درست فکرکردن بزرگترین سلاح بشریت

این فکر می تواند ثروت زیادی را ایجاد کند،سلامتی شما را تقویت کند و از شما در مقابل بیماری دفاع کند. بزرگترین پتانسیل هایتان را فعال کند.خوشبختی و عشق محکم و ناپایان به همراه دارد،میتواند تمام لذت های زندگیتان را تا نقطه سعادت تجربه کنید.از همه فکر هایی که می توانید کنترل و تجربه کنید یک فکر وجود دارد که می توانید عمیقا زندگیتان را به طور روزانه تغییر دهید.

قدرشناسی،فهمیدن اینکه در حال حاضر چه چیز هایی را دارید می تواند گام بزرگی در ایجاد هدف هایتان باشد.

ساعات پر بازده

همه افراد خیلی موفق از چیزی که من به آن ساعت پر بازده می گویم استفاده میکنند.میخواهم تشویقتان کنم همین کار را بکنید و ساعات پر بازه زمانی است که می دانید از نظر ذهنی برای فعالیت های الویت بالایتان قدرتمند هستید.این هنگامی است که از نظر ذهنی پرانرژی هستید و می توانید تمرکز کنید و بر روی یک ریتم بمانید.برای یک کار خلاقانه سه حوزه ساعت پر بازده من این است.

اول در صبح بعد از ۱۹ دقیقه آخر قبل از رفتن به ناهار و بعد از ۱۹ دقیقه آخر قبل از بستن فروشگاه اگر بخواهم ساعات پر بازه برای تلفن ها را هم بگویم،حوزه پر بازده هم اواسط صبح و درست بعد از ناهار است.بیاید برای یک سری جلسه بگویم خوب ساعت پربازده من برای اینگونه از کارها صبح زود یا بعدازظهر است.

حوزه ها برای افراد مختلف متفاوت است،کلید این است که آنچه برای شماست را پیدا کنید.آن رفتار را برای کار های خاص و الویت دار تقسیم کنید و بعد از برنامه تان با قدرت دفاع کنید،پس تمرینتان است است.تقویمتان را در بیاورید و ساعات پر بازده را در آن را مشخص کنید و این بخشی از که شما از روزتان جدا میکنید و برنامه ریزی کنید که چه کارهای خاصی را انجام میدهید.

هدف های بزرگ، واقعیت های بزرگی را در پیش دارد

من از شما میخواهم در کارتان بزرگ بشوید.میبینید شاید عادت کرده اید که توانایی هایتان را برای چیزی که ذهنتان تصور میکنید مورد پیش داوری کنید.

ولی می خواهم که بیخیال شوید حتی ممکن است دغدغه های جزئی زندگیتان را برای چیزی که ذهنتان داشته است پیش داوری کنید،آن را هم بیخیال شوید.این موضوع به دفعات بیشتر توسط افراد بی شماری ثابت شده است که دلیلی برای غیر معمولی شدن داشته اند،دنیا دست آورد ها را تغییر می دهد.

هر چیزی که می توانید به وضوح تجسم کنید و واقعا می خواهید، برای شما امکان پذیر است یا همانطور که ناپلئون می گوید:ذهن هر آنچه را که تصور کند و باور داشته باشد را می تواند به دست آورد،ذهنتان به ارزش اهدافتان اهمیت نمی دهد.

اگر اهدافتان کوچک باشد،اهداف کوچک به دست می آید،اگر اهدافتان بزرگ باشد،اهداف بزرگ به دست می آید و در بیشتر اوقات برای دستیابی به اهداف بزرگ مثل کوچک نیاز به زمان،انرژی و نیروی زندگی است پس دریغ نکنید و فقط در کارتان بزرگ شوید،این تکلیفتان است.اهداف بزرگ و بی پروا خودتان را بنویسید و خلاصه برابرش کنید.

به طور مثال ما میخواهیم ۲۵۰ هزار تا در بیاورید و حالا می شود ۷۵۰ هزار تا و اگر میخواهید۲۰ مشتری بیاورید،حالا می شود ۶۰ تا اگر میخواهید سه هفته به تعطیلات بروید حالا میشود ۹ هفته.۵ دقیقه طوفان ذهنی و تفکر نیاز دارد برای رسیدن به آن هدف چه اتفاقی باید برای شما بیفتد؟

من در پارت های بعدی این موضوع را برایتان کاملا توضیح می دهم پس با من همراه باشید.

شهامت تیغی دولبه برای رشد یا سقوط در زندگی

شهامت مورد مبالغه قرار گرفته است،حداقل دست بالا گرفته شده است،لازم نیست شما شهامتمندانه زندگی کنید شما می توانید در ۹۹ درصد مواقع ترس باشید شما فقط لازم است که در هر بار ۲۰ ثانیه با شهامت باشید.آن ۲۰ ثانیه هایی که تلفن برمیدارید تابا آن آدم کله گنده بزرگ زنگ بزنید میروید به سمت جمعی از غریبه ها و خودتان را معرفی می کنید داوطلب میشید بر روی صنف بروید،………۰۰:۳۰ پریدن درآب یخ، دارید با همسرتان بحث می کنید و تصمیم می‌گیرید کوتاه بیاید میدونید لازم شده تا آن صحبت ناخوشایند را با دوستتان داشته باشید،میدانید وقتش رسیده قید یک نفرو بزنید،لازم دارید که بگویید نه حتی با اینکه میدانید موجب کسب محبوبیتتان میشود.

 

ترس تنها در نبود واقعیت به وجود می آید

خودتان واسه سقوط آزاد از هواپیما آماده می‌کنید و هر کدام از این لحظات تعیین کننده حداکثر ۲۰ ثانیه شهامت واقعی میخواهد و هنگامی که آن ۲۱ ثانیه بگذرد از اینجا به بعد مانند آب خوردن است.ترس یک وهم و فقط در غیاب واقعیت میتواند وجود داشته باشد.

وقتی واقعیت چیره همیشه روهم محو میشود،ترس اغلب از پیش بینی از یک تجربه ظاهر میشه در خود تجربه،بگذارید سقوط آزاد از هواپیما را به عنوان مثال سیمور آبستین از دانشگاه ماساچوسه مطالعه انجام داده است که در آن چتر بازان مبتدی به مانیتور ضربان قلی مجهز شده که ضربانشان را در طی زمانی که هواپیما به سمت نقطه پرش اوج  می گیرد میسنجید آن فهمید که ضربان قلب چتربازان تا لحظه‌ای قبل از پرش شان بیشتر و بیشتر می شود اما وقتی پریدن ضربان قلبشان به شدت ضربان شدت کاهش پیدا کرد.

