برای همه ما پیش آمده است که می‌خواهیم یک رفتار جدیدی را شروع کنیم.روز اول خیلی انگیزه داریم شروع می‌کنیم به انجام آن کار بعد از دو سه روز می‌بینیم که اصلا از آن کار خوشمان نمی آید چرا چون مغز می‌فهمد این کاری که دارد انجام میدهد دارد انرژی مصرف می‌کند و شروع می‌کند ریسمان‌های منفی فرستادن که شما خیلی وقت ها نا امید میشوید. از ان کار خوشتان نمی آید آن انگیزه‌ای که اوایلش داشتیم و حس هیجانی اولیه را نداریم،ولی بعد از یک مدتی مستمر انجام میدهید زیرا مدارهای عصبی دارند. دوستان سایت منیاز سلام من محمد مصطفی ابراهیمی هستم میزبان شما در پادکست شماره یک میانبر.

اگر پادکست قبلی را گوش کرده باشید حتما میدانید که ما قرار است در پادکست‌ها بحث‌های غیر درسی را بیشتر مطرح کنیم که یک مقدار عمومی‌تر و دانش‌آموزان در رشدی شما کمک می‌کند برای همین اولین موضوعی که انتخاب کردیم در مورد عادت‌ها می‌خواهیم صحبت کنیم و در جلسه‌ی آینده در پادکست بعدی به این می‌رسیم که عادت ها را چگونه می‌توانیم تغییر بدهیم. خیلی سریع وارد بحث مان می‌شویم و می‌خواهیم ببینیم که اصلا عادت‌ها چی هستند.

چگونه یک عادت خوب برای خود خلق کنیم؟

ما انسان‌ها بدون شک خالق عادت‌ها هستیم و یک فردی در دانشگاه کالیفرنیا به نام وندیود آمده تحقیق کرده است و دیده که نزدیک به چهل تا چهل و پنج درصد کارهای روزانه‌ی ما عادت کنند یعنی تقریبا نیمی از عمرتان کارهایی را که انجام می‌دهید از روی عادت انجام میدهید و سهم خیلی زیادی از شخصیت و زندگی شما را دارد، بنابراین میشود نتیجه گرفت که عادت ها چیزهای مهمی هستند و سوال اینجاست که عادت‌ها چه چیزی هستند؟ اگر هر روز صبح یک تایم خاصی بلند شویم، اگر عادت کردیم به بازی‌های کامپیوتری، کارهای عادت گونه‌ی دیگری که خودتان هم با آن آشنایی داریم مثل غذا خوردن لباس،پوشیدن،استفاده از موبایل و رانندگی و ورزش‌های که آدم‌ها انجام میدهند خوب یا بد در مرحله‌ی قضاوت نیستیم.بیشتر میخواهیم عادت‌ها را معرفی کنیم به این کارها میگویند کارهای عادت گانه در مقابل هدفمند گانه چه چیزی این رفتارهایی که گفتیم با هم مشترک دارند که باعث میشود از نظر علمی ما این‌ها را عادت تلقی کنیم.

عادت‌ها سه ویژگی دارند؛ ویژگی اولشان اینکه رفتاری که به صورت اتومات انجام میشود، ویژگی دومشان این است که ما در یک شرایط خاص معمولا این رفتارها را تکرار می‌کنیم و ویژگی سوم این است که در قسمت ناخودآگاه مغز کنترل میشوند یعنی خیلی وقت ها این رفتارها را داریم انجام میدهید اصلا خودتان آگاهی درستی از این که این رفتار دارید انجام میدهید ندارید،حالا چند تا مثال بزنیم متوجه بشوید یعنی چه؟ شما همین که منشینید سر سفره‌ی غذا شروع می‌کنید غذا خوردن به صورت اتومات نیاز نیست توجه و تمرکز کنید که دارید چه کاری انجام میدهید،در یک شرایط خاص تکرار میشود شما وقتی همیشه شب میشود به صورت اتومات شروع می‌کنید.

