشته باشد. بعید می دانم که همه دخترها به دنبال پول باشند.

من دارم این را می گویم که این گونه نیست. من الان باید چیکار کنم؟!

تمام این نکاتی که گفتم را و آن پسر انجام میدهد را برعکس کنید!

ویژگی هایی که یک مدیر موفق باید حتما داشته باشد

ابتدا تمام قوانین را زیر پا بگذارید

نقش مدیر در محیط کار نقش آسانی نیست. در نهایت، عملکرد کارکنان عامل اصلی تاثیرگذار روی موفقیت یک کسب‌وکار است و وظیفه‌ مدیر این است که مطمئن شود عملکردها در بالاترین سطح ممکن هستند. در مورد اینکه مدیران چگونه می‌توانند نقش‌شان را به طور موثر انجام دهند، مطالب زیادی نوشته شده است. اما چه می‌شود اگر باور عموم در مورد مدیریت کلا اشتباه باشد؟ نانوکتاب «ابتدا تمام قوانین را زیر ا بگذارید»، به جای بدیهی برشمردن ضرب‌المثل‌های قدیمی مدیریت، روش‌هایی را بررسی می‌کند که بهترین مدیران از آنها استفاده می‌کنند.

آنچه خواهید خواند:

– چگونه مدیران می‌توانند کارکنان مناسب را برای نقش‌های مناسب پیدا کنند و آنها را از نقش‌هایشان راضی نگاه دارند.

– چگونه به کارکنان استقلال کافی دهید، ضمن آنکه از طریق کنترل و راهنمایی از کیفیت کارشان مطمئن شوید.

– چگونه وقتی عملکرد کارکنان طبق انتظار نیست، به این وضعیت بپردازید.

رضایت کارکنان کلید کسب‌وکار موفق است

روش‌های زیادی برای افزایش درآمد شرکت‌ها وجود دارد، با این حال بیشتر این تکنیک‌ها فقط موجب رشدهای کوتاه‌‌مدت می‌شوند. در واقع، کسب‌وکارهای موفق، یعنی کسب‌وکارهایی که می‌توانند رشدشان را حفظ کنند، فقط براساس عملکردهایی که خوب هستند، رفتار می‌کنند. این قضیه بیشتر مربوط به چگونگی مدیریت کسب‌وکارها می‌شود. به عبارت دیگر، محیط کاری قوی و کارآمد در راس کسب و کار موفق قرار دارد. موفقیت همه‌ کسب‌وکارها صرفا می‌تواند براساس جریان درآمد قوی و پایدار باشد. تکنیک‌هایی مثل شکستن قیمت‌ها یا باز کردن مکانی جدید، چنین جریان درآمدی را تولید نمی‌کند، بلکه این جریان درآمدی نتیجه‌ پایگاه رو به رشدی از مشتریان وفادار است که تولید می‌شود. رشد چنین پایگاه مشتریان وفاداری، مستلزم این است که آن مشتریان از خدمات و محصولات عالی شرکت راضی باشند.

بنابراین، چگونه شرکت‌ها می‌توانند چنین محیط کاری قوی و کارآمدی ایجاد کنند؟ راه‌حل آن کارکنان راضی است: هر چه کارکنان راضی‌تر باشند، بیشتر به ایجاد و حفظ محیط کار قوی کمک خواهند کرد. اما چرا اینطور است؟ از یک جهت، کارکنان راضی بیشتر در کارشان مشارکت می‌کنند و به دلیل تعهد قوی‌ترشان، کمک بیشتری به افزایش بهره‌وری می‌کنند. دلیل دیگر این است که تعهد کارکنان اغلب تاثیر غیرمستقیمی روی سود شرکت دارد. کارکنان راضی و مشتاق به احتمال زیاد در انرژی صرفه‌جویی می‌کنند و در مورد قیمت‌ها بیشتر مذاکره می‌کنند (مثلا، قبل از رفتن مطمئن می‌شوند که همه چراغ‌ها خاموش است) و بعید است از شرکت دزدی کنند. در نهایت، چنین کارکنان مشتاق و تعاملی احتمالا مدت طولانی‌تری هم در شرکت می‌مانند و به احتمال زیاد رفتار دوستانه‌تری با مشتریان دارند، زیرا به شدت به نحوه‌ برداشت دیگران از شرکت‌شان اهمیت می‌دهند. بنابراین، شرکت‌ها برای موفقیت در بلندمدت، باید محیط کاری قوی ایجاد کنند که در آن عملکرد کارکنان بسیار بالا باشد. اطمینان از اینکه کارکنان از نقش‌هایشان راضی هستند روش نتیجه‌بخشی برای ایجاد چنین محیط کاری است.

مدیر سطح رضایت کارکنان را تعیین می‌کند

اگر کلید کسب‌وکار موفق، رضایت کارکنانش است، در آن صورت کلید رضایت آنها چیست؟ مدیر!

به این دلیل که مدیر، مسئول تعریف محیط کاری کارکنان است و فضایی ایجاد می‌کند که موجب رضایت کارکنان می‌شود. در واقع، در کل مدیر مستقیم، بسیار بیشتر از سیاست‌ها و روش‌های شرکت روی رضایت کارکنان تاثیر می‌گذارد و این به این دلیل است که مدیران اخلاق کاری شرکت را به شیوه‌ها و دستورالعمل‌ها تبدیل می‌کنند. مثلا، از نظر شیوه‌ها، این تحول اغلب شامل تبدیل راهبردهای شرکت به اهداف واقعی می‌شود که کارکنان می‌توانند روی آن تمرکز کنند. مثلا، شرکت‌های بزرگ فناوری، روی تولید محصولات نوآورانه تمرکز نمی‌کنند، بلکه هدفشان استاندارد کردن محصولاتشان است و هنگام تبدیل این استراتژی جدید به دستورالعمل واقعی، مدیر فروش باید اطمینان دهد که این کارکنان فروش به مشتریان در مورد سازگاری محصول با گجت‌های دیگر می‌گویند.

از حیث دستورالعمل‌ها، مزایای مدیری که کارکنانش را می‌شناسد، به آنها اعتماد می‌کند و روی آنها سرمایه‌گذاری می‌کند، مهمتر از هر گونه مقررات شرکتی غیردوستانه با کارکنان است. مثلا، مدیر شرکت رسانه‌ای بزرگی را در نظر بگیرید که حقوق طراحان را افزایش نمی‌دهد، مگر اینکه به سطح مدیریت ارتقا یابند. مشکل اصلی این است که طراحانی که عملکرد عالی دارند ولی هیچ پاداشی برای این کار دریافت نمی‌کنند. برای حل مسئله و پاداش دادن به این کارکنان کارآمد، مدیر موقعیت شغلی جدیدی ابداع کرد که در آن طراحان می‌توانستد به کار طراحی‌شان ادامه دهند و در عین حال مسئول به اشتراک‌گذاری ایده‌هایشان با طراحان جدید بودند.

این امر موجب شد آن شغل، به عنوان نقش مدیریتی به نظر برسد. همانطور که این مثال‌ها نشان می‌دهد، مدیران، مسئول تبدیل محیط کار به چیزی فراتر از مکانی برای امرارمعاش هستند. هیچکس نباید مایل به کار در شرکتی باشد که حقوق کمی پرداخت می‌کند، اما محیط کاری که حس هدفمندی و پتانسیل خودبیانگری ارائه می‌کند، برای کارکنان ارزشمندتر است.

کار مدیر روی واسطه‌گری نه رهبری متمرکز است

برای تبدیل شدن به رهبر عالی اول باید اصول مدیریتی محبوب را کنار بگذارید و اساس کارتان را یاد بگیرید. اولین نکته‌ای که باید بدانید این است که مدیر، رهبر نیست. مدیران و رهبران عالی، وجه اشتراک زیادی دارند، اما تفاوت مهم بین آنها هدف و تمرکزشان است. رهبران برون‌نگر هستند و به آینده چشم می‌دوزند، اما مدیران عالی عمدتا درون‌نگر هستند و باید قابلیت فعلی کارکنان را به عملکرد عالی تبدیل کنند. رهبران باید آرمان‌گرا باشند، اما مدیران عالی باید همدل باشند. به طور خلاصه، مدیران با مردم سروکار دارند و کارشان یافتن، متمرکز کردن و حفظ کارکنان خوب است.

با این حال، اگر مدیران رهبر نیستند، پس دقیقا چه نقشی دارند؟ مدیران واسطه هستند. آنها هم به نیازهای شرکت و هم کارکنان توجه می‌کنند و به علایق هر دو می‌پردازند. آنها اطمینان می‌یابند که فضای کاری نه تنها موجب تحقق اهداف اقتصادی مطلوب می‌شود، بلکه موجب می‌شود همه‌ی اعضای تیم احساس مولد و ضروری بودن کنند. در پرداختن به نیازهای هر دو طرف (کارکنان و شرکت)، مدیران باید نقطه‌ی همگرایی پیدا کنند، نقطه‌ای که در آن الزامات کسب‌وکار و کارکنان بصورت مولد کنار هم قرار می‌گیرد. از این منظر، مدیران را می‌توان «کاتالیزور» در نظر گرفت. مدیر مانند کاتالیزوری در شیمی، واکنش بین دو عنصر مجزا را تسهیل می‌کند. این کاتالیزور شامل فقط دو عنصر می‌شود، اما مستلزم چیز اضافی برای شروع فرایند است. همانطور که مشاهده می‌کنید، کلید کسب‌وکار موفق واسطه‌گری موفق و هماهنگ کردن نیازهای کارکنان و شرکت است. در این راستا، مدیران با یافتن، متمرکز کردن و حفظ کارکنان خوب، نقش مهمی را ایفا می‌کنند. در مباحث بعدی، متوجه می‌شوید چگونه مدیران عالی با شناسایی و پرورش استعدادهای منحصربه‌فردشان، بیشترین بهره را از کنارکنان‌شان می‌برند.

همه افراد رفتارهای منحصربه‌فرد و تغییرناپذیری دارند که می‌تواند استعداد محسوب شود

همه‌ مدیران عالی سبک مدیریتی شخصی خود را دارند، اما همه‌ آنها به طور مشترک یک اصل مهم دارند: همه‌ افراد منحصربه‌فرد هستند. آنها طرز فکر و سبک منحصربه‌فردی برای ارتباط با جهان دارند و به شیوه‌ای که مختص خودشان است، با انگیزه می‌شوند. در حقیقت، مطالعات نشان می‌دهد که در طول ۱۵ سال اول زندگی شخص، اتصالات سیناپسی مغز به شکلی کاملا منحصری شکل گرفته است و بعد از آن افراد قادر به تغییرات ذهنی نیست. علاوه‌بر این، طبیعت منحصربه‌فرد هر شخص شامل استعدادها و «غیراستعدادها» می‌شود.

استعدادها را نباید توانایی‌های خاصی در نظر گرفت که فقط افراد بااستعداد دارند. مثلا، واژه‌ «استعداد» را نباید برای توصیف موزارت یا انیشتین استفاده کرد. در مقابل، استعداد را باید هر الگوی فکری، احساسی یا رفتاری تکرارشونده در نظر گرفت که می‌توان به صورت مولد اعمال کرد. مثلا، برخی افراد طبیعتا برون‌گرا هستند و در نتیجه مسئولین فروش عالی می‌شوند. اما افراد یک بخش «غیراستعدادی» هم دارند که فقدان چنین الگوی تکراری نامیده می‌شود. برخی افراد به طرز باورنکردنی شلخته هستند. با این حال، عدم‌توانایی تمیز نگاه داشتن میز به این معنا نیست که چنین افرادی نمی‌توانند طبق ضرب‌العجل‌هایشان عمل کنند.

سه نوع استعداد وجود دارد: تلاش‌کننده، تفکر کننده و برقرارکننده‌ ارتباط. استعدادهای تلاش‌کننده، انگیزه‌ شخص مثل رقابت‌پذیری را تعریف می‌کند. هدف بهتر شدن از دیگران، چنین افرادی را باانگیزه می‌کند. استعدادهای تفکرکننده تعریف می‌کند چگونه افراد هر کار ذهنی را انجام می‌دهند. برخی استعداد متمرکز بودن را دارند، اما برخی امکان گزینه‌های مختلف را برای خودشان باز نگاه می‌دارند. در آخر، استعداد برقراری ارتباط، عادات برقراری ارتباط را تعریف می‌کند. برخی افراد استعداد رویارویی با دیگران را دارند، اما دیگران از مواجهه با دیگران اجتناب می‌کنند. در محیط کاری، استعدادهای تلاش‌کننده موجب اصطکاک و تنش می‌شوند، اما استعدادهای تفکرکننده به جو کاری خوشایند کمک خواهند کرد. مثلا، افراد با قابلیت برقراری ارتباط، کیک‌های خانگی‌شان را به محل کار می‌آورند.

برخلاف باور عموم، مردم نمی‌توانند آنچه که می‌خواهند باشند. با این حال، هر شخص مجموعه استعدادهای مشخصی دارد. این واقعیتی است که همه‌ مدیران عالی می‌دانند و بیشترین بهره را از آن می‌برند.

برای ایجاد محیط کاری کارآمد، مدیران باید استعدادهای منحصربه‌فرد هر کارمند را در نظر بگیرند

این واقعیت که همه‌ مجموعه رفتارهای منحصربه‌فرد و غیرقابل ‌تغییری دارند به این معناست که برای مدیران، این رفتار باید به دستورالعمل‌های مدیریتی تبدیل شود. به همین دلیل طبیعت منحصربه‌فرد هر کارمند، نقش مهمی در عملکرد شغلی فردی‌اش ایفا می‌کند. به عنوان مثال، اگر چه مجموعه‌ای از تجربیات می‌تواند به ارتقا عملکرد کمک کند، اما این استعدادهای منحصربه‌فرد کارکنان است که میزان عملکردشان را تعیین می‌کند.

داشتن حداکثر عملکرد شغلی فقط در مواردی امکان‌پذیر است که استعداد و الزامات شغلی کاملا منطبق باشند. تزریق کردن، وظیفه‌ مشترک همه‌ پرستاران را در نظر بگیرید. هر چه یک پرستار تزریق بیشتری انجام دهد، مهارت بیشتری در تزریق پیدا می‌کند. با این حال، اگر پرستاری فاقد استعداد همدلی لازم باشد، هرگز قادر نخواهد بود آنطور که شایسته‌ مددکاران اجتماعی است با بیمارانش ارتباط برقرار کند. بنابراین، غیراستعداد به نقطه‌ضعف تبدیل می‌شود و پرستار هرگز در حرفه‌ خود موفق نخواهد بود. در این صورت، مدیران چگونه می‌توانند به بهترین شکل به موقعیتی که در آن همه‌ کارکنان به طور طبیعی و به صورت منحصربه‌فردی استعداد دارند، رسیدگی کنند؟ مدیران باید روی این استعدادها سرمایه‌گذاری کنند.

مدیریت موفق در مورد تمرکز روی مجموعه‌ استعدادهای طبیعی افراد و سپس استفاده از آنهاست. مدیران باید تکنیک‌هایی ایجاد کنند که به کارکنانشان امکان استفاده و توسعه‌ استعدادهای ذاتی و منحصربه‌فردشان را می‌دهد و در نتیجه مجبور نیستند چنین منحصربه‌فردی را نادیده بگیرند و تلاش کنند کارکنان را به زور با نقش خاصی انطباق دهند. نه تنها مدیران بزرگ روی استعدادهای متفاوت و منحصربه‌فرد کارکنانشان سرمایه‌گذاری می‌کنند، بلکه با اجتناب از رشد نقاط‌ضعف کارکنان، غیراستعدادهای کارکنانشان را جبران می‌کنند. برای اینکه مدیران بتوانند استعدادهای طبیعی کارکنان را استفاده کنند، می‌توانند این چهار دستورالعمل کلی را دنبال کنند:

– افرادی را انتخاب می‌کنند که استعداد مناسبی برای شغل مورد نظر دارند

– نتایج مناسب را تعریف کنند

– روی توانمندی تمرکز کنند

– هر استعداد را به نقش متناسب با آن اختصاص دهند.

همه‌ مدیران عالی این بینش مشترک را دارند که همه‌ افراد‌ استعدادهای منحصربه‌فرد و طبیعی دارند. در مباحث بعدی، خواهیم دید که چگونه تکنیک‌های خاص برای مدیریت موفق را می‌توان از این بینش استنباط کرد، از جمله اینکه چگونه می‌توان شخص مناسب را برای شغل مدنظر انتخاب کرد.

مدیران بزرگ افرادی را پیدا می‌کنند که استعداد مناسب برای شغل مورد نظر را دارند

همانطور که دیدیم، انطباق کامل استعدادهای کارکنان با الزامات شرکت کمک شایانی به عملکرد خوب می‌کند. اما چگونه مدیران بزرگ چنین کارکنانی پیدا می‌کنند؟ آنها چگونه تصمیم می‌گیرند دنبال چه ویژگی‌هایی باشند؟ قبل از هر چیز، با آگاهی از انواع مختلف استعدادهایی که یک موقعیت شغلی نیاز دارد. برای هر موقعیت شغلی، باید حداقل یک استعداد مهم را در هر دسته از استعدادها در نظر بگیرند (تلاش‌کننده، تفکرکننده و برقرار کننده ارتباط). برای تعیین استعداد مناسب برای شغل، مدیران بزرگ، نه تنها عنوان و توضیحات شغلی، بلکه فرهنگ و اخلاق شرکت و تیمی که کارکنان جدید به آنها می‌پیوندند را هم در نظر خواهند گرفت. مثلا، هر تیم، نقش‌های مشخصی لازم دارد. تیم متشکل از افرادی که مایلند از رویارویی اجتناب کنند از کارمندی که استعداد برقراری ارتباط دارد و مسائل را مطرح می‌کند، بهره می‌برد.