 

شکستن دیوار ترس، راهی به سوی موفقیت و شکوفایی

پر اضطراب ترین بخش این تجربه وهم یا پیش بینی خود فعالیت بود.هنگامی که واقعیت این فعالیت یعنی سقوط آزاد چیره شد،ترس ناپدید شد.خوب هنگامی که شما به دیوار ترس میخورید چه کاری انجام میدهید؟ این کار را می کنید،مغزتان را خاموش میکنید،چشمانتان را میبندید،اگر لازم بود نفستان را نگه میدارید و اگر لازم بود همان کاری را میکنید که تک تک اعضای بدنتان اصرار میکنند که نکنید را،به سمت دیوار ترس میدوید.شما در کمتر از ۲۵ ثانیه دیوار ترس را خواهید شکست.چه میشود که شما هر روز چند کاری را که از آن میترسید را انجام دهید؟!

تصور کنید که چگونه موفقیت و سطح زندگی و برجستگیتان در بازار چند برابر میشود،به پیشرفت هایی که میتواند ایجاد کنید فکر کنید،همه اینها فقط ۲۰ ثانیه وقت میگیرد.

پس چالش امروز من برای شما این است،برای یک دقیقه شهامت داشته باشید،فقط یک دقیقه سه کاری که از آن میترسید را امروز انجام دهید،اینکه مغزتان را خاموش کنید و آن کاری را که از آن میترسید را انجام دهید سپس در صفحه فیسبوک ما با من در اشتراک بگذارید که لحضات شهامتتان چه چیزهایی بوده است. من مشتاق اشتراکات شما هستم.

رشد انسان با ایجاد تغییرات در زندگی

آیا همانگونه که داشتید تصور می کردید زندگی میکنید؟ آیا الان به آنجایی که فکر می کرده اید رسیده اید؟ آیا فکر میکردی ثروتمند تر، صمیمی تر، و روابط موفق تر با دوستان، تجربه و لذت از خاطر آنچه که الان دارید داشتید؟

اگر اینطور است الان وقت تغییر و تحول است. احتمالا شما آن تعریف دیوانگی را شنیده اید که میگوید: یک عمل یکسان را دائماً انجام دهید و انتظار نتیجه متفاوت داشته باشید.خوب شما دیوانه نیستید، هستید؟اگر میخواهید سال دیگر تان با امسالتان فرق داشته باشدالان وقتش است که یک کار متفاوت انجام دهید. یک حقیقت خیلی الهام بخش برایتان دارم.

گذشته شما هرچی که بوده است، شما یک آینده بی خط و خال در پیش رویتان داریم، آیا به خاطر جایی که الان در زندگیتان هستید دپرس هستید؟ رفته در خودتان که چرا تناسب اندام تان را از دست داده اید، یا رابطه عاطفی تان افول کرده است؟ یا اینکه کلافه هستید که در شغل و تجارتتان بهتر از عمل نمی کنید؟! و شاید اوضاع تان بدتر باشد که اخیراً طلاق گرفته اید یا دچار یک سکته قلبی یا یک مشکل سرطان خیلی جدی شده باشید.

 

سیر کردن در گذشته تنها دلیل نابودی انسان

گذشته شما هرچه که بوده است بی شک آینده‌تان بی خط و خال است. وقتی که فردا بیدار می شوید بوم نقاشی تان سفید است. میتوانید متفاوت تر از آنچه که دیروز طراحی کرده اید نقاشی کنید. گذشته تا آینده تحت الشعاع  قرار نمی دهد،شما می توانید دکمه ریست زندگیتان را هر موقعی  فشار دهید. من به شما پیشنهاد می دهند که همین امروز این دکمه را فشار دهید. آدم ها خیلی هم تا هستند، ما تنها گونه ای هستیم که می توانیم کاملاً جهت زندگی مان را عوض کنیم.

مورچه ها نمی توانند،خرسها نمی توانند و حتی شیر ها هم نمیتواند. اگر یک غاز می خواست به جای جنوب به سمت غرب در زمستان کوچک کند نمی توانست. همه حیوانات دیگر بجز انسان ها توسط تحریک هایی که درونش آن وجود دارد هدایت می شود. به عنوان یک انسان اگر فیلمنامه زندگیتان را تا الان دوست نداشته اید، میتوانید آن را پاره کنید و یک فیلمنامه جدید بنویسید. از هر کسی که در زندگی اش به موفقیت بزرگ رسیده است بپرسید؛یک نکته تحول در زندگیشان بوده است.

 

نباید در حلقه تکرار زندگی گرفتار شوید

نقطه ای که به طور واضح گرفته اند که از آنجا به بعد زندگی شان هیچ وقت مثل قبل نباشد به تعبیری بطور نمادین یک خطی را بر روی ماسه کشیده اند تا الگوهای گذشته شان به طور کامل از زندگی جدیدشان جدا کنند.بعضی ها به آن نقطه تحول در سن ۵۱ سالگی میرسند و بعضی ها هیچ وقت نمیرسند و بعضی ها در ۱۵ سالگی.

چالش منت این است،الان را به نقطه تحول زندگیتان کنید،همین سال،همین روز،همین ماه و همین ساعت،چیزی که تا الان به به دست آورده اید تنها جزئی چیزی است که برای شما ممکن است.

شما خیلی با استعداد تر با کفایت تر از آن چیزی که به خودتان اجازه داده اید باشید هستید،تنها چیزی که شما از رسیدن به بزرگترین تصور زندگیتان جدا نگه میدارد جرعت است،پس آن شجاعت لازم را جمع کنید.

راز موفقیت برخی انسان ها چیست؟

همیشه از من میپرسند،چگونه است که این ۱۲ نفر همیشه بر روی جلد موفق هستند؟

۷میلیارد نفر وجود دارند که ما فقط ۱۲ نفر را انتخاب کرده ایم.چرا این افراد؟ این افراد چه کار کرده اند که بر روی جلد موفقیت آمده اند؟چگونه این کار را کرده اند و اطلاعات زیادی که راجب تفاوتی که ایجاد کرد تا بر روی جلد مجله موفقیت بیایند است؟من به شما می گویم.