عادت های ناخودآگاه و خودآگاه چه تفاوت هایی دارند؟

غذا خوردن و در قسمت ناخودآگاه خیلی وقت ها دارید غذا می‌خورید و اصلا متوجه نیستید چی دارید میخورید، داریم یک مسائل دیگری در زندگیتان فکر می‌کنیم رانندگیم همینجوری همینشینید پشت ماشین اتومات شروع می‌کنید به رانندگی کردن تکراری یک رفتار تکرار ک انسان‌ها به صورت متداول در زندگیشان انجام میدهند و در قسمت ناخودآگاه مغز کنترل میشود خیلی وقت ها به مقصد میرسند اصلا نمیدانیم از کجا آمدیم یا رفتار عادت گونه‌ای ما در مورد گوشی های همراهمان همه شما میدانید به صورت ناخودآگاه بعضی موقع‌ها صفحه‌ی گوشیمان را چک می‌کنیم و یک نگاهی می ا‌ندازیم،مسیج ها را چک می‌کنیم ولی خیلی درگیرش نیستیم،می‌گویم دقیقا داریم چه کاری می‌کنیم و در ناخودآگاه مان رخ داده است، یعنی شما خیلی اراده نمی‌کنید برای اینکه این کارها را شروع کنید.

عادت‌ها چگونه آغاز میشوند معمولا عادت‌ها با یک نیاز،یک نشانه آغاز میشوند یک،دو طی یک رفتاری انجام میشوند،سه در مغز شما یک ریوارد و یک پاداشی بابت آن رفتاری که‌ می‌کنیم ایجاد میشود یعنی چه؟ یک روزی شما گرسنه تان بوده یک نیازی داشتید اینجا و این که میان یک کیک شکلاتی می‌بینید و خوشتان می آید، کیک می‌خورید ما این یک رفتاری انجام دادید خوردن کیک میشود، آن عادت رفتار عادت کنیم و نتیجش چیست؟ مغزتان می‌بیند که انرژی که نیاز داشته اید دارد تامین می‌شود و به شما یه ریوارد. شیر جنس این ریوار از نوع دو پایین یک مقدار خیلی کمی دوپامین در مغزتان ترشح میشود و این دوپامین که ترشح میشود شما را هل میدهد. دوباره به سمت این مسیر اینکه دوباره یک کیکی را می‌بینید و شروع کنید به خوردنش و این دوپامین را دریافت کنید.

چگونه یک عادت آغاز می شود و ادامه پیدا می کند؟

دیدن کیک،خوردن کیک دریافت پاداش نیاز،رفتار عادت میکند و پاداش یا در مورد گوشیاتان، همین است هر دفعه که یک مسیجی می آید شما وقتی که آن رفتار عادت گانه را انجام می‌دهید و آن مسیج را چک میکنید یک مقدار خیلی کمی دوپامین در وزنتان ترشح میشود که این دو دوپامین ترشح شده شما را دوباره هول میدهد به سمت این لوپ به مسیر که بروید در گوشی، بروید در اینستاگرام،بروید در تلگرام،بروید یک چیز دیگر چک کنید و با انجام این رفتار عادت گانه یک ذره دیگر دوپامین به ما بدهد و ما به این میگویم روح عادت که خودش هی خودش را تقویت می کند کار می‌کند، بنابراین شما یک چیزی متوجه می‌شوید اینکه یک عادت هر چقدر ازشان بیشتر می‌گذرد بیشتر تقویت میشود و خودشان دارند خودشان را تقویت می‌کنند، هی عادت، عادت محکم تر می‌کند و هی آن دومامین شما را بیشتر حل می دهد به سمت‌ اینکه دوباره برگردید و آن کار را تکرار کنید.

