چگونه یک عادت خوب برای خود خلق کنیم؟

برای همه ما پیش آمده است که می‌خواهیم یک رفتار جدیدی را شروع کنیم.روز اول خیلی انگیزه داریم شروع می‌کنیم به انجام آن کار بعد از دو سه روز می‌بینیم که اصلا از آن کار خوشمان نمی آید چرا چون مغز می‌فهمد این کاری که دارد انجام میدهد دارد انرژی مصرف می‌کند و شروع می‌کند ریسمان‌های منفی فرستادن که شما خیلی وقت ها نا امید میشوید. از ان کار خوشتان نمی آید آن انگیزه‌ای که اوایلش داشتیم و حس هیجانی اولیه را نداریم،ولی بعد از یک مدتی مستمر انجام میدهید زیرا مدارهای عصبی دارند. دوستان سایت منیاز سلام من محمد مصطفی ابراهیمی هستم میزبان شما در پادکست شماره یک میانبر.

اگر پادکست قبلی را گوش کرده باشید حتما میدانید که ما قرار است در پادکست‌ها بحث‌های غیر درسی را بیشتر مطرح کنیم که یک مقدار عمومی‌تر و دانش‌آموزان در رشدی شما کمک می‌کند برای همین اولین موضوعی که انتخاب کردیم در مورد عادت‌ها می‌خواهیم صحبت کنیم و در جلسه‌ی آینده در پادکست بعدی به این می‌رسیم که عادت ها را چگونه می‌توانیم تغییر بدهیم. خیلی سریع وارد بحث مان می‌شویم و می‌خواهیم ببینیم که اصلا عادت‌ها چی هستند.

چگونه یک عادت خوب برای خود خلق کنیم؟

ما انسان‌ها بدون شک خالق عادت‌ها هستیم و یک فردی در دانشگاه کالیفرنیا به نام وندیود آمده تحقیق کرده است و دیده که نزدیک به چهل تا چهل و پنج درصد کارهای روزانه‌ی ما عادت کنند یعنی تقریبا نیمی از عمرتان کارهایی را که انجام می‌دهید از روی عادت انجام میدهید و سهم خیلی زیادی از شخصیت و زندگی شما را دارد، بنابراین میشود نتیجه گرفت که عادت ها چیزهای مهمی هستند و سوال اینجاست که عادت‌ها چه چیزی هستند؟ اگر هر روز صبح یک تایم خاصی بلند شویم، اگر عادت کردیم به بازی‌های کامپیوتری، کارهای عادت گونه‌ی دیگری که خودتان هم با آن آشنایی داریم مثل غذا خوردن لباس،پوشیدن،استفاده از موبایل و رانندگی و ورزش‌های که آدم‌ها انجام میدهند خوب یا بد در مرحله‌ی قضاوت نیستیم.بیشتر میخواهیم عادت‌ها را معرفی کنیم به این کارها میگویند کارهای عادت گانه در مقابل هدفمند گانه چه چیزی این رفتارهایی که گفتیم با هم مشترک دارند که باعث میشود از نظر علمی ما این‌ها را عادت تلقی کنیم.

عادت‌ها سه ویژگی دارند؛ ویژگی اولشان اینکه رفتاری که به صورت اتومات انجام میشود، ویژگی دومشان این است که ما در یک شرایط خاص معمولا این رفتارها را تکرار می‌کنیم و ویژگی سوم این است که در قسمت ناخودآگاه مغز کنترل میشوند یعنی خیلی وقت ها این رفتارها را داریم انجام میدهید اصلا خودتان آگاهی درستی از این که این رفتار دارید انجام میدهید ندارید،حالا چند تا مثال بزنیم متوجه بشوید یعنی چه؟ شما همین که منشینید سر سفره‌ی غذا شروع می‌کنید غذا خوردن به صورت اتومات نیاز نیست توجه و تمرکز کنید که دارید چه کاری انجام میدهید،در یک شرایط خاص تکرار میشود شما وقتی همیشه شب میشود به صورت اتومات شروع می‌کنید.

عادت های ناخودآگاه و خودآگاه چه تفاوت هایی دارند؟

غذا خوردن و در قسمت ناخودآگاه خیلی وقت ها دارید غذا می‌خورید و اصلا متوجه نیستید چی دارید میخورید، داریم یک مسائل دیگری در زندگیتان فکر می‌کنیم رانندگیم همینجوری همینشینید پشت ماشین اتومات شروع می‌کنید به رانندگی کردن تکراری یک رفتار تکرار ک انسان‌ها به صورت متداول در زندگیشان انجام میدهند و در قسمت ناخودآگاه مغز کنترل میشود خیلی وقت ها به مقصد میرسند اصلا نمیدانیم از کجا آمدیم یا رفتار عادت گونه‌ای ما در مورد گوشی های همراهمان همه شما میدانید به صورت ناخودآگاه بعضی موقع‌ها صفحه‌ی گوشیمان را چک می‌کنیم و یک نگاهی می ا‌ندازیم،مسیج ها را چک می‌کنیم ولی خیلی درگیرش نیستیم،می‌گویم دقیقا داریم چه کاری می‌کنیم و در ناخودآگاه مان رخ داده است، یعنی شما خیلی اراده نمی‌کنید برای اینکه این کارها را شروع کنید.

عادت‌ها چگونه آغاز میشوند معمولا عادت‌ها با یک نیاز،یک نشانه آغاز میشوند یک،دو طی یک رفتاری انجام میشوند،سه در مغز شما یک ریوارد و یک پاداشی بابت آن رفتاری که‌ می‌کنیم ایجاد میشود یعنی چه؟ یک روزی شما گرسنه تان بوده یک نیازی داشتید اینجا و این که میان یک کیک شکلاتی می‌بینید و خوشتان می آید، کیک می‌خورید ما این یک رفتاری انجام دادید خوردن کیک میشود، آن عادت رفتار عادت کنیم و نتیجش چیست؟ مغزتان می‌بیند که انرژی که نیاز داشته اید دارد تامین می‌شود و به شما یه ریوارد. شیر جنس این ریوار از نوع دو پایین یک مقدار خیلی کمی دوپامین در مغزتان ترشح میشود و این دوپامین که ترشح میشود شما را هل میدهد. دوباره به سمت این مسیر اینکه دوباره یک کیکی را می‌بینید و شروع کنید به خوردنش و این دوپامین را دریافت کنید.

چگونه یک عادت آغاز می شود و ادامه پیدا می کند؟

دیدن کیک،خوردن کیک دریافت پاداش نیاز،رفتار عادت میکند و پاداش یا در مورد گوشیاتان، همین است هر دفعه که یک مسیجی می آید شما وقتی که آن رفتار عادت گانه را انجام می‌دهید و آن مسیج را چک میکنید یک مقدار خیلی کمی دوپامین در وزنتان ترشح میشود که این دو دوپامین ترشح شده شما را دوباره هول میدهد به سمت این لوپ به مسیر که بروید در گوشی، بروید در اینستاگرام،بروید در تلگرام،بروید یک چیز دیگر چک کنید و با انجام این رفتار عادت گانه یک ذره دیگر دوپامین به ما بدهد و ما به این میگویم روح عادت که خودش هی خودش را تقویت می کند کار می‌کند، بنابراین شما یک چیزی متوجه می‌شوید اینکه یک عادت هر چقدر ازشان بیشتر می‌گذرد بیشتر تقویت میشود و خودشان دارند خودشان را تقویت می‌کنند، هی عادت، عادت محکم تر می‌کند و هی آن دومامین شما را بیشتر حل می دهد به سمت‌ اینکه دوباره برگردید و آن کار را تکرار کنید.

حالا می‌خواهیم برویم از دیدگاه شناختی بررسی کنیم و ببینیم که وقتی ما به یک چیزی عادت میکنیم و یک رفتار عادتمان انجام میدهیم چه اتفاقاتی دارد در مغز ما می افتد. اولین نکته مهم در مورد دیدگاه شناختی این است که شما باید متوجه بشوید که چگونه داریم زندگی می‌کنیم . هر رفتاری که شما دارید هنگامی که یک چیزی را می‌بینید وقتی یک چیزی را می‌شنوید وقتی بلند میشوید، راه میروید، هنگامی که دارید چیزی را یادآوری می‌کنید همه‌ی این‌ها نتیجه‌ی یک سری ارتباط‌های عصبی در مغزتان است که یک سری از نورون‌های عصبیت تحت یک شبکه‌ای به همدیگر در به شما یک مفهومی را القا می‌کنند.

معنی عادت یا انجام یک کار تکراری چیست؟

مثلا میگویند آها این چیزی که دیدید الان منظورش این است این حرفی که شنیدید معنایش این است. الان می‌خواهی بلند بشوید بروید، راه بروید، بروید پیاده روی کنید شبکه‌ای از نورون‌ها باید روشن شود که نتیجش این است که فرمان ارسال میشود به ماهیچه‌ها و شروع می‌کنند اراده کردن و این که میروید این کاری که می‌خواهید را انجام بدهید پس هر اتفاقی که دارد می افتد نتیجه‌ی یک سری اتصالات نرونی عصبی در مغز ما و سیگنال‌هایی که این وسط دارد جابه‌جا میشود. وقتی شما می‌خواهید یک کاری را شروع کنید یک شبکه‌ای از نورون‌ها است که متصل در ابتدای این شبکه خیلی ضعیف و با تکرار است. این اتصال قوی و قوی و قوی‌تر می‌شود تا اینکه یک لایه‌ای از چربی که اسمش میلین است می آید این شبکه را دربرمی‌گیرد. حالا مغز برای چه این کار را می‌کند.

ببینید من فقط دو درصد از وزن بدن تشکیل میدهد ولی بیست درصد از انرژی تولید شده را مصرف می‌کند تازه این انرژی که به صورت مستقیم دارد استفاده می‌کند در آن هشتاد درصد باقی مانده از دخیل است یعنی چه؟ یعنی شما الان اراده می‌کنید بروید بدوید و این انرژی می‌برد ولی فرمانش را چه کسی صادر می‌کند،مغز دارد فرمان صادر می‌کند و یکی از کارکردهای اصلی مغز این است که همیشه می‌خواهد در مصرف انرژی صرفه‌جویی کند، اپتیمم کردن و بهینه کردن مصرف انرژی خب بعد از اینکه در یک کاری را هی تکرار می‌کنید مغز می‌فهمد که آقا الان این کار برای ما خیلی مهم است، پس می آید یک راهکاری برایش پیدا می‌کند که آن کار خیلی سریع‌تر و با انرژی خیلی کمتری انجام بشود.

می آید چه کاری می‌کند، می آید یک میلین دور آن مدار عصبی،آن شبکه عصبی می‌کشد یعنی این‌ها کار میانبر انجام میدهند یعنی آن شبکه‌ای که ایجاد میشود که بتوانند سیگنال‌ها از طریق آن شبکه در جریان بیفتد از طریق می آید این‌ها  راجهش می‌کند و خیلی سریع‌تر به مقصد می‌رسد در نتیجه برای ارسال این سیگنال‌ها و روشن شدن این شبکه‌های عصبی انرژی خیلی کمتری لازم است و این باعث میشود که آن کار انجامش برای شما خیلی راحت‌تر باشد و با انرژی کمتری همراه باشد. برای همین هم شاید خیلی وقت ها شما یک کاری را انجام می‌دادهید، قدیم ها خیلی برایتان سخت بوده است ولی آنقدر تکرارش کرده اید، الان برایتان آسان شده است در واقع شبکه‌ی عصبی مربوط به انجام آن کار در مغزتان خیلی محکم شده است و شما به راحتی می‌توانید این کار را انجام بدهید.

بهتر است کارهایی که تبدیل به عادت می کنید، باعث نشاط شما شود!

نکته‌ی جالب این است که برای من فرقی نمی‌کند آن کار خوبی رفتار عادت کند، برای مغز رفتار عادت گونه است و این به شما بستگی دارد. آن رفتار باعث بهتر شدن زندگیتان شده است یا باعث بدتر شدن زندگیتان شده است. مغز شما صد میلیارد نورون دارد که ده تریلیون ارتباط مختلف به هم متصل شده اند این خیلی پیچیده است بنابراین خیلی واضح است که یکی از کارکردهای اساسی یک سازمان به این پیچیدگی همیشه این است که باید کارها را ساده بکند و بتواند ارتباطات صادر بکند و این یکی از راهکارهای جدی مغز برای بهینه کردن مصرف انرژی با ایجاد عادت و ایجاد مسیرهای بهینه و ساده خیلی جالب است که در ابتدا چون ایجاد خود این میلیون‌ها انرژی بر مغزتان به روش‌های مختلفی می آید با شما مبارزه می‌کند و آن عادت می‌خواهید ایجاد کنید.