دوم، رهبران بزرگ مصاحبه‌های شغلی را به شیوه‌ای انجام می‌دهند که به نامزدهای شغلی امکان نمایش شخصیت‌شان می‌دهد. برای این منظور، آنها به نامزدهای شغلی استرس وارد نمی‌کنند، ارزیابی‌هایشان را فقط براساس ظاهر قرار نمی‌دهند یا شتاب‌زده نامزدها را قضاوت نمی‌کنند. رهبران بزرگ می‌دانند که افراد برای سازگار شدن با جلسه‌ معذب‌کننده‌ مصاحبه به زمان نیاز دارند و اینکه اگر به افراد استرس وارد کنند، فقط می‌توانند ارزیابی کنند آیا آن استعداد تحت استرس عملکرد خوبی دارد یا نه. البته، چنین استعدادی ممکن است برای برخی از موقعیت‌های شغلی مهم باشد، اما قطعا برای همه‌ اینطور نیست. علاوه‌بر این، با تمرکز صِرف فقط بر این ویژگی، مدیر ممکن است سایر استعدادهای مناسب نامزد شغلی را نادیده بگیرد. یکی از تکنیک‌های مصاحبه که مدیران بزرگ اتخاذ می‌کنند، پرسش سوالاتی با پاسخ باز است. این سوالات مصاحبه‌شونده را وادار می‌کند به صورت شخصی پاسخ دهد. مدیران بزرگ هنگام در نظر گرفتن پاسخ‌های نامزدهای شغلی، به دنبال ویژگی‌های خاص و پاسخ‌های «برتر در ذهن پاسخ‌دهنده» هستند، زیرا اینها تضمین می‌کنند که پاسخ‌ها شخصی‌تر هستند. در مجموع، مدیران باید به گونه‌ای اطمینان پیدا کنند وظایف شغلی را کارکنانِ با استعدادی انجام می‌دهند که بهتر از دیگران می‌توانند آن وظایف را با موفقیت انجام دهند.

مدیران بزرگ مسیرهای شغلی جایگزینی برای کارکنان ایجاد می‌کنند و در نتیجه آنها را در بهترین موقعیت شغلی قرار می‌دهند

گردآوری تیمی از کارکنان بااستعداد کافی نیست. مدیران باید اطمینان پیدا کنند که استعدادهای کارکنان واقعا به درستی استفاده می‌شود. اغلب مسیر شغلی سنتی مانع تحقق این هدف می‌شود. این مدل پیشرفت نواقص زیادی دارد. اما این نقص‌ها چیست؟

اول، فقط به این دلیل که کارمندی در شغل خاصی عالی است، بدین معنا نیست که در موقعیت شغلی بالاتر هم بهتر خواهد بود. بالا رفتن از یک پله در نردبان شغلی لزوما به پله‌ بعدی منتهی نمی‌شود.

دوم، مسیر متعارف ترفیع شغلی، پرستیژ را به آنهایی محدود می‌کند که موفق می‌شوند از نردبان شغلی بالا روند و در نتیجه وقتی همکاران برای موقعیت‌های بالاتر و محدود رقابت می‌کنند، درگیری ایجاد می‌کند.

در آخر، این سیستم بیش از حد روی ارزش تجربه تاکید می‌کند و در نتیجه موجب «تلاش برای کسب مهارت‌ها و تجارب قابل‌ عرضه می‌شود». اگر کارمندی موفق شود از نردبان شغلی بالا رود، این اقدام به عنوان افزایش مهارت‌های قابل‌عرضه تفسیر می‌شود.

مدیران بزرگ از مسیر شغلی متعارف به میزان کم استفاده می‌کنند. در مقابل، آنها طیف وسیعی از تکنیک‌ها را برای ایجاد مسیرهای جایگزینی استفاده می‌کنند که برای کارکنان مناسب‌تر است.

با انجام این کار، مدیران عالی محیطی ایجاد می‌کنند که در آن پول و پرستیژ به طور مساوی در سراسر شرکت توزیع می‌شود و به همین دلیل، کارکنان آزادانه‌تر می‌توانند شغل‌شان را براساس استعدادهایشان انتخاب کنند. یکی از این تکنیک‌ها تعریف سطوح درجه‌بندی‌ شده‌ پیشرفت است. این تکنیک در بسیاری از موسسات حقوقی اجرا می‌شود که در آن ترفیع شغلی تاثیر قابل‌توجهی روی پرستیژ و حقوق دارد، نه روی کار. تکنیک دیگر گسترده کردن ساختار پرداخت حقوق است. پرداخت حقوق هر موقعیت شغلی طوری ساماندهی می‌شود که حقوق بالاترین رده‌ پایین‌ترین موقعیت شغلی، با حقوق پایین‌ترین رده‌ بالاترین موقعیت شغلی همپوشانی داشته باشد. به این ترتیب، عملکرد عالی در موقعیت شغلی سطح پایین‌تر سودمندتر از عملکرد ضعیف در موقعیت شغلی سطح بالاتر می‌شود.

مدیران بزرگ می‌دانند که مسیر شغلی متعارف مملو از فرضیات اشتباه است. بنابراین، آنها تلاش می‌کنند به کارکنانشان امکان صعود از نردبان شغلی بدهند، ضمن آنکه همیشه کاری که متناسب با استعدادهایشان است را انجام می‌دهند.

مدیران بزرگ روی رسیدن به نتایج مطلوب تمرکز می‌کنند، نه کنترل کارکنانشان

در نهایت، نتایج مدیریت ریشه در عملکرد کارکنان دارد. به همین دلیل، مدیران بزرگ توجه‌شان را از کنترل کارکنان دور می‌کنند و به نتایج عملکرد کارکنان معطوف می‌کنند. پشت این قضیه، این آگاهی و شناخت مدیر قرار دارد که کنترل محدودی روی کارمندان دارند. برای شروع، مدیران افرادی نیستند که واقعا کاری را انجام دهند که به نتایج مورد نظرشان منجر می‌شود. تنها کاری که می‌توانند انجام دهند این است که کارکنانشان را برای این کار باانگیزه کنند. بنابراین، کنترل مدیران را باید به عنوان شکل واسطه‌ای کنترل یا کنترل از راه دور تعریف کرد. با این حال، با وجود اینکه مدیران کنترل مستقیمی روی کاری که نتایج عملکرد را تعیین می‌کند، ندارند، اما همچنان مسئول چنین نتایجی هستند. بنابراین، آنها باید روی نتایج مطلوبی که کار تولید می‌کند، تمرکز کنند. مدیران بزرگ این نتایج مطلوب را برای کنارکنان تعریف می‌کنند و به آنها این امکان را می‌دهند که روش‌های خاص خودشان را برای رسیدن به این نتایج پیدا کنند.

معمولا، هیچ راه درست و مناسبی برای تحقق چنین اهدافی وجود ندارد. بنابراین، به جای وضع قواعدی که کارکنان فروش را ملزم به دنبال کردن سبک خاصی برای فروش می‌کند، مدیر فقط باید نتایجی که مدنظر دارد را تعریف کند. این امر به کارکنان فروش امکان می‌دهد سبک فروشی که با آن راحت‌تر هستند را انتخاب کنند. این رویکرد مزایای زیادی دارد.

یکی از مزایای آن کارآمد بودنش است، زیرا مدیر نمی‌خواهد با ابداع یک سبک کاری و تلاش برای اجرای آن وقتش را هدر بدهد. مزیت دیگر این است که کارکنان را تشویق می‌کند مسئولیت کارشان را برعهده گیرند و در نتیجه کارکنان مسئول را جذب می‌کند. با تعریف نتیجه، مدیران بزرگ محیط کاری ایجاد می‌کنند که در آن کارکنان برای رسیدن به هدف مشخص بدون اینکه به آنها بگویند چه باید بکنند، انگیزه پیدا می‌کنند. در آخر، چنین محیط کاری در واقع به کارکنان کمک می‌کند همزمان با تست استعدادهایشان، از آنها استفاده کنند.

مدیران بزرگ می‌دانند لازم نیست روش دقیق و واضحی برای رسیدن به نتیجه‌ مطلوبشان ایجاد کنند. مهمترین نکته این است که در پایان، نتیجه مطلوب حاصل می‌شود.

مدیران بزرگ قواعد اساسی ایجاد می‌کنند که مبنای رضایت مشتری را تضمین می‌کند

مدیران بزرگ به کارکنان این امکان را می‌دهند که شخصیت متمایزی داشته باشند. اما این بدان معنا نیست که کارکنان آزاد هستند هر کاری که مایلند انجام دهند. در واقع، از حیث جنبه‌های خاصی، یک سری قوانین وجود دارد که کارکنان باید به آنها پایبند باشند.

نخست، هر قاعده‌‌ای که مربوط به دقت و ایمنی است باید رعایت شود. مثلا، بانک‌ها اقدامات نظارتی و دستورالعمل‌های داخلی سختگیرانه‌ای برای اطمینان از مدیریت ایمن و دقیق پول تعریف کرده‌اند.

دوم، مدیران باید به همه قوانین ضروری برای استاندارد صنعت یا شرکت پایبند باشند، زیرا این کار مشروعیت شرکت و قیاس‌پذیری آن را با شرکت‌های دیگر در بازار تضمین می‌کند. مثلا، حسابداران باید قوانین دفترداری دوطرفه را دانسته و اجرا کنند و مهندسان باید اطمینان یابند که محصول طبق فرکانس استاندارد برق کار می‌کند.

چنین قوانینی بیانگر حداقل استاندارد برای برآورده کردن انتظارات مشتری هستند و شامل دقت، دسترس‌پذیری، مشارکت و مشاوره می‌شوند. اساسی‌ترین عوامل در اینجا، دقت و دسترس‌پذیری هستند؛ این دو عامل حداقل الزامات رضایت مشتری را برآورده می‌کنند. مثلا، بدیهی است که اگر مشتری بخواهد چرخ ماشینش را تعویض کند، کارگاه باید چرخ‌هایی موجود در انبار و همچنین مکانیکی داشته باشد که کار را به درستی انجام دهد.

قوانینی که مدیران بزرگ اصرار دارند کارکنانشان رعایت کنند، همه به آن دو عامل اساسی مربوط می‌شوند. اما برای کسب بالاترین رضایت مشتری، مسئولیت زیادی همچنان روی دوش کارکنان است. مثلا، اگر مکانیک، با ارائه توصیه‌ای در مورد افزایش ماندگاری چرخ‌ها از انتظار مشتری فراتر رود یا مشتری را وارد مکالمه‌ای خوب کند، مشتری که می‌خواهد چرخ‌های ماشینش را تعویض کند، به حداکثر سطح رضایت دست می‌یابد. علاوه‌بر این، اگر مکانیک، استعداد بیشتری در مشتری‌مداری داشته باشد، حتی می‌تواند زمان انتظار مشتری را به تجربه‌‌ای خوشایند تبدیل کند. پیروی از این دستورالعمل‌های اساسی حداقل نتایج عملکردی و مبنای رضایت مشتری را تضمین می‌کند. در مورد بقیه‌ موارد، باید به کارکنان امکان داد استعدادهایشان را دنبال کنند.

مدیران بزرگ روی بهترین کارکنان تمرکز می‌کنند، کسانی که تلاش می‌کنند از آنها یاد بگیرند

مدیران عالی روابط شخصی و موفقی با کارکنان ایجاد می‌کنند و این کار را برای کمک به رشد و پیشرفت آنها انجام می‌دهند. آنها همچنین وقت زیادی را با بهترین کارکنانشان می‌گذارند و سعی می‌کنند نه فقط استعدادهایشان، بلکه همه‌ جوانب زندگی‌شان را درک کنند. مدیران بزرگ فقط از طریق شناخت کارکنانشان قادر به انتخاب روش مناسب برای رشد آنها هستند. مثلا، مدیران فقط با دانستن آنچه برای کارکنان مهم است، می‌توانند آنها را به درستی باانگیزه کنند یا به آنها پاداش دهند. چه چیزی عجیب‌تر از دادن هدیه‌ای است که کارگر دوست ندارد؟ اگر یک کارمند عالی که خجالتی است، در جمع بزرگی و جلوی همه از او تقدیر شود، این اقدام در بهترین حالت موجب ناراحتی‌اش و در بدترین حالت موجب سوءتفاهم می‌شود. وقتی بحث آگاهی از نحوه‌ بهبود عملکرد کارکنان مطرح می‌شود، مدیران بزرگ به کارکنان عالی اشاره می‌کنند، نه اشتباهات گذشته یا کارکنان متوسط. چرا؟

اول اینکه، درس گرفتن از اشتباهات می‌تواند موجب مفروضات غلطی شود. مثلا شاهد روابط عاطفی پرستارها با بیماران‌شان هستید، اما متوجه می‌شوید که به انداز‌ه‌ای درگیر آنها می‌شوند که نمی‌توانند کارشان را انجام دهند. ممکن است نتیجه بگیرید که ایجاد روابط هیجانی خوب نیست. اما اشتباه می‌کنید. حقیقت این است که ایجاد روابط عاطفی قوی با بیماران استعداد کلیدی است که پرستاران عالی دارند. مشکل این است که شما فقط پرستاران بد را مشاهده کرده‌اید و اگر پرستاران بد چنین استعدادی برای ایجاد پیوند عاطفی داشته باشند، در مسیر اشتباه قرار می‌گیرند.

دوم، ایجاد اهداف تجاری براساس عملکرد کارکنان متوسط موجب می‌شود عملکرد امکان‌پذیر را دست‌کم بگیرید. فقط با درس گرفتن از کارکنان عالی می‌توان معیارهای تعالی را کشف کرد. پرستاران عالی نشان می‌دهند که رابطه‌ مناسب با بیماران برای ارائه‌ خدمات مراقبتی لازم است و به همین ترتیب، کارمندان عالی نشان می‌دهند که عملکرد را می‌توان به طور مداوم بهبود داد.

همانطور که می‌بینیم، کارمندان کارآمد ارزش این را دارند که از آنها درس بگیریم و در موردشان اطلاعات کسب کنیم و با این کار، به آنها در ارتقا عملکردشان کمک کنیم. همچنین، آنها می‌توانند به مدیران در درک چگونگی رسیدن به تعالی کمک کنند.

مدیران بزرگ با دقت عملکردهای ضعیف را تحلیل می‌کنند و سعی می‌کنند روی غیراستعدادهای کارکنان کار کنند

از آنجایی‌که مدیران بزرگ روی عملکرد تمرکز دارند، فورا به هر عملکردی که انتظاراتشان را برآورده نمی‌کند، رسیدگی می‌کنند. مدیران بزرگ به جای نتیجه‌گیری شتاب‌زده در مورد عملکرد ضعیف، اول شرایط را تحلیل می‌کنند. مثلا، تلاش می‌کنند مشخص کنند آیا عملکرد ضعیف ناشی از فقدان مهارت یا دانش قابل آموزش است یا نه. اگر چنین باشد، آموزش مناسب به احتمال زیاد عملکرد را بهبود خواهد داد. آنها همچنین کار خودشان را زیر سوال می‌برند و به این فکر می‌کنند آیا خطای مدیریت موجب کارمند ناکارآمد شده است یا نه. با این حال، چه می‌شود اگر عملکرد ضعیف ناشی از عدم‌استعداد کارکنان باشد، نه به دلیل به فقدان مهارت‌ها یا مدیریت بد؟ از آنجایی‌که هیچکس کامل نیست و هیچکس همه‌ استعدادهای لازم برای برتری در یک موقعیت خاص را ندارد، این وضعیت غیرعادی نخواهد بود. بنابراین، مدیران بزرگ در چنین مواردی چه می‌کنند؟ آنها تلاش می‌کنند غیراستعداد را مدیریت کنند.

آنها این کار را با ایجاد سیستم پشتیبانی برای کاهش نقاط‌ضعف کارکنان یا بی‌ربط ساختن آن انجام می‌دهند (مثلا، برای کسی که به خوبی اسامی و کلمات را نمی‌تواند تلفظ کند، نرم‌افزار چک کردن تلفظ در نظر می‌گیرند). یا آنها کارمندان را همکاران مکمل هم می‌دانند و تیمی ایجاد می‌کنند که در آن هر غیراستعداد، به وسیله‌ استعداد دیگری جبران شود. با این حال، در شرایطی که غیراستعدادی به عنوان نقطه‌ضعف واقعی ثابت می‌شود، مدیران بزرگ برای اخراج آن کارمند تردید نمی‌کنند. وقتی استعداد خاصی الزام اساسی برای یک موقعیت شغلی است، کارکنانی که به طوری طبیعی این استعداد را ندارند، بهتر است این موقعیت را ترک کنند. البته، این بدان معنا نیست که آن کارمند معمولا شخص بی‌فایده‌ای است. این بدان معناست که استعدادهایش را می‌تواند به طور مولدتر جای دیگر به کار ببرد.