حالا می‌خواهیم برویم از دیدگاه شناختی بررسی کنیم و ببینیم که وقتی ما به یک چیزی عادت میکنیم و یک رفتار عادتمان انجام میدهیم چه اتفاقاتی دارد در مغز ما می افتد. اولین نکته مهم در مورد دیدگاه شناختی این است که شما باید متوجه بشوید که چگونه داریم زندگی می‌کنیم . هر رفتاری که شما دارید هنگامی که یک چیزی را می‌بینید وقتی یک چیزی را می‌شنوید وقتی بلند میشوید، راه میروید، هنگامی که دارید چیزی را یادآوری می‌کنید همه‌ی این‌ها نتیجه‌ی یک سری ارتباط‌های عصبی در مغزتان است که یک سری از نورون‌های عصبیت تحت یک شبکه‌ای به همدیگر در به شما یک مفهومی را القا می‌کنند.

معنی عادت یا انجام یک کار تکراری چیست؟

مثلا میگویند آها این چیزی که دیدید الان منظورش این است این حرفی که شنیدید معنایش این است. الان می‌خواهی بلند بشوید بروید، راه بروید، بروید پیاده روی کنید شبکه‌ای از نورون‌ها باید روشن شود که نتیجش این است که فرمان ارسال میشود به ماهیچه‌ها و شروع می‌کنند اراده کردن و این که میروید این کاری که می‌خواهید را انجام بدهید پس هر اتفاقی که دارد می افتد نتیجه‌ی یک سری اتصالات نرونی عصبی در مغز ما و سیگنال‌هایی که این وسط دارد جابه‌جا میشود. وقتی شما می‌خواهید یک کاری را شروع کنید یک شبکه‌ای از نورون‌ها است که متصل در ابتدای این شبکه خیلی ضعیف و با تکرار است. این اتصال قوی و قوی و قوی‌تر می‌شود تا اینکه یک لایه‌ای از چربی که اسمش میلین است می آید این شبکه را دربرمی‌گیرد. حالا مغز برای چه این کار را می‌کند.

ببینید من فقط دو درصد از وزن بدن تشکیل میدهد ولی بیست درصد از انرژی تولید شده را مصرف می‌کند تازه این انرژی که به صورت مستقیم دارد استفاده می‌کند در آن هشتاد درصد باقی مانده از دخیل است یعنی چه؟ یعنی شما الان اراده می‌کنید بروید بدوید و این انرژی می‌برد ولی فرمانش را چه کسی صادر می‌کند،مغز دارد فرمان صادر می‌کند و یکی از کارکردهای اصلی مغز این است که همیشه می‌خواهد در مصرف انرژی صرفه‌جویی کند، اپتیمم کردن و بهینه کردن مصرف انرژی خب بعد از اینکه در یک کاری را هی تکرار می‌کنید مغز می‌فهمد که آقا الان این کار برای ما خیلی مهم است، پس می آید یک راهکاری برایش پیدا می‌کند که آن کار خیلی سریع‌تر و با انرژی خیلی کمتری انجام بشود.

می آید چه کاری می‌کند، می آید یک میلین دور آن مدار عصبی،آن شبکه عصبی می‌کشد یعنی این‌ها کار میانبر انجام میدهند یعنی آن شبکه‌ای که ایجاد میشود که بتوانند سیگنال‌ها از طریق آن شبکه در جریان بیفتد از طریق می آید این‌ها  راجهش می‌کند و خیلی سریع‌تر به مقصد می‌رسد در نتیجه برای ارسال این سیگنال‌ها و روشن شدن این شبکه‌های عصبی انرژی خیلی کمتری لازم است و این باعث میشود که آن کار انجامش برای شما خیلی راحت‌تر باشد و با انرژی کمتری همراه باشد. برای همین هم شاید خیلی وقت ها شما یک کاری را انجام می‌دادهید، قدیم ها خیلی برایتان سخت بوده است ولی آنقدر تکرارش کرده اید، الان برایتان آسان شده است در واقع شبکه‌ی عصبی مربوط به انجام آن کار در مغزتان خیلی محکم شده است و شما به راحتی می‌توانید این کار را انجام بدهید.