برای همه مان پیش امده که می‌خواهیم یک رفتار جدیدی را شروع کنیم.روز اول خیلی انگیزه داریم شروع می‌کنیم به انجام آن کار بعد از دو سه روز می‌بینیم که اصلا از آن کار خوشمان نمی آید چرا؟ آن مغز می‌فهمد این کاری که دارید انجام میدهید دارد انرژی مصرف می‌کند و شروع می‌کند ریسمان‌های منفی فرستادن که شما خیلی وقت ها ناامید میشیوید، از آن کار خوشتان نمی آید، آن انگیزه‌ای که اولش داشتید وحس هیجانی اولیه را ندارید ولی بعد از یه مدت که مستمر انجام میدهید چون آن مدارهای عصبی دارند محکم میشوند، مغز این واکنش دفاعی که دارد هی کمتر و کمتر و کمتر میشود تا اینکه آن رفتار که به عادت تبدیل میشود دیگر خیلی راحت آن کار را انجام میدهیم مثلا اوایل می‌خواهید یک ورزشی را شروع کنید خیلی سخت است ولی بعد از یکی دو سال که آن کار را انجام میدهید،می‌بینیید ورزش نمیروید دلتان برای ورزش تنگ میشود ،حتی یک دفاعی جالبی است که من این اصطلاح را از دکتر مکفی در دانشگاه تهران یاد گرفتم وقتی در مورد عادت‌ها صحبت می‌کردند اسمش پلیلیوی است،لطفا این را در ذهنتان نگه دارید بعدا با آن کار داریم.

و این پلیلیوی اینجوری است که  آزمایش خیلی جذابی انجام دادند و آن هم این بود که یک سری آدم را که این‌هایی که رژیم غذایی داشتند،می‌برند در یک محیط آزمایشگاهی البته هدف از انجام آزمایش بهشان نمی‌گویند و به یک سری اول میگویند که شما باید این میل شیک را بخورید و با سری دوم کاری ندارند بعد از اینکه این ها این میل شیک را می‌خورند جفت این دو سری را میبرند، در یک فضای جدید و به این‌ها یک کاسه‌ی بزرگ از بستنی می‌دهند و می‌گویند هدف از انجام این آزمایش این ایت که مثلا به طعم بستنی‌ها نمره بدهید یا به طعم ملکیت‌ها نمره بدهید. نمی‌دوانستند آدمایی که آزمایش انجام می‌دادند که هدف چیست و چیز خیلی جالبی دیده بودند، هدفشان این بوده است که ببینند که آدم ها چقدر بستنی میخورند،دیده بودن آن‌هایی که میل شیک خورده بودند بستنی خیلی بیشتری می‌خورند نسبت به آنهایی که میل شیک نخورده بودند، این در حالی است که مغز ما به صورت منطقی جواب متضاد به این را میدهد.

آیا رژیم غذایی یک عادت خوب است یا خیر؟

یعنی چه؟ میگوید آقا تو الان رژیم غذایی داری خب، این میل شیک هم خوردید دیگر رژیم را شکسته اید دیگر، دیگر بستنی کم بخورید چون نمی‌خواهید از رژیم فاصله بگیرید ولی دیده بودند آنهایی که این میل شیک را نخورده بودند چون خوردن با اجباری بوده است در مرحله‌ی اول برای آنهایی که خورده بودن، آنهایی که  میلک شیک نخورده بودند دیده بودند که  در مرحله دوم رژیمشان را نکه داشته اند همچنان  و کم بستنی خورده بودند،ولی آنهایی که میل شیک خورده بودند تا آخر بستنی‌ها را خورده بودند به طور متوسط و اینجا فهمیدند مغز از یک راهکاری  دارد استفاده میکند این است که آن فرد را متقاعد میکند میگوید وقتی که میل شیک را خوردید ببیند دیگر این رژیم رفته است کنار چرا؟ چون رژیم داشتند یک کاری است که متحمل صرف انرژی تو باید برخلافت آن رفتار بکنید و این کار سختی برای مغز است. یک سیاستی پیدا می‌کند که تو را دور بزند، میگوید ببین رژیم رفته است کنار دیگر الان می‌خواهی بستنی بخور.ما این را در زندگی روزمره از زندگی خیلی ها میبینیم.

یک دانش‌آموز،یک برنامه‌ی دقیق می‌ریزد و برای یک روز و میگوید من امروز می‌خوام هفت صبح بلند شوم و تا شب مثلا دوازده ساعت درس بخوانم به جای هفت،هشت و نیم بلند میشود و زنگ اولش از دست میرود  و کل روز را دیگر درس نمیخواند یعنی پولیوی میشود و کلا ول میکند. برای یک آزمونی برنامه‌ریزی کرده است، برنامه‌ریزی یک روز اول مریض میشود و نمی‌تواند درس بخواند و آن هفته دیگر درگیرش است و درس نمیخواند. مغز یک جور هایی می آید یک توجیه را پیدا میکند و می گوید ببین دیگر فایده‌ای ندارر ولش کن و این خیلی مهم است که مغز شما با ایجاد عادت‌های جدید به شدت مبارزه می‌کند. این را باید بدانیم .

خب حالا می‌خواهیم برویم سراغ این که عادت‌های ما چه ویژگی‌هایی دارد؛ نکته‌ی اول ویژگی‌های عادت‌ها این است که عادت ها در ناخودآگاه انجام میشوند که توضیح هم دادیم.حالا یک ذره می‌خواهیم عمیق‌تر بشویم، خیلی ها در مبحث تغییر عادت ها می آیند میگویند که آقا ما چگونه عادت‌ها را تحویل بدهیم این عادت ها را معرفی می‌کنیم. میروند جلو ولی سوال اولی که مطرح است این است که ما اصلا چی می‌خواهیم تغییر بدهیم،اصلا ما می‌دانیم عادتهایمان و جوابش این است که خیلی وقتها اصلا نمی‌دانیم چه عادت‌هایی داریم چرا؟ چون عادت‌ها در سطح ناخودآگاه ما دارند انجام میدهند و چیزی که در ناخودآگاه به آن اشراف داشتند کار سختی است برای همین مرحله‌ی شماره یک در عادت‌ها این است که بفهمیم چه عادت‌هایی داریم و این نتیجه‌ی خودآگاهی است.

چگونه با ایجاد تمرکز یک عادت را در خود ایجاد کنیم؟

پس باید اولین کاری که بکنید این است که در خودتان تمرکز کنید،تعمق کنید،توجه کنید، و بفهمید که اصلا چه عادت‌هایی داریم. راهکارهای مختلفی میگویم این که با خودتان صادق باشید،کارهایی که دارید انجام میدهید چه خوب و چه بد در یکهفته بنویسید و تمرکز داشته باشید به خودتان.شما اگر توجه نکنید خیلی وقت ها به غذاتان متوجه نمی‌شوید چه دارید می‌خورید، توجه نکنید در رانندگیتون به رانندگیتان اصلا متوجه نیستد که دارید چه کاری میکنید. مرحله‌ی شماره یک با توجه به اینکه عادت‌ها در ناخودآگاه انجام میشود این است که به عادت‌ها اشراف داشته باشیم و بفهمیم ما چه عادت‌هایی چه خوب چه بد چقدر داریم این یک. ویژگی دوم عادت‌ها این است که کاملا اتومات انجام می‌شود چند تا آزمایش جذاب کرده اند محققان و یکی دوتا را برایتان اینجا براتون تعریف می‌کنیم. اولین اینکه یک سری آدم ها میروند در سینما برای دیدن فیلم. او باز هم هدف از انجام آزمایش را به آنها نمی‌گوید. رتبه بدهند و نمره بدهند، ببینید که چقدر از فیلم خوشتان اومده است و قبل از اینکه وارد محیط سینما بشوند از آنها میپرسیدند.

شما معمولا با فیلم پاک‌کرن می‌خورید یا نمی‌خورید بعد اینا هم دو سری پاک‌کرن داشته اند پاکرن های تازه و با کیفیت و پاکرن ‌های مانده و بی‌کیفیتی پخش می‌کنند بین آدم‌ها و نتیجه این بوده است که آدم‌هایی که عادت داشتن به خوردن پاک‌کرن همراه با فیلم میزان پاک‌کننده‌ای که خورده بودند با پاکرن‌های تازه فرقی نمی‌کرده ولی آدم‌هایی که عادت نداشتند به خوردن پاک‌کرن همراه با فیلم آنها پاک کرن های تازه را خیلی بیشتر خورده بودند نسبت به پاک کردن های مانده یعنی چه؟ می‌فهمید اتومات یعنی وقتی شما عادت دارید به خوردن پاک کرن همراه با فیلم وقتی که فیلم شروع می‌شود شروع می‌کنید به خوردن پاک‌کرن ها اصلا در جریان نیستید زیاد این پاک کرن خوشمزه هستند یا با کیفیت نیستند این چگونه کیفیتش اتومات شروع میشود و آن کار را انجام میدهد ولی وقتی عادت نداریم، این میشود یک رفتار هدفمند و اینکه این رفتار هدفمند تو را متوجه میکند و می‌گویم خب این پانلی خوشمزه است و می‌خورم و میگوید این خوشمزه نیست و نمیخورم.

عادت ها انرژی کمی از انسان می گیرند!

ویژگی دومی که می‌خواهیم در موردش صحبت کنیم این است که عادت‌ها رفتارهایی هستند که انرژی خیلی کمی مصرف می‌کنند دلیلش هم این است که از نظر مغزی و شناختی توضیح دادیم که چرا اینجوری است. در مقابل رفتارهای هدفمند رفتارهایی که انرژی خیلی زیادی برای انجام شما نیاز دارید و مغز شما توانایی انجام رفتارهای هدفمند است در شعاع خیلی بزرگ را ندارد یا بهتر بگویم خیلی زود خسته میشود، بنابراین یک چیزی را باید یاد بگیریم اگر شما یک روز صبح بلند شوید و یک برنامه‌ای برای زندگیتان بریزید از صبح تا شب یک سری رفتار کاملا هدفمند برای خودتان برنامه‌ریزی کنید و میگوید من از امروز دیگر زندگیم را تغییر میدهم مطمین باشید شکست می‌خورید چون مغز شما توانایی تحمل این حجم را  ندارد. شما به طور متوسط چهل تا چهل و پنج درصد کارهای روزانتان عادت گانه‌ است و انرژی متوسط رو به پایین دارد. هندل میشود یک دفعه‌ای وقتی سطح این انرژی می‌برید بالا اصلا خودش می آید با این روند مقابله و مبارزه می‌کند، بنابراین در ترک عادت‌های بعدا میگویم.

عادت ها تغییرات کوچکی به همراه دارند!

عادت‌ها ایجاد عادت‌های خوب با تغییرات خیلی کوچک با ایجاد عادت‌های کوچیک یواش یواش میرود جلو به عادت‌های بزرگ تبدیل میشود و برای این که این را متوجه بشویم که آزمایش داریم یک سری آدم می‌رفتند سر کار به سری اول می گویند یک سری کار هدفمند میدهند که از صبح انجام بدهند و به سری دوم کاری ندارند بعد مثلا ظهر این ها میشود. می آیند این ها را میگویند که بیایند دستتان را نگه دارید در آب سرد.چهاردهمین آدم‌هایی که از صبح کارهای هدفمند زیادی کرده بودند مدت زمانی که می‌توانند دستشان را نگه دارند خیلی کمتر بوده است از آدم‌هایی که هیچ کاری نکرده اند و می‌فهمند مغز ما یک حافظه‌ی رمی دارد.در مورد انجام کارهای هدفمند و وقتی که شما کارهای هدفمند در روز انجام میدهید دیگر این رم پر میشود و ظرفیتش برای کارهای هدفمند بیشتر پر میشود.

ویژگی سوم یک شناخت خیلی جذاب و حیرت انگیز است در مورد مغز باید یک چیزی را متوجه باشید اینکه مغز کاملا تابعی رفتار می‌کند، یعنی چه؟ یعنی شما بعد از اینکه می‌روید سوار ماشین می‌شوید دیگر لازم نیست فکر کنید من الان باید چه کار کنم اتوماسیون ماشین روشن می‌کنیم و شروع می‌کنیم حرکت‌کردن تابع شده است یعنی فضای ماشین یعنی رانندگی نیاز به فکر کردن، توجه، تمرکز نیست. فرض کنید شما یک آدمی هستید که همیشه میروین در اتاقتان بروی تختتان مثلا دراز می‌کشید،یاد می‌گیریم وارد خونه می‌شیوید اصلا احساس نیاز به سریال دیدن نمی‌کنید،همین که وارد اتاق میشوید تختتان را می‌بینید یک دفعه حس می‌کنی می‌خواهید بروید سریال نگاه کنید چون مغز تابع شده است. انقدر آن فضا تکرار شده است همینکه تخت را می‌بینید به شما الهام میشود که بروید آنجا مثلا دراز بکشد سریال ببینید.