موفقیت آنها و موفقیت در کل نتیجه این چیزها نیست.اینها فقط افسانه هستند،قهرمان های حماسی نیستند و آنها کارهای حماسی را نکرده اند آنها فقط خودشان را از ۷ میلیارد نفر جدا کرده اند. این نشانه تبر شجاعت نیست آنها ریسک های بزرگی کرده اند، آنها پریده اند قبل از اینکه بدانند که برایشان تله ای گذاشته شده است،این خودکشی است.

این بخاطر یک جهش کوچک نیست،هیچ موفقیتی یک شبه به وجود نمی آید.موفقیت شما و آنها نتیجه انتخاب های کوچک و ظاهر ناچیز لحضه به لحضه است.کسانی که بر روی مجله موفقیت می بینید،تنها کار متفاوتی که کرده اند این بوده است که درباره انتخابات کوچکی که هر طول روز،هر روز،هفته به هفته،ماه به ماه نگاه می کردند،آگاهی و انضباط داشته اند و ترکیب شام می کردند تا به نتیجه بزرگ برسند.

 

شجات کلید رسیدن به دستاوردهای مهم زندگی

اخیرا یک نفر داستانی را برایم تعریف کرد درباره مردی که در اواخر هشتاد سالگی از آن پرسیدن؛ اگر بتواند به عقب برگردد و جای هر کسی در تاریخ بتواند زندگی کند، دوست دارد جای چه کسی باشد؟

جواب این بود: من می خواهم جای مردی که می توانستم باشم، باشم ولی هرگز نبوده ام برگردم. آن گفت که این دفعه با شجاعت بیشتری عمل می کنم ، نمی ترسم اجازه نمی‌دهند که من را از فرصت هایی که از دست داده ام دور کند.بیشتر ریسک می کنم و به خودم اجازه می‌دهند که شانس هایی را که می توانم به دست بیاورم را برای شان بیشتر تلاش کنم و به خود اجازه میدهم که بیشتر شکست بخورم و عشق بورزم و بخندم این بار مطمئن میشوند که بیشتر می توانند زندگی بکنم. خوب شاید برای آن بسیار باشه ولی برای شما نه. ولی باید دیوانه بازی را تمام کنید، وقت جدی شدن است. تکلیف امروزتان این است اگر قرار باشد از امروز بمیرید سه کاری که آرزو میکنید کاش انجام می دادید چه بود؟! میخواهید چه کاری را انجام دهید ؟! کجا روید و در آینده چه شوید ؟! سعی کنید و ریسک کنید ، فقط و سری بنویسیدشان و بعد اش امروز بر روی یکی از این ایده ها کار کنید حتی اگر جزئی هستند بدون پشیمانی.

 

ویژگی افراد موفق در زندگی چیست؟

از کارآفرین گرفته تا جراح مغز و اعصاب و تا ورزشکار حرفه ای یک موضوع مشترک در افراد موفق یافت می شود و آن این است که همه آنها یک ایمان راسخ به خودشان دارند.مایکل جردن چون می توانست بسکتبال بازی کند، بزرگ نبود.

خیلی ها می توانند بسکتبال بازی کنند مخصوصا در MBE مایکل جردن بزرگ شد، زیرا اینقدر مصرانه به خودش ایمان داشت چون همه اطرافیانش را قانع کرد.توماس ادیسون در مسیر اختراع لامپ بی امان بود آنقدر که بیشتز از ۷۰۰ مرتبه در جهت تلاش برای این یک موفقیت واحد شکست خورد.ایمانش هیچ وقت متزلزل نشد،ایمانش اینقدر قوی بود که شکست ۷۰۰ بار باعث شد که به هدف خودش دست یابد.

یک مخترع متوسط یقینا بسیار کلافه می شود و ایمانش را از دست می دهد ولی توماس ادیسون اینگونه نبود و قوی ترین درسی که از آدم هایی با ایمان قوی به خودشان می شود گرفت این است که شکست وجود ندارد.

 

کاری که نمیخواهید انجام بدهید را انجام دهید

یکی از فلسفه های کلیدی که یاد گرفتن و انتخاب کردن بر میگردد این است که هر چیزی که را نمیخواهید انجام بدهید معمولا چیزی است که باید انجام دهی زیرا ما در هر شرایطی با ضعف هایمان وسوسه می شویم و این چیزی است که با مصاحبه با دانل ترامپ یادگرفته ام. آن داستانی را برایمان می گوید راجب چیزی که اصلا نخواسته است وارد آن بشود ولی می دانسته که باید وارد آن بشود و خودش را مجبور کند که هرطور شده است انجامش دهد و بلاخره آن کار را انجام میدهد.

در آخر آن یاد گرفت هر کاری را که نمیخواهد انجام بدهد معمولا چیزی است که باید انجام دهد،پس آن سعی میکند که همه جا هنگامی که بحث انتخاب کردن یا رفتار کلیدی که برای رفتار تجارتش لازم می شود به خودش فشاور بیاورد که کاری کی نمیخواهد را انجام دهد.

پس اینگونه این طرز فکر را به کار میبرم و هر چیزی که از آن میترسم را خودم را وادار به انجامش میکنم.فقط کاری که نمیخواهم را انجام میدهم،نمیخواهم برای دویدن بیرون بروم و هوا سرد است ولی میروم،نمیخواهم وقتی فکر میکنم حق با من است از همسرم عذرخواهی کنم احتمالا باید این کار را بکنم،نمیخواهم این تلفن را بزنم از تلفن زدن به این شخص میترسم احتمالا باید به آن زنگ بزنم ،نمیخواهم به کیک شکلاتی نه بگویم احتمالا باید به آن نه بگویم.

 

مسیر درست، همان مسیری است که از آن وحشت داریم!

هنگامی که با انتخابی روبرو می شویم و مطمئن نیستید که کدام را انتخاب کنید آن چیزی را که نمیخواهید را انتخاب کنید،میدانم غیر منطقی به نظر می آید ولی شگفت انگیز است که اغلب آن انتخاب درست است، زیرا شما همه جا با ترس و انتخاب ترس روبرو می شوید پس فقط کاری که نمیخواهید انجام دهید معمولا آن کاری است که معمولا باید انجام دهید.

معمولا چیزی که ما را میترساند قدرتمان را به آن میدهیم وقتی که کاری که نمیخواهیم انجام دهیم معمولا آن را به دست می آوریم پس تکلیفتان برای امروز این است،امروز چیزی که نمیخواهید انجام بدهید ولی باید انجام دهید چیست؟ امروز این را انجام دهید و کاری که نمیخواهید ولی باید انجام دهید یکدفعه اتفاق می افتند این ویدیو را به یاد داشته باشید.