مدیران بزرگ احساس بدی در مورد جدیت و سختگیری ندارند، زیرا کارکنان را سرزنش نمی‌کنند. در واقع، اگر بخواهند کسی را سرزنش کنند، آن شخص خودشان هستند، زیرا اشتباه محاسباتی مرتکب شده‌اند.

در نهایت

همه‌ افراد مجموعه استعدادهای منحصربه‌فردی دارند که آنها را برای شغل خاصی مناسب می‌سازد. مدیریت موفق، کارکنان را به توسعه‌ این استعدادهای ذاتی و حتی بهتر شدن (به لطف تمایلات طبیعی‌شان) در آنچه در حال حاضر در آن خوب هستند، می‌کنند.

استعداد مدنظرتان را انتخاب کنید؛ هنگام استخدام کردن، یکی از مهمترین چیزهایی که باید به یاد داشت «انتخاب شخصی به خاطر استعداد خاصش» است. استعدادهای منحصربه‌فرد افراد و شغلی که برای آن درخواست می‌دهند، تناسب خوبی ایجاد می‌کند. بنابراین، در طول مصاحبه‌ شغلی، سوالاتی با پاسخ‌های باز بپرسید و برای کشف استعدادهای افراد به جزئیات گوش دهید.

بهترین ترفندهای روانشناسی برای بهبود خود – از خلاقیت تا پی بردن به دروغگویی

حکایت معروفی در مورد یک مرد و دیگ بخارش وجود دارد که چیزهای زیادی در مورد اینکه در زمینه خودباوری، در چه وضعیتی قرار داریم می‌گوید. حکایت این است:

«دیگ بخار مرد خراب شده بود و چندین هفته تلاش کرد تا آن را تعمیر کند. در نهایت ناامید شد و با مهندسی تماس گرفت. روز بعد مهندس می‌آید، ضربه‌ای به بدنه آن می‌زند و دستگاه دوباره شروع به کار می‌کند. زمانی که مرد هزینه‌ای که باید پرداخت کند را می‌شنود با مهندس بحث می‌کند که برای تعمیری که چند ثانیه طول کشیده چنین پولی نباید پرداخت کند. مهندس می‌گوید: «خب، شما برای تعمیرات پولی پرداخت نمی‌کنید، بلکه برای سال‌ها آموزش برای فهمیدن محل دقیق ضربه‌زدن هزینه می‌کنید.»

نکته‌ای که وجود دارد این است که شما نیازی به صرف ده‌ها سال یا هزاران دلار برای حل اکثر مشکلات ندارید. با وجود پیشرفت‌های زیادی که در تحقیق و فناوری‌های روانشناختی شده، اکنون می‌توانیم «دیگ‌های بخارمان» را با روش‌های ساده‌ای تعمیر کنیم!

در حقیقت، اغلب ما می‌توانیم هر چیزی را در کمتر از یک دقیقه تغییر دهیم. اینجا بهترین ترفندهای روانشناسی که برای بهبود خود در تمام زمینه‌ها، اعم از خلاقیت تا پی بردن به دروغگویی نیاز داریم را می‌خوانیم.

برگزیده تیتر مطالب این صفحه :

– چرا دائم فکر کردن به خودیاری همراه با تجسم فکری، در حال منحرف‌ شدن از مسیر اصلی خود است.

– چگونه می‌توان از روانشناسی استفاده کرد تا رفتاری دوستانه‌تر داشته باشیم.

– یک مهندس فرانسوی قرن نوزدهم چه چیزی را درباره کار گروهی فهمید.

 

مصاحبه را با داشتن رفتاری دوستانه‌تر به دست آورید

مصاحبه کنندگان شغلی، انتخاب‌های خود را از بین افراد نامزد شده برای کار، براساس صلاحیت‌ها و تجارب کاری انتخاب می‌کنند. خب، این حرف تا حدودی غلط است. مطالعات نشان داده که عاملی وجود دارد که در زمان مصاحبه می‌تواند تمامی رقیبان دیگر را مغلوب کند و آن، توانایی «دوست ‌داشته شدن» است. در ادامه ترفندهایی ساده برای ایجاد حس دوست ‌داشته شدن در دیگران را بیان می‌کنیم.

محققین دانشگاه واشنگتن و فلوریدا پس از بررسی بیش از صد دانشجوی فارغ‌التحصیل شده که برای اولین شغل خود درخواست می‌دادند، دریافتند که کسانی که توجه مصاحبه‌ کننده را جلب می‌کردند، احتمال بیشتری برای استخدام داشتند.

چند مورد وجود دارد که افراد را دوست ‌داشتنی‌تر می‌کند، از جمله: بعضی افراد از مباحث جذابی که ارتباطی به کار ندارد صحبت می‌کنند، برخی دیگر لبخندی واقعی بر چهره دارند و بعضی از سازمان‌هایی که به آن‌ها درخواست دادند صحبت می‌کنند. این اتفاق خوبی است، زیرا این‌ها کارهای ساده‌ای هستند که تغییرات بزرگی ایجاد می‌کنند.

روشی دیگر برای جلب نظر افراد در یک مصاحبه، نشان دادن نقاط ضعف خود، درست در مقابل مصاحبه کننده است.

در دهه ۱۹۷۰، روانشناسان دانشگاه دوک تحقیقاتی انجام دادند که در آن شرکت‌کنندگان به صحبت‌های یک مرد درباره زندگی خودش، گوش می‌کردند. در اولین نوار، مرد در ابتدا اعتراف کرده بود که در مدرسه تقلب کرده است. در نوار دیگر، او تا پایان سخنان خود اعتراف نکرد. افراد به نواری که در آن مرد در ابتدای سخنان خود اعتراف کرده بود، برخورد بهتری نشان داده بودند.

بنابراین، بهتر است شما تا انتهای زمان مصاحبه ویژگی‌های مثبت خود را بیان نکنید. با این کار، به نظر می‌آید که ترجیح داده‌اید که نقاط قوت خود را به طور طبیعی در مکالمه نشان دهید، که این باعث می‌شود شما شخصیت دوست داشتنی‌تری داشته باشید.

و نکته نهایی در مورد مصاحبه: اگر اشتباهی داشتید، دست‌پاچه نشوید.

احتمال اینکه فقط خودتان متوجه اشتباه‌تان شده باشید بسیار بیشتر است و داشتن واکنشی عصبی یا عذرخواهی در مورد چیزی که شاید دیگران متوجه آن نشده‌‌اند، تنها آن اتفاق را برجسته‌تر می‌کند.

 

اشتباهات گاه به گاه و اجتناب از بدگویی باعث می‌شود شما شخصیتی دلسوز‌ نشان داده شوید

توانایی دوست‌ داشته ‌شدن تنها برای مصاحبه‌ها مهم نیست، این ویژگی یک مزیت بزرگ برای زندگی اجتماعی شما هم است. در حقیقت، اگر شما شخصیتی دوست‌ داشتنی نداشته باشید، شانس دوستیابی و متقاعد‌ کردن دیگران را نخواهید داشت. ممکن است عجیب باشد، اما در حقیقت افراد با لیاقت، زمانی که گیر می‌کنند، بیشتر از زمانی که سعی بر کامل ‌بودن دارند، شخصیتی جذاب‌تر و دوست ‌داشتنی‌تر دارند.

اینکه چگونه رئیس جمهور «کندی» اتفاقات پس از عملیات «خلیج خوک‌ها» – یک عملیات نظامی ناموفق توسط آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا برای ساقط کردن حکومت فیدل کاسترو در کوبا – را مدیریت کرد را در نظر بگیرید. اگرچه تلاش برای حمله به کوبا فاجعه‌ای کامل بود، اما در واقع باعث افزایش محبوبیت کندی شد، چرا که او بهانه‌ای نیاورد و مسئولیت کامل این شکست را برعهده گرفت.

برای بررسی بیشتر این موضوع، ریچارد وایزمن، مخاطبینی را گردآورد و دو بازیگر زن را برای تبلیغ یک مخلوط‌کن انتخاب کرد. یک بازیگر کاملا بدون نقص بازی کرد و از اطلاعات بالایی برخوردار بود. بازیگر دیگر افتضاح بود! درب مخلوط کن باز شد و آبمیوه روی خودش ریخت. اگرچه جمعیت نمایش شخص اول را حرفه‌ای و متقاعد ‌کننده می‌دانستند، اما بازیگر دوم به لحاظ دوست‌ داشته شدن در سطح بالاتری قرار گرفت.

هنگامی که از افراد خواسته شد که آنها را رتبه‌بندی کنند، مردم می‌گفتند که نمی‌توانند نمایش بی‌نقص اولین بازیگر را کتمان کنند، اما بازیگر دوم که نشان‌ دهنده یک وجه انسانی‌تری بود، بیشتر نظرشان را جلب کرد.

دقت کنید که این اتفاق، تنها زمانی رخ می‌دهد که شما قبلا به عنوان فردی شایسته شناخته شده باشید. اگر شما یک بازیگر متوسط باشید، اشتباهات برای شما هزینه‌هایی به همراه دارد و شما را فردی غیرجذاب نشان می‌دهد. اما اگر شما در تمام کارهایی که انجام می‌دهید مهارت داشته باشید، لازم نیست نگران کمال‌گرایی باشید. لغزش‌های گاه و بی‌گاه، شما را دوست‌ داشتنی‌تر می‌کند.

در اینجا نکته دیگری هم وجود دارد که شما را به شخصیتی دوست‌ داشتنی تبدیل می‌کند: دوری از بدگویی

محققین دانشگاه ایالتی اوهایو مطالعه‌ای در مورد اینکه چگونه بدگویی درک می‌شود، انجام دادند. از شرکت ‌کنندگان خواسته شد تا ویدیویی را تماشا کنند که در آن بازیگران در مورد شخص دیگری با اهانت صحبت می‌کردند. به طور شگفت‌انگیزی، شرکت کنندگان فهمیدند که بازیگرانی که آن ویژگی‌های منفی را به شخص سوم نسبت می‌دادند، خودشان آن‌ ویژگی‌ها را داشتند. بنابراین، اگر شما خواهان داشتن شخصیتی مثبت از نظر دیگران هستید، در مورد دیگران به شکلی مثبتی صحبت کنید.

 

به خودتان با تصورات بی‌فایده انگیزه دهید

در سال‌های اخیر به نظر می‌رسد، هر شخصی در حرفه خودیاری، در حال تجسم خود در در دسته افراد موفق و محبوب است. این تجسم به عنوان راهی برای رسیدن به اهداف مورد استفاده قرار می‌گیرد: به سادگی خود را در آن دسته تصویرسازی کنید و شما در آن گروه خواهید بود.

اما چندین تحقیق علمی به ما می‌گوید که تجسم به معنای بهبودی همه آن چیزهایی که از بین رفته‌اند، نیست. در یک مطالعه در دانشگاه کالیفرنیا، از دانشجویان خواسته شد تا روزی چند لحظه تصور کنند که نمرات بالاتری گرفته‌اند و این که چه حس خوبی در آن لحظه دارند. از گروه دیگری از دانشجویان خواسته شده بود که کاری انجام ندهند. پس از ثبت تعداد ساعت‌هایی که دانشجویان هر روز مطالعه می‌کردند، نتایج نشان داد که دانشجویان گروه اول دارای ساعت مطالعه کمتر و نمرات امتحان پایین‌تری نسبت به گروه دیگر بودند، اگرچه تمرین تصور کردن تنها چند دقیقه طول می‌کشید.

محققان استدلال کردند کسانی که در مورد یک زندگی عالی خیال‌بافی می‌کنند، برای شکست‌ها آماده نیستند و از این رو برای رسیدن به اهدافشان جرات کافی ندارند. پس چه کاری برای ایجاد تغییرات مثبت لازم است؟ ایجاد یک برنامه.

ریچارد یک تحقیقی را روی ۵۰۰۰ شرکت ‌کننده با اهداف مختلفی از جمله لاغرشدن تا ترک سیگار انجام داد. افرادی که به اهداف خود رسیده بودند کسانی بودند که برنامه داشتند. بهترین راه برای برنامه‌ریزی، این است که هدف خود را به اهداف کوچکتری تقسیم کنید و یک روند قدم به قدم ایجاد کنید. با داشتن این قدم‌های کوچکتر، شما احساس ترس و تردید کمتری خواهید داشت و به این شکل در گروه افراد موفق و محبوب قرار می‌گیرید.

یکی دیگر از روش‌های موثر برای رسیدن به اهداف، این است که آن‌ها را به دوستان و خانواده خود بگویید. روانشناسان به این نتیجه رسیده‌اند که افراد زمانی که اهداف خود را عمومی می‌کنند، احتمال بیشتری برای دنبال‌کردن آنها وجود دارد. بنابراین آنها را اعلام کنید!

 

خلاقیت خود را با از بین بردن آشفتگی‌های ذهنی تقویت کنید

افراد بسیاری، آشفتگی‌های ذهنی را به عنوان یک تقویت‌ کننده فوق‌العاده برای خلاقیت حساب می‌کنند. این اعتقاد احتمالا از دهه ۱۹۴۰ شروع شد، زمانی که «الکس اسبورن» مدیر اجرایی تبلیغات، ادعا کرد که کار کردن به صورت گروهی می‌تواند تا دو‌برابر، ایده‌های بیشتری به افراد دهد. با این حال، تحقیقات زیادی نشان می‌دهد که آشفتگی‌های ذهنی ما باعث می‌شود تا ایده‌های خلاقانه به جای شکل‌گیری، سرکوب شوند.

در دهه ۱۸۸۰، یک مهندس کشاورزی در فرانسه، مطالعه‌ای انجام داد که در آن او از شرکت ‌کنندگان خواست تا یک طناب را برای بلند کردن جسمی سنگین بکشند. او متوجه شد که وقتی افراد به تنهایی کار می‌کنند، ممکن است بتوانند حدود ۸۴ کیلوگرم را بلند کنند. اما زمانی که آن‌ها به صورت گروهی کار می‌کردند، این مقدار به ۶۴ کیلوگرم برای هر نفر کاهش یافت.

این اتفاق به این دلیل رخ می‌دهد که وقتی که ما به صورت گروهی کار می‌کنیم، مسئولیت‌ها تقسیم می‌شوند. اما هنگامی که تنها هستیم، موفقیت یا شکست تنها به خودمان بستگی دارد.

تحقیقات «بران مولن» در دانشگاه کنت در کانتربری این فرضیه را تایید کرد. او متوجه شد که شرکت‌کنندگانی که به صورت مستقل کار می‌کنند، از لحاظ کیفیت و کمیت، ایده‌های بهتری از کسانی که به صورت گروهی کار می‌کنند، دارند. اما جدا از کار مستقل، چطور می‌توان نوآوری و خلاقیت را وارد کار خود کرد؟ سعی کنید به ضمیر ناخودآگاه‌تان توجه کنید.

«سالوادور دالی» برای اینکه ایده‌های جدیدی برای نقاشی به ذهنش برسد، با یک قاشق در دستانش روی نیمکتی می‌نشست. وقتی خوابش می‌برد، قاشق از دستش می‌افتاد و به سطح زمین برخورد می‌کرد. صدای برخورد، او را بیدار می‌کرد و بلافاصله شروع به رسم طرح اولیه می‌کرد، چون در این حالت ذهنی ناخودآگاه، ظرفیت بیشتری دارد. این که ذهن ما به صورت ناخودآگاه قادر به خلق اتفاق‌های خارق‌العاده است بر کسی پوشیده نیست. اما باید یاد بگیریم که چگونه آن را به وسیله ذهن خودآگاه خود سرکوب نکنیم.

روانشناسان دانشگاه آمستردام کشف کردند که مردم هنگامی که حس آگاهانه کمتری دارند، خلاق‌تر عمل می‌کنند، بنابراین باید فضا را برای ایجاد ایده‌های خلاقانه به ذهن ناخودآگاه اختصاص داد.

بنابراین هنگامی که شما نیاز به حل یک مشکل دارید، توجه خود را به یک پازل یا چیزی که ذهن شما را از مسئله حاضر دور کند، اختصاص دهید. ذهن ناخودآگاه شما در نهانگاه ذهن، در مورد مشکل کار خواهد کرد و احتمال بیشتری وجود دارد که راه‌حل پیدا کنید.

افکار خلاقانه خود را با آماده‌سازی ذهن و با پرکردن اطراف خود با گل و گیاه تقویت کنید

بسیاری از ما تلاش می‌کنیم که خلاق باشیم، اما لازم نیست که این تلاش خیلی سخت باشد. در حقیقت، توانایی شما برای خلاقیت می‌تواند با چند تغییر سریع و آسان به محیط اطراف شما بهبود یابد.

محیط اطراف ما ذهن ما را شکل می‌دهد که به نوبه خود بر واکنش‌های ما تاثیر می‌گذارد. تاثیرپذیری از محیط اطراف، آماده‌سازی ذهنی نامیده می‌شود و این اتفاق حتی زمانی که شما از وجود آن خبردار نیستید، اتفاق می‌افتد. بنابراین، برای مثال، اگر شما بوی معطری به وسیله اسپری به هوا اضافه کنید، افراد در آن فضا تمایل بیشتری برای فعالیت دارند.