بهتر است کارهایی که تبدیل به عادت می کنید، باعث نشاط شما شود!

نکته‌ی جالب این است که برای من فرقی نمی‌کند آن کار خوبی رفتار عادت کند، برای مغز رفتار عادت گونه است و این به شما بستگی دارد. آن رفتار باعث بهتر شدن زندگیتان شده است یا باعث بدتر شدن زندگیتان شده است. مغز شما صد میلیارد نورون دارد که ده تریلیون ارتباط مختلف به هم متصل شده اند این خیلی پیچیده است بنابراین خیلی واضح است که یکی از کارکردهای اساسی یک سازمان به این پیچیدگی همیشه این است که باید کارها را ساده بکند و بتواند ارتباطات صادر بکند و این یکی از راهکارهای جدی مغز برای بهینه کردن مصرف انرژی با ایجاد عادت و ایجاد مسیرهای بهینه و ساده خیلی جالب است که در ابتدا چون ایجاد خود این میلیون‌ها انرژی بر مغزتان به روش‌های مختلفی می آید با شما مبارزه می‌کند و آن عادت می‌خواهید ایجاد کنید.

برای همه مان پیش امده که می‌خواهیم یک رفتار جدیدی را شروع کنیم.روز اول خیلی انگیزه داریم شروع می‌کنیم به انجام آن کار بعد از دو سه روز می‌بینیم که اصلا از آن کار خوشمان نمی آید چرا؟ آن مغز می‌فهمد این کاری که دارید انجام میدهید دارد انرژی مصرف می‌کند و شروع می‌کند ریسمان‌های منفی فرستادن که شما خیلی وقت ها ناامید میشیوید، از آن کار خوشتان نمی آید، آن انگیزه‌ای که اولش داشتید وحس هیجانی اولیه را ندارید ولی بعد از یه مدت که مستمر انجام میدهید چون آن مدارهای عصبی دارند محکم میشوند، مغز این واکنش دفاعی که دارد هی کمتر و کمتر و کمتر میشود تا اینکه آن رفتار که به عادت تبدیل میشود دیگر خیلی راحت آن کار را انجام میدهیم مثلا اوایل می‌خواهید یک ورزشی را شروع کنید خیلی سخت است ولی بعد از یکی دو سال که آن کار را انجام میدهید،می‌بینیید ورزش نمیروید دلتان برای ورزش تنگ میشود ،حتی یک دفاعی جالبی است که من این اصطلاح را از دکتر مکفی در دانشگاه تهران یاد گرفتم وقتی در مورد عادت‌ها صحبت می‌کردند اسمش پلیلیوی است،لطفا این را در ذهنتان نگه دارید بعدا با آن کار داریم.

و این پلیلیوی اینجوری است که  آزمایش خیلی جذابی انجام دادند و آن هم این بود که یک سری آدم را که این‌هایی که رژیم غذایی داشتند،می‌برند در یک محیط آزمایشگاهی البته هدف از انجام آزمایش بهشان نمی‌گویند و به یک سری اول میگویند که شما باید این میل شیک را بخورید و با سری دوم کاری ندارند بعد از اینکه این ها این میل شیک را می‌خورند جفت این دو سری را میبرند، در یک فضای جدید و به این‌ها یک کاسه‌ی بزرگ از بستنی می‌دهند و می‌گویند هدف از انجام این آزمایش این ایت که مثلا به طعم بستنی‌ها نمره بدهید یا به طعم ملکیت‌ها نمره بدهید. نمی‌دوانستند آدمایی که آزمایش انجام می‌دادند که هدف چیست و چیز خیلی جالبی دیده بودند، هدفشان این بوده است که ببینند که آدم ها چقدر بستنی میخورند،دیده بودن آن‌هایی که میل شیک خورده بودند بستنی خیلی بیشتری می‌خورند نسبت به آنهایی که میل شیک نخورده بودند، این در حالی است که مغز ما به صورت منطقی جواب متضاد به این را میدهد.