مغزانسان بزرگترین سلاح برای رسیدن به هدف

در این راز رموز دیگری هم نهفته است.این جایی است که قانون جاذبه واقعا کار میکند و طوری است که بعضی از مواقع خودشان را نشان میدهد و یا بعضی از مواقع جادوی اصرار آمیز نیست و خیلی ساده و کاربردی تر از این حرفهاست و شما چیزی که دنبالش هستید میبینید و تجربه می کنید.

اگر نمیدانید دنبال چه میگردید، قطعا به آن نمیرسید،منظورم را رساندم ولی بگذارید بیشتر توضیح بدهم تا منطق عقلتان در نهایت بگوید،آها فهمیدم.اگر چه تفاوت نتایج به دست آمده مانند جادو است ولی هیچ جادویی در کار نیست و ما به طور طبیعی انسان های هدف یابی هستیم مغزتان همیشه سعی میکند با چیزی که در دنیای درونیتان میبینید و احساس میکنید وارد دنیای بیرونیتان بشود پس نتیجه میگیریم که کار مغز بسیار مهم است.

چیزی که مغزتان را آماده کرده اید که دنبالش بگردد چیزهایی که میخواهید دیگر آنها را میبیند و در واقع موارد های تمایلیتان احتمالا همیشه در اطرافتان وجود دارد،اما ذهن و چشمتان بر روی آنها باز نیستند،ما با میلیاردها احساس احاطه شده ایم(بصری،صوتی،فیزیکی و اطلاعات ورودی روزانه) برای اینکه دیوانه نشویم ۹۹ درصد آن را رد میکنید.

 

تمرکزذهنی اولین قدم برای رسیدن به هدف است

شما برای اینکه واقعا آنقدر ذهنتان بر روی آن تمرکز کرده است را می بینید،میشنوید و تجربه میکنید و برایتان معنی دارد،اصلا مبهم نیست و بلکه کاملا منطقی است. هر چیزی که ذهنتان از درون دارد به آن فکر میکند،چیزی است که در ۹۹ درصد جاهای دیگر به آن توجه میکند و یکدفعه آن را میبیند.

تا حالا برای خرید دنبال ماشینی کشته اید و همان ماشین را همه جا ببینید،بنظر میرسد یکهو همه آنها وارد خیابان شده است و احتمالا آنها آنجا بوده اند و به آنها توجه نمیکردید پس قبل از این برای شما وجود نداشته اند.بنابراین هنگامی که هدفتان را مشخص میکنید به مغزتان چیزی برای تمرکز بدهید،به ذهنتان چشم های جدیدی بدهید تا سریع همه مردم،شرایط،مکالمه ها ،منابع و ایده ها ،خلاقیت ها را ببینید.

به این صورت شما میتوانید خواسته های داخلی و خارجیتان را تطبیق بدهید. پیدا کردن هدفتان به همین سادگی و راحتی است ولی این تفاوت در تجربیات و درک افکار مردم و تجربیات زندگیتان بعد از به تعیین هدف به طور واضع زیاد می شود.

یک ویژگی افراد موفق

از کارآفرین گرفته تا جراح مغز و اعصاب و تا ورزشکار حرفه ای یک موضوع موفق در افراد موفق یافت می شود و آن این است که همه آنها یک ایمان راسخ به خودشان دارند.مایکل جردن چون می توانست بسکتبال بازی کند، بزرگ نبود.خیلی ها می توانند بسکتبال بازی کنند مخصوصا در MBE مایکل جردن بزرگ شد، زیرا اینقدر مصرانه به خودش ایمان داشت چون همه اطرافیانش را قانع کرد.

توماس ادیسون در مسیر اختراع لامپ بی امان بود آنقدر که ۷۰۰ مرتبه در جهت تلاش برای این یک موفقیت واحد شکست خورد.ایمانش هیچ وقت متزلزل نشد،ایمانش اینقدر قوی بود که شکست ۷۰۰ بار باعث شد که به هدف خودش دست یابد.

یک مخترع متوسط یقینا بسیار کلافه می شود و ایمانش را از دست می دهد ولی توماس ادیسون اینگونه نبود و قوی ترین درسی که از آدم هایی با ایمان قوی به خودشان می شود گرفت این است که شکست وجود ندارد.

تلاش و سخت کوشی، سکوی پرتاب به سوی موفقیت

غول چراغ جادو را باور نکنید و اینکه همینگونه بر روی صندلیتان بنشینید و منتظر باشید پول خودش بیاید در خانه یتان ،اینکه سنگ های انرژی برای پولدار شدن به همدیگر بسابید و اینکه به یک مرتاز دو هزار ساله وصل شوید،ذکر های انرژی مثبت بگوید و یا اینکه هر گونه به قول معروف راز رسیدن به موفقیت را باور نکنید و اینها همه اراجیف تبلیغاتی است که برای ضعف های ما خوش آیند می آید،علل خصوص برای تنبلی و حس استحقاق، برخورداری رایگاه و اندیشه برنده شده در لاتاری.

آقا سیستم اصلا اینگونه کار نمیکند،بهای موفق بودن است است،آماده ای. سه کلمه «کار خیلی سخت کوشانه»  نه ،چالش امروز من برای شما این است و تا میتوانید کار کنید و این پیغام را ارسال کن برای هر کسی که میخواهید تشویقش کنید.

 

آشکار شدن رمز و راز

در این راز رموز دیگری هم نهفته است.ایم جایی است که قانون جاذبه واقعا کار میکند و طوری است که بعضی از مواقع خودشان را نشان میدهد و یا بعضی از مواقع جادوی اصرار آمیز نیست و خیلی ساده و کاربردی تر از این حرفهاست و شما چیزی که دنبالش هستید میبینید و تجربه می کنید.

اگر نمیدانید دنبال چه میگردید،قطعا به آن نمیرسید،منظورم را رساندم ولی بگذارید بیشتر توضیح بدهم تا منطق عقلتان در نهایت بگوید،آها فهمیدم.اگر چه تفاوت نتایج به دست آمده مانند جادو است ولی هیچ جادویی در کار نیست و ما به طور طبیعی انسان های هدف یابی هستیم مغزتان همیشه سعی میکند با چیزی که در دنیای درونیتان میبینید و احساس میکنید وارد دنیای بیرونیتان بشود پس نتیجه میگیریم که کار مغز بسیار مهم است.