اما چطور می توان خلاقیت خود را پرورش داد؟ در آزمایشی که توسط «جینز فاستر» در دانشگاه بین‌‌المللی برمن انجام شد، از شرکت ‌کنندگان خواسته شد تا چند جمله در مورد رفتار، ظاهر و شیوه زندگی پانک‌ها بنویسند. پانک‌ها به این دلیل انتخاب شدند چون آن‌ها معمولا پرهرج و مرج و متعصبانه رفتار می‌کردند. از یکی دیگر از گروه‌ها خواسته شد که همین کار را انجام دهد، اما درمورد یک مهندس معمولی که معمولا محافظه‌کارانه و منطقی عمل می‌کند بنویسند. بعد یک تست استاندارد خلاقیت از آن‌ها گرفته شد.

نتایج به این صورت بود گروهی که با پانک‌ها سروکار داشتند، به مراتب خلاق‌تر از کسانی بودند که در مورد مهندس فکر می‌کردند.

شما هم می‌توانید با صرف چند دقیقه برای توصیف یک موسیقیدان یا هنرمند از این روش استفاده کنید. فهرست رفتار، شیوه زندگی و ظاهر آن‌ها را لیست کنید. ایجاد این طرز فکر راه شما را برای پرورش خلاقیت هموار می‌کند.

یکی دیگر از راه‌های سریع برای پرورش خلاقیت، افزودن گل و گیاه به محیط اطراف‌تان است. این کارها باعث کاهش استرس و ایجاد حال خوب می‌شود و همچنین خلاقیت شما را افزایش می‌دهد.

در یک مطالعه، محققان از یک گروه از مردم خواسته بودند تا کارهای خلاقانه‌ای را یکبار در اتاق‌هایی با گیاهان و بار دیگر در اتاقی با قفسه‌ها انجام دهند. آن‌ها به این نتیجه رسیدند که افزودن گیاهان به محیط، خلاقیت افراد را به طور قابل توجهی افزایش می‌دهد. در مطالعه دیگری در مورد خلاقیت که در دانشگاه تگزاس انجام شد، نشان داد که قرار‌دادن گل و گیاه در دفاتر منجر به افزایش ۱۵ درصدی در تولید ایده از طرف کارکنان مرد و بهبود توانایی‌های حل مسئله کارکنان زن می‌شود.

 

تمرکز روی جنبه‌های مثبت می‌تواند شما را خوشحال‌تر کند

یک طلاق، بیماری یا حتی استرس‌های روزانه، همه اتفاقاتی هستند که افراد تجربه می‌کنند و آن‌ها را مضطرب، ناراضی یا حتی افسرده می‌کند. خبر خوب این است که یک تمرین کوتاه برای کاهش استرس وجود دارد.

در چنین شرایطی، افراد معمولا به دنبال مواردی برای حواس‌پرتی هستند، اما این راه‌حل تنها مدت کوتاهی موثر است. در این موقعیت‌ها، شما باید یک راه‌حل مناسب پیدا کنید. در این روش، سعی کنید جنبه‌های مثبت رویداد اتفاق‌ افتاده را مشخص کنید. این روش سریعی است که در شرایط بسیار سخت هم به افراد کمک کرده است.

در مطالعاتی که در دانشگاه میامی، از بین بیش از ۳۰۰ دانشجوی مقطع کارشناسی انجام شد، از دانشجویان خواسته شد تا اتفاقی در زندگیشان که به آن‌ها آسیب رسانده یا آزرده خاطرشان کرده است را انتخاب کنند. سپس از یک بخش از شرکت‌ کنندگان خواسته شد تا چند دقیقه برای بیان جزییات رویداد و تمرکز روی اینکه چگونه آن اتفاق، آن‌ها را به طور منفی تحت تاثیر قرار داده است، صحبت کنند. از گروه دیگر افراد خواسته شد تا روی جنبه‌های مثبت تجربیاتشان متمرکز شوند، چیزهایی که به عنوان مثال، آن‌ها را قوی‌تر یا باتجربه‌تر کرده است. نتایج نشان داد کسانی که روی نتایج حاصل از تجربیاتشان متمرکز شده بودند، برای مقابله با خشم و ناراحتی خود آماده‌تر بودند.

اما در مورد اتفاقات ناگوار چطور؟ در حالی که بعضی اوقات ، پیداکردن روزنه امید از لابه‌لای اتفاقات، غیرممکن به نظر می‌رسد، شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد در آن شرایط هم می‌توان جنبه‌های مثبت را پیدا کرد. به عنوان مثال تحقیقات نشان می‌دهد که ویژگی‌های شخصیتی مثبت، مانند قدردانی، امید، مهربانی، رهبری و کار گروهی، پس از حملات ۱۱ سپتامبر در آمریکایی‌ها افزایش پیدا کرده است. مطالعات دیگری هم نشان داده که داشتن یک بیماری جسمی جدی می‌تواند منجر به افزایش سطح شجاعت، عدالت، کنجکاوی، شوخ‌طبعی و درک زیبایی شود.

با مراقبت از گفتار خود، روابط خود را بهبود دهید

احتمالا همه ما می‌توانیم کمی روابطمان را بهبود بخشیم. بنابراین، برخی از مهارت‌های سریعی که می‌توانیم یاد بگیریم تا آن‌ها را در مسیر صحیح حفظ کنیم، کدامند؟

روابط معمولا با حمایت و توافق متقابل رشد می‌کنند. اما، از آن جا که ما به شدت با نظرات طرف مقابلمان هماهنگی داریم، حتی کوچکترین اظهارنظرهای ناخوشایند هم باید با عشق و توجه، خوشایند شود.

روانشناس معروف، «جان گتمن» درطول تحقیق خود در مورد این که چه چیزی موجب می‌شود زوجین با هم بمانند یا از هم جدا شوند، به نتیجه‌ای جالب رسید. گتمن نقش اظهارنظرهای مثبت در موافقت‌نامه‌ها، توافق و بخشش و نظرات منفی در مخالفت، انتقاد یا تحقیر را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. چیزی که او متوجه شد این بود که برای یک زن و شوهر که می‌خواهند با خوشحالی تا ابد زندگی کنند، باید تعداد نظرات مثبت حدود پنج برابر تعداد نظرات منفی باشد.

به غیر از اظهارنظرهای مثبت به عزیزانتان، چه چیز دیگری می‌تواند روابط شما را سالم نگه دارد؟ سعی کنید در مورد افکار و احساسات خود بنویسید. روانشناسان دانشگاه تگزاس برای مطالعه در مورد راه‌های بهبود روابط، ۸۰ زوج جدید را به دو گروه تقسیم کردند. یک گروه مجبور شد طی سه روز متوالی ۲۰ دقیقه در روز را برای نوشتن افکار و احساسات خود در ارتباط با روابطشان وقت بگذارند و گروه دیگر فقط باید در مورد روزمره‌های خود بنویسد. پس از سه ماه، ۷۷ درصد از گروه اول، در مقایسه با ۵۲ درصد از گروه دوم هنوز با هم بودند.

و آخرین راهکار برای بهبود روابط: استفاده از لغت «اما»

در تحقیقی که توسط «ساندرا موری» و «جان هولمز» انجام شد، از زوج‌ها در مورد ویژگی‌های مثبت و منفی شریک خود پرسیدند. پس از دنبال کردن شرکت ‌کنندگان در یک سال، روابط موفق آن‌هایی بودند که شریکان زندگی تمایل داشتند که هر انتقادی را کنترل کنند. مثلا شوهر تنبل بود اما باعث می‌شد تا شریک زندگی‌اش را بخنداند. خانم خانه یک آشپز افتضاح بود، اما به این معنی بود که بیشتر بیرون از خانه غذا می‌خوردند. کلمه ساده «اما» زوج‌ها را قادر می‌سازد تا اثرات منفی اشتباهات ظاهری شریک خود را خنثی کنند و رابطه متفاوتی را تجربه کنند.

 

استفاده از روانشناسی برای کشف دروغ

آیا شما می‌توانید یک دروغگو را تشخیص دهید؟ آن‌ها احتمالا حرکات عجیبی انجام می‌دهند یا زمانی که می‌خواهند چیزی را پنهان کنند، با اضطراب به بیان داستان‌هایی با ذکر جزییات می‌پردازند. درست است؟ خب، این آن چیزی نیست که روانشناسان به آن دست پیدا کرده‌اند. برخی تحقیقات نشان می‌دهند که افرادی که دروغ می‌گویند از کسانی که حقیقت را بیان می‌کنند، استرس بیشتری ندارند.

در سال ۲۰۰۸، محققین دانشگاه ساوت‌همپتون نبض دانش‌آموزان را در حالی که در مورد نمرات‌شان سوال می‌کردند، اندازه‌گیری کردند. تقریبا ۵۰ درصد از دانش‌آموزان در مورد موفقیت‌هایشان مبالغه می‌کردند، در حالی که نسبت به همکلاسی‌های دیگرشان که صداقت داشتند، دچار استرس بیشتری نشده بودند.

به گفته محققان و ناظران تعلیم ‌دیده، دروغگوها معمولا در هنگام دروغگویی به چشمان شما نگاه کرده و وانمود به راست‌گویی می‌کنند و در حقیقت احساس نگرانی یا بی‌قراری ندارند. بنابراین، این باور که دروغگویی باعث اضطراب ما می‌شود چندان قابل اعتماد نیست.

بنابراین، شما چگونه می‌توانید دروغگو را تشخیص دهید؟ معمولا به نظر می‌رسد که یک دروغگو به سختی در حال فکر کردن است که به طور معمول هیچ دلیلی هم ندارد. دروغگویان هم یک لحن سرد و غیر‌عاطفی را اتخاذ می‌کنند و سعی می‌کنند از جواب به سوالات طفره روند.

برای دروغ ‌گفتن، باید توجه داشته باشید که دیگران قبلا چه چیزهایی را می‌دانستند، چه چیزهایی را می‌توانند بفهمند، چه چیزهایی باورکردنی است و چه چیزهایی با حرف‌های قبلی شما مطابقت دارد.

برای مثال شما در مورد برنامه‌های عصرگاهی خود به کسی دروغ گفته‌اید. چند روز بعد، شخصی که شما به آن دروغ گفتید، از شما درباره برنامه‌تان سوال می‌کند. ناگهان، مغز شما تلاش می‌کند تا همه چیزهایی که قبلا گفته‌اید را به یاد آورید و هیچ تناقضی ایجاد نکنید.

به همین دلیل، وقتی شما دروغ می‌گویید، حالت بدنی شما به همان شکل که در مورد یک مشکل فکر می‌کنید، پاسخ می‌دهد. برای همین وقتی افراد دروغ می‌گویند، معمولا موقع صحبت کردن کمتر از اشاره‌های دست و سر استفاده می‌کنند، برای پاسخ ‌دادن بیشتر مکث می‌کنند و اغلب مردد هستند. علاوه‌ بر این، آن‌ها سعی می‌کنند با به کار بردن کلماتی مانند «من»، «من را» و «مال من» خود را از دروغشان جدا کنند.

در نهایت، دروغگوها از پاسخ دادن به سوالات اجتناب می‌کنند و سعی می‌کنند با پرسیدن سوالات خودشان، توجهات را از روی خود بردارند.

 

در نهایت

شما می‌توانید جنبه‌های مختلف زندگی خود را بدون نیاز به زمان یا تلاش زیادی بهبود بخشید. ‌تکنیک‌های این نانو به شما آموزش می‌دهد که چگونه تغییرات سریع و آسانی ایجاد کنید تا خلاقیت، دوست داشته شدن، روابط و … را بهبود دهید.

 

توصیه‌های انجام شدنی

در ستایش ازخودتان بنویسید

برای کمک به شناسایی اهداف بلندمدت و پیشرفت خود در جهت به دست آوردن آن‌ها، تمرینی طراحی کنید که در آن در ستایش از خودتان چیزی بنویسید. دانشمندان معتقدند که فکر کردن درباره اینکه چگونه انتظاردارید پس از مرگ از شما یاد شود، می‌تواند اهداف واقعی زندگی شما را نمایان کند.

 

دروغگویان را با ایمیل زدن یا چت کردن به دام بیندازید!

اگر شما می‌خواهید خطر دروغگویی افراد را به حداقل برسانید، با ایمیل ارتباط برقرار کنید. طبق گفته کارشناسان ارتباطات در دانشگاه کورنل، افراد در ایمیل یا چت کردن، ۲۰ درصد کمتر دروغ می‌گویند، زیرا کلمات آن‌ها ثبت می‌شود.

چطور در طول فقط ۳۰ ثانیه ایده‌های کاملا جدیدی بیابیم.

معمولا واژه‌ «خلاقیت» را به شعرا، موسیقی‌دانان و نقاشان یا حتی دانشمندان بزرگی مانند آلبرت انیشتین و مخترعان باهوشی مانند نیکولا تسلا ربط می‌دهیم. با این‌ حال، خلاقیت و کسب‌وکار ترکیب آشنایی نیستند. اما اگر می‌خواهید ایده‌ خوبی برای کسب‌وکار جدید داشته باشید، باید خلاق باشید. اگر می‌خواهید ایده‌تان را به محصول بزرگی تبدیل کنید، باید خلاق باشید و اگر می‌خواهید با موفقیت محصولی را بفروشید، باز هم باید خلاق باشید.

ما ترفندهای ساده اما زیرکانه‌ای برای تقویت روحیه خلاق‌تان فراهم می‌کنیم.

همچنین، اینجا جنبه‌های مهمی از برنامه‌ ۲۱ روزه که نویسنده برای تدوین ایده‌های بزرگ ایجاد کرده را ارائه می‌کنیم.

اینجا می‌آموزیم که چطور طیف وسیعی از ایده‌ها برای کسب‌وکارهای جدید ایجاد کنید و چگونه ایده‌های قدیمی را دوباره ابداع کنید.

– توماس ادیسون هر روز چند ایده‌ جدید داشت.

– چرا مرغ پخته در یخچال می‌تواند زمینه‌ساز ایده‌ی تجاری بزرگی باشد.

– چطور در طول فقط ۳۰ ثانیه ایده‌های کاملا جدیدی بیابیم.

برای بدست آوردن ایده‌های خلاق و شناسایی احساسات‌تان طوفان‌ فکری درست کنید

صفحات خالی دلهره‌آور هستند. صفحات خالی موجب می‌شوند وقتی رمان‌نویسان فاضل، تصویرگران درخشان و رهبران تجاری موفق می‌خواهند پروژه‌های جدیدی را شروع کنند، عصبی شوند. خوشبختانه، روشی به نام طوفان‌فکری به ما در غلبه‌بر صفحه‌ خالی کمک می‌کند. در حقیقت، برخی از بزرگترین نوابغ علمی جهان از جمله توماس ادیسون، مخترع لامپ، برای شروع بزرگترین ایده‌هایشان به طوفان‌فکری تکیه کردند.

داخل یکی از دفترچه‌ یادداشت‌هایش، در تاریخ سوم ژانویه‌ سال ۱۸۸۸، حاوی فهرستی از بیش از ۱۰۰ ایده‌ای بود که ادیسون با امید یافتن اختراعی که می‌خواست خلق کند، نوشته بود. ایده‌هایی برای کمپرسور برفی، ابریشم مصنوعی، پیانو برقی و غیره به ذهنش خطور کرد. طوفان‌فکری ترفند عملی برای نوآوران در طول تاریخ بوده است، زیرا به خاموش کردن انتقاد درونی کمک می‌کند. وقتی طوفان‌ فکری می‌کنیم، با خود بازیگوش و خیال‌پردازمان ارتباط برقرار می‌کنیم. این امر به نوبه‌ خود به ما این امکان را می‌دهد که فرصت‌های جدیدی را ببینیم که معمولا نادیده می‌گیریم.

مهمتر از آن، طوفان‌فکری کمک می‌کند احساسات‌مان را کشف کنیم. اگر برای مدت زمان کافی طوفان‌فکری کنید، الگوهایی پدیدار می‌شود که برخی از ایده‌هایتان را به مضامین عمیق‌تر وصل می‌کند. این موضوع به ما این امکان را می‌دهد تا حوزه‌هایی را شناسایی کنیم که در موردشان شور و شوق داریم و می‌توانیم روی آنها تمرکز و پیشرفت کنیم. حتی ممکن است تشخیص دهیم که در مورد چیزی خارج از حرفه یا مهارت‌مان شور و شوق داریم. این مسئله برای برخی گیج‌کننده است، زیرا نگران هستند که نمی‌توانند بدون دانش فنی کافی وارد حوزه‌ خاصی شوند.

با این حال، تحقیقات در مورد استارتاپ‌هایی با عملکرد بالا، نشان داده است که برای رسیدن به راه‌حل‌های اصلی برای مشکلات، لازم نیست در یک بخش خاص متخصص باشید. در مقابل، شاید در موقعیت بهتری برای شروع نوآوری قرار داشته باشید. وقتی افراد چیزهای زیادی در مورد صنعت خاصی می‌دانند، این بدان معناست که به اندازه‌ای در رویکردشان ثابت‌قدم و انعطاف‌ناپذیرند که نمی‌توانند فرصت‌های جدید را ببینند. اگر برای امتحان کردن طوفان‌فکری آماده‌اید، از کجا باید شروع ‌کنید؟ فقط یک تکه کاغذ بردارید و ۳۰ تا ۵۰ ایده را بنویسید.