چگونه عادت هایی باعث سعادت انسان می شود؟

خیلی از آدم‌ها در مورد خوردن این عادت دارند همین که وارد آشپزخانه میشوند حس می‌کنند و یک چیزی بخورند و یک سری آدم ها مثلا درمورد سیگار کشیدن این عادت را دارند همین که هوا خوب میشود حس می‌کنند باید بروند  بیرون سیگار بکشند مغزشان تابع شده است تا از هوای خوب و سیگار کشیدن.در تعریف عادت گفتیم عادت‌ها در شرایط ها هی تکرار میشوند. آن شرایط خاص منظورمان این مغز تابع یک سری شرایط است و وقتی در آن شرایط قرار می‌گیرد عادت‌ها اتومات شروع به انجام می کنند و نیازی نیست خیلی توجه و تمرکز بکند.

چند تا آزمایش داریم مثلا یکی از آزمایش‌ها این بوده است که آن افرادی که برده بودند فیلم سینمایی ببینند، سینما حالا یک بار دیگر این افراد را میبرند در یک سالن آمفی تائتر که چراغها روشن بوده است و میگویند بیاید بشینیم،سینما ببینیم و همان آزمایش را مجددا تکرار می‌کنند، یعنی یک سری پاک ‌کرن تازه داشتیم و یک سری پاک کرن مانده، نتیجه خیلی جالب بود دیدن که آدمهایی که عادت به خوردن پاک کرن داشتند وقتی که در شرایط آمفی‌تیاتری که به آن عادت ندارند قرار می‌گیرند دیگر میزان پاک کرن سالم و مانده ای که خورده بود یکی نبود پاکن‌های سالم بیشتر خورده بودند و پاک کرن مانده را کمتر خورده بودند،چرا؟ چون دیگر در شرایط سینما نبودند که رفتار اتومات انجام بشود در شرایط جدید رفتار اتومات انجام نمی‌شود یا یک شهردار دیگری که می‌خواهد دوچرخه‌سواری را بیاید در یک محله‌ای فرهنگ‌سازی بکند و موفق نمیشود بعد می آیند آنالیز می‌کنند وضعیت را می‌بینند آدم‌هایی که بیش از چهار سال بوده است که در آن محل استقرار داشتند تقریبا هیچ کدام این فرهنگ جدید را قبول نکرده بودند.

ولی آدمایی که اخیرا آمده بودند در آن محله مثلا بین یکی دو ماه تا شش ماه بود که به اون محل اضافه شده بودند خیلیاشان فرهنگ را قبول کرده بودند و آن موقع می‌فهمند که مغز تابعی رفتار می‌کند یعنی آن کسانی که چهار سال در آن محله مغزش دیگر شرطی شده است میگوید اینجا دوچرخه سواری نمی‌کنیم، ولی آن کسی که تازه اومده بودند در آن محله و از آمادگی تغییر را دارند و می‌تواند تغییرات را بپذیرند چون هنوز عصبی در مورد آن محله سفت نشده است در مغزشان یا مثلا اومدند تحقیق کردن اخیرا دیدند که ما همه‌مان حس می‌کنیم وقتی شامپو کف نمی‌کند سر ما را خوب نمی‌شوید این در حالی است که این یک عادتی است که ما داریم اصلا این که شامپو کف بکند یا نکند اهمیتی در میزان کیفیت شستشو ندارد.

این شرکت‌ها اضافه می‌کنند به شاما که شامپو کف کند اتفاقا ما حس می‌کنیم شامپویی خیلی خوب و بحال است که کف کند با اینکه اصلا اینجوری نیست. این را شرکت‌ها اضافه میکنن چون ما عادت داریم به اینکه شامپو باید کف کند و خوب بشورد و اصلا شامپویی که کف نمی‌کند را حس می‌کنیم خوب نمیشورد. این را شما امتحان کنید.من یک سری صابونهایی که خوب کف نمی‌کنند و خوب در آب حل نمیشوند قبلا امتحان کرده ام،خودم هنگامی که می‌شوید دست و صورتتان را واقعا حس میکنید اصلا نمی‌شوید، همان رفتار عادت کننده است ا که مغز ما تا زمانی شامپو خوب است تا وقتی که خوب کف می‌کند.

خب برویم حرفایمان را جمع‌بندی کنیم: اول از همه از اینجا شروع کردیم که عادت را تعریف کردیم گفتیم که سه ویژگی اتومات انجام میشود و در یک شرایط خاص هی تکرار میشود در بخش ناخودآگاه مغز.بعدش آمدیم از دیدگاه مغز گفتیم که عادت‌ها چگونه شکل می‌گیرند و رفتارهایی هستند که انرژی خیلی کمی مصرف می‌کنند در مقابل رفتارهای هدفمند. بعدش امدیم ویژگی‌های عادت‌ها را گفتیم، گفتیم که عادت‌ها در سطح ناخودآگاه ما ایجاد میشوند به صورت اتومات هم انرژی خیلی کمی مصرف می‌کنند و اینکه مغز تابعی رفتار می‌کند و در شرایط خاص هی تکرار میشود.

چگونه زندگی را از حالت خسته کننده خارج کنیم؟

شما هم قبول دارید که بعضی اوقات زندگی خیلی خسته‌کننده میشود،هنگامی که ما سعی می‌کنیم برای اطرافیانمان خوب و دلسوز باشیم و نیازهایشان را برآورده کنیم و گاهی آنقدر درگیر وظایفمان در خانواده و محل کار میشویم که کاملا خودمان را فراموش می‌کنیم.فکر کنم متوجه شدید که در این اپیزود می‌خواهم راجب چه چیزی صحبت کنم،می‌خواهم راجب واژه‌ی خود مراقبتی که اخیرا در زمینه‌ی حفظ سلامت جسمی و روانی خیلی به آن توجه شده است برایتان صحبت کنیم.

گلم سلام امیدوارم که عالی باشید من ساناز نجد به هفتمین اپیزود جاب کست خوش آمدید.همیشه یادتان باشد که دوست داشتن کسایی که با آنها در ارتباط هستیم خیلی مهم است و خیلی ارزشمند،اما دوست داشتن خودمان مهمتر است اکنون خود مراقبتی یعنی چه؟ خود مراقبت یک مجموعه‌ای از اعمال و رفتار است که هر فردی برای پیشگیری از مبتلا شدن به بیماری های روانی و جسمی یا درمان مناسب در صورتی که مبتلا بشود به آن بیماری‌ها انجام میدهد.

چرا باید آگاهی خود از اطرافمان را افزایش دهیم؟

آگاهی داشتن از این اعمال و رفتار برای کسانی که شغل های مهم یا فعالیت‌های استرس زا دارند خیلی مهم است. خودمراقبتی یعنی انجام دادن هر فعالیتی که برای رسیدن به زندگی شاد و تعادل لازم است، خود مراقبتی به جسم روح ما انرژی میدهد و باعث سرزندگی ما میشود احساس خوشبختی ما را بیشتر میکند، توانایی موفقیت درمان افزایش میدهد و باعث بهبود کیفیت روابط و سطح زندگی ما می شود.

از فواید خود مراقبتی آگاه باشیم دیگد آن فقط به عنوان یک گزینه‌ای که میتواند نتایج خوبی برایمان داشته باشد نمی‌بینیم بلکه به عنوان یک ضرورتی در زندگیمان به آن نگاه می‌کنیم. اگر خیلی ساده بخواهم بگویم توجه به خودی،خود مراقبتی یعنی داشتن یک رابطه‌ی سالم با خودمان به عبارت دیگر دوست داشتن خودمان گاهی وقت ها ما به کوچکترین خواسته‌ی اطرافیان مان توجه می‌کنیم اما خودمان را فراموش می‌کنیم و نکته‌ی مهم اینجا است که شما باید در درجه‌ی اول به خودتان توجه کنید.خوب غذا بخورید،به طور منظم ورزش کنید،مدیتیشن کنید،مطالعه کنید و در یک کلام مراقب خودتان باشید.

تنها به این وسیله است که شما می‌توانید کیفیت زندگی روحی و جسمی خودتان را بالا ببرید از پس کارها و وظایفی که زندگی به عهده‌ی شما گذاشته است به خوبی بربیاید،اینگونه به خودتان هم به دیگران کمک می‌کنید،اما چرا خود مراقبتی مهم است و کجاها به ما کمک میکند. خود مراقبتی باعث میشود که انرژی ما تجدید بشود،استرس ما کم بشود،یک چشم‌اندازی نو و احساس مثبتی در زندگی به ما میدهد احساس شادی و آرامش و صلح در ما ایجاد می‌کند.

خودمراقبتی چیست و چه نتایجی دارد؟

خود مراقبتی باعث میشود که ما بیشتر احساس سلامتی و تندرستی در جسم خودمان کنیم و اعتماد به نفس و عزت نفس ما را بالا میبرد، کلا شور و شوق زندگی و انگیزه‌ی موفقیت در زندگی ما به شدت افزایش میدهد پس خود مراقبتی یک عملکردی آگاهانه و کاملا آموختنی است تا ما شرایط و منابع لازم را برای حفظ عملکرد جسمی و روانی و اجتماعی و رشد فردیمان را فراهم کنیم.

خود مراقبتی به شدت باعث افزایش کارایی و مهارت‌های فردی میشود و یکی از مفاهیمی است که نشان میدهد فرد رفتار سالمی دارد حالا شاید اینجا برایتان سوال پیش بیاید که چه کار کنیم که بیشتر حواسمان به خودمان باشد و در واقع مراقب خودمان باشیم؟ برای این کار با شما یک برنامه‌ی جامع خود مراقبتی برای خودتان آماده کنید در واقع داشتن یک برنامه‌ی جامع مراقبتی در ارتباط با چگونگی رفتار ما با بدنمان،ذهنمان و روح و روانمان است با یک چنین برنامه‌هایی ما می‌توانیم گام‌های کوچکی برای کاهش استرس و بهبود کیفیت زندگیمان برداریم.

انواع خودمراقبتی و تاثیر آن در زندگی انسان

می‌خواهم در این اپیزود و یک سری ابزار آشناهایتان کنم که به وسیله‌ی آنها بتوانیم گام‌های بیشتری را به سوی یک زندگی هدفمند متعادل و معنی‌دار برداریم.برای آماده کردن برنامه جامعه‌ی خود مراقبتی باید اول فکر کنیم به چیزهایی که می‌خواهیم تغییرش بدهیم و آن چیزهایی که نیاز به تغییر ندارد و فقط باید تقویت بشوند. برنامه جامع خود مراقبتی شامل چهاربخش خودمراقبتی جسمی،خودمراقبتی روانی عاطفی،خود مراقبتی اجتماعی و خود مراقبتی معنوی.

خود مراقبتی جسمی شامل: فعالیت‌های و تمرین‌های ورزشی،خوردن غذای سالم،خواب و استراحت کافی است.

خودمراقبتی روانی و عاطفی شامل:نیازهای عاطفی و روانی ما است که در برگیرنده‌ی احساساتی است که ما نسبت به خودمان و تواناییهامان مدیریت احساسات و مقابله با مشکلات داریم در واقع وجود احساس رضایت اعتماد به نفس کافی داشتند اعتماد و صمیمیت میل و رغبت به زندگی توانایی استرس و انطباق با تغییرات از موضوعاتی است که در این حیطه به آن توجه میشود در خود مراقبتی اجتماعی باید به این موضوع توجه کنیم که ما انسان‌ها موجوداتی هستیم و مغز ما به کمک روابط اجتماعی از زمان تولدمان شکل گرفته است پس توجه به نیازهای اجتماعی مثل نیاز به تعلق،نیاز به عشق و محبت داشتن فعالیت اجتماعی،حفظ بین روابط فردی و حفظ دوستی‌های نزدیک از مسائل مهمی است که در این بخش باید به آن توجه کنیم .

خود مراقبتی معنوی که بسیار اهمیت داره،خود مراقبتی معنوی به ما کمک می‌کند تا بیشتر به درون خودمان آشنا بشویم و معنای زندگیمان را درک کنیم در این بخش باید رسالت و هدفمان  در زندگی را پیدا کنیم و با حرکت کردن در این مسیر از خودمان مراقبت کنیم.حالا چند روش ساده از خود مراقبتی را به شما میگویم که مطمئنم همیتان همه آن را می‌دانید اما اکثرا غافل میشویم ازآنها.