چیزی که مغزتان را آماده کرده اید که دنبالش بگردد چیزهایی که میخواهید دیگر آنها را میبیند و در واقع موارد های تمایلیتان احتمالا همیشه در اطرافتان وجود دارد،اما ذهن و چشمتان بر روی آنها باز نیستند،ما با میلیاردها احساس احاطه شده ایم(بصری،صوتی،فیزیکی و اطلاعات ورودی روزانه) برای اینکه دیوانه نشویم ۹۹ درصد آن را رد میکنید.

 

تفکر صحیح و مثبت شروع رسیدن به خواسته ها

شما برای اینکه واقعا آنقدر ذهنتان بر روی آن تمرکز کرده است را می بینید،میشنوید و تجربه میکنید و برایتان معنی دارد،اصلا مبهم نیست و بلکه کاملا منطقی است. هر چیزی که ذهنتان از درون دارد به آن فکر میکند،چیزی است که در ۹۹ درصد جاهای دیگر به آن توجه میکند و یکدفعه آن را میبیند.

تا حالا برای خرید دنبال ماشینی کشته اید و همان ماشین را همه جا ببینید،بنظر میرسد یکهو همه آنها وارد خیابان شده است و احتمالا آنها آنجا بوده اند و به آنها توجه نمیکردید پس قبل از این برای شما وجود نداشته اند.بنابراین هنگامی که هدفتان را مشخص میکنید به مغزتان چیزی برای تمرکز بدهید،به ذهنتان چشم های جدیدی بدهید تا سریع همه مردم،شرایط،مکالمه ها ،منابع و ایده ها ،خلاقیت ها را ببینید.

به این صورت شما میتوانید خواسته های داخلی و خارجیتان را تطبیق بدهید. پیدا کردن هدفتان به همین سادگی و راحتی است ولی این تفاوت در تجربیات و درک افکار مردم و تجربیات زندگیتان بعد از به طور واضح

ایجاد عادت های خوب و شکستن عادت های بد – راه های ساده و ثابت شده

عادت‌ها نقش بسیار مهمی در زندگی همه ما دارند. در واقع این عادت‌ها هستند که مشخص می‌کنند ما به فرد موفقی تبدیل می‌شویم؟ یا همیشه یک آدم معمولی با کلی آرزو باقی می‌مانیم؟ همه ما کلی عادت داریم که با آنکه می‌دانیم خوب نیستند اما نمی‌توانیم تغییرشان دهیم. میکروکتاب عادت‌های اتمی یک راهنمای کامل و دقیق درمورد عادت‌هاست که در آن با قوانین و روش‌هایی آشنا می‌شویم که می‌توانیم به سادگی عادت‌هایمان را تغییر و حتی حذف کنیم. در این کتاب می‌خوانیم که چقدر قدم‌های کوچک و در ظاهر بی‌اهمیت می‌تواند مهم و تاثیرگذار باشند و ما را به نتایج بزرگی برسانند. عادت‌های اتمی یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز بوده است.

درباره نویسنده

 

جیمز کلیر (James Clear) نویسنده، سخنران و گوینده‌ای است که روی عادت‌ها، تصمیم‌گیری‌ها و بهبود مستمر افراد تمرکز می‌کند. او در آکادمی عادت خود هزاران مدیر، مربی و معلم را تحت آموزش قرار داده و توانسته عادت‌های آن‌ها را با آموزش‌های حرفه‌ای، تغییر دهد. او روی عادت‌های کوچک به عنوان عامل موفقیت تاکید دارد و می‌گوید: «همین رفتارها و عادت‌های کوچک است که تعیین می‌کند پس از ۵ سال کجا هستیم و چقدر موفق شده‌ایم یا حتی شکست خورده‌ایم!». کتاب عادت‌‌های اتمی معروف ترین کتاب این نویسنده است.

 

مقدمه

 

من عاشق بیس‌بال بودم و از بچگی این ورزش را انجام می‌دادم. اما حادثه‌ای باعث شد تا در دوراهی سلامتی و علاقه‌ام قرار بگیریم. به روزهای آخر سال دوم دبیرستانم نزدیک می‌شدم و مثل همیشه مشغول تمرین بودم که ناگهان چوب بیس‌بال از دست دوستم رها شد و بین دو چشم من خورد. لحظه‌ وحشتناکی بود، عملا دیگر نه چیزی می‌شنیدم و نه چیزی می‌دیدم. دنیا در مقابل چشمانم تیره و تار شده بود.

کمی گذشت و با کمک معلم مدرسه و همکلاسی‌هایم مرا به بیمارستان منتقل کردند. از آنجایی که بیمارستان محل سکونت ما برای شرایط اضطراری امکانات کافی نداشت، تیم پزشکی تصمیم گرفت تا من را به یک بیمارستان تخصصی بفرستند. به دلیل بحرانی بودن شرایط و اینکه مدام بی‌هوش می‌شدم، با هلیکوپتر به بیمارستان دیگری منتقل شدم.

مادرم کنارم بود و با اینکه هوشیاری نداشتم اما نگرانی عمیق او را احساس می‌کردم. تحت عمل جراحی قرار گرفتم و مدتی گذشت تا از بیمارستان مرخص شدم. وقتی به خانه منتقل شدم فهمیدم به خاطر آسیبی که به مغزم رسیده باید مدت زیادی بگذرد تا بتوانم تعادلم را بدست آورم و در طول این مدت باید دوره‌های فیزیوتراپی می‌رفتم تا بهبود پیدا کنم. اما اینها چیزی نبود که من را ناراحت می‌کرد، ناراحتی من برای خط خوردن اسمم از تیم اصلی بیس‌بال دانشگاه بود. من برای رسیدن به این موفقیت تلاش زیادی کرده بودم اما حالا باید دوباره با سال دومی‌ها بازی کنم و یک راه رفته را دوباره طی کنم.