آیا رژیم غذایی یک عادت خوب است یا خیر؟

یعنی چه؟ میگوید آقا تو الان رژیم غذایی داری خب، این میل شیک هم خوردید دیگر رژیم را شکسته اید دیگر، دیگر بستنی کم بخورید چون نمی‌خواهید از رژیم فاصله بگیرید ولی دیده بودند آنهایی که این میل شیک را نخورده بودند چون خوردن با اجباری بوده است در مرحله‌ی اول برای آنهایی که خورده بودن، آنهایی که  میلک شیک نخورده بودند دیده بودند که  در مرحله دوم رژیمشان را نکه داشته اند همچنان  و کم بستنی خورده بودند،ولی آنهایی که میل شیک خورده بودند تا آخر بستنی‌ها را خورده بودند به طور متوسط و اینجا فهمیدند مغز از یک راهکاری  دارد استفاده میکند این است که آن فرد را متقاعد میکند میگوید وقتی که میل شیک را خوردید ببیند دیگر این رژیم رفته است کنار چرا؟ چون رژیم داشتند یک کاری است که متحمل صرف انرژی تو باید برخلافت آن رفتار بکنید و این کار سختی برای مغز است. یک سیاستی پیدا می‌کند که تو را دور بزند، میگوید ببین رژیم رفته است کنار دیگر الان می‌خواهی بستنی بخور.ما این را در زندگی روزمره از زندگی خیلی ها میبینیم.

یک دانش‌آموز،یک برنامه‌ی دقیق می‌ریزد و برای یک روز و میگوید من امروز می‌خوام هفت صبح بلند شوم و تا شب مثلا دوازده ساعت درس بخوانم به جای هفت،هشت و نیم بلند میشود و زنگ اولش از دست میرود  و کل روز را دیگر درس نمیخواند یعنی پولیوی میشود و کلا ول میکند. برای یک آزمونی برنامه‌ریزی کرده است، برنامه‌ریزی یک روز اول مریض میشود و نمی‌تواند درس بخواند و آن هفته دیگر درگیرش است و درس نمیخواند. مغز یک جور هایی می آید یک توجیه را پیدا میکند و می گوید ببین دیگر فایده‌ای ندارر ولش کن و این خیلی مهم است که مغز شما با ایجاد عادت‌های جدید به شدت مبارزه می‌کند. این را باید بدانیم .

خب حالا می‌خواهیم برویم سراغ این که عادت‌های ما چه ویژگی‌هایی دارد؛ نکته‌ی اول ویژگی‌های عادت‌ها این است که عادت ها در ناخودآگاه انجام میشوند که توضیح هم دادیم.حالا یک ذره می‌خواهیم عمیق‌تر بشویم، خیلی ها در مبحث تغییر عادت ها می آیند میگویند که آقا ما چگونه عادت‌ها را تحویل بدهیم این عادت ها را معرفی می‌کنیم. میروند جلو ولی سوال اولی که مطرح است این است که ما اصلا چی می‌خواهیم تغییر بدهیم،اصلا ما می‌دانیم عادتهایمان و جوابش این است که خیلی وقتها اصلا نمی‌دانیم چه عادت‌هایی داریم چرا؟ چون عادت‌ها در سطح ناخودآگاه ما دارند انجام میدهند و چیزی که در ناخودآگاه به آن اشراف داشتند کار سختی است برای همین مرحله‌ی شماره یک در عادت‌ها این است که بفهمیم چه عادت‌هایی داریم و این نتیجه‌ی خودآگاهی است.