مشکلات روزمره‌ شروعی برای محصولاتی است که مشکلات کلی را حل می‌کنند

مشکل مارک زاکربرگ نوجوان، این بود که هیچ دختری با او قرار نمی‌گذاشت! فیسبوک تلاش او برای حل این مسئله بود. شاید فیسبوک او را به فرد جذابی برای دخترها تبدیل نکرد، اما قطعا او را ثروتمند ساخت. بنابراین، فیسبوک مانند بیشتر اختراعات، به عنوان راه‌حلی برای یک مشکل شروع شد. برای ایجاد راه‌حل‌های شخصی‌تان، باید مشکلاتی را شناسایی کنید که ارزش حل کردن دارند. البته، ظاهرا جهان مملو از مشکلات است! چگونه راه‌حل درست را پیدا کنید؟ با کشف مشکلات روزمره‌ای که شما را اذیت می‌کند، شروع کنید. مشکلاتی مثل خشک شدن دهان در هنگام خواب، احساس گناه بعد از خوردن دسر شیرین و هل دادن چمدان در فرودگاه بزرگ فقط چند نمونه از مشکلاتی است که باید راه‌حلی برای آنها پیدا کنید.

همچنین می‌توانید با زیر سوال بردن مداوم مشکلات، آنها را شناسایی کنید. سوال «مشکل چیست» را به شعارتان تبدیل کنید و در طول روز به آن رجوع کنید. این کار به شما کمک می‌کند به مسائل نه چندان رضایت‌بخش در زندگی‌تان توجه کنید. با در ذهن داشتن این موارد، می‌توانید راه‌حل‌هایی را جستجو کنید. مسائلی که در زندگی روزمره با آنها مواجه می‌شوید تا حدودی معمولی و روزمره است، اما حل آنها اینطور نیست. تدوین راه‌حل‌های جدید می‌تواند چالش فنی بزرگی ایجاد کند. وقتی راه‌حل‌های جدید به درستی تدوین شود، می‌تواند مزایای مالی زیادی برای بسیاری از مردم در سراسر جهان به ارمغان آورد.

بیوتن (Biotene)و ترابریت (Therabreath) مشکل خشکی دهان در شب را حل کرد. این داروها آب دهان تولید می‌کند و با افزایش ترشح بزاق، مانع از خشکی دهان می‌شود. بروس جانسون، از مینسوتا که شب‌ها به سختی نفس می‌کشید، مشکل خشکی دهان را حل کرد. او با تولید نوارهای بینی Breathe Right، مشکل بسیاری از مردم را حل کرد و در این فرایند، کسب‌وکار چند میلیارد دلاری ایجاد کرد.

برای یافتن ایده‌های تحول‌برانگیز، بپرسید چگونه فناوری فعلی را می‌توان متفاوت استفاده کرد

کدام یک را ایده‌ بهتری در نظر می‌گیرید؟ ایده‌ای که کاملا اصیل است؟ یا ایده‌ای که بخش‌هایی از ایده‌های دیگران را قرض می‌گیرد؟ توجه کنید که قرض گرفتن ایده‌های دیگران واقعا پتانسیل نوآور و پیشگام شدن را دارد! به این فکر کنید که هزاران کارآفرین از اختراع تلفن هوشمند به عنوان محلی برای اختراعات‌شان، یعنی اپلیکیشن‌ها، استفاده کرده‌اند! لازم نیست به خاطر استفاده از ایده‌های عالی و سخت‌کوشی دیگران خجالت بکشید.

مثلا، شرکتی به نام اِرودیزاین (Aerodesigns) اخیرا روشی ایجاد کرده است که افراد از طریق بینی و جریان خون‌شان ویتامین‌ها، مکمل‌های غذایی و کافئین را استنشاق می‌کنند. چرا از این نوآوری محرک برای تدوین رژیم جدید تنفس عمیق استفاده نکنیم؟ با تلفیق مزایای تنفس آنتی‌اکسیدان با فناوری جدید مکمل‌های استنشاقی، افراد بسیاری سالم‌تر و شادتر خواهند بود!

حقیقت این است که فناوری فعلی به شما کمک می‌کند ایده‌های جدیدی برای خدمت‌رسانی به دیگران ایجاد کنید. فناوری که شما را تحت تاثیر قرار می‌دهد را در نظر بگیرید، به نقاط ‌قوت آن توجه کنید و سپس به اینکه چگونه می‌توانید آنها را به روش جدیدی استفاده کنید، فکر کنید. مثلا، پهپادهای کنترل از راه‌دور، به عنوان نوآوری‌هایی که عمدتا برای جنگ استفاده می‌شوند، در شرایط کاملا متفاوت مفید بوده‌اند. نقطه قوت پهپادها، توانایی‌شان برای جابه‌جایی از نقطه‌ الف به نقطه‌ ب بدون ترافیک یا سایر موانعی است که آنها را متوقف کند. پهپادها می‌توانند برای شرایط اضطراری استفاده شوند، می‌توانند وسایل پزشکی را به افرادی که فورا به آنها نیاز دارند تحویل دهند یا می‌توانند جلیقه‌های نجات را به شناگرانی بدهند که برای شناور ماندن روی آب تقلا می‌کنند. پهپادها کاربردهای بیشماری دارند!

وقتی جنبه‌های عقلانی و سرزنده و فعال‌تان تلفیق شوند، ایده‌ها متولد می‌شود

قبل از ابداع تلفن، ایده‌ الکساندر گراهام‌بل برای ارسال صدا از طریق سیم یک ایده‌ بچه‌گانه و احمقانه به نظر می‌رسید. با این حال، ثابت شده است که کودکان نسبت به بزرگسالان ذهن خلاق‌تری دارند. اگر بخواهیم ایده‌های عالی ایجاد کنیم، باید به کودک درون‌مان کمک کنیم با خود منطقی و بزرگسال‌مان همکاری کند.

در سال ۱۹۶۸، جورج لند، دانشمند علوم اجتماعی، آزمون خلاقیت ناسا را برای ۱۶۰۰ کودک برگزار کرد و سپس از آنها خواست این آزمون را هر ۵ سال یک بار تکرار کنند. رک بگویم، نتایج تاحدودی افسرده ‌کننده بود. تقریبا ۱۰۰ درصد کودکان ۵ ساله خلاقیت را در بالاترین سطوح نشان دادند، اما ۵ سال بعد فقط ۳۰ درصد از کودکان همان سطح از خلاقیت را نشان دادند. همین مطالعه نشان داد که فقط ۱۲ درصد از نوجوانان ۱۵ ساله سطح بالای خلاقیت را نشان دادند. بیشتر بزرگسالان هم این درصد مشابه از خلاقیت را نشان دادند. پس چطور می‌توانیم با ذهن خلاقی که در ۵ سالگی داشتیم دوباره ارتباط برقرار کنیم؟ با آرزو کردن!

آرزو می‌کنید چه کاری را بتوانید انجام دهید؟ در دوران کودکی، آرزوهایی مثل «ای‌کاش می‌توانستم پرواز کنم» یا «ای‌کاش می‌توانستم با دنیای دیگر ارتباط برقرار کنم!» داشته‌ایم. بسیاری از آرزوهای کودکانه، از هواپیما تا واقعیت مجازی، به هیجان‌انگیزترین ابداعات تبدیل شده‌اند. البته، بسیاری از تفکرات فنی و عقلانی در سطح بسیار بالا وارد اختراع هواپیما و واقعیت مجازی شده‌اند. وقتی بخش‌های خلاق و منطقی ما با هم تلفیق شوند، ایده‌های عالی متولد می‌شوند. به محض اینکه آرزوهای کودکانه‌تان را کشف کردید، برای جامه‌ عمل پوشاندن به آن آرزوها، به ذهن بزرگسال‌تان رجوع کنید. حتی اگر ایده‌هایتان عجیب و غریب به نظر برسد، به فکر کردن ادامه دهید! راه‌حل ممکن است دقیقا جلوی چشم‌تان باشد.

به رنگ اسپری NeverWet که شرکت RustOleum تولید کرده است، فکر کنید. اگر در دوران کودکی به نامرئی کردن همه چیز فکر می‌کردید، از بهم‌ریختگی اتاق‌تان تا نوشته‌های مخفی در دفترچه خاطراتتان، این ابداع آرزویتان را برآورده خواهد کرد! این ابداع به شما کمک می‌کند پیام‌های مخفی در پیاده‌روها و خانه‌ها که هنگام بارش باران ظاهر می‌شود را پنهان کنیم.

برای کشف سریع ایده‌های جدید، تکنیک «وَ» را استفاده کنید

آیا می‌توانید زیر ۳۰ ثانیه به ابداع جدیدی فکر کنید؟ شاید چنین چیزی را غیرممکن تصور کنید، اما تکنیکی ساده‌ای خلاف آن را ثابت کرده است! تکنیک «وَ» را وارد کنید. در سال ۲۰۱۵، برایان، نویسنده کتاب، یکی از اعضای کتابداران کتابخانه‌ عمومی شیکاگو شد و به آنها کمک کرد روی خلاقیت‌شان کار کنند. او آنها را به چالش کشید تا ایده‌ کاملا جدیدی در عرض فقط ۳۰ ثانیه پیدا کنند. همچنین، به آنها تکنیک «وَ» را آموزش داد تا بهتر بتوانند ایده‌های جدیدی پیدا کنند. نتیجه این شد که هر کتابدار ایده‌ا‌ی اصیل مطرح کرد.

تکنیک «وَ» مستلزم تلفیقی از دو واژه است که ظاهرا هیچ ربطی به هم ندارند. کتابداران دو مجموعه کارت با اسم یا صفت روی آنها دریافت کردند. سپس، به آنها گفته شد دو کارت انتخاب کنند و اختراع جدیدی براساس تلفیق دو واژه انجام دهند. این تکنیک موجب لحظات فوران نبوغ مانند «جوراب‌های روشن» است. جوراب‌های روشن ایده‌ای است که طبق آن جوراب‌ها در تاریکی روشن می‌شوند، بطوری ‌که می‌توانید آنها را خیلی راحت صبح زود پیدا کنید یا جوراب‌هایی که شنبه شب وقتی بیرون هستید چشمگیر هستند!

اگر در حال حاضر برای صنعتی که می‌خواهید در آن کسب‌وکاری راه بیندازید، ایده‌ای دارید، چگونه تکنیک «وَ» را اجرا می‌کنید؟ اگر به ایجاد کسب‌وکار گل‌فروشی علاقه‌مند هستید، تلفیق واژه‌های «ماهی» و «فیلم» احتمالا کمکی به شما نمی‌کند. کاری که می‌توانید انجام دهید این است که تکنیک را برای تبدیل یکی از واژه‌ها به اسم ثابت، اصلاح کنید. در این مورد، این واژه می‌تواند «گل‌ها» باشد که با ۲۰ اسم یا صفت ترکیب می‌کنید. مثلا، ممکن است با ترکیب «گل‌ها» و «سلبریتی‌ها» مواجه شوید. این ترکیب چه کمکی به شما می‌کند؟ خب، چرا از یک سلبریتی نخواهید حمایت خود را از دسته گلی متمایز اعلام کند؟ مثلا، شرکت جواهری کای (Kay)‌ از بازیگر جین سیمور، خواست آویزی برای آنها طراحی کند. می‌توانید از یک سلبریتی دعوت کنید دسته گل زیبایی را با کمک شما طراحی کند و هر دوی شما با افتخار آن را برای تقویت برندتان نمایش دهید.

اینترنت شما را با مهمترین ترندهای صنعت آشنا می‌کند، از آن درست استفاده کنید!

بعد از چند ساعت گشت‌زنی در اینترنت، چقدر احساس سودمندی می‌کنید؟ احتمال دارد اصلا احساس سودمندی نکنید. خب، وقت تجدیدنظر در این فرض است. اینترنت منبع جذاب و پویای الهام‌بخشی است که ذهن خلاق شما را برمی‌انگیزد. امروزه، وبلاگ‌ها و وب‌سایت‌ها مرتبا به روز می‌شوند. همین امر اینترنت را به منبع قابل‌اطمینان اطلاعات در مورد اتفاقات در حال وقوع اعم از ترندهای مُد تا امور جاری تبدیل کرده است. برخی شرکت‌ها از شما می‌خواهند هزینه‌ آگاهی از گزارش‌های تِرِندها در صنایع خاص بپردازید، اما بخش قابل‌توجهی از این اطلاعات به صورت رایگان در اینترنت وجود دارد.

مثلا، کاساندرا دیلی، شرکت متخصص در تحلیل ترند است و رسانه‌ خبری رایگانی دارد که مرتبا بروزرسانی‌هایی در حوزه‌های نوآوری ارائه می‌کند. جی.‌دبلیو.‌تی، شرکت تبلیغاتی در سراسر جهان، گزارش سالانه‌ رایگان به کاربران در مورد ۱۰۰ چیزی که باید در سال بعد جویا شوند، ارائه می‌دهد. در همین حال، سایت TrendHunter.com ماهانه بروزرسانی‌های مشابهی ارائه می‌کند و فهرستی از نهایتا ۵۰ محصول پیشگام که در بازار جدید است، فراهم می‌کند. به محض اینکه به ترندهای موضوعی دسترسی پیدا کردید، چطور می‌توانید به خوبی آنها را استفاده کنید؟ با پرسش ۶ سوال ساده‌ زیر شروع کنید:

چه کسی،

چه چیزی،

چه موقع،

کجا، چرا

و چگونه؟

بیایید با بررسی روند آموزش ذهن‌آگاهی در کلاس‌های درس به این موضوع بپردازیم. چه افراد دیگری به آموزش ذهن‌آگاهی نیاز دارند؟ پزشکانی که ساعات طولانی را در بیمارستان‌ها کار می‌کنند؟ چه نوع ذهن‌آگاهی پتانسیل دارد؟ تمرینات ورزشی که برای کاهش فشار خون طراحی شده است ظاهرا امیدوارکننده است. چه موقع، کجا و چرا می‌خواهید ذهن‌آگاهی را آموزش دهید؟ احتمالا ذهن‌آگاهی را باید به عروس و داماد در مراسم عروسی‌شان آموزش داد تا زندگی‌ زناشویی‌شان را با مهربانی شروع کنند. در آخر، بپرسید چگونه ذهن‌آگاهی می‌تواند با در نظر گرفتن تامین بودجه، شواهد علمی و جذابیت مردمی به کسب‌وکار زیست‌پذیر تبدیل شود. این سوالات باید طرح کلی از اینکه چگونه می‌توانید کسب‌وکار جدیدی توسعه دهید، ایجاد کند.

تکنیک ایجاد بیلبورد را برای یافتن مزیت محصولتان امتحان کنید

آیا شعار مشهور شرکت تولید دستمال توالت بونتی را می‌دانید؟ «بونتی سریع‌تر لکه‌ها را جذب می‌کند و دو برابر بیشتر جاذب است». حتی اگر با این شعار آشنا نیستید، نمی‌توانید جذابیت آن را انکار کنید! چنین شعارهایی آزمون نمایانگر خوبی برای کشف جنبه‌های خاص محصول‌تان است. به همین دلیل، نویسنده‌ این کتاب، برایان، توصیه می‌کند روش ساده‌ای به نام ایجاد بیلبورد را امتحان کنید. ایجاد بیلبورد با استفاده از ۳ مرحله به شما کمک می‌کند بفهمید چه ویژگی محصول‌تان را متمایز می‌کند. نخست، ایده‌تان شفاف باشد و مشخص کنید کدام مشکل مشتریان را در زندگی روزمره‌شان حل می‌کند. حتما نام جذابی برای محصول‌تان انتخاب کنید!

دوم، همه‌ مزایای محصول‌تان یا نکات برجسته و مثبت آن را فهرست کنید. محصول شما چه تاثیری روی مشتریان‌تان دارد؟ سوم، قوی‌ترین ویژگی محصول‌تان برای مشتریان را انتخاب کنید. این جنبه باید عنوان عبارت جذابی باشد که برای فروش این نقطه قوت به مشتریان ایجاد می‌کنید.

در پایان این فرایند، نام جذاب و شعار به یادماندنی دارید که دقیقا بخشی که محصول‌تان را متمایز کرده است نشان می‌دهد.

بیایید ببینیم چگونه تهیه‌ بیلبورد برای ایده‌ محصول جدید اعمال می‌شود. مثلا، کالسکه‌ مقوایی کودکان را در نظر بگیرید. این محصول طیف کاملی از نکات مثبت دارد: نسبت به کالسکه‌ معمولی سبک‌تر است، راحت‌تر حرکت می‌کند و جابه‌جایی آن آسان‌تر است و با این حال، به اندازه‌ کافی ایمن هست و می‌توانید کودک‌تان را با اطمینان داخل آن قرار دهید. همچنین، اگر سقوط کند، بعید است موجب جراحت شود و ارزانتر و مقرون به صرفه‌تر است!

در راس این مزایای عملی، کالسکه‌ مقوایی نوزادان هم چندین مزیت خلاق دارد. والدین و کودکان‌شان می‌توانند روی مقوا نقاشی کنند و در طول مسیر خرید از فروشگاه سرگرم می‌شوند. عنوان بیلبوردتان می‌تواند این باشد:

کالسکه خانه‌ بازی: برای خرید بروید، فرزندان‌تان هم سرگرم خواهند شد!