تمرینات من با شدت کمتری ادامه یافت تا اینکه وارد دانشگاه دنیسون شدم. من وارد تیم بیس‌‌بال دانشگاه شدم و اعتماد به ‌نفسم را به دست آوردم. دانشگاه باعث شد تا عادت‌های تازه‌ای پیدا کنم. من تصمیم گرفته بودم به زندگی خودم نظم بدهم. سر وقت بخوابم، وسایل اتاقم را مرتب کنم و به غیر از بیس‌بال، بدنسازی هم انجام دهم. جالب اینجاست که هر تغییری که برای بهبود مسیر زندگی‌ام انتخاب کردم، روی نمرات دانشگاهم تاثیر مثبت گذاشته بود. چهار سال طول کشید تا من به عنوان بازیکن اصلی تیم منتخب دانشگاه انتخاب شدم که همه این‌ها برای همین عادت‌هایی بود که در زندگی خودم ایجاد کرده بودم. مدتی بعد هم افتخارات من و مدال‌هایم افزایش پیدا کرده و به عنوان بازیکن برتر انتخاب شدم.

در زندگی همه ما چالشهایی وجود دارد. کم و زیاد آن مهم نیست، مهم این است که چطور بعد از آن چالش دوباره روی پای خودمان بایستیم. اگر بتوانیم عادت‌هایی کوچک اما تاثیرگذار در زندگی خود ایجاد کنیم و در صورتی که به آنها پایبند هم باشیم، می‌توانیم از پس هر چالشی برآییم.

من از سال ۲۰۱۲ شروع به نوشتن مقاله کردم. هر تجربه‌ای که در مورد عادات مختلف داشتم را در اختیار مخاطبانم قرار می‌دادم. به مرور زمان لیست ایمیل من پُر از مشترکانی شد که به خواندن مقالات من علاقه‌مند بودند. این روند ادامه پیدا کرد تا اینکه در سال ۲۰۱۵ قراردادی برای نوشتن یک کتاب امضا کردم. این همان کتابی است که شما در حال مطالعه آن هستید.

این کتاب یک دستورالعمل اجرایی برای تمام عمر شماست. من در این کتاب عادت‌هایی به شما یاد می‌دهم که کمک می‌کند تا پتانسیل خود را بالفعل کنید. هر نکته‌ای که در این کتاب گفته می‌شود حاصل بهترین ایده‌های افراد است. من در این کتاب از اصول رفتاری حرف می‌زنم که در صورت تغییر شرایط هم بتوانید از آن استفاده کنید. شاید فکر کنید هیچ راهی وجود ندارد که بتوان عادتی را در خود ایجاد کرد و آن را برای همیشه نگه داشت. اما من می‌گویم این اتفاق می‌افتد، چون راه‌حل آن را کشف کرده‌ام که بتوانید در هر موضوعی که می‌خواهید تغییر ایجاد کنید.

 

فصل اول :قدرت فوق‌العاده عادت‌های اتمی

 

اجازه دهید با یک داستان جالب شروع کنم. تیم دوچرخه‌سواری انگلستان در طول ۱۱۰ سال نتوانسته بود حتی یک مدال هم کسب کند. این برای انگلستان گران تمام شده بود، چون فروشنده‌های بزرگ به آن‌ها دوچرخه نمی‌فروختند که مبادا روی اسم برندشان تاثیر منفی بگذارد. این داستان ادامه پیدا کرد تا این سال ۲۰۰۳ فرا رسید. شخصی به نام بریلز فورد، به عنوان مدیر British cycling (نهاد حاکم بر دوچرخه‌سواری انگلستان) انتخاب شد. انتخاب او فصلی جدیدی از موفقیت را برای دوچرخه‌سواری ملی انگلستان رقم زد.

او یک استراتژی داشت: «اجماع سودهای حاشیه‌ای» که یک سیستم ساده بود. بریلز فورد روی نکاتی توجه کرد که کسی به آن‌ها اهمیت نمی‌داد. مثلا روی کیفیت دوچرخه‌ها کار کرد، رنگ آنها را تغییر داد، برای بهداشت دوچرخه‌سواران و قوی‌تر کردن سیستم ایمنی بدن آن‌ها برنامه‌ای حساب شده طراحی کرد و حتی بالش و تشک دوچرخه سواران را تغییر داد تا راحت‌تر بخواند.

۵ سال روی این موارد کار کرد تا به نتیجه رسید. بعد از ۵ سال آن‌ها در مسابقات دوچرخه‌سواری جاده‌ای و المپیک ۲۰۰۸ پکن، برنده مسابقات شدند. این موفقیت آن‌ها تا امروز هم ادامه پیدا کرد و آخرین مدال خود را در سال ۲۰۱۷ کسب کردند. شاید برای شما هم جای سوال باشد که این همه موفقیت چطور به دست آمد و چرا بهبود بخشیدن به موارد جزئی، چنان نتایج عظیمی به بار آورد. یا بهتر بگویم چرا عادت‌های کوچک باعث ایجاد تفاوت‌های بزرگ می‌شود؟

همه ما می‌خواهیم برای رسیدن به موفقیت و ایجاد تغییرات در زندگی گام‌ها بزرگ برداریم و اصلا اهمیتی به اینکه چقدر اقدامات کوچک می‌توانند ارزشمند باشند، نمی‌دهیم. غافل از اینکه تغییرات کوچک در بلند مدت بهترین نتایج را با خود به همراه دارند. اگر بتوانیم هر روز یک درصد بهتر از دیروز باشیم، در پایان سال وقتی به خودمان می‌آییم که در همه چیز تحول ایجاد کرده‌ایم. شاید در لحظه متوجه نشویم که تغییرات کوچک چقدر اهمیت دارند؛ اما مطمئن باشید در آینده اثرات آن را در زندگی خود درک می‌کنید.

وقتی می‌گوییم که روزی یک درصد بهتر از دیروز شویم، یعنی روزی یک درصد از خطاها و عادت‌های اشتباه هر روز خود کم کنیم و عادت‌های درست را جایگزین آن کنیم تا به عادات اصلی ما تبدیل شوند. هر نتیجه‌ای که شما در آینده به آن می‌رسید به خاطر فعالیت‌ها و تلاش‌های امروزتان است. اگر امروز خوب عمل کنید، آینده برایتان چیزهای درخشانی آماده خواهد کرد.

عادت‌های شما می‌توانند به نفع یا ضررتان، ترکیب شوند. پس بیایید نگاهی به ترکیب‌های مثبت و منفی عادت‌ها بندازیم:

ترکیب‌های مثبت

ترکیب بهره‌وری: برای اینکه بهره‌وری‌تان افزایش پیدا کند باید بتوانید در طول روز یک مهارت جدید یاد بگیرید. این مهارت می‌تواند تغییر یک رفتار کوچک و ساده باشد. بنابراین بدون اینکه بخواهید خودتان را تحت فشار قرار دهید، بهره‌وری شما از این راه افزایش پیدا می‌کند.