چگونه با ایجاد تمرکز یک عادت را در خود ایجاد کنیم؟

پس باید اولین کاری که بکنید این است که در خودتان تمرکز کنید،تعمق کنید،توجه کنید، و بفهمید که اصلا چه عادت‌هایی داریم. راهکارهای مختلفی میگویم این که با خودتان صادق باشید،کارهایی که دارید انجام میدهید چه خوب و چه بد در یکهفته بنویسید و تمرکز داشته باشید به خودتان.شما اگر توجه نکنید خیلی وقت ها به غذاتان متوجه نمی‌شوید چه دارید می‌خورید، توجه نکنید در رانندگیتون به رانندگیتان اصلا متوجه نیستد که دارید چه کاری میکنید. مرحله‌ی شماره یک با توجه به اینکه عادت‌ها در ناخودآگاه انجام میشود این است که به عادت‌ها اشراف داشته باشیم و بفهمیم ما چه عادت‌هایی چه خوب چه بد چقدر داریم این یک. ویژگی دوم عادت‌ها این است که کاملا اتومات انجام می‌شود چند تا آزمایش جذاب کرده اند محققان و یکی دوتا را برایتان اینجا براتون تعریف می‌کنیم. اولین اینکه یک سری آدم ها میروند در سینما برای دیدن فیلم. او باز هم هدف از انجام آزمایش را به آنها نمی‌گوید. رتبه بدهند و نمره بدهند، ببینید که چقدر از فیلم خوشتان اومده است و قبل از اینکه وارد محیط سینما بشوند از آنها میپرسیدند.

شما معمولا با فیلم پاک‌کرن می‌خورید یا نمی‌خورید بعد اینا هم دو سری پاک‌کرن داشته اند پاکرن های تازه و با کیفیت و پاکرن ‌های مانده و بی‌کیفیتی پخش می‌کنند بین آدم‌ها و نتیجه این بوده است که آدم‌هایی که عادت داشتن به خوردن پاک‌کرن همراه با فیلم میزان پاک‌کننده‌ای که خورده بودند با پاکرن‌های تازه فرقی نمی‌کرده ولی آدم‌هایی که عادت نداشتند به خوردن پاک‌کرن همراه با فیلم آنها پاک کرن های تازه را خیلی بیشتر خورده بودند نسبت به پاک کردن های مانده یعنی چه؟ می‌فهمید اتومات یعنی وقتی شما عادت دارید به خوردن پاک کرن همراه با فیلم وقتی که فیلم شروع می‌شود شروع می‌کنید به خوردن پاک‌کرن ها اصلا در جریان نیستید زیاد این پاک کرن خوشمزه هستند یا با کیفیت نیستند این چگونه کیفیتش اتومات شروع میشود و آن کار را انجام میدهد ولی وقتی عادت نداریم، این میشود یک رفتار هدفمند و اینکه این رفتار هدفمند تو را متوجه میکند و می‌گویم خب این پانلی خوشمزه است و می‌خورم و میگوید این خوشمزه نیست و نمیخورم.

عادت ها انرژی کمی از انسان می گیرند!

ویژگی دومی که می‌خواهیم در موردش صحبت کنیم این است که عادت‌ها رفتارهایی هستند که انرژی خیلی کمی مصرف می‌کنند دلیلش هم این است که از نظر مغزی و شناختی توضیح دادیم که چرا اینجوری است. در مقابل رفتارهای هدفمند رفتارهایی که انرژی خیلی زیادی برای انجام شما نیاز دارید و مغز شما توانایی انجام رفتارهای هدفمند است در شعاع خیلی بزرگ را ندارد یا بهتر بگویم خیلی زود خسته میشود، بنابراین یک چیزی را باید یاد بگیریم اگر شما یک روز صبح بلند شوید و یک برنامه‌ای برای زندگیتان بریزید از صبح تا شب یک سری رفتار کاملا هدفمند برای خودتان برنامه‌ریزی کنید و میگوید من از امروز دیگر زندگیم را تغییر میدهم مطمین باشید شکست می‌خورید چون مغز شما توانایی تحمل این حجم را  ندارد. شما به طور متوسط چهل تا چهل و پنج درصد کارهای روزانتان عادت گانه‌ است و انرژی متوسط رو به پایین دارد. هندل میشود یک دفعه‌ای وقتی سطح این انرژی می‌برید بالا اصلا خودش می آید با این روند مقابله و مبارزه می‌کند، بنابراین در ترک عادت‌های بعدا میگویم.