در نهایت

صفحات خالی لازم نیست دلهره‌آور باشد. با چند راهبرد مفید و پنهانی اعم از طوفان فکری، تکنیک «وَ» و تهیه‌ بیلبورد، خیلی زود می‌آموزید با جنبه‌ بازیگوش خود ارتباط داشته باشید و آن صفحه را با ده‌ها ایده برای کسب‌وکار کاملا جدید پر کنید.

برای الهام گرفتن به گفتگو ادامه دهید؛ لازم نیست تنهایی رویکردی برای یافتن ایده‌های تجاری بزرگ اتخاذ کنید. برای اینکه افرادی را اطراف‌تان جمع کنید که می‌دانند چگونه سرزنده بیندیشند، بهترین تلاش‌تان را انجام دهید. با دقت به حرف‌هایشان گوش دهید و در مورد ایده‌های در حال ‌رشدتان با آنها گفتگو کنید. آنها ممکن است دیدگاه تازه‌ای داشته باشند که ایده‌ی تحول‌برانگیزی برای شما می‌شود!

۱۵ تکنیک کاربردی در مورد مدیریت زمان که حتما باید بدانید

زندگی مدرن سرشار از عواملی است که وقت‌تان را می‌گیرند. خواه این عوامل صدای نوتیفیکیشن جدیدترین توئیت، همکاری که وسط یک کار مهم وقت شما را می‌گیرد یا ایمیل‌های روزانه‌ شما باشد، دقیقه به دقیقه و ساعت به ساعت وقتتان گرفته می‌شود. به محض اینکه آن زمان را از دست بدهید، هرگز نمی‌توانید دوباره آن را پس بگیرید. برای اینکه تمرکزتان را حفظ کنید و مطمئن شوید که این عواملی بر شما غالب نمی‌شوند، باید چند ترفند در آستین خود داشته باشید. این ترفندها شما را به مدیریت زمان ترغیب می‌کند.

– چرا عدد ۱۴۴۰ بسیار مهم است.

– سیستم ۳۲۱-صفر.

– جورج بوش در طول ریاست ‌جمهوری‌ چند کتاب خواند؟

زمان بزرگترین دارایی‌تان است و باید عاقلانه آن را خرج کنید

آیا تاکنون شده با خود بگویید ای‌کاش یک ساعت بیشتر در روز برای مطالعه، ورزش یا وقت گذراندن با عزیزان‌تان وقت داشتم؟ خب، می‌توانید این یک ساعت وقت بیشتر را داشته باشید و هیچ جادویی لازم نیست! اما اول، باید بفهمید زمان چقدر ارزشمند است. به همین دلیل اولین راز مدیریت زمان، این است که بدانید زمان ارزشمندترین دارایی‌تان است و به محض اینکه آن را از دست بدهید، هرگز نمی‌توانید آن را پس بگیرید. روش خوب برای نظارت‌ روی این منبع ارزشمند، تفکیک آن است. مثلا، هر روز ۱۴۴۰ دقیقه است و باید در هر دقیقه‌اش عاقلانه سرمایه‌گذاری کنید.

کوین، نویسنده کتاب، برای یادآوری این واقعیت، پوستر «۱۴۴۰» را روی درب دفترش نصب کرد. این پوستر زمان محدود در هر روز را به او یادآور می‌شد. اما چرا باید دقیقه را معیار قرار دهیم؟ چرا به ۸۶ هزار و ۴۰۰ ثانیه در روز فکر نکنیم؟ خب، برخی از فعالیت‌های روزانه از جمله ورزش دراز و نشست، خواندن شعر یا آب دادن به گیاهان را واقعا می‌توانید در یک دقیقه انجام دهید.

پس، حالا که متوجه ارزشمندی زمان شدید، باید آن را اولویت‌بندی کنید. حالا، راز دوم این است که مهمترین کار یا MIT (most important task) را تعیین و اولویت‌بندی کنید. این تنها کاریست که بیشترین تاثیر را روی زندگی یا کارتان دارد. تِرزا ماکان، یکی از اساتید دانشگاه میزوری را در نظر بگیرید. او متوجه شد که یکی از مهمترین عوامل تعیین‌کننده‌ بهره‌وری، توانایی شناسایی اولویت‌هاست. بنابراین، شناسایی ام‌آی‌تی برای مدیریت زمان اهمیت زیادی دارد. مثلا، اگر مدیر ارشد، توسعه و تولید یک اپلیکیشن جدید را به عنوان هدف تعیین کند، ام‌آی‌تی او استخدام یک برنامه‌نویس جدید است. یا ام‌آی‌تی مدیرعامل یک استارت‌آپ، آماده کردن یک ارائه خوب برای سرمایه‌گذاران است. طبق تحقیقات، داشتن ام‌آی‌تی روزانه، موجب سطوح بالاتر شادی و بهبود توجه و تمرکز می‌شود.

فهرست کارهای روزانه‌تان را دور بیندازید و برای انجام کارهای بیشتر با استرس کمتر از تقویم استفاده کنید

بسیاری از مردم تحت فشار فهرست‌ کارهای روزانه‌ بی‌پایان‌شان قرار می‌گیرند. به فهرست کارهای روزانه‌تان نگاهی بیندازید. چندتا از کارهای نوشته شده، هفته‌هاست که در فهرست‌تان قرار دارد و بی‌دلیل به شما استرس وارد می‌کنند؟ احتمالا حداقل چند مورد از چنین کارهایی را دارید و بهترین راه برای پرداختن به آنها استفاده از تقویم قدیمی است. راز سوم این است که فهرست کارهای روزانه‌تان را حذف کنید و برای حذف استرس از روزهای زندگی‌تان، تقویم قدیمی را استفاده کنید.

 

تحقیقات نشان داده است که بطور متوسط ۴۱ درصد از آیتم‌های فهرست کارهای روزانه هرگز انجام نمی‌شوند. یکی از دلایل این آمار شوکه ‌کننده این است که در چنین فهرست‌هایی معمولا یادداشت نمی‌کنیم انجام هر کاری چقدر زمان می‌برد. در نتیجه، کارهای دشوارتر یا کم‌اهمیت‌تر، معمولا ناتمام رها می‌شوند. تنها مشکل این است که کارهای ناتمام در فهرست کارهای روزانه‌تان ناگزیر، استرس زیادی تولید خواهند کرد که خیلی راحت می‌توان از بروز آن اجتناب کرد. در حقیقت، محققان از دانشگاه دولتی فلوریدا کشف کرده‌اند که با ایجاد طرحی برای انجام کارهایتان می‌توانید از این استرس اجتناب کنید.

شانون میلر، ژیمناست المپیک، مثال خوبی برای این موضوع است. او موفق شد با برنامه‌ریزی زمانی که در اختیار داشت، برای کارهای مهم با خانواده‌اش وقت بگذراند، تعهدات مدرسه‌اش را انجام دهد، برای المپیک آموزش ببیند و حتی با رسانه‌ها مصاحبه کند. این استراتژی تعیین محدوده‌ زمانی یا تعیین بلوک‌های زمانی شناخته می‌شود و به شکل باورنکردنی اجرای این استراتژی، مستلزم پایبندی به تقویم با جزئیات است. با این کار، میلر خودش را مجبور کرد کارهایی را در اولویت قرار دهد که او را به هدفش نزدیک‌تر می‌کند و تا به امروز، او برنامه‌ دقیقه به دقیقه داشته است.

 

با این ‌حال، به ناچار با کارهایی در تقویم‌تان مواجه می‌شوید که نمی‌توانید انجام دهید. وقتی چنین اتفاقی می‌افتد، به جای اینکه آنها را رها کنید، مجددا برای انجام‌شان برنامه‌ریزی کنید. مثلا، اگر معمولا ظهرها باشگاه می‌روید، اما همان ساعت باید برای پرواز به فرودگاه بروید، زمان ورزش را به یک یا دو ساعت زودتر منتقل کنید.

با پیش‌بینی اینکه چگونه در آینده عمل خواهید کرد و پذیرش اینکه همیشه کار بیشتری برای انجام وجود دارد، بر تعلل غلبه کنید

همه با این موقعیت مواجه شده‌اید. ضرب‌العجل کار مهمی در حال نزدیک شدن است و به جای اینکه روی پروژه‌ فعلی کار کنید، پشت مانیتور نشسته‌اید، در فیسبوک گشت‌زنی می‌کنید، به یکی از دوستان‌تان پیام می‌دهید یا برنامه‌ تلویزیونی محبوبتان را تماشا می‌کنید. تعلل مانع سرسختی است. اما خوشبختانه، استراتژی‌هایی برای فاصله گرفتن از آن و انجام کارهایتان وجود دارد.

راز چهارم این است که با مجسم کردن خود آینده‌تان، می‌توانید بر تعلل غلبه کنید. در نهایت، تعلل کردن شما، نه به دلیل تنبلی، بلکه به این خاطر است که انگیزه‌ کافی ندارید. مجسم کردن خودتان در آینده می‌تواند این مشکل را حل کند و با پرسیدن دو سوال از خودتان می‌توانید تعلل را کنار گذارید:

۱. «با انجام این کار چه لذتی می‌برم؟»

و ۲.«اگر آن کار را انجام ندهم چه دردی را احساس خواهم کرد؟»

مثلا، اگر هدفتان این است که هر روز ورزش کنید، اما نمی‌توانید خودتان را به انجام این کار متقاعد کنید، فقط مجسم کنید شکم بزرگی دارید و کاملا احساس تنبلی می‌کنید. چنین روتین فکری شما را از روی مبل بلند کرده و روی تردمیل قرار می‌دهد. در عین‌ حال، وقتی در مورد خود آینده‌تان صادق هستید، بهتر می‌توانید به اهدافتان دست یابید. مثلا، اگر می‌دانید در آینده میان‌وعده‌ای ناسالم خواهید خورد، با دور ریختن همه‌ مواد غذایی ناسالم در منزلتان، می‌توانید از خودتان محافظت کنید. حتی می‌توانید به پر کردن آشپزخانه‌تان از هویج، میوه و حموس، به موفقیت‌تان بیشتر کمک کنید.

راز پنجم این است که همیشه کارهای بیشتری برای انجام وجود خواهد داشت؛ نمی‌توانید همه‌ کارها را انجام دهید. در حقیقت، هیچ اشکالی هم ندارد! در واقع، اولویت‌بندی و زمان‌بندی کارهایی که می‌خواهید انجام دهید، بسیار ارزشمندتر از حذف تعداد زیادی از کارهایتان است. مثلا، ریس جمهور سابق امریکا، جورج بوش را در نظر بگیرید. او می‌دانست همیشه کارهای بیشتری برای انجام وجود خواهد داشت. پس، به جای اینکه تلاش کند همه‌ کارها را انجام دهد، مطالعه‌ کتاب را در اولویت قرار داد، زیرا از نظر او درمانی و آموزشی بود. در نتیجه، در دوران ریاست‌جمهوری‌ خود، ۹۵ عنوان کتاب مطالعه کرد!

نوشتن ایده‌هایتان و محدود کردن تعداد دفعات بررسی اینباکس‌تان، ذهن‌تان را پاکسازی و آزاد کرده و بهره‌وری‌تان را تقویت می‌کند

آیا تاکنون وقتی در حال خرید از فروشگاه مواد غذایی بوده‌اید یا سگتان را برای پیاده‌روی برده‌اید، ایده‌ فوق‌العاده‌ای به ذهنتان رسیده است؟ آیا بهتر نیست به جای اینکه سعی کنید بعدا آن ایده را به یاد آورید، همان لحظه آن را بنویسید؟ بنابراین، راز ششم این است که همیشه دفترچه یادداشت همراه‌تان داشته باشید. گذشته از اینها، نوشتن افکارتان به شما کمک می‌کند به آنها توجه کنید. ریچارد برانسون، موسس گروه ویرجین، می‌گوید هرگز بدون دفترچه یادداشت قابل‌اعتمادش نمی‌توانست امپراتوری کسب‌وکارش را راه بیندازد. او به اندازه‌ای به نوشتن ایده‌هایش متعهد بوده که یک بار وقتی ایده‌ تجاری به ذهنش می‌رسد اما دفترچه یادداشت همراهش نبوده است، ایده‌اش را روی پاسپورتش می‌نویسند. از دید وی، اگر ایده‌ای نوشته نشود، می‌تواند برای همیشه از بین برود.

یادداشت‌برداری با دست، به حافظه‌تان هم کمک می‌کند. مثلا، روانشناسان، پام مولر و دنیل اوپنهایمر، فهمیدند دانشجویانی که در طول گفتگوی تِد، با مداد یادداشت‌برداری می‌کنند، بهتر از دانشجویانی که یادداشت‌هایشان را در لپ‌تاپ تایپ می‌کنند، می‌توانند نکات را به یاد آورند.

راز هفتم این است که نوشتن افکارتان، به اندازه‌ کنترل داشتن روی برنامه‌تان مهم است. براساس راز هفتم، نباید دائم ایمیل‌تان را چک کنید و نباید بگذارید دیگران به شما بگویند چگونه وقتتان را سپری کنید. در حقیقت، برخلاف باور عموم، چک کردن مداوم ایمیل‌ها فایده‌ای ندارد. به این دلیل که انتظاری که هنگام چک کردن ایمیل‌تان تجربه می‌کنید مانند کشیدن دسته‌ دستگاه شانس است. معمولا، پیام‌هایتان را چک می‌کنید و پیام جدیدی نمی‌بینید. اما، گاهی پیام جدیدی وجود دارد. این پیش‌بینی‌ناپذیری اعتیادآور است و موجب می‌شود فرد تعداد دفعات بیشتری ایمیلش را چک کند و منتظر آزادسازی دوپامینی است که از ظهور یک پیام جدید ناشی می‌شود. بدیهی است که این چشم ‌انتظاری زمانتان را هدر می‌دهد و تمرکز و توجه‌تان را بهم می‌زند.

یک راه خوب برای رها شدن از ایمیل‌تان این است که با استفاده از برنامه‌ unroll.me، از عضویت خبرنامه‌ها خارج شوید. اما همچنین می‌توانید از سیستم ۳۲۱-صفر استفاده کنید. برای این کار، فقط خودتان را به چک کردن ۳ ایمیل در روز محدود کنید و تلاش کنید در عرض ۲۱ دقیقه، اینباکس‌تان را خالی کنید.

با اجتناب از حضور در جلسات و نه گفتن، روی زمان‌تان مدیریت داشته باشید

اگر تا امروز تجربه شغل‌های اداری داشتید، می‌دانید جلسات چقدر می‌تواند خسته ‌کننده باشند. اما این تنها مشکل جلسات نیست. راز هشتم این است که بیشتر جلسات ناکارآمد است و باید آنها را آخرین حربه در نظر بگیرید. در حقیقت، نظرسنجی سال ۲۰۱۵ نشان داد که ۳۵ درصد از پاسخ‌دهنده‌ها به دو دلیل زیر جلسات هفتگی را اتلاف وقت در نظر می‌گیرند:

اول، طبق قانون بی‌اهمیتی پارکینسون، مشارکت ‌کنندگان در جلسه اغلب زمان زیادی را صرف مسائل بی‌اهمیت می‌کنند.

دوم، برون‌گراها معمولا بر جلسات حاکم هستند و موجب کاهش مشارکت دیگران می‌شوند. در نتیجه، اطلاعات ارزشمندی در طول چنین جلساتی به اشتراک گذاشته نمی‌شود.

 

اعتقاد بر این است که اگر کاملا مجبور هستید در جلسه‌ای حضور داشته باشید، بصورت ایستاده و نه نشسته کارتان را انجام دهید. ممکن است عجیب به نظر برسد، اما محققان دانشگاه واشنگتن دریافتند، جلساتی که در طول آنها شرکت‌کنندگان می‌ایستند موجب همکاری بهتر، دلبستگی کمتر به ایده‌ها، سطوح بالاتر تعامل و حل‌مسئله‌ موثرتر می‌شود. ماریسا مایر، مدیرعامل سابق یاهو، نکته‌ خوب دیگری مطرح می‌کند. او می‌گوید، با برنامه‌ریزی جلسات ۵ یا ۱۰ دقیقه‌ای، او می‌تواند ۷۰ جلسه در هفته داشته باشد.

اگر او به استاندارد جلسه‌ ۳۰ دقیقه‌ای پایبند باشد، هرگز قادر به تحقق چنین هدفی نیست. به عبارت دیگر، با کنترل زمان‌بندی جلسات، اجازه نمی‌دهید افراد وقت شما را بگیرند. راه‌حل موفقیت شما همین است، زیرا دیگران پیوسته از شما درخواست‌هایی خواهند داشت. واقعیت راز نهم این است که با نه گفتن به بیشتر درخواست‌ها، سریع‌تر به اهداف فوری‌تان دست می‌یابید.

گذشته از اینها، هر بار به درخواستی پاسخ مثبت می‌دهید، در واقع به کار دیگری پاسخ منفی می‌دهید. سارا هِندِرشات، قایقران المپیکی مثال خوبیست. او طرفدار نه گفتن به تعامل اجتماعی و سایر تعاملات است. یاد گرفتن این مهارت دشوار به او این امکان را داد که کاملا روی مسیر منتهی به المپیک سال ۲۰۱۲ لندن تمرکز کند. او در المپیک لندن، به فینال مسابقات صعود کرد.