خود مراقبتی جسمی و اهمیت دوست داشتن خود

اینجا فقط به عنوان یادآوری میگویم تا بیشتر بهشان توجه کنیم و بیاوریم در برنامه‌ی زندگیمان تغذیه‌ی خوب یادتان باشد که غذاهای طبیعی و مغذی مصرف کنیم و تا حدامکان سراغ خوراکی‌های فراوری شده و شیرینی‌جات نرویم،رژیم غذایی مناسب خودتان را بگیردید و پیدا کنید، در دنیا رژیم‌های زیادی وجود دارد که به سلامتی بدنمان کمک می کند فقط باید ببینید با کدامش حالتان بهتر و همیشه طبق آن روش غذا بخوریم تا می‌توانید خوب بخوابید، خیلی ها فکر می‌کنند خوابیدن نشانه‌ی تنبلی و نخوابیدن یا ویژگی مثبتی است اما پژوهش‌ها و تحقیق‌ها ثابت می‌کند که خوابیدن به میزان کافی در ارتقای کیفیت زندگی ما بسیار اهمیت دارد و روی کار افراد بسیار موثر است. پس در خود مراقبتی خواب کافی را در اولویت قرار بدهید.

برای چکاب هایتان برنامه منظم داشته باشید،آخرین باری که چکاب کردید که چقدر از درد کشیدنتان می‌گذرد وبرای درمانش اقدامی نکرده اید. خیلی از بیماری‌ها اگر زود تشخیص داده بشود به راحتی قابل درمان هستند و اگر دیر متوجه بشوید سخت‌تر درمان میشوند پس تا دیر نشده است نوبت پزشکتان را بگیرید و برای چکاپ‌های سالیانه برنامه داشته باشید. شکرگزار باشید برای داشتن زندگی مورد علاقتان اول باید زندگیتان را دوست داشته باشید و به آن عشق بورزید.

پژوهش‌های مختلف نشان داده است که شکرگزاری و فواید خیلی زیادی در زندگی دارد، شکرگزار بودن از ساده‌ترین و در عین حال جزئی‌ترین بخش زندگی یکی از قدرتمند ترین است با روش‌های خود مراقبتی مکمل مصرف کنید به کمک پزشکتان مواد مغذی مورد نیاز بدنتان را بشناسید و مصرف کنید.کمبود ویتامین و مواد معدنی در  بدن باعث بی حالی و کسالت و مشکلات جسمی و روحی میشود.

مثلا کمبود ویتامین ب دوازده باعث به وجود آمدن اضطراب میشود و کمبود ویتامین دی با خیلی از بیماری های مرتبط، همیشه کیفیت و تاثیرگذاری مکملهای غذایی را در نظر بگیرید. مدیتیشن کنید،مدیتیشن از رایج‌ترین شکل‌های شناخته شده‌ی خود مراقبتی است.انواع مدیتیشن و بشناسید و آنها را تمرین کنید و حتما برنامه‌ی منظمی برای مدیتیشن داشته باشید و آن را بیاورید در روتین زندگیتان.

همیشه به خودتان عشق بورزید

به خودتان برسید تا میتوانید به خودتان به ظاهرشتان اهمیت بدهید، از شما میخواهم همیشه به خودتان عشق بدهید، ما خیلی راحت قربون صدقه‌ی کسایی که دوستشان داریم می‌رویم اما خیلی برایمان سخت و عجیب است که قربون صدقه‌ی خودمان برویم. چه اشکالی دارد برویم جلوی آینه و قربون صدقه‌ی خودمان بریوم باور کنید که خیلی تاثیر دارد و خیلی ارتباط ما را با خودمان بهتر می‌کند، یادگیری کتابخوانی و یادگیری مهارت‌های جدید را فراموش نکنید،یادگیری و به دست آوردن تجربه‌های جدید نقش خیلی مهمی در ارتقای توانمندی‌های شما دارد هر چقدر که توانمندتر باشید احساس ارزشمندی بیشتری می‌کنید و حس و حال بهتری دارید پس تا می‌توانید یاد بگیرید،منظم باشید،وقتی به امور زندگی خودتان رسیدگی می‌کنید و آنها را منظم می‌کنید خیلی راحتی و  آرامش بیشتری را تجربه می‌کنید.

مطالعه کتاب‌هایی مثل تخت خوابت را مرتب کن،ایده‌ها و راهکارهای خیلی خوبی برای منظم بودن و ایجاد نظم در جریان زندگی پیشنهاد میکنم حتما این کتاب را بخوانید،با خودتان روراست باشید خودآگاهی و درک نیازها از مهم‌ترین ارکان زندگی شاد و خود مراقبتی است، پس به ندای درونتان گوش کنید و آن چه را که میخواهید بفهمید وقتی با خودتان رو راست نباشید احتمال اینکه استرس و سردرگمی زیادی تجربه کنید،بیشتر است با خودتان مهربان باشید،طوری با خودتان رفتار کنید که با یک دوست نزدیک برخورد می‌کنید، جوری با خودتان حرف بزنید که انگار در حال حرف زدن با دوستتان است،بیایید اگر یک جایی از زندگی را اشتباه کردید یا از پس کاری بر نیومدید ، انقدر به خودتان سخت نگیرید و سرزنش نکنید.خودتان را ما مثل تمام آدمها حق دارید اشتباه کنید و حق دارید خطا کنید.

انگیزه خودتان را در خود مراقبتی پیدا کنید

آخرین نکته‌ای که می‌خواهم به شما بگویم این است که انگیزه‌ی خودتان را برای خود مراقبتی پیدا کنید،اگر فقط دستورالعمل‌های خود مراقبتی را برای این انجام دهید که باید به آنها عمل کنید تلاش شما خیلی دوامی ندارد،پس انگیزه و هدف خودتان را از انجام این کارها پیدا کنید ولی اگر می‌خواهید انسان بهتر و سالم‌تر و سرحال‌تر تبدیل بشوید یا شاید برای یک سری موفقیت‌های تحصیلی ورزشی باید اینکار را انجام بدهید راهکارهای خود مراقبتی با هدف مشخص پیگیری کنید.

شما برای خود مراقبتی چه کاری انجام میدهید؟ اگر هنوز خود مراقبتی را شروع نکرده اید فکر کنید و برنامتان را در اولین فرصت اجرا کنید و در زندگیتان پیاده کنید.خب امیدوارم که مطالب این اپیزود براتان مفید بوده باشد و بتوانید از این استفاده کنید، الان که در فروردین سال هزار و چهارصد هستیم از شما میخواهم که به خود مراقبتی خیلی بیشتر فکر کنید و همین اول سال تصمیم بگیرید که برنامه‌ای  را بیاورید در برنامه‌ی زندگیتان امیدوارم که همیشه عالی و سلامت باشید.

چگونه عادت های بد خود را کنار بگذاریم؟

عادت‌ها قابل تغییر نیستد معمولا، قابل جایگزینی است یعنی شما خیلی با اعمال اراده نمی‌توانید در تغییر یک عادت باقی بمانید،نمیشود به یک آدمی بگویم که آقا هی اراده کند و درس بخواند و هی اراده کند و درس بخواهند اراده کنیم خوب یک روز،دو روز، ده روز اراده می‌کند و بعدش خسته میشود. دیگر باید چیزهایی یا کنار این اراده قرار بگیرد. اراده را جذب کند که این درس را بخواند به صورت اتومات و خیلی راحت‌تر انجام بشود و انرژی خیلی کمتر.

آیا می توان یک عادت را تغییر داد یا آن را رها کرد؟

دوستان عزیز سلام من محمد مصطفی ابراهیمی هستم میزبان شما در شماره دو پادکست منیاز. در پادکست قبلی در مورد عادت ها صحبت کردیم و قرار است که در این پادکست در مورد تغییر عادتها صحبت کنیم، قبل از اینکه شروع کنیم من می‌خواستم از شما تشکر کنم،بازخوردها و پیک‌های زیادی در پادکست شماره یک داشتیم و این ما را خیلی به فکر فرو برد و به ما کمک می‌کند که بتوانیم پادکست‌های بهتری در آینده برای شما تولید کنیم و  در راستای اینکه پادکست‌های بعدی را هم شروع کنیم به تولید کردن و تمام انرژی مان را بگذاریم تا بهترین چیزی که می توانیم تولید کنیم الان می‌خواهیم شروع کنیم در مورد روش‌های تغییر عادتها صحبت کنیم و امیدواریم چیزهایی که در پادکست قبلی گفتیم همه اش در ذهنتان داشته باشید.

چون به آنها نیاز داریم خب بحث سر این است که ما الان فهمیدیم عادت چیست و می‌خواهیم شروع کنیم عادت هایمان را تغییر دهیم چه روش‌هایی داریم از ساده‌ترین روش‌ها که تاثیر کمتری هم دارد شروع می‌کنیم یک ذره یک ذره میرویم جلوتر و روش‌هایی که در آخر بیان می‌کنیم آنها روش‌های اصلی هستند که خیلی عمیق‌تر است.

۱- روزهایی که تغییر می کنید را بشمارید!

اولین روشی که وجوددارد شمارش روزهای تغییر است. یعنی چه؟ یعنی اینکه شما بعد از اینکه به تغییری شروع می‌کنید مثلا سیگار می‌کشید،اینکه سیگار گذاشتید کنار را شروع می‌کنید می‌شماریم میگوید من یک روز،دو روز،سه روز،چهار روزه این تغییرش کردن و هر بار که قاعدتا این روزها میرود جلوتر به خودتان بیشتر افتخار می‌کنیم و این یک مقداری دوپامین در مغزتان ترجمه می‌کند و انگیزه‌ای که این کار را ادامه بدهید.

۲- خاطرات بد یک عادت را مرور کنید.

دومین فاکتور یادآوری روزهای ناخوشایند با خودت همیشه باید یادآوری کنید که یاد آن روزهایی که این عادت بد را داشتید از زندگی راضی نبودید و این قسمت از زندگی باب میلتان نبوده است این را باید همیشه یادش با خودتان نگه دارید و تا حدودی میتواند به شما در تغییر عادتها کمک کند. این دو تا فاکتور زیاد طولانی مدت جواب نمیدهند؛یعنی مثلا در یکی دو ماه اول خوب است بعد از آن دیگر شما نمی‌توانید از این‌ها باقی ماندن در عادت جدید و بهتری کمک بگیرید.

۳- به حرف ها و قولهایمان عمل کنیم

سومین فاکتوری که داریم این است که ……….۳:۰۹ عمل کردن در سفرهای هوایی که رفته اید اگر یادتان باشد؛ مثلا یک شکستنی چیزی داشته باشید یک برچسبی رویش میزنید می‌نویسند، یعنی شکستنی یعنی از یک موضعی که شکست خورده ای حواستان باشد و جمع کنید که دیگر شکست نخورید یعنی شما الان یک عادتی را ترک کردید مثلا شما الان در سیگار کشیدن را ترک کرده اید بعد  از یک مدت یک اتفاقی می افتد دوباره سیگار می‌کشید باید بروید بشینید و بررسی کنید برای چه این اتفاق افتاد است چه مسایلی دست به دست هم داده اند که این اتفاق افتاده است؛مثلا میاییم و می‌بینیم که یکی از دوستان که قدیم ‌ها با آن سیگار می‌کشیدید دیدید و این باعث شده است تا دوباره سیگار بکشید پس یک راهکار جدید پیدا می‌کند این است که مثلا در ایامی که الان می‌خواهید این سیگار را ترک کنید دیگر این آدم‌ها را نمی بینید چون این‌ها شرایط را برای برگشتن به عادت برای تو باز می‌کنند.

۴- نسبت به مسئله واقع گرا باشیم!

چهارمیش واقع‌نگری و این که در حد معمول حق بدهیم و خیلی ایده‌آل‌گرایی نکنیم، مثلا یک دانش‌آموزی الان برنامه‌ریزی کرده است دو هفته‌ای می‌خواهد به یک آزمون خیلی خوب بدهد، اگر روز سوم یکی دو زنگ را بنا به دلایلی نتوانست خوب بخواند نباید این باعث بشود که کل برنامه اش نابود شود و ناامید شود از اینکه نمی‌تواند برنامه را درست انجام بدهد خیلی طبیعی است، رتبه‌ی یک کنکور هم یک ایامی را درس نخوانده است، یک روزهایی خسته بوده است، یک روزهای بی‌انگیزه بوده است و این نباید باعث شود که،واقعیت‌ها نباید باعث شود که شما کلا ناامید نشوید. از روندتان و تا یک حدود منطقی باید بتوانید با واقعیت کنار بیایید و به خودمان حق بدهیم و اگر مشکلی بوده است آن مشکل را متوجه شویم و نگذاریم دوباره رخ دهد.

۵- سعی کنید برای خود یک چهارجوب بسازید.