ترکیب دانش: به دنبال دانش باشید. هر چقدر هم کوچک باشد اشکالی ندارد. البته نباید از خودتان انتظار داشته باشید که دانش‌های کوچک یک شبه شما را نابغه ‌کند، این دانش در طول زندگی شما تاثیر می‌گذارد و در طولانی مدت باعث تحولات عمیق در شما خواهد شد.

ترکیب روابط: سعی کنید در ارتباطات خود مهربان‌تر باشید و به افراد کمک کنید. این حس به کسانی که با آن‌ها در ارتباط هستید کمک می‌کند و باعث می‌شود در طول زمان دامنه ارتباطات شما گسترش شود.

ترکیب‌های منفی

ترکیب استرس: سعی کنید عواملی که باعث استرس‌تان می‌شود را شناسایی کنید. ترافیک، مشکلات خانوادگی، مشکلات فرزندان و… را در طول زمان شناسایی کنید و برای رفع هر کدام از آن‌ها اقدام کنید. این مشکلات عامل استرس هستند و می‌توانند در بلند مدت بحران‌های روانی زیادی برای شما ایجاد کنند.

ترکیب افکار منفی: هر فکر منفی که در مورد دیگران داشته باشید، دیگران هم در مورد شما همین تفکرات را خواهند داشت. هر چقدر افراد را نادان، مزاحم یا پر استرس قلمداد کنید، این دست از افراد را دور خود جمع می‌کنید.

ترکیب خشونت: عصبانیت‌ها و خشم‌ها کوچک روی هم جمع شده و به یکی از عوامل آشوب تبدیل می‌شوند.

در اوایل کار که در حال شکل دادن به عادت‌های جدید هستید، شاید هیچ تغییری مشاهده نکنید، این روند آنقدر ادامه پیدا می‌کند که شما به اندازه کافی در انجام آن مداومت کرده باشید. شاید در این راه ناامید شوید، اما فراموش نکنید که قدرتمندترین نتایج با صبر کردن ایجاد می‌شود. شما نباید به این دلیل که در کوتاه مدت تغییری ندیدید، تسلیم شوید. یک تغییر می‌تواند سال‌ها طول بکشد و شما باید در این راه صبوری پیشه کنید. انتظار نداشته باشید همه چیز یک شبه رخ دهد و ناگهان در مقابلتان ظاهر شود، لطفا به خودتان زمان بدهید.

همه ما داستان‌ها و نصیحت‌های مختلفی از بزرگان شنیده‌ایم که به ما می‌گویند چطور به خواسته‌های خود برسیم. اما رسیدن به هر موفقیتی فقط از طریق تعیین اهداف و پایبند بودن به آنها امکان‌پذیر است. هر تغییر کوچکی که من در زندگی‌ام ایجاد کردم، مثل شروع بدنسازی، بالا بردن نمرات دانشگاه و… همه تعیین اهداف بودند. البته همیشه همه آن‌ها برآورده نمی‌شدند و این به من یاد داد که همیشه نتایج کسب شده ارتباطی به اهداف ندارند، بلکه به سیستم مربوط است.

سیستم‌ها پروسه یا شیوه‌ای هستند که شما برای رسیدن به اهدافتان از آن استفاده می‌کنید. راه و روشی که ما برای رسیدن به خواسته‌های خود انتخاب می‌کنیم ما را به نتیجه می‌رساند، در واقع هر چقدر در انتخاب سیستم خود دقت داشته باشیم و حرفه‌ای‌تر عمل کنیم، بیشتر به نتایجی که به دنبالش هستیم خواهیم رسید. اما اگر سیستمی را طراحی نکنیم یا آن را دست کم بگیریم با چند مشکل اساسی روبه‌رو می‌شویم:

 

۱. برنده‌ها و بازنده‌ها اهداف یکسانی دارند: هر برنده و بازنده‌ای دوست دارد که به اهداف خود برسد. یکی موفق می‌شود و دیگری از نرسیدن به اهدافش سرخورده می‌شود. اما چیزی که باعث می‌شود یک بازنده به موفقیت برسد تغییر در سیستم و روشی است که سال‌ها آن را تکرار می‌کرده، مثل همان داستان دوچرخه سواران انگلستانی. آن‌ها مدام بازنده می‌شدند تا اینکه سیستم‌شان را تغییر دادند و این باعث شد در هر مسابقه‌ای قهرمان شوند.

۲. دستیابی به یک هدف، تنها یک تغییر لحظه‌ای است: گاهی اوقات افراد به جای حل مساله فقط صورت مساله را پاک می‌کنند. مثلا اگر اتاقتان نامرتب است باید اراده کنید و آن را تمیز کنید، اما چون در سیستم خود تغییری ایجاد نکردید دوباره اتاق نامرتب خواهد شد و این روی همه زندگی‌تان تاثیر می‌گذارد. اگر فقط به نتایج فکر کنیم نمی‌توانیم سیستمی اصولی برای خودمان طراحی کنیم. همیشه یادتان باشد نباید مشکلات را موقتا حل کنید، باید روش زندگی خود و روشی که باعث به وجود آمدن یک مشکل شده را حل کنید، تا نتایج تغییر کنند.

۳. اهداف جلوی رضایت شما را می‌گیرند: ما خودمان را به آینده حواله می‌کنیم. مثلا فردی به خودش می‌گوید: «وقتی که تونستم ۱۰ کیلو از وزنم رو کم کنم، خوشحال می‌شم، وقتی که تونستم کلی پول در بیارم به آرامش می‌رسم». ما خودمان را محدود به اما و اگرها می‌کنیم و نمی‌توانیم از مسیر لذت ببریم. وقتی بتوانید یک تفکر سیستمی داشته باشید و از راهی که برای رسیدن به خواسته‌های خود انتخاب کرده‌اید لذت ببرید، آن وقت می‌توانید همیشه خوشحال باشید، نه فقط زمانی که به خواسته خود رسیدید.

۴. اهداف در تضاد با پیشرفت طولانی مدت هستند: برخی از دونده‌ها سال‌ها تلاش می‌کنند تا بتوانند به راحتی از خط پایان عبور کنند، وقتی که برنده می‌شوند هیچ مسابقه دیگری نمی‌تواند در آن‌ها انگیزه ایجاد کند تا دوباره به میدان بیایند. هدف ما نباید محدود به یک چیز باشد و سیستم طراحی شده هم نباید فقط برای یک چیز کار کند. در هر بخشی از زندگی باید دائم یک چرخه از اصلاح و بهبود داشته باشیم تا بتوانیم همیشه پیشرفت کنیم. راکد ماندن دلیلی است که برخی افراد بعد از رسیدن به یک هدف، دوباره به عادات‌های نادرست قبلی خود باز می‌گردند. در پروسه رسیدن به خواسته‌ها و تغییر سیستم باید همیشه فعال باقی بمانید.