عادت ها تغییرات کوچکی به همراه دارند!

عادت‌ها ایجاد عادت‌های خوب با تغییرات خیلی کوچک با ایجاد عادت‌های کوچیک یواش یواش میرود جلو به عادت‌های بزرگ تبدیل میشود و برای این که این را متوجه بشویم که آزمایش داریم یک سری آدم می‌رفتند سر کار به سری اول می گویند یک سری کار هدفمند میدهند که از صبح انجام بدهند و به سری دوم کاری ندارند بعد مثلا ظهر این ها میشود. می آیند این ها را میگویند که بیایند دستتان را نگه دارید در آب سرد.چهاردهمین آدم‌هایی که از صبح کارهای هدفمند زیادی کرده بودند مدت زمانی که می‌توانند دستشان را نگه دارند خیلی کمتر بوده است از آدم‌هایی که هیچ کاری نکرده اند و می‌فهمند مغز ما یک حافظه‌ی رمی دارد.در مورد انجام کارهای هدفمند و وقتی که شما کارهای هدفمند در روز انجام میدهید دیگر این رم پر میشود و ظرفیتش برای کارهای هدفمند بیشتر پر میشود.

ویژگی سوم یک شناخت خیلی جذاب و حیرت انگیز است در مورد مغز باید یک چیزی را متوجه باشید اینکه مغز کاملا تابعی رفتار می‌کند، یعنی چه؟ یعنی شما بعد از اینکه می‌روید سوار ماشین می‌شوید دیگر لازم نیست فکر کنید من الان باید چه کار کنم اتوماسیون ماشین روشن می‌کنیم و شروع می‌کنیم حرکت‌کردن تابع شده است یعنی فضای ماشین یعنی رانندگی نیاز به فکر کردن، توجه، تمرکز نیست. فرض کنید شما یک آدمی هستید که همیشه میروین در اتاقتان بروی تختتان مثلا دراز می‌کشید،یاد می‌گیریم وارد خونه می‌شیوید اصلا احساس نیاز به سریال دیدن نمی‌کنید،همین که وارد اتاق میشوید تختتان را می‌بینید یک دفعه حس می‌کنی می‌خواهید بروید سریال نگاه کنید چون مغز تابع شده است. انقدر آن فضا تکرار شده است همینکه تخت را می‌بینید به شما الهام میشود که بروید آنجا مثلا دراز بکشد سریال ببینید.

چگونه عادت هایی باعث سعادت انسان می شود؟

خیلی از آدم‌ها در مورد خوردن این عادت دارند همین که وارد آشپزخانه میشوند حس می‌کنند و یک چیزی بخورند و یک سری آدم ها مثلا درمورد سیگار کشیدن این عادت را دارند همین که هوا خوب میشود حس می‌کنند باید بروند  بیرون سیگار بکشند مغزشان تابع شده است تا از هوای خوب و سیگار کشیدن.در تعریف عادت گفتیم عادت‌ها در شرایط ها هی تکرار میشوند. آن شرایط خاص منظورمان این مغز تابع یک سری شرایط است و وقتی در آن شرایط قرار می‌گیرد عادت‌ها اتومات شروع به انجام می کنند و نیازی نیست خیلی توجه و تمرکز بکند.