پنجمین فاکتوری که در تغییر عادتها موثر است ایجاد شئونات اجتماعی و جایگاه اجتماعی فرد است یعنی چه؟ یعنی مثلا یک آدمی فرض کنید شروع کرده است به رژیم غذایی گرفتن و دارد عادت بد غذا خوردنش را ترک می‌کند و شروع کرده است به ورزش کردن این فرد هنگامی که از رژیم شروع می‌کنید به نتیجه گرفتن و از نظر فیزیکی و جسمانی خیلی وضعیتش بهتر میشود این را می‌تواند در آینده به عنوان یک جایگاه اجتماعی خوب در نظر بگیرد که من توانستم برای خودم در این شرایط غلبه بکنم و معمولا دیدن این انگیزه‌ی خیلی زیادی در آدم‌ها ایجاد می‌کند که در عادت جدیدشان بمانند و اینکه جایگاه شان را در اجتماع توانسته است کسب کند، بنابراین وقتی یک سری آدمها می آیند یک سری تغییراتی را تو زندگیشان ایجاد کنند یکی از راهکارهایی که آن تغییرات ایجاد شده را ما می‌توانیم درونشان حفظ کنیم این است که جایگاه‌های خوب اجتماعی برای آنها از بین اطرافیانشان ایجاد کنیم.

بگویم این آدم خیلی کار بزرگی در زندگیش انجام داد است و توانست این کار را انجام بدهد جلوی این قضیه وایستاده است سیگار را ترک کند، رژیم‌های غذایی را تغییر بدهد و به یک آدم پرتلاش مثلا علمی تبدیل بشود و این را اگر اجتماع بپذیرد معمولا انگیزه‌ی بزرگی برای اینکه آن فرد آن تغییر بتواند حفظ کند.

۶- سعی کنید به خود تلنگر بزنید

نکته‌ی ششم این است که معمولا تغییر عادت ها همینگونه الکی اتفاق نمی‌افتد و نیاز به یک انگیزش ابتدایی یک تلنگر،یک هدف دارد، یم مثال جذاب داریم اینجا که آن هم این است که تو یک مدرسه‌ای در دوران دبستان در شهر نیویورک می آیند نتیجه‌ی تحقیقاتی را اعمال می‌کنند و در آن مدرسه به بچه‌ها دو تا چند چیز یاد میدهند، اول اینکه وقتی که یک مسئله‌ای حل نشده ازتان می‌پرسند که این مسئله را توانستید حل کنید یا نه حق ندارید بگوید نه میگوید من هنوز نتوانستم این مسئله را حل کنم و این مفهوم را به بچه‌ها یاد می‌دهند. نه این که این کلمه را یاد بگیرند بگویم یعنی وقتی یک سوالی حل نمیشود این نیست که نمیتوانید حلش کنید هنوز به راه حلش نرسیده اید، هنوز به توانایی که منجر به حل آن مسئله نرسد.

نکته‌ی شماره‌ی چیزی که بهشان یاد دادند این است که دقیقا آن موقعی که در آن خسته می‌شوید و دیگر حوصله‌ی حل مسئله را ندارید و حوصله‌ی فکر کردن ندارید،تلاش ندارید دقیقا همان موقع است که وقتی شروع به تلاش می‌کنیم داریم از شما مجبور به رشد و پیشرفت می‌کنیم یعنی همان موقع است که مدارهای جدیدی در این مغز دارد ایجاد میشود شبکه‌های جدید دارد ساخته میشود و اینکه مغز دارد گسترش پیدا می‌کند.

به خود باوری برسید و از آن لذت ببرید

تو به آدم قوی‌تری از نظر مغزی داری تبدیل میشی به آن بچه‌ها یاد دادند که مغز رفتارش خیلی شبیه ماهیچه‌هاست در بدن همینطور که شما ماهیچه‌ها را وقتی که تحت فشار می‌ گذارید شروع به رشد می‌کنند و همان موقعی که خسته شدید، وقتی وزنه‌ی بعدی را می‌زنید و قوی تر میشوید مغزتان دقیقا همین مدل است و به بچه‌ها گفتند که وقتی خسته اید دست از تلاش کردن برندارید چون ما یک هدف بزرگ داریم و آن رشد مغزی هدف جدیدی برای این بچه‌ها تعریف کردند و جالب است که در مدت کوتاهی این مدرسه به یکی از چهار تا مدرسه اول نیویورک تبدیل می شود، بنابراین انگیزش ابتدایی تلنگر و هدف در تغییر عادتها خیلی مهم است.

در قسمت تعیین اهداف معمولا یک راهکاری پیشنهاد میدهند و میگویند که بنشینید و با خودتان فکر کنید و طی یک پرسشنامه متوجه بشوید من چه چیزهایی را میخواهم برای رسیدن به چه کارهایی لازم دارم و اگر آن کارها را انجام ندهم چه نتایجی مثلا برای بچه‌های مدرسه آمدن یک هدفی تعریف کنیم  و گفتند هدف ما این است که ما رشد کنیم و لازمه‌ی رسیدن به این هدف این است که وقتی که خسته می‌شوسم دست از تلاش کردن بر نداریم چون دقیقا همان موقع که داریم به هدفمان نزدیک‌تر می‌شویم و به آن چیزی که میخواهیم می‌رسیم.

مهم ترین روش در تغییر عادت جایگزین کردن

هشتمین روش‌، یکی از مهم‌ترین قسمت‌های تغییر عادت ها است و آن این است که عادت قابل تغییر نیستند.معمولا قابل جایگزینی یعنی شما خیلی با اعمال اراده نمی‌توانید در تغییر یک عادت باقی بمانید، نمیشود به یه آدمی بگوید که آقا اراده کن درس بخوان هی اراده کن و درس بخوان  و هی اراده کن و درس بخوان خب دو روز،سه روز،چهار روز،ده روز اراده می‌کند و بعدش خسته میشود دیگر باید چیزهایی بیاید کنار این اراده قرار بگیرد و یواش یواش اراده را حذف کند که این درس خواندن به صورت اتومات و خیلی راحت‌تر انجام شود و انرژی خیلی کمتری ببرد یک آزمایشی در این نشان میدهد که دانش‌آموزانی که یک آزمونی را در پیش رو داشتند.

در عین حال شب آزمون شان به یک مهمانی دعوت شده بودند آنها که مهمانی را میروند و آنهایی که به مهمانی نمیروند تا درس بخوانند. تقریبا در نتایجی که به دست می آورند فردی وجود نداشته است یعنی نتیجه آزمونش تقریبا یکی شده است مگر اینکه آن افرادی که مهمانی نمیروند و عادت‌های خوب دیگری دارند عادت دارد که مثلا بنشیند درس بخواند، درس خواندن برایش عادت بوده این فرد وقتی مهمانی نمیرود و فردایش نتیجه‌ی بهتری می‌گیرد.این آزمایش می‌خواهد به ما این بگوید اگر شما عادت دارید که وقتی مهمانی دعوت می شوید بروید و آنجا خوشحال باشید و لحظات خوبی را آنجا سپری کنیم اگر نروید اینگونه نیست که این عادت ترک شده باشد و تاثیراتش را در تو ایجاد نشده است مگر این که خودت را بتوانی مشغول یک عادت دیگری بکنی. چند مثال دیگر؛

متوجه بشویم که یک فردی که الان مثلا اعتیاد به اینستاگرام دارد و شب‌ها قبل از خواب معمولا یک ساعت یک ساعت و نیم میرود در اینستاگرام نمیشود به این فرد بگویم که آقا در اینستاگرام نرو، خودش عهد بکند بعد یک روز،دو روز، سه روز، ده روز دیگر خسته میشود. و به آن روال قبلی بر میگردد مگر اینکه یک عادت جدیدی را پیدا کند و تغییر ایجاد کند و در جایگاه آن عادت قبلی قرار بدهد مثلا برود در یک سایتی شروع کنید به فیلم‌های آموزشی دیدن یا شروع کند مثلا در آن ایام نقاشی بکشد شروع کند کتاب بخواند،یک کار دیگری که می‌تواند انگیزه‌ی جدید و عادت جدیدی برایش تولید کند در مناسبت‌های مذهبی هم این می‌تواند همین که از دیدگاه روانشناختی خیلی خوب تشخیص داده شده است؛ مثلا یه آدمی که یک مشکلی پیدا می‌کند و شروع می‌کند به استرس گرفتن بلافاصله بعد شروع می‌کند  ذکر میگوید در واقع عادت ذکر گفتنش میانجیگری عادت ترس و نگرانی و استرس میشود

از این مسئله یک ایده‌ای گرفتیم و بعضی موقع‌ها به بچه‌ها میگویم واقعا کمکشون می‌کند و آنهم این است که بچه‌ها بعضی مواقع‌ در آزمونهای آزمایشی شان یک دفعه‌ای دچار اضطراب و نگرانی می شوند.در همان لحظه یک نفس عمیق بکشند و یک ذره آب بخورند این کار تکرار را کنن، به مرور زمان میان جایگزین نگرانی و استرس میشود که به صورت اتومات استرس به آنها رجوع می‌کند و می‌تواند به کمک این کار بیاید تا حدودی جایگزین استرس و نگرانی بشود و به آن اجازه دهید که ادامه‌ی آزمونش را با راحتی طی کند بنابراین متوجه میشوید که ایجاد جدید و تغییر شرایط خیلی در ترک عادت‌های موثر است.شما اگر هر روز میروید در خانه و در خانه درگیری دارید بابت درس خواندنتان کاری که باید انجام بدهید این نیست که بگوید من دیگر امروز می روم خانه درگیر نمیشوم، باید شرایط را تغییر بدهید؛

خودتان را به کاری مشغول کنید

خیلی وقتها بهترین کار این است که بروید کتابخانه درس بخوانید، چون شرایط خانه جوری نیست که شما بتوانید درگیر نباشید،اگر روزها شما تا ساعت دوازده و یک می‌خوابید و بابت این قضیه از دست خودتان ناراحت هستید یکی از راهکارهای اشتباه خیلی وقت ها این است که آدم‌ها میگویند که من دیگر قول میدهم دیگر تمام تلاشم را کنم و از فردا به موقع بلند شوم، تجربه شنیده شده معمولا در این مواقع دو،سه روز به موقع بلند میشود و بعد یواش یواش برمی‌گردید به عادت قبلی مان. راهکار این شرایط را تغییر بدهید آدم‌هایی را پیدا کنیم که صبح‌ها مثلا با آنها بروید شروع کنید به ورزش یا کاری را پیدا کنید که مجبور شوید صبح‌ها بلند شوید و بروید آن کار را انجام بدهید و اینکه هی متکی به اراده بودن و در همان شرایط بخواهید شرایط را تغییر بدهید بدون ایجاد عادت‌های جدید معمولا منجر به شکست میشود و این راهکار مناسبی به نظر نمی‌رسد.

راهکار نهم ورود به وادی خودآگاهی است. جالب است تحقیقات نشان میدهد پنجاه درصد از شمایی که الان دارید و گوش میدهید، حداقل غرق در خیالات تان هستید یعنی یک جمله‌ای از این حرفهای من و می‌شنوید و میروید در خیالاتان و برمی‌گردید دوباره یک سری از جملات من را می‌شنوید و اینکه تمایل خیلی شدیدی به چک کردن گوشی مان دارند دلیلش چیست؟ دلیلش این است که تمرکز کردن و توجه کردن نیازمند صرف انرژی است و به هر جهت این تمرکز و توجه عمیق‌تر میشود و انرژی بیشتری هزینه میشود.یک اصطلاح انگلیسی دارد که میگوید ۱۵:۲۲ یعنی هرجایی که تمرکز می‌ کنید انرژی آنجا دارد هزینه میشود پس طبیعی است که ما از تمرکز طولانی مدت عمیق زیاد خوشمان نمی آید.حالا سوالی که مطرح است این است که آیا می‌توانیم به جای اینکه مبارزه کنیم هی بگویم این کار را نکنید توجه کنید حواس جمع بیایید.

از یک روش بهتری استفاده کنید و اینکه یک سری تحقیق کردن جالب بود، اولین راهکار این است که دقیقا حواستان باشد چه کاری دارید می‌کنید،خودآگاهی داشته باشید. جالب است که هر فرد سیگاری شیش بار تلاش کرده است سیگار را ترک کند ولی ناموفق بوده است یک آزمایشی است که در این آزمایش بر خلاف سایر روش‌ها اصلا به افراد توصیه کرده اند که سیگار نکشید گفته اند سیگار بکشید ولی در حین سیگار کشیدن کنجکاو باشید و توجه کنید که دقیقا دارید، چه کاری می کنید؟ بعد خیلی جالب است بازخوردهایی که افراد سیگاری در این شرایط داده بودند خیلی عجیب بود یکیشان گفته بود که من اصلا نمی‌دانستم که سیگار چقدر بوی بدی ‌دارد، تا الان چرا نمی دانست چون اگر یادتان باشد، رفتارهای که به آنها عادت کنید به صورت اتومات و در ناخودآگاه یعنی شما زیاد توجه ندارید چه میکنید و وقتی طرف دارد سیگار می کشد زیاد توجه ندارید که دقیقا دارد چه کاری انجام میدهد.