به عنوان نکته‌ مهم، محققان حتی دریافته‌اند افرادی که به درخواست‌ها برای گرفتن وقتشان پاسخ منفی می‌دهند، شادتر و پرانرژی‌تر هستند.

قانون ۲۰-۸۰ و چند سوال خودتاملی کارآیی و رضایت شما را افزایش خواهد داد

در حال‌ حاضر، می‌دانید که صرف زمان محدودتان برای کارهایی که بیشترین تاثیر را دارند، ضروریست. راز دهم به شما در تحقق این هدف کمک می‌کند. براساس راز دهم، با اعمال قانون پارتو، می‌توانید میانبرهای موفقیت را کشف کنید. در دهه‌ ۱۸۹۰، ویلفردو فردیکو داماسو پارتو (Vilfredo Federico Damaso Pareto)، اقتصاددان و فیلسوف ایتالیایی متوجه شد که ۲۰ درصد از گیاهان نخود فرنگی در باغچه‌اش ۸۰ درصد از غلاف نخود سالم را تولید کرده‌اند. او این قانون ۲۰-۸۰ را به اصل کلی پارتو قیاس داد. اصل پارتو برای شماری از حوزه‌ها قابل اجرا است.

مثلا، با اعمال قانون ۲۰-۸۰ برای کارکنان‌تان، تصمیم می‌گیرید اکثر پرسنل فروش‌تان را اخراج کنید، زیرا پایین‌ترین سطح عملکرد را برایتان به ارمغان می‌آورند. از آن لحظه، می‌توانید انرژی‌تان را روی ۲۰ درصد کارکنان باقیمانده‌ متمرکز کنید، زیرا ۸۰ درصد فروش را برای‌تان تولید می‌کنند و می‌توانید پاداش و حمایت بیشتری به آنها ارائه دهید. نتیجه‌ نهایی احتمالا پیشرفت کلی نرخ فروش خواهد بود. یا می‌توانید با آنالیز کارهایتان به صورت هفتگی، قانون ۲۰-۸۰ را در زندگی شخصی‌تان اجرا کنید و سپس مشخص کنید کدام کارها بیشترین تاثیر را دارند.

اعتقاد بر این است که می‌توانید با ارزیابی انتقادی وظایف پیش‌رویتان، کارهای بیشتری را انجام دهید. راز یازدهم به شما در تحقق این هدف کمک می‌کند. براساس راز یازدهم، با استفاده از مهارت‌ها و محول کردن کارها، می‌توانید بهره‌وری‌تان را افزایش دهید. مثلا، آزمایشی که اساتید جولین بیرکینشاو و جوردن کوهن در سال ۲۰۱۳ در «هاروارد بیزینس ریویو» انجام دادند را در نظر بگیرید. این آزمایش نشان داد که ۴۳ درصد از کارگران از وظایفی که در کارشان انجام می‌دهند، راضی نیستند.

محققان این مطالعه، با آموزش کارکنان برای کند کردن روند انجام وظایفشان و پرسش چند سوال از خودشان، موفق شدند وظایف مهم را شناسایی کنند و ۸ ساعت دیگر را در هفته آزاد کنند. سوالاتی که افراد از خودشان پرسیدند این بود: «این وظیفه چقدر برای شرکت مهم است؟»، «آیا شخص دیگری وجود دارد که بتواند این وظیفه را انجام دهد؟» و در آخر «اگر ۵۰ درصد وقت بیشتری داشتم، چطور می‌توانستم این وظیفه را انجام دهم؟»

مشخص کردن مضمون هر روز و انجام فوری فعالیت‌های کوتاه، کارآیی‌تان را افزایش می‌دهد

آیا در یک روز معمولی در محل کارتان، به سختی می‌توانید روی کارتان تمرکز کنید؟ بیشتر افراد در تمرکز کردن مشکل دارند و کمی توصیه می‌توانید بسیار مفید واقع شود. براساس راز دوازدهم، گروه‌بندی کارتان به مضامین تکراری شما را موثرتر خواهد کرد.

جک دورسی Jack Dorsey) (، هم‌بنیان‌گذار توئیتر و بنیان‌گذار اسکوور (Square) مثال خوبی است. او معتقد است که راز اداره‌ هر دو شرکتش این است که برای هر روز، مضمونی در نظر می‌‌گیرد. مثلا، روزهای دوشنبه، روی مدیریت تمرکز می‌کند. چهارشنبه‌ها را به بازاریابی اختصاص می‌دهد و یکشنبه‌ها را به تفکر، بازخورد و استراتژی هفته‌ بعد تخصیص می‌دهد. یا دَن سالیوان، مربی کارآفرینی را در نظر بگیرید. او توصیه می‌کند برای اینکه متمرکز و پرانرژی باشید، مضمون هر هفته را براساس ۳ نوع روز تعیین کنید. نوع اول روز تمرکز نامیده می‌شود که برای فعالیت‌هایی مثل رشد درآمد حیاتی است. نوع دوم روز بافِر نامیده می‌شود که برای رسیدگی به ایمیل‌ها، پاسخگویی به تماس‌ها، شرکت در جلسات، واگذاری وظایف و انجام تشریفات اداری است. در آخر، روز آزاد که در آن هیچ کاری نباید انجام دهید. این روز آخر برای تعطیلات، وقت گذراندن با خانواده و امور خیریه است.

رویکرد ساده‌ دیگر برای افزایش کارآیی‌تان پرداختن به وظایف کوچک است. براساس راز سیزدهم، باید فورا وظایفی را انجام دهید که انجام‌شان کمتر از ۵ دقیقه زمان می‌برد و نباید بارها و بارها به همان کار بازگردید. نیهار سوتهار (Nihar Suthar)، دانشجوی رتبه اول را در نظر بگیرید. او تکالیف ۵ دقیقه‌ای را فورا انجام می‌دهد و از فهرست طولانی از کارهای کوچک اجتناب می‌کند.

یا کوین، نویسنده این کتاب را در نظر بگیرید. خواهرش دِبی، اخیرا به او ایمیل زده، اما به جای اینکه پاسخ او را با ایمیل بدهد، با او تماس گرفت تا با هم گفتگو کنند. با تعیین زمانی برای برقراری ارتباط تلفنی در تقویمش و سپس با صرفه‌جویی در انرژی‌ که صرف یادآوری تماس با خواهرش می‌کرد، تصمیم گرفت فورا با او تماس بگیرد. اگر او تماس با خواهرش را در فهرست کارهای روزانه یا در اینباکس‌اش قرار می‌داد، احتمالا هرگز به یاد نمی‌آورد با خواهرش تماس بگیرد.

قسمت اول پادکست درباره تکنیک های کاربردی مدیریت زمان
[pars-player mp3=”https://nazifa.ir/wp-content/uploads/2023/04/1.mp3″ id=”88268470″]
قسمت دوم فایل صوتی درباره تکنیک های کاربردی مدیریت زمان
[pars-player mp3=”https://nazifa.ir/wp-content/uploads/2023/04/2.mp3″ id=”88296389″]
قسمت سوم پادکست درباره تکنیک های کاربردی مدیریت زمان
[pars-player mp3=”https://nazifa.ir/wp-content/uploads/2023/04/3.mp3″ id=”88317569″]
بخش چهارم پادکست درباره تکنیک های کاربردی مدیریت زمان
[pars-player mp3=”https://nazifa.ir/wp-content/uploads/2023/04/4.mp3″ id=”88336008″]
بخش پنجم فایل صوتی درباره تکنیک های کاربردی مدیریت زمان
[pars-player mp3=”https://nazifa.ir/wp-content/uploads/2023/04/5.mp3″ id=”88346159″]

سطح انرژی و توجه‌تان را با روتین صبحگاهی و تکنیکی ساده افزایش دهید

تصور کنید ساعت ۶ صبح از خواب بیدار می‌شوید، ۴۵ دقیقه ورزش می‌کنید، سپس صبحانه‌ خوشمزه و مملو از پروتئین آماده می‌کنید. شاید سخت و دشوار به نظر برسد، اما راز چهاردهم نشان می‌دهد چرا چنین اقدامی ضروری است. طبق راز چهاردهم، اختصاص دادن اولین ساعت از روزتان به روتین صبحگاهی سلامت ذهن، بدن و روحتان را افزایش خواهد داد. در حقیقت، شروع روزتان با فعالیت ورزشی روش عالی برای تقویت خلاقیت‌تان است.

دَن میلر، که کتابش پرتیراژترین کتاب نیویورک تایمز است را در نظر بگیرید. او هر روزش را با مراقبه به مدت نیم ساعت شروع می‌کند، سپس در حالی ‌که به کتاب‌های صوتی گوش می‌دهد، برای ۴۵ دقیقه ورزش می‌کند. او در طول این مدت به اخبار گوش نداده یا به تلفنش نگاه نمی‌کند و اولین ساعت روزش را به تجربه‌های مثبت و انگیزشی و الهام‌بخش اختصاص می‌دهد. او حتی ادعا می‌کند که خلاق‌ترین ایده‌هایش دقیقا در ساعتی از روز که روی خودش تمرکز دارد به ذهنش خطور می‌کند. بنابراین، صبح‌ها می‌توانید با خوردن صبحانه‌ سالم و نوشیدن آب زیاد، انرژی و سلامتی‌تان را افزایش دهید. این روتین، برای شاون استیونسون، یکی از نویسندگان پرفروش‌ترین و صاحب پادکست عالی است. او انرژی را بسیار مهم می‌داند و هر روزش را با حمام درونی شروع می‌کند. برای شروع فعالیت سوخت‌وساز بدنش، ۸۵۰گرم آب تصفیه ‌شده می‌نوشد تا بدنش را پاکسازی کند.

در حقیقت، براساس راز پانزدهم، انرژی بسیار مهم است و بهره‌وری در مورد زمان نیست، بلکه در مورد حفظ انرژی و تمرکز است. به همین دلیل، فرانسیسکو کیریلو (Francesco Cirillo) تکنیک پومودورو را تدوین کرد. این تکنیک برای کاهش حواس‌پرتی‌ها و تقویت بهره‌وری طراحی شده است. رویکرد او مستلزم تنظیم زمان به مدت ۲۵ دقیقه، تمرکز صرف روی یک کار به مدت ۲۵ دقیقه و سپس استراحت ۵ دقیقه‌ای قبل از تکرار این چرخه است.

نویسنده مونیکا لئونل، بعد از تشخیص اینکه حتی یک ساعت وقت اضافی در روز ندارد، تکنیک پومودورو را موفقیت‌آمیز دید. با استفاده از تکنیک پومودورو، در طول مدت استراحتش، انرژی‌اش را احیا و در طول روز حفظ می‌کرد و با کمک تکنیک‌های دیگر، تعداد کلماتی را که در هر ساعت می‌نوشت از ۶۰۰ کلمه به ۳۵۰۰ کلمه افزایش داد!

در نهایت

افراد بسیار موفق زمان را ارزشمندترین دارایی‌شان در نظر می‌گیرند. با اعمال موثرترین هَک‌های زندگی (که شامل اولویت‌بندی فعالیت‌ها برای تقویت انرژی و حفظ تمرکز می‌شود)، می‌توانید از وقت خود بیشترین استفاده را ببرید.

یک روتین صبحگاهی طراحی کنید: وقتی روتین صبحگاهی‌تان را ایجاد کردید، سیستم LIFE S.A.V.E.R.S (ناجی زندگی) که هال الرود، مربی موفق تدوین کرده است را استفاده کنید. این مخفف به شما کمک می‌کند مهمترین مسائل را دربرگیرید.

حرف S: سکوت برای تقویت شکرگزاری و مراقبه است

حرف E: تایید اهداف و اولویت‌هاست

حرف V: تجسم زندگی ایده‌آلتان است

حرف E: ورزش است

حرف R: خواندن است

و حرف S: یادداشت‌نویسی در دفترچه یادداشت‌تان است

۱۰ قانون اعتماد برای اینکه به کسی اعتماد کنیم و جلب اعتماد از دست رفته

اعتماد یک نیاز اساسی برای تمام فعالیت‌های انسانی است و خوش‌بینی را به همراه می‌آورد. برای نشان دادن اعتماد، شما باید به کسی یا چیزی ایمان داشته باشید و این امر مستلزم این است که کنترل قسمتی از زندگی‌تان را به فرد یا موسسه یا سازمان دیگری اختصاص‌ دهید. اعتماد به معنای آسیب‌پذیری به صورت داوطلبانه است و به معنی از بین بردن ریسکی است که معمولا قبل از داشتن دلیلی برای عمل متقابل به وجود می‌آید.

اعتماد به چه معناست؟

چرا اعتماد‌ کردن اهمیت زیادی دارد؟

۱۰ قانون اعتماد چیست؟

نکاتی که لازم است بدانید:

-اعتماد به معنای احترام به دیگران است.

-اعتماد به معنای قدرت دادن به افراد اطرافتان است.

-اعتماد به معنای تعیین اهداف مشخص برای کارکنان‌تان است تا آنها را مسئولیت‌پذیرتر کنید.

-اعتماد زمانی اتفاق می‌افتد که افراد برای رسیدن به یک هدف مشترک با هم کار می‌کنند.

-اعتماد‌ کردن نیاز به یک رابطه صادقانه دارد.

-برای تقویت اعتماد، مذاکراتی ترتیب دهید که به دنبال بهترین ایده‌ها و برنامه‌ها باشد.

-رهبران متواضع اعتماد را به وجود می‌آورند.

-اعتماد بستگی به مذاکره برد-برد دارد، نه مذاکراتی که به برد یک طرف و باخت طرف دیگر منجر می‌شود.

-اعتماد خیانت را از بین می‌برد.

 

اعتماد همان ایمان ‌داشتن است

اعتماد به معنای «علاقه شخصی به روشن‌بینی» است. اعتماد، مانند تسهیلگر، اصطکاک‌های جامعه را از بین می‌برد. اعتماد عملی متقابل است، به این معنا که اگر به مردم اعتماد دارید، آنها هم معمولا به شما اعتماد دارند. هنگامی که اعتماد از بین می‌رود، تعاملات هم از بین می‌رود. یک حیله یا فریب، می‌تواند برای همیشه اعتماد را از بین ببرد.

«امروزه باید اعتماد، خصوصیت اصلی یک رهبر باشد، چون این ویژگی به طور عمده روی ویژگی‌های دیگری که رهبران باید داشته باشند، تاثیر می‌گذارد.» استیون کاوی

 

در اغلب موارد، اعتماد به دیگران، مثل یک شرطبندی خوب است. اعتماد، کار گروهی و همکاری را سازنده‌تر و پربارتر می‌کند. پروتکل‌ها، دستورالعمل‌ها و راهنمایان بدون وجود اعتماد کم‌ارزش هستند و سوء‌ظن، بدگمانی و بدبینی را گسترش می‌دهند. اعتماد در اقتصاد مشارکتی امروز دارای اهمیتی حیاتی است چرا که مردم به طور فزاینده‌ای در حال به اشتراک‌گذاری منابعی مانند «اتومبیل‌ها، قایق‌ها و آپارتمان‌ها» هستند.

«اعتماد نه تنها به واسطه شایستگی، بلکه در طول زمان ایجاد می‌شود و با بهره‌گیری از روشنفکری شخصی پرورش می‌یابد و فرد تشخیص می‌دهد که اعتماد به نفع تمام افراد است.»

اعتماد ناگهانی اتفاق نمی‌افتد. افراد باید اعتماد را به دست آورند. سازمان‌هایی که بین کارکنان‌شان اعتماد زیادی وجود دارد، در محیطی مشارکتی و دوستانه کار می‌کنند، زیرا آن‌ها به هم احترام می‌گذارند و اعتماد دارند.

اعتماد مشترک برای رسیدن به اهداف مهم، ضروری است. سازمان‌هایی که سطح بالایی از اعتماد در آنها وجود دارد، کارکرد بهتری نسب به سازمان‌های «کم‌اعتماد» که تحت تاثیر آسیب افرادی است که باهم مشاجره می‌کنند، پشت سر افراد غیبت می‌کنند و کارهای سایر افراد را می‌دزدند، دارند. در بلندمدت، رهبران سازمان‌های با اعتماد بالا بر رهبران کم‌اعتماد غالب می‌شوند.

 

اجزای اصلی اعتماد

اعتماد بستگی به وجود سه عامل مهم دارد:

۱. شخصیت: افرادی که به این مهم باور داشته باشند که آن چه که برای شما مهم است، برای آن‌ها نیز مهم است.

۲. صلاحیت: افرادی که شما به آن‌ها اعتماد می‌کنید، صلاحیت لازم برای رسیدن به اهدافی که برای شما مهم است را دارا باشند.

۳. اعتبار: افرادی که شما به آن‌ها اعتماد کردید، آن چه را که قول داده بودند، انجام دهند.

اعتماد در سه شکل به وجود می‌آید:

۱. دوجانبه: اعتماد دوجانبه معمولا بین افرادی به وجود می‌آید که عاشق یکدیگر باشند یا به یکدیگر اهمیت دهند، مانند اعضای خانواده یا دوستان نزدیک.

۲. وابستگی: این نوع اعتماد بین افرادی به وجود می‌آید که به یکدیگر وابسته‌اند، مانند موکلی که به وکیل خود و یا بیماری که به پزشک خود وابسته است

۳. اعتمادی دروغین: این اعتماد ساختگی معمولا میان افرادی مانند شریکان یک تجارت که منافعشان موقتا در یک سو قرار دارد اما احترامی به یکدیگر ندارند، به وجود می‌آید.