چند تا آزمایش داریم مثلا یکی از آزمایش‌ها این بوده است که آن افرادی که برده بودند فیلم سینمایی ببینند، سینما حالا یک بار دیگر این افراد را میبرند در یک سالن آمفی تائتر که چراغها روشن بوده است و میگویند بیاید بشینیم،سینما ببینیم و همان آزمایش را مجددا تکرار می‌کنند، یعنی یک سری پاک ‌کرن تازه داشتیم و یک سری پاک کرن مانده، نتیجه خیلی جالب بود دیدن که آدمهایی که عادت به خوردن پاک کرن داشتند وقتی که در شرایط آمفی‌تیاتری که به آن عادت ندارند قرار می‌گیرند دیگر میزان پاک کرن سالم و مانده ای که خورده بود یکی نبود پاکن‌های سالم بیشتر خورده بودند و پاک کرن مانده را کمتر خورده بودند،چرا؟ چون دیگر در شرایط سینما نبودند که رفتار اتومات انجام بشود در شرایط جدید رفتار اتومات انجام نمی‌شود یا یک شهردار دیگری که می‌خواهد دوچرخه‌سواری را بیاید در یک محله‌ای فرهنگ‌سازی بکند و موفق نمیشود بعد می آیند آنالیز می‌کنند وضعیت را می‌بینند آدم‌هایی که بیش از چهار سال بوده است که در آن محل استقرار داشتند تقریبا هیچ کدام این فرهنگ جدید را قبول نکرده بودند.

ولی آدمایی که اخیرا آمده بودند در آن محله مثلا بین یکی دو ماه تا شش ماه بود که به اون محل اضافه شده بودند خیلیاشان فرهنگ را قبول کرده بودند و آن موقع می‌فهمند که مغز تابعی رفتار می‌کند یعنی آن کسانی که چهار سال در آن محله مغزش دیگر شرطی شده است میگوید اینجا دوچرخه سواری نمی‌کنیم، ولی آن کسی که تازه اومده بودند در آن محله و از آمادگی تغییر را دارند و می‌تواند تغییرات را بپذیرند چون هنوز عصبی در مورد آن محله سفت نشده است در مغزشان یا مثلا اومدند تحقیق کردن اخیرا دیدند که ما همه‌مان حس می‌کنیم وقتی شامپو کف نمی‌کند سر ما را خوب نمی‌شوید این در حالی است که این یک عادتی است که ما داریم اصلا این که شامپو کف بکند یا نکند اهمیتی در میزان کیفیت شستشو ندارد.

این شرکت‌ها اضافه می‌کنند به شاما که شامپو کف کند اتفاقا ما حس می‌کنیم شامپویی خیلی خوب و بحال است که کف کند با اینکه اصلا اینجوری نیست. این را شرکت‌ها اضافه میکنن چون ما عادت داریم به اینکه شامپو باید کف کند و خوب بشورد و اصلا شامپویی که کف نمی‌کند را حس می‌کنیم خوب نمیشورد. این را شما امتحان کنید.من یک سری صابونهایی که خوب کف نمی‌کنند و خوب در آب حل نمیشوند قبلا امتحان کرده ام،خودم هنگامی که می‌شوید دست و صورتتان را واقعا حس میکنید اصلا نمی‌شوید، همان رفتار عادت کننده است ا که مغز ما تا زمانی شامپو خوب است تا وقتی که خوب کف می‌کند.

خب برویم حرفایمان را جمع‌بندی کنیم: اول از همه از اینجا شروع کردیم که عادت را تعریف کردیم گفتیم که سه ویژگی اتومات انجام میشود و در یک شرایط خاص هی تکرار میشود در بخش ناخودآگاه مغز.بعدش آمدیم از دیدگاه مغز گفتیم که عادت‌ها چگونه شکل می‌گیرند و رفتارهایی هستند که انرژی خیلی کمی مصرف می‌کنند در مقابل رفتارهای هدفمند. بعدش امدیم ویژگی‌های عادت‌ها را گفتیم، گفتیم که عادت‌ها در سطح ناخودآگاه ما ایجاد میشوند به صورت اتومات هم انرژی خیلی کمی مصرف می‌کنند و اینکه مغز تابعی رفتار می‌کند و در شرایط خاص هی تکرار میشود.

دسته‌ها: رشد و توسعه فردی