سعی کنید برای از بین بردن عادت خود دلیل منطقی داشته باشید

بنابراین بعد از اینکه توجه می‌کنید و کنجکاو می‌شوید که چه اتفاقی دارد می افتد، این فرد متوجه اتفاقات جدیدی در رفتارش می‌شود.اصلا از دیدگاه شناختی اگر بخواهیم بررسی کنیم ما یک قسمتی در قشر جلویی مغز مان داریم به آن میگویند تیراناکا انورتاز اینکه شما توجه می‌کنید به آن رفتار تلاش زیادی می‌کند و شروع می‌کند به اینکه رفتار ما را تغییر بدهد و به این روش میگویند مهار شناختی یعنی دقیقا سعی کنیم متوجه باشید که دارید چه کار میکنید. این همان قسمتی است که معمولا وقتی استرس می‌گیریم فعالیتش کم میشود و باعث میشود که ما کارهای غیر منطقی زیاد کنیم خب حالا یک سوال کنجکاوی چه حسی دارید خب حس خوبی دارد، و اینکه این حس خوب را میشود تقویت کرد و نگهش داشت و با این حس خوب،ایجاد حس‌های بدی کنیم.

نسبت به عادت‌های بعدی که داریم و دقیقا با همین روش نتایج خیلی بهتری را در ترک سیگار گرفتن این که به افراد گفتند شما توجه کنید که دقیقا دارید چه کاری می کنید وقتی سیگار می‌کشید و نتایج دو برابر از روش‌های معمول برای ترک سیگار بود. نمی‌دانم نکته‌ی این روش آخر خوب توانستم برایتان توضیح بدهم یا نه.ببینید وقتی که یک مسیحی برای ما می آید و ما می‌خواهیم این عادت را ترک کنیم که هر لحظه داریم گوشیمان را چک می‌کنیم راهکار اول این است که این مسیج را نگاه می‌کنیم و میگویم نه تو قول دادی که نباید این کار را انجام بدهی و این کار را می گذارید .دوم این که آگاهی که چرا مغزت دارد این کار را انجام میدهد و تو وقتی که این کار را انجام نمیدهی و نتیجه‌ش را میبینی یک لذتی به تو دست میدهد، این لذت نتیجه‌ی آن کنجکاوی و خودآگاهی است که تو داری.

در واقع لذت ترک عادت را می آیی جایگزین لذت آن عادت می‌کنی یک عادت جدید ایجاد می‌کنید و در خودت عادت ترک عادت که هر وقت یک کاری را انجام نمیدهید با دیدن نتایج و اینکه فهمیدی چه اتفاقی دقیقا در بدن و در مغزت شما دارد می افتد یک حس لذت جدید می‌توانی تجربه کنید و می‌توانی این حس لذت  جدید را، این عادت جدید را که عادت ترک عادت بیاید جایگزین عادت قبلیت شود و فکر می‌کنی این خیلی ایده‌ای ناب و جالبی است و قشنگ است.

به دنبال ایده آل های خود در ترک یک عادت نباشید

دهمین نکته در ترک عادت‌ها که معمولا باعث شکست عادت‌ها میشود این است که جایگاهی که آدم‌ها دارند با ایده‌آلی که می‌خواهند به آن برسند خیلی فاصله دارد. من الان می‌خواهم شروع کنم به درس خواندن و ایده آلم این است که روزی ده ساعت درس بخوانم ولی سه ساعت بیشتر نمی‌توانم درس بخونم. روز اول که شروع می‌کنم به درس خواندن می‌بینم برای تبدیل دو ساعت درس خواندن به چهار ساعت چقدر انرژی برد و ناامید میشوم از این که بتوانید روزی هشت ساعت درس بخوانید یا اینکه مثلا می‌خواهم ماراتون شرکت بکنم باید چهل و دو کیلومتر بدوم و  روز اول میرم میدوم پانصد متر بیشتر نمی‌توانم بدوم و می‌بینم این چقدر انرژی مصرف میکند و بعدش با خودم فکر کنم که اگر قرار باشد پانصد و یک کیلومتر تبدیل کنم، یک به دو کیلومتر،دو کیلومتر و به چهار کیلومتر، هشت کیلومتر الی آخر خب اصلا من چنین توانی ندارم و ناامید میشوم.

زیرا حجم انرژی که باید مصرف کنم خیلی زیاد است ولی از یک نکته‌ی اینجا این غافل است آن هم دیدگاه شناختی در ترک عادت‌ها یعنی چه؟ یعنی وقتی که شما شروع به تغییر عادت هایمان می‌کنید ساختارها و مدل‌های مغزی تومور می‌کند، یعنی تو وقتی شروع به درس خواندن می‌کنی وقتی دو ساعت و به چهار ساعت تبدیل می‌کنی یک مقدار زیادی انرژی مصرف می‌کنی ولی در عین حال مغز هم مدل و ساختاردهی می‌کند که وقتی که سه ساعت را می‌خواهید به هشت ساعت تبدیل کنی، شما فکر میکردید خیلی باید بیشتر انرژی مصرف کنید، ولی چون مدل و ساختار مغز تغییر کرده است انرژی کمی نیاز دارد. همینطور وقتی آدم می خواهد برود دو ماراتون شرکت کنید آدم‌های دونده ازشان می‌پرسید این را میدانند این که سخت‌ترین قسمت همان پانصد متر اول است اگر بتوانید پانصد متر به عادت تبدیل کنید خیلی راحت‌تر آن می‌توانی به یک کیلومتر تبدیل کنید.

راحت‌تر به دو کیلومتر تبدیل می شود راحت‌تر به چهار کیلومتر تبدیل می شود چون ساختارهای مغزی و بدنی هم دارد تغییر می‌کند. بله با شرایط فعلی اگر قرار باشد برویم چهل و دو کیلومتر بدوییم غیر قابل انجام است ولی همیشه حواست باشه تو بعد از اینکه شروع به ایجاد عادت‌های جدید می‌کنید، شبکه‌های عصبی جدید در منزل ایجاد می‌کنید میلی‌های مستقر می‌شوند و اینکه کمک می‌کنند به عادت‌های جدید در تو اصلا یک آدمی هستند با ساختارهای جدید و می‌توانید خیلی راحت‌تر به آن چیزهایی که می‌خواهید برسید، این خیلی مهم است که تغییر عادتها از شما آدم جدیدی با مغزی جدید توانایی‌های جدید می‌سازد. بنابراین نباید ترسید از اینکه ما الان فاصله‌ای که داریم با آن چیزی که میخواهیم خیلی زیاد است.

وارد قسمت آخر بحثمان در مورد عادت‌ها الان می‌خواهیم شویم می خواهیم بگویم که از کجا باید شروع کنیم جواب این از تغییرات خیلی کوچک از تغییرات است خیلی کوچیک که باعث تغییر مدل‌های مغزی شما میشود یواش یواش شما را به آدم دیگری تبدیل می‌کند که این تغییرات کوچک باعث ایجاد تغییرات بزرگ در آینده می شود کارهای بزرگ و خیلی راحت انجام میدهیم.

سعی کنید کم کم یک عادت را ترک کنید

همان کارهایی که امروز از انجامش می‌ترسیدیم تاثیر عادت‌های کوچک در تغییرات بزرگ است.می‌خواهیم چند تا مثال برایتان بزنم اولی یک آقایی بوده است به اسم پال اونیل سال هزار و نهصد و هشتاد و هفت می آید مدیرعامل شرکت تولید آلومینیوم آلکوآ آنکوآ به شدت ضرر می دهد و ایشان می گذارند مدیر عاملی که بتواند جلوی این ضرر را بگیرد. روز اول همه‌ی کارگرها را جمع می‌کند و میگوید که من از همه تان فقط یک خواهش دارم و آن این است که از فردا هیچ کارگری در این کارخانه آسیب نبیند و همه هم متعجب میشوند و میگویند که ما کاری که باید بکنیم این است و می‌گوید بله هیچ کارگری در این کارخانه نباید آسیب ببیند و اگر کسی آسیب ببیند و به من بگوید اشکالی ندارد.

باید سریع این مشکل برطرف کنیم و اگر کسی آسیب ببیند و به من نگوید من تمام آدمایی که می‌دانستند را  اخراج می‌کنم و خیلی جالب است که در پایان آن سال میزان درآمد این شرکت از دویست و پنجاه میلیون دلار به یک و نیم میلیون دلار افزایش پیدا می‌کند و بعد آمدند تحقیق کردند و دیدن که اولا اینکه خیلی از مشکلات ار این‌ها متوجه می‌شدند مثلا تا یک کارگری آسیب می‌دید  می آمدند شروع می‌کردند به بررسی و می‌دیدن که مثلا اینجا دستگاه خرابه است و دستگاه را درست می‌کردند. کارگرها خیلی حس بهتری داشتند چون بهشان توجه بیش‌تری می‌شد و اینکه ساختار بی‌توجهی در این سازمان به این روش اصلاح شد و مدل مغزی آدم‌ها اصلاح شد که فهمیدند باید به نکات ریز خیلی زیاد توجه بکنند.

دومین چیز جالبی که وجود دارد این است که مثلا در درمان افسردگی ما یک مقیاسی داریم برای یک اندازه‌گیری افسردگی مقیاس همیلتون به آن می‌گویند که اگر سفت باشد برای یک آدمی میگوید این آدم خیلی حالش خوب است کاملا افسرده نیست و اگر پنجاه و یک باشد حالش خیلی بد است احتمال خودکشی وجود دارد و اینکه آمدند دیدن مثلا داروهای ضد افسردگی به مقدار یک هشتم به طور متوسط وضعیت آن فرد را بهتر می‌کند مثلا اگر شما وضعیت تان پنج باشد در مقیاس همیلتون بیان داروی ضد افسردگی مصرف کنید، یک و هشت دهم به سمت صفر میرود یعنی می شود سه و دو دهم بعد دیدم که اصلاح الگوی خواب ایجاد عادت منظم خواب است که باعث این میشود که شش نمره وضعیت افسردگی تان بهتر میشود یعنی اینکه تقریبا چهار برابر مصرف داروها بهتان کمک میکند.

نه اینکه فقط بتوانید عادت این را ایجاد کنید که الگوی خوابتان اصلاح کنید این نشان میدهد که تغییرات کوچک در یک قسمت‌هایی از زندگی چقدر می‌تواند باعث ایجاد تغییرات بزرگ در قسمت‌های دیگری در زندگیتان بشود یک راهکاری که ما مثلا معمولا به بچه‌ها توصیه می‌کنیم وقتی میگویند وضعیت درسی مان خوب نیست اولین چیزی که بهشون میگیم این است که وضعیت خوابتان روند خوبتان منظم کنید،یک تایمی مشخص کنید یک تایم مشخص بلند شوید و همین باعث میشود یک نظم خاصی در زندگیشان ایجاد کند و معمولا در وضعیت درسیشان تاثیر می‌ گذار،

بنابراین ایجاد عادت‌های کوچک و جای گزینه‌ی عادت‌های خوب کوچک با عادت‌های بد می‌تواند باعث ایجاد یک تغییر خیلی بزرگ در شما بشود.خیلی وقت ها ما عامل موفقیت انسان‌های بزرگ و دیدن عادت‌های کوچیک در زمان زیاد مثلا یک آدمی نوازنده‌ی خیلی خوبی بوده است دیده ایم که مثلا ده سال مثلا هر روز هشت تا ده صبح داشته است مثلا در حال تمرین موسیقی بوده است می‌دیدم نویسنده‌ی فوق‌العاده ا‌ی حدود ده سال هر روز مثلا ساعت پنج تا شش بعدازظهر در حال نوشتن بوده است. تداوم عادت‌های کوچک می‌تواند باعث ایجاد تغییرات خیلی بزرگ و نتایج خارق العاده در زندگی شود.

 

بهترین راهکارها برای مبارزه با استرس

اگر روبرتو باجو بودید و توی فینال جام جهانی نود و چهار دقیقه مقابل برزیل قرار بود، آخرین ضربه پنالتی تیم بزنید تنها کاری که باید بکنیم این است که هیچ کاری نکنیم. از انرژی که استرس دارد بهت میدهد استفاده کنیم که بهترین ضربه پنالتی زندگیتان را بزنید و حواستان باشد که انرژی این استرس را به سمت دیگری نبرید.