 

سطح اعتماد

زندان‌ها معمولا مکان‌هایی کاملا «بدون اعتماد» هستند، جایی که تهدید و مجازات باعث شکل‌گیری رفتار زندانیان می‌شود. دیکتاتورها هم کم اعتماد هستند، زیرا ترس، افراد را به اطاعت از دستورات وادار می‌کند. سازمان‌هایی سطح بالایی از اعتماد دارند با شعار «وظیفه و عشق» کار می‌کنند و آنها براساس «مقصود و وظایف» عمل می‌کنند. شما با دانستن اینکه چه چیزی باعث انگیزه افراد می‌شود، می‌توانید بفهمید که با چه نوع موسسه‌ای سر و کار دارید: اجبار، ترس یا عشق؟

«اعتماد کردن تضمین کننده نتایج عالی نیست. مفهوم اعتماد در اعضای تیم، پذیرش این واقعیت است که حتی بهترین تلاش‌ها هم می‌تواند بی‌ثمر باشد.»

 

سازمان‌های دارای اعتماد بالا می‌توانند به سازمان‌های کم‌اعتماد تبدیل شوند. هنگامی که این اتفاق رخ می‌دهد، کارمندان داخلی تنها به خود توجه دارند و همه چیز از هم می‌پاشد. علاوه‌بر این، رهبران می‌توانند سازمان‌های کم‌اعتماد را به سازمان‌های دارای اعتماد بالا تبدیل کنند. سعی کنید با افرادی که شخصیت، شایستگی و قدرت دارند، کار کنید. از اعتماد‌های ساختگی پرهیز کنید و مراقب باشید که اگر اعتماد از بین برود، خیانت می‌تواند شکوفا شود.

«به عنوان یک تسهیلگر، اعتماد سرعت تصمیم‌گیری را افزایش داده و منجر به توافق‌هایی می‌شود که هم دوام دارند و هم انعطاف‌پذیر هستند و زندگی را بی‌نهایت لذت‌بخش‌تر می‌کنند.»

این «۱۰ قانون اعتماد» را سرلوحه شرکت خود قرار دهید:

 

قانون ۱: با درستکاری خودتان شروع کنید

از نگاه اخلاقی، ارتقاء یک سازمان تنها در صورتی اتفاق می‌افتد که رهبران صلاحیت خود را تثبیت کنند. اگر کارکنان، مدیران اجرایی خود را افرادی قابل‌اعتماد نبینند، آنها هم از تلاش دست برمی‌دارند تا سیستمی را ترویج کنند که رفتاری لایق احترام به وجود آورند. کارکنان به رهبرانشان وابسته‌اند. برای حفظ این اعتماد، باید حرف و عمل رهبران یکی باشد. علاوه‌بر داشتن رفتاری صادقانه، رهبران باید صلاحیت داشته و کارآمد باشند.

قانون ۲: برای احترام سرمایه‌گذاری کنید

رهبران باید به همه کارکنان خود احترام بگذارند. آن‌ها باید بدون حذف ‌کردن چیزی از طریق برنامه کاری خود، به همه افراد، از مدیران ارشد گرفته تا کارگرانی با کمترین حقوق، توجه داشته باشند. رهبران باید به کارکنان خود وکالت دهند و بازخورد را از طرف تمامی افراد، نه فقط مشاوران برترشان، پذیرا باشند.

«اختلاف عقیده و بحث محترمانه، می‌تواند موجب رسیدن به بهترین استراتژی و محصول شود، البته تا زمانی که همگی پس از تصمیم‌گیری جمعی، موافق انجام آن باشند.»

در سازمان‌های موفق، کارمندان به راحتی می‌توانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند. به عنوان مثال، شرکت گوگل در سالن غذاخوری خود، میزها و صندلی‌هایی را در ردیف‌های طولانی و نزدیک به هم قرار می‌دهد. کارکنان وقتی که بلند شده یا می‌نشینند، به همکاران خود برخورد می‌کنند. این همان «برخورد گوگل» است که به منظور تقویت تماس و گفتگو، به ویژه در میان افراد مختلف از سطوح مختلف شرکت به وجود آمده است.

«اعتماد در جایی که رهبران برای جلب توجه تمامی افراد جامعه تلاش می‌کنند، از بین می‌رود. اعتماد زمانی رشد می‌کند که آن‌ها در تلاش برای جلب توجه اعضای تیم باشند.»

قانون ۳: به دیگران قدرت و اختیار دهید

هنگامی که شما به افراد استقلال و قدرت می‌دهید، اعتمادتان را به آنها نشان می‌دهید. توماس ویلیامز، رئیس بخش مهندسی ارشد گوگل، به «توانمندسازی مردمی» معتقد است. او اعتماد به کارکنان خود را از راه نظارت روی کارکردن در نقطه آسایش آنها انجام می‌دهد. او توضیح می‌دهد: «اگر شما با افراد بزرگ کار کنید، هر کسی سعی می‌کند بهترین شکل خود را نشان دهد.»

مدیران ارشد یک شرکت مبلمان خانگی، به کارکنان خود اجازه می‌دهد تا اولویت‌های کاری خود را مشخص و برای انجام آنها برنامه‌ریزی کنند. سه بار در سال، کارمندان با مشاوران ملاقات می‌کنند تا درباره پیشرفت کار خود صحبت کنند. این شرکت همچنین به کارکنان اجازه می‌دهد تا در مورد زمانی که کار نمی‌کنند هم برنامه‌ریزی کنند. سایر شرکت‌هایی که روشنفکرانه عمل می‌کنند نیز همین کار را انجام می‌دهند. سیاست تعطیلات شرکت هاب‌اسپات «دوهفته تا جاودانی» است.

«در سازمان‌هایی با اعتمادپذیری کم، ارتباط به طور کلی وجود ندارد. ممکن است بدانیم که در بخش ما چه می‌گذرد، اما زمانی که به اهداف بزرگتر شرکت می‌رسیم، ما در تاریکی هستیم.»

قانون ۴: چیزی که می‌خواهید به دست آورید را درجه‌بندی کنید

کارکنان باید بدانند که رهبرانشان از آنها چه انتظاراتی دارند و مدیران ارشد چگونه آنها را وادار به پاسخگویی می‌کنند. شرکت‌هایی که به مسئولیت‌پذیری اهمیت می‌دهند، به این باور رسیده‌اند که کارکنان متوجه هستند که «برنده شدن چگونه است» و برای آنها همه اهداف دقیق هستند. درست مانند انتظارات شرکت در مورد کارکنان که صریح و مشخص است.

«کمی عجیب است که اعضای تیم، زمانی که اهداف واقعا مبهم دارند یا کاملا مشخص نیستند، در مورد حرف‌هایی که دیگران به آن‌ها می‌زنند اعتماد کافی را ندارند.»

در سازمان‌هایی که به مسئولیت‌پذیری اهمیت می‌دهند، رهبران ارشد به کسانی که اهداف تعیین ‌شده آن‌ها را برآورده می‌کنند، اعتبار می‌دهند. این رهبران حتی زمانی که همه چیز به همان صورت برنامه‌ریزی شده نباشد هم مسئولیت را قبول می‌کنند. این مورد در یک ضرب‌المثل ورزشی هم وجود دارد: «بازیکنان برنده می‌شوند؛ اما مربیان مسئولیت باخت را به عهده می‌گیرند.» زمانی که رهبران در هنگام شکست پروژه‌ها دیگران را مقصر می‌بینند، اعتماد از بین می‌رود.

قانون ۵: یک رویای مشترک بسازید

ورزشکاران در تیم‌ها، یک چشم‌انداز موفقیت را در نظر می‌گیرند. هر چه آن چشم‌انداز قابل‌لمس‌تر باشد، احتمال اینکه ورزشکاران به اهداف خود دست یابند، بیشتر است. در سازمان‌ها، هر چه ماموریت جامع‌تر باشد، موجب به وجود ‌آمدن اعتماد بیشتری می‌شود

«رعایت منافع هر کدام از طرفین می‌تواند احساس اعتماد واقعی را ایجاد کند، اما تنها تا زمانی که منافع هرکدام متفاوت نباشد.»

ماموریت سازمان شما باید فراتر از یک ماموریت باشد. این ماموریت باید برای تمامی افراد سازمان که در ارتباط با پروژه هستند، اهمیت داشته باشد، بدون اینکه از «سخنان نامفهوم و لحن مغرورانه» استفاده شود. به عنوان یک رهبر، شما می‌خواهید اهدافی را ایجاد کنید که الهام‌بخش اعضای سازمان شما باشد. اجازه دهید اعضای تیم به شما کمک کنند تا یک هدف قطعی تعیین کنید. هنگام انتخاب ماموریت خود، بزرگ و ساده فکر کنید.

«نشانه‌های بی‌اعتمادی می‌تواند روند انجام هر کاری را آهسته، بسیاری از افراد قابل‌ اعتماد را دور و مانع نوآوری شوند.»

قانون ۶: تمامی اعضا را آگاه کنید

اعتماد به ارتباطات بستگی دارد. رهبران باید تمام نیروی کار خود را در مورد آنچه که در داخل شرکت در جریان است، خوب یا بد، مطلع کنند. رضایت کارکنان می‌تواند در مواجهه با ارتباطات داخلی کم از بین برود. کارکنان باید بدانند که اهداف شرکت در راستای سود‌دهی به آنهاست.

همیشه حقیقت را بگویید. اگر همه چیز به خوبی پیش نرود، بگذارید همه بلافاصله مطلع شوند. اخبار بد، دیر یا زود منتشر می‌شود، اما شکست مدیر در اطلاع‌رسانی به موقع آن، باعث ایجاد سوء‌ظن در کارکنان می‌شود. هنگامی که اعتماد از بین می‌رود، بازیابی آن بسیار دشوار است. مدیر باید بدون توجه به محتوای اخبار، تا حد ممکن مثبت رفتار کند.

«اعتماد، زمانی رشد می‌کند که افراد در ماموریت یک سازمان شریک شوند و رهبران و کارکنان به این ماموریت متعهد باشند.»

قانون ۷: از مشاجرات محترمانه استقبال کنید

مخالفت و اختلاف نظر ذاتا منفی نیست. بیان آزاد نظرات مختلف در یک سازمان باعث ایجاد اعتماد می‌شود. این نشان می‌دهد که این شرکت یک «بازار آزادنه‌ای از ایده‌ها» است. طراح صنعتی، جری هرشبرگ، ایده «رنجش سازنده» را ارائه می‌کند. او توضیح می‌دهد که «سازمان‌ها می‌توانند لحظات سرشار از تضاد و اختلاف‌ نظر را به فرصت‌هایی برای دستیابی به موفقیت تبدیل کنند.»

«درستکاری رهبران، امری ناگزیر برای داشتن تمدنی با اعتماد‌پذیری بالا است و ارتباطات از طریق کلمات، نمادها، بودجه‌ها و داستان‌ها مانند تقویت ‌کننده‌ای است که آنها برای تزریق اعتماد به درون سازمان‌های خود استفاده می‌کنند.»

این سازمان‌های باز، براساس یک اصل اساسی عمل می‌کنند: «بهترین ایده‌ها پیروز می‌شوند.» بحث‌های آزادانه نیازمند ایجاد یک انجمن برای کشف بهترین ایده‌هاست، که اغلب به عنوان اصلاحات غیرمعمول مطرح می‌شود. در سازمان‌هایی با اعتماد بالا، افراد همه گزینه‌ها را بررسی و بحث می‌کنند تا بهترین راه‌حل ممکن را پیدا کنند. آنها با شرایط، صادقانه، بدون ترس و آینده‌نگر برخورد می‌کنند.

قانون ۸: فروتنی خود را نشان دهید

برخی از مدیران اجرایی معتقدند که آنها خدایان کوچک هستند و بر این اساس هم عمل می‌کنند. خودپسندی نقطه انحراف بزرگی برای کارکنان است و اعتماد را از بین می‌برد. همانطور که چارلز دگول، رئیس جمهور فقید فرانسه بیان می‌کند: «گورستان‌ها پر از مردان مغرور است.» رهبرانی که معتقدند که هرگز بازنشسته نمی‌شوند، تمرکزشان بیشتر روی خودشان است تا روی سازمان.

«مردم شما را به خاطر رهبری‌ای که می‌خواستید ایجاد کنید ولی نتوانستید می‌بخشند، اما هرگز برای رهبری‌ای که شما ادعای آن را داشتید این اتفاق نمی‌افتد.» دیان سایور، خبرنگار شبکه ABC

مدیران اجرایی و دیگر رهبران ارشد باید به خودشان بگویند: «این مورد مربوط به ماموریت است، نه در مورد من.» آنها همیشه باید از افراد موفق در پیش‌برد اهداف شرکت به صورتی عمومی و مناسب تقدیر کنند تا افراد، کارکنانی که بهره‌وری بیشتری نسبت به دیگران دارند را به رسمیت بشناسند و سپس به بیان جزییات موفقیت‌های آنان بپردازند. برای کسب اعتماد و احترام، مدیران اجرایی و سایر مدیران ارشد باید فروتن باشند.

قانون ۹: برای مذاکرات برد-برد تلاش کنید

بهترین مذاکرات با دست‌یابی هر دو طرف مذاکره به آن چیزی که می‌خواهند، پایان می‌پذیرد. مذاکرات این چنینی اعتماد را افزایش می‌دهد، اما مذاکراتی که به سود یک طرف معامله است معمولا مانع کسب اعتماد می‌شود. مردم هرگز نباید مذاکرات را به عنوان مسائلی مستقل مورد توجه قرار دهند. آنها باید مذاکرات را در متن کار و به عنوان یک سری از مکالمه‌های در حال انجام که شرکا برای همکاری بیشتر تمایل دارند، قرار داده و به شرکای مذاکره ‌کننده اعتماد داشته باشند. زمانی که شما مذاکره می‌کنید، آنچه که افراد طرف دیگر مذاکره ‌کننده خواهان رسیدن به آن هستند را در نظر بگیرید و به انگیزه آن‌ها احترام بگذارید. مشروعیت ‌بخشیدن به منافع آنها، روند کار را با اعتماد همراه می‌کند.

قانون ۱۰: با مراقبت جلو روید

نیکولا ماکیاولی می‌نویسد: «ترسیدن، نسبت به حس دوست‌ داشته‌ شدن، بسیار مطمئن‌تر است.» کارکنان ممکن است از رهبران حیله‌گر بترسند، اما به آنها اعتماد ندارند. سعی کنید با افراد قابل اعتماد، کار کنید. آنها را براساس شخصیت، شایستگی و قدرت انتخاب کنید.

 

چگونه اعتماد از دست رفته را مجددا احیا کنیم؟

معمولا مردم تصور می‌کنند کسانی که با آن‌ها سر و کار دارند، شایسته‌اند و ارزش اعتماد‌ کردن دارند. متاسفانه شما نمی‌توانید تضمین کنید که چه کسی قابل اعتماد است. بهترین کاری که می‌توانید انجام دهید این است که با افرادی که دائما صداقت و مسئولیت خود را نشان می‌دهند، ارتباط برقرار کنید و امیدوار به کسب نتیجه باشید.

علیرغم تمام تلاش‌های شما، ممکن است خیانت رخ دهد. در بلند‌مدت، برخی از پیامد‌های خیانت تقریبا ثابت می‌ماند. این خطری ناگوار است و اگر چنین اتفاقی بیافتد، اعتماد صدمه خواهد دید. گاهی اوقات خیانت شخصی نیست؛ به عنوان مثال، در مورد احساستان به لنس آرمسترانگ، (دوچرخه‌سوار مشهوری که ۵ سال متوالی قهرمان توردو فرانس بود اما بعد مشخص شد که در مسابقات دوپینگ کرده و تمام عناوین قهرمانی از او گرفته و برای همیشه از مسابقات دوچرخه‌سواری منع شد) فکر کنید و در این صورت حتی اگر کسی به شما خیانت کند، اصلاح آن ممکن است.

شاید خودتان متوجه نشوید، ولی احتمال دارد که در هر خیانتی مقداری مسئولیت داشته باشید. درست ‌کردن بعضی چیزها ممکن است غیرممکن به نظر برسد، اما تمام تلاش خود را برای بهبود اوضاع به کار گیرید، هرچه زودتر بهتر.

به یاد داشته باشید که هر بازسازی نیاز به پرداخت هزینه‌ای دارد و مصالحه نیاز به بخشش دارد، که معمولا به فرد بخشنده بیشتر از فرد بخشیده شده سود می‌رسد. هرگز سعی نکنید رضایت خیانتکار را جلب کنید، این کار فقط شما را ضعیف جلوه می‌دهد.

پادکست پربازدید در مورد واقع‌بینی :

عنوان پادکست : اگر واقع‌گرا نباشید، هرگز رشد نخواهید کرد

پادکست پربازدید در مورد واقع‌بینی :

عنوان پادکست : اگر واقع‌گرا نباشید، هرگز رشد نخواهید کرد

[pars-player mp3=”https://nazifa.ir/wp-content/uploads/2023/04/اگر-واقع-بین-نباشید-هرگز-رشد-نخواهید-کرد.mp3″ id=”29782417″]