در پادکست قبلی ما درباره‌ی استرس صحبت کردیم و به یک نتیجه‌ای رسیدیم ،اینکه استرس واکنش طبیعی مغز در مقابل تغییرات و تجربیات جدید با هدف ایجاد همگرایی انسجام در مغز با هدف بهره‌برداری از تمام امکانات موجود است. در واقع گفتیم مغز دارد تمام قوای خودش را در یک مسیر مشخص تجهیز می‌کند و گفتیم که وقتی استرس از حد خارج میشود؛ یعنی یا طولانی میشود یا مقدار زیاد میشود یا همراه با نگرانی‌های سنگین دیگری نمیتوانیم به استرس بگویم مثلا یک جورهایی به اضطراب تبدیل میشود.

آیا راهکاری برای مبارزه با استرس وجود دارد؟

حالا می‌خواهیم راهکارهای مبارزه با و استرس شدید را بیان کنیم. راهکار شماره‌ یک سوال اصلی این است که ما چه دیدگاهی نسبت به استرس داریم. این تفکر که استرس چیز بدی است و می‌تواند بیماراتان کند یا چیزی که استرس را به دشمنتان تبدیل می‌کند. باید دیدگاهمان را عوض کنیم. یک تحقیق داریم که بروی سیصد هزار نفر برای هشت سال در آمریکا انجام شد و از افراد آمدند پرسیدند شما در سال گذشته چقد استرس داشتید؟ کم،متوسط یا زیاد.

سوال دوم این است که آیا فکر می‌کنید استرس برای سلامتی شما مضر است یا نه؟ نتیجه این بود که افرادی که استرس زیادی داشتند چهل و سه درصد آنها مرگ بیشتری داشتند ولی این فقط برای آن‌هایی بود که فکر می‌کردند استرس چیز بدی است و کمترین ریسک را هم افرادی داشتند که فکر نمی‌کردن، استراتژی بدی است و فکر می‌کرد حتی استرسی مفید است.

خیلی جالب است که افرادی که استرس زیادی را در زندگیشان تجربه می‌کردند ولی در ذهنشان استرس چیز بدی نبود، نسبت به افرادی که استرس کمی داشتند. ولی استرسی یک چیز بدی می‌دید و فکر می‌کردم برای سلامتی مضر است،آمار مرگ و میر کمتری داشتند برای همین اصلا تخمین میزدنند در آمریکای شمالی سالیانه صد و هشتاد و دو هزار نفر به خاطر این دیدگاه فقط می‌میرند که پانزدهمین دلیل بزرگ مرگ و میر میشود.

حتی از ایدز هم بیشتر است. اگر ایده‌ای که گفتیم درست متوجه شده باشید بزرگترین اشتباهی که می‌توانیم بکنیم این است که بیایم به دیگران یاد بدهیم که چگونه استرس نداشته‌باشند، چون اصلا با همین جمله داری به دیگران میگوید: استرس چیز بدی است و این کار اشتباهی است.

بررسی دو نوع نگاه مختلف به موضوع استرس

تحقیقات حتی نشان می‌دهد اگر دیدگاهتان به استرس عوض کنید، رفتار بدن هم نسبت به استرس تغییر می‌کند چون ما جلسه‌ی گذشته گفتیم که وقتی استرس می‌گیریم چه اتفاقاتی در بدم می افتد؟ آیا تغییر دیدگاه باعث تغییر واکنش‌های فیزیکی بدن ما نسبت به استرس میشود؟ جواب مثبت یک آزمایشی که انجام دادند، افرادی را بردند در یک محیط آزمایشگاهی جلوی کلی متخصص و بهشان گفتند که شروع کنید در مورد نقاط ضعفتان سخنرانی کنید و آن متخصصین هم شروع می‌کردند بازخوردهای منفی می‌دادند.

بعد در ملاعام ازشان شروع کردند به سوالهای ریاضی پرسیدن. خب خیلی واضح است که طرف استرس میگیرد، تپش قلبش بالا می رود، سریع‌تر نفس می‌کشید، عرق می‌کردند و این افراد به طور طبیعی فکر می‌کردند که ما داریم و این که باخته اید دیگر و بازدهی شان خیلی میامد پایین. در این آزمایشی که ازشان می‌گرفتند؛ ولی یک گروه دیگری را در دانشگاه هاروارد می‌برند که این افراد آموزش دیده بودند که استرس چیز بدی نیست.

در واقع می‌دانستن که این نشانه‌هایی که بدن شما دارد انرژی کافی برای مواجهه با این چالش ها را به شما میدهد در نتیجه اعتماد به نفس بیشتری داشتند و واقعا هم عملکرد فیزیکی بدنشان تغییرکرد.

این دو گروه که بررسی کردند دیدند آنهایی که دیدگاه منفی داشتند، هنگامی که ضربان قد می‌رفت بالا رگ‌های قلب هم منقبض می‌شد و مشکلاتی را می‌توانست برای قلبشان ایجاد کند. ولی آن هایی که دیدگاه مثبت داشتند، هنگامی ضربان می‌رفت بالا رگ‌های قلب در حالت عادی در واقع آنهاداشتند یک حسی را شبیه وقتی که لذت و شجاعت را تجربه می‌کنند،تجربه می‌کردند.

۱-فرار از استرس، راهکاری مناسب برای از بین بردن تصمیمات هیجانی

بنابراین بعد از استرس فرار نکنید و یاد بگیریم که درست با آن مواجه بششوید و دفعه‌ی بعدی که علائم استرس را در بدن خودتان دیدید به خودتان بگوین این بدن من که دارد به من کمک میکند از پس این چالش بربیایم،چیز سختی نیست که نسبت به استرس دیدگاه خوبی پیدا کند. کافیی است پادکست قبلی را چند بار گوش بدهیم و بینیش کنیم و شروع کنیم به تمرین کردن به نظر می‌رسد می‌تواند خیلی بهتان کمک کند برویم سراغ مورد دوم.

۲-پیچیدگی علت اصلی استرس انسان درهنگام تصمیم گیری

در پادکست قبلی گفتیم از عوامل اصلی ایجاد استرس،پیچیدگی است. حالا انتظارهای غیرواقعی که ما در این پیچیدگی از خودمان و شرایط داریم باعث ایجاد استرس زیادی میشود. اگر انتظارمان این است که همیشه همه‌ی کارها را باید کامل انجام بدهیم پس وقتیکه کارها مطابق میل ما انجام نمیشه ما استرس می‌گیریم و باید یه چیزی ر متوجه باشیم اینکه قرار نیست هیچ برنامه‌ای منطبق بر آن چیزی که ما می‌خواهیم و برنامه‌ریزی کردیم همیشه پیش برود، برنامه‌ریزی جزوی از انجام کار و همیشه ما باید برای هرگونه تغییراتی و هرگونه تجربه‌ی جدیدی آماده باشیم و فکر می‌کنم این تا حدودی به اختلال کمال‌گرایی و انسان‌ها هم وابسته است. انسان‌هایی که میخواهند همه چی مطابق میلشان باشد همه چیز آنگونه که ایده‌آل شان است پیش برود باید استرس خیلی بیشتری را تجربه کنند.

۳-شکرگذاری را هرگز فراموش نکنید

مورد سوم حس شکرگذاری است که قدر چیزایی که داریم بدانیم. تحقیقاتی داریم که نشان میدهد وقتی که داریم به قسمت‌های خوب زندگیتان فکر می‌کنید میزان کورتیزول تا بیست و سه درصد کاهش پیدا می‌کند. پس دیدگاه‌های مثبت نسبت به زندگی می‌تواند استرس را واقعا کاهش بدهد یک سری راهکار بعضی از آدم ها گفتند که هر روز صبح که بلند میشوید سه چیزی که به خاطرش خوشحال هستید را بنویسیند.

هر شب که می‌خواهید بخوابید به سه تا چیزی که از حضور انها را در زندگیتان خوشحال هستید فکر کنید. در واقع نکته‌ای که وجود دارد این است که اضطراب متوقف کنند و ضعیف کننده‌ی انسان و دیدگاه‌های منفی هم در انسان باعث میشود که انسان را متوقف می‌کند و دلسرد می‌کند، کاری که باید بکنیم برای مبارزه با اضطراب این است که خودمان را متوقف در یک سری مسائلی که باب میلمان نیست،نکنیم .چگونه این که به قسمت‌های خوب زندگی و حس شکرگذاری را در خودمان تقویت کنیم.

۴- از اضظراب ها و جدل ها دوری کنیم

مورد چهارم این است که مراقب دعوا و جدل هایمان باید باشیم.معمولا ماها می‌خواهیم که در تمام لحظات زندگی کامل و بی‌نقص به نظر برسیم و این جلوی شاد بودن ما را می‌گیرد و یک اضطرابی را دارد به ما تحمیل می‌کند. یکی از مواردی که در جوامع دیدن این است که خیلی به انسان‌ها اضطراب وارد می‌کند، نگرانی و اضطراب نشات‌گرفت است. از دعواها و جدل‌هایی که دارند و مخصوصا آنهایی که کش پیدا می‌کنند و بررسی که روی آدم‌های موفق انجام دادند، دیدن آنها را به راحتی می‌توانند در جهت هدفشان از چیزهای خیلی کوچیک بگذرند. می بتوانیم برای جلوگیری از اضطراب و شادتر زندگی کردن از چیزهای کوچیکی مثل اینکه دیگران در مورد ما چه فکری می‌کنند و چه نظری دارند بگذریم.

۵- به خودآگاهی دست پیدا کنیم!

مورد پنجم خودآگاهی است. در مورد خودآگاهی در تغییر رفتارها هم صحبت کردیم و افزایش خودآگاهی اینجا میتواند به کنترل اضطراب ما خیلی کمک کند. حالا این که چجوری میشود افزایش خودآگاهی داشته باشد آدم چجوری میتواند روی خودش انقدر تمرکز کند. موضوعی که بعدها می‌توانیم به آن بپردازیم در پادکست جداگانه ولی قبل از اینکه ورود کنیم اولین چیزی که شما باید بدانید این است که ما سه مدل کلی استرس داریم. یکی استشرایط مثلا وقتی یک ارایه‌ای داریم در یک لحظه خاص به شما یک استرسی تحمیل میشود.

دومین استرس فشارهای مزمن است مثلا شرایط خاص کاری که آدم‌ها دارند شرایط خاص اجتماعی است که دارند با همدیگر و اینکه مثلا در یک سال می‌خواهد کنکور بدهد، در یک شرایط مزمن گیر کرده است و یک مدت شما را درگیر کرده است و سومی اضطراب و اختلال‌هایی که ناشی از آسیب‌های روانی شدید که این موارد معمولا باید به روانپزشک مراجعه کنید. باید اولین کاری که می‌کنیم در خودآگاهی این است که وقتی انواع استرس را می‌شناسیم و روی اکشن‌های فیزیکیمان نسبت به استرس پیداکند و یاد بگیریم که پاسخ‌های فیزیکی بدن ما نسبت به استرس چیست؟

که در پادکست قبلی در موردش خیلی صحبت کردیم ولی این یک مقداری در افراد مختلف با هم فرق می‌کند؛ مثلا باید بدانید وقتی استرس می‌گیرید ضربان قلب دارد میرود بالا شروع می‌کنیم به عرق کردن، سریعتر نفس می‌کشید،اشتهایتان کمتر میشود و دقیقا بدانید وقتی که دارید استرس می‌گیرید چه اتفاق‌هایی در بدنتان می‌افتد.از این اتفاق‌ها متوجه میشوید که دارید استرس می‌گیرید و خیلی واضح است که اگر می‌خواهید به خودتان کمک کنید باید اولین اتفاقی که می افتد بداند اینکه دارید استرس می‌گیرید و بدانید وقتی استرس می‌گیرید چه اتفاق‌هایی دارد می‌افتد نه اینکه همه‌چیز در ناخودآگاه به صورت عادت باشد و شما هم از آن خبری نداشته ‌باشید.

۶– از عوامل استرس زا دوری کنیم

ششمین مورد این است که زبان استرس خودتان را بدانید یعنی چه؟ یعنی بعد از اینکه استرس می‌گیرید شما چه حالتی را نسبت به استرس نشان میدهید. مثلا بعضی ها می آیند غذا میخورند،بعضی ها با دیگران بدرفتاری می‌کنند، بعضی ها به شبکه‌های اجتماعی پناه می‌برند،بعضی ها با دوستانشان صحبت می‌کنند.

یک سری دیگر دوست دارند تنها باشند، بعضیا میروند سیگار می‌کشند، یی سری ها میروند می‌گیرند می‌خوابند و این که بعد از اینکه متوجه شدید و واکشن شما نسبت به استرس چیست؟ آنها دسته‌بندی کنیم ببینیم که آیا دارد بهتان کمک می‌کند یا دارد بهتان ضربه می‌زند، کدام خوب است کدام بد است و بعدش باید بیایم بشینیم تمرکز کنیم و با خودآگاهی دوباره رفتارهای خوب را جایگزین بعدها کنیم؛ یعنی با خودمان می‌شینیم عهد می‌کنیم این دفعه که من استرس گرفتم به جای اینکه پرخاش کنیم می‌روم بیرون پیاده‌روی می‌کنم،میروم ورزش میکنم،شروع می‌کنم موسیقی گوش میدهم،برنامه‌های جذاب تلویزیونی می‌بینم، یا یک کار سرگرم‌کننده می‌کنم،مثلا کتاب می‌خوانم،می‌شینم می‌نویسم و یک چیزی که خیلی روش شده و اثبات شده است که می‌تواند به آدم‌ها در این شرایط کمک کند مدیتیشن است.

افرادی که به طور منظم مدیتیشن می‌کردند هم استرسشان را خیلی بهتر کنترل می‌کردند هم می‌توانستند عادت‌های خوب را به راحتی جایگزین عادت‌های منفی کنند. در این قسمت مدیتیشن یادتان باشد و اگر بتوانیم مدیتیشن را به یک عادت روزانه تبدیل کنید خیلی می‌تواند بهتان در کنترل اضطراب هایتان کمک کند و قسمت جالب این است که اصلا مدیتیشن رابطه‌ی خیلی مستقیمی با سفارت خودآگاهی دارد.

۷- در جامعه با افراد کم استرس رفت و آمد کنیم

مورد هفتم ارتباطات خوب با در پادکست قبلی گفتیم که ارتباطات خوب اجتماعی ایجاد هورمون اکسی‌توسین می‌کند و هورمون اکسی‌توسین هم می‌تواند از قلب شما در مقابل مشکلاتی که استرس ایجاد می‌کند حمایت کند و بهتان کمک کند که با آن خیلی راحت‌تر کنار بیاید. یک تحقیق داریم که میروند از افراد می‌پرسند که چقدر شما در سال گذشته وقت با خانواده و دوستانتان گذراندید؟ بعد می آیند بررسی می‌کنند می‌بینند که تجربه‌های پر تنش در زندگی مثل مشکلات شدید اقتصادی،بحران‌های خانوادگی تا سی درصد افزایش احتمال مرگ برای آدم‌ها به همراه داشته است.

ولی این در مورد افرادی که با دیگران ارتباط خوبی داشتند و وقت زیادی با دیگران می‌گذراندند صادق نبوده است و برای آنها چنین ریسکی وجود نداشته است. بنابراین اینکه چگونه فکر می‌کنیم و چه کاری می‌کنیم خیلی در مواجهه با استرس مهم است. پس تا اینجا باید متوجه شده باشید که استرس یک اعتماد به نفس است. این که شما چگونه با مشکلات مواجه می‌شوید قرار است بهتان یاد بدهد و نباید تنها به آن مشکلات مواجه بشویم یعنی ارتباطات، خیلی مهم است.

از نظر علوم شناختی هم این قضیه به راحتی اثبات میشود و دلیلش چیست؟ چون ارتباط انسجام مغز را زیاد می‌کند و انرژی مغز را بالا میبرد بالا و برطرف‌کننده‌ی افسردگی و به شما این انرژی را میدهد که بتوانیم برویم با مشکلات مواجه بشویم و مشکلات شما را از پا در نیاورد.

۸- ارتباط خود با زندگی را تقویت کنید

هشتمین مورد مطلق ارتباط دیگر ارتباطات اجتماعی منظورمان نیست.ارتباطی که افراد با خودشان دارند،با زندگیشان دارند،با کار دارند،با پول دارند،با انسان‌های دیگر دارند و نوعی که این ارتباط‌ها را تعریف می کنند خیلی در میزان استرسی که آدم‌ها دارند موثر است. اینکه این مدل ارتباطی که شما مثلا با خودتان برقرار کردید،با کارتان برقرار کردید الان دارد باعث بهره‌مند شدن شما و بالا بردن انرژیتان میشود یا آنها دارند از شما می‌گیرند.

چگونه یک ارتباط سودمند داشته باشیم؟

در ارتباطات چند فاکتور خیلی مهم است. اینکه در ارتباطاتی که با دیگران داریم یک حق و حقوقتان را بدانید و در مواقعی که لازم است. این قوانین را به دیگران هم ابلاغ کنیم که بدانید بررسی کنیم. آیا در حق و حقوقشان اجحاف میشود؟ یا نه و چهار پا برای حقوقتان ایستاده اید. مثال بزنیم که این مبحث بهتر متوجه بشوید. این مواقع میشود که از رفتاری که یک آدم  با ما می‌کند ناراحت میشویم، سوال اولی که مطرح باید بشود در این شرایط این است که آیا به اون فرد قوانینت اعلام کرده بود و میدونست اون فرد که نباید این بتوانم بده یا نه خیلی وقتا دقیق بررسی می‌کنی می‌بینید اصلا خودتان نمی‌دانستید این قانون را داریم که دیگران نباید این مدل ارتباط با شما برقرار کنند و اگر هم این را می‌دانستید،به دیگران به صورت واضح ابلاغ نکرده بودیم که آقا من در این شرایط،در این محدوده با شما ارتباط برقرار می‌کنیم.

بعد جالب است که شما اگر این را از قبل ابلاغ کرده باشید اولا استرس و نگرانی کمتری ارتباط با آن افراد دارید چون تکلیف مشخص است، ثانیا اگر حق و حقوقشان پایمال بشود وقتی که پایش وایمیستیم، من از قبل به تو گفته بودم که شرایط ارتباطی ما اینجوری است که خیلی جدل و تنشی که پیش می آید کمتر است یا مثلا نوع ارتباطی که آدم‌ها با پول در زندگیشان دارند. بعضی از آدم‌ها این ارتباط اینجوری تعریف کردند که این پول قرار است به من کمک کند که زندگی بهتری داشته باشیم.

بنابراین همیشه دارد به این فکر می‌کند که چگونه می‌تواند از پولش استفاده کند که بهتر زندگی کند و آینده‌ی بهتری هم داشته باشند. ولی برای بعضی این ها ارتباط برعکس تعریف شده است. زندگیشان را تعریف کردند که قرار است محافظ پول باشد که این مدل ارتباط خیلی وقت ها اضطراب‌های زیادی به افراد تحمیل می‌کند.

آمارهای زیادی هم داریم که نشان میدهد انسان‌هایی که برشکسته میشوند میزان مرگ و میر به مقدار قابل توجهی در آنها افزایش پیدا می‌کند و این را شما هم حتما دیده اید که خیلی از آدم‌ها واقعا پولدار هستند ولی از پولشان در زندگیشان بهره‌ای ندارند. این نوع ارتباطی که این افراد با پولشان در زندگی تعریف کردن هر چقدر این ارتباط ها دقیق‌تر،درست‌تر و منطقی‌تر باشد میزان اضطرابی که شما تجربه می‌کنید. کمتر در واقع اینجا دارد یک چیزی میگوید به شما این که انسان‌هایی که در زندگی تکلیفشان مشخص است می‌دانند،چه می‌خواهند. برای چی این را می خواهند و برای رسیدن به آن چه کارهایی باید بکنند وشاخص قوی در زندگیشان دارند. اضطراب و استرس کمتری را تجربه می‌کنند چون قوانین هم همیشه باعث کمتر شدند، میزان خطاها میشود، خطاها و اشتباه‌هایش اضطراب به طور طبیعی کاهش پیدا می‌کند. باز هم می‌رسیم به خودآگاهی باید با خودآگاهی نوع ارتباط شرایط را با خودمان مشخص کنیم. این که کنکور برای زندگی بهتر می‌خواهیم یک زندگی را می‌خواهیم که کنکورمان خوب بشود و وظیفه‌ی هر کدام از ما است که در مورد تک‌تک ارتباط‌هایی که در زندگیمان برقرار می‌کنیم فکر کنیم انها را اصلاح کنیم ،قانون مشخص میکنیم و پای قوانینی که می‌نویسیم هم وایستیم و بدیهی است که هرچقدر این شاخص‌ها گسترش پیدا می‌کند، آن فرد باید به آرامش بیشتری برسد.

نهمین مورد که شاید مهمترین مورد در رویارویی با شرایط استرس زا است این است که وقتی که اضطراب و استرس می‌گیریم باید چه کنیم؟ تا اینجا دیگر باید متوجه شده باشید که استرس شبیه یک وارایه آمادگی است که بدنتان دارد به شما میدهد، دارد تمامی قابلیت‌ها را هم  در یک مسیر برای اینکه بتوانیم با یک شرایطی مواجه بشویم. وقتی که بدن دارد این کار را انجام میدهد کاری که باید انجام بدهیم این است که دقیقا هیچ کاری نکنیم و در روند آماده‌سازی دخالت نکنیم چرا؟ چون در صورت دخالت کردن آن انرژی که بدن دارد آتجا ایجاد می‌کند. صرف چیز دیگری میشود؛ مثلا فرض کنید یک آزمون خیلی مهمی دارید و طبیعی است که قبل از آزمون باید استرس بگیرید، کاری که باید انجام بدهید این است که چه کاری انجام دهیم تا وارد شرایط آزمون بشویم و وقتی که آزمون شروع میشود از انرژی تولید شده توسط استرس و قابلیت‌هایی که بهتان میدهد می‌توانیم بهتر فکر کنیم ،واضح‌تر فکر کنیم،تمرکزشتان بیشتر میشود و خیلی اتفاقات دیگر، استفاده کنید

که بهترین آزمون زندگیتان را بدهید اگر شما بیاید این انرژی تولید شده را به سمت‌های دیگری ببرید؛ مثلا اگر آزمون خراب شود چه کاری انجام بدهم. اگر سوال این باشد چه میشود یا به سمت نگرانی‌هاشون ببرید،آن استرس دیگر صرف نگرانی‌های شما میشود و نمی‌تواند بهتان در مواجهه با شرایط سخت کمک کند پس یک تمرین بزرگ برای اینکه وقتی با شرایط سخت مواجه می‌شوید و استرس می‌گیرید کاری که باید بکنید این است که هیچ کاری نکنید. اگر روبرتو باجو بودید و در فینال جام جهانی نود و چهار مقابل برزیل قرار بود آخرین ضربه‌ی پنالتی تیم  را بزنید تنها کاری که باید کنیم این است که هیچ کاری نکنید و از انرژی که استرس دارد بهت میدهد استفاده کنیم که بهترین ضربه‌ی پنالتی زندگیتان را بزنید و حواستان باشد که انرژی این استرس را به سمت دیگری نبرید.

به آخرای پادکست شماره چهار نزدیک میشویم طبق روال همیشه میخوایم یک جمع‌بندی کنیم که چگونه می‌توانیم با اضطراب‌ها مواجه بشویم. اولین نکته‌ای که گفتیم این است‌که گام های ما نسبت به اضطراب میتواند نقش تعیین کننده‌ای در تاثیر اضطراب و استرس در ما داشته باشد. اینکه ما فکر می‌کنیم استرس خوب است به شدت به ما کمک می‌کند. در آثاری که استرس در ما دارد دو انتظارهای غیر واقعی نسبت به شرایط را باید بگذاریم کنار. سه حس شکرگذاری و اینکه قدر چیزهایی که داریم بدانیم می‌تواند به ما خیلی کمک کند. چهار مراقب دعوا و جدال هایمان  باشیم و سعی کنیم از چیزهای کوچک به راحتی بگذریم. پنج خودآگاهی و اینکه بدانیم وقتی استرس می‌گیریم چه اتفاقی در بدنمان می افتد. شش اینکه زبان استرس بدن را بدانیم،بدانیم وقتی استرس می‌گیریم چه ری اکشن هایی نشان میدهیم و آنهایی که خوب است را جایگزین بعدها کنیم و نقش مدیتیشن در این قسمت خیلی مهم است. ارتباطات خوب اجتماعی می‌تواند به ما خیلی کمک کند. هشت نوع روابط ما با شرایط پیرامون دوران و به ویژه خودمان و اینکه این قوانین را به دیگران ابلاغ کنیم و پایش وایستیم و شاخص‌های ثابت و قوی و محکمی برای زندگی داشته باشیم میتواند به ما آرامش زیادی بدهد، نه اینکه وقتی که استرس می‌گیریم کاری که باید کنیم این است که هیچ کاری نکنیم تا اینکه وارد آن شرایطی بشویم که استرس دارد ما را برای آن شرایط آماده می‌کند.