سیستمی از عادت‌های اتمی

برخی افراد نمی‌توانند عادت‌های خود را به راحتی تغییر دهند و فکر می‌کنند مشکل از خودشان است. اما اجازه دهید که خیالتان را راحت کنم، مشکل از شما نیست، مشکل از سیستمی است که برای تغییر عادت‌های خود از آن استفاده می‌کنید.

وقتی از عادت‌های اتمی می‌گوییم، به تغییرات کوچک اما تاثیرگذار اشاره می‌کنیم. درست مثل خود اتم که کوچک اما بسیار قدرتمند است. عادت‌های اتمی باعث می‌شوند که شما به نتایج قابل توجهی برسید. عادت‌های اتمی سازنده زندگی ما هستند و با تغییرات کوچک نتایج فوق‌العاده‌ای را رقم می‌زنند.

نکات کلیدی:

– عادت‌ها زندگی ما را می‌سازند و اگر هر روز یک درصد در تغییر یک عادت پیشرفت کنیم، به نتایج خوبی می‌رسیم.

– نتایج تغییرات کوچک شاید در ابتدا مشخص نشود، اما به مرور زمان تاثیرات آن را در زندگی می‌بینیم.

– برای رسیدن به نتایج دلخواه باید اهداف مشخصی برای خود تعیین کنید.

– عادت‌های اتمی تغییرات کوچکی هستند که در یک سیستم قرار دارند و می‌تواند زندگی ما را تغییر دهد.

چگونه عادت‌ها موجب شکل‌دهی به هویتتان می‌شوند

تغییر عادت همیشه مشکل است. به خصوص اگر بخواهیم عادت‌های بد خود را تغییر دهیم و عادت‌هایی مثل ورزش کردن، تفریح یا رژیم غذایی اصولی را جایگزین آن کنیم. نهایتا چند روز بتوانیم به عادت‌های خوب پایبند باشیم. بعد از چند روز دوباره به عادت‌های اشتباه خود برمی‌گردیم. ما در تغییر عادت‌هایمان به دو دلیل دچار چالش می‌شویم:

– به دنبال تغییر یا حذف عادت‌های اشتباه هستیم.

– از روش‌های نادرستی برای تغییر عادت‌هایمان استفاده می‌کنیم.

برای اینکه بتوانید در تغییر عادت‌های خود موفق شوید، باید نحوه تمرکز کردن خود را تغییر دهید. مثلا به جای تمرکز روی نتیجه، روی شخصیت خود تمرکز کنید و ببینید با تغییر عادت دوست دارید به چه شخصیتی تبدیل شوید، آن را تصور کنید. برای اینکه به خواسته خود برسید باید نگاه به خودتان را تغییر دهید تا بتوانید هویت جدیدی برای خودتان ایجاد کنید. فقط رژیم گرفتن و پایبند بودن به پروسه جواب نمی‌دهد، باید بتوانید خود را به عنوان یک فرد لاغر باور داشته باشید. باید به خودتان و بدنتان افتخار کنید و قدر آن را بدانید تا بتوانید برای بهتر شدن ظاهرتان تلاش کنید.

باید باور پشت هر رفتاری را تغییر دهید. برای لاغری باید باور داشته باشید که خوردن غذاهای ناسالم به سلامتی شما کمک نمی‌کند. باور، مستقیما روی هویت شما تاثیر می‌گذارد. وقتی باور داشته باشید نیازی ندارید مدام خودتان را قانع کنید که خوردن غذاهای آماده برای بدنتان ضرر دارد. شما باور دارید و این کار را نمی‌کنید.

اما افراد زیادی هستند که به خودشان برچسب‌های مختلفی می‌زنند. مثلا دائم می‌گویند ریاضیات من افتضاح است، من همیشه دیر می‌رسم و… آن‌ها دائم به خودشان موضوعی منفی را تلقین می‌کنند و به مرور زمان آن را باور کرده و جزئی از هویت و شخصیتشان می‌شود. شما به هر چیزی که باور دارید، همسو با آن حرکت می‌کنید. هر چقدر یک باور در شما قدیمی شود و ریشه بدواند، تغییر آن هم سخت خواهد بود.

چاره این است که شما باید دائم خودتان را در معرض باورهای جدید و مثبت قرار دهید. باید اعتقادات گذشته خود را ویرایش کنید و اعتقادات جدید را به نسخه قبلی خودتان اضافه کنید، با این کار توسعه پیدا می‌کنید و قدم بزرگی برای تغییر بر می‌دارید.

برای تغییر هویت باید یک پروسه دو مرحله‌ای طی کنید. نگران نباشید، انجام این پروسه ساده است و همه می‌توانند از پس آن برآیند.

۱. انتخاب شخصیت مورد علاقه خود

۲. اثبات آن به خود با پیروزی‌های کوچک

خوب فکر کنید و ببینید دوست دارید به چه شخصیتی تبدیل شوید. اگر تصور این کار برایتان سخت است، به نتایج آن فکر کنید و ببینید دوست دارید به چه نتایجی برسید، آن وقت راحت‌تر می‌توانید شخصیت مورد علاقه خود را پیدا کنید. از خودتان مثلا بپرسید چه کسی من را به فردی خوش‌اندام تبدیل می‌کند و با چه کسی می‌توانم کسب و کار خودم را راه‌اندازی کنم؟

وقتی بتوانید شخصیت مورد نظر خود را پیدا کنید می‌توانید برای تقویت و تغییر هویت‌تان هم قدم بردارید. حالا باید سعی کنید به پیروزی‌های کوچک برسید. مثلا اگر می‌خواهید وزن کم کنید و به یک فرد سالم تبدیل شوید، از خود بپرسید: آیا یک فرد سالم برای رفتن به محل کار خود پیاده می‌رود یا تاکسی می‌گیرد؟ آیا یک فرد سالم فست‌فود می‌خورد یا برای تهیه غذا در منزل وقت صرف می‌کند و مواد غذایی اُرگانیک استفاده می‌کند. با این پرسش‌ها شما به این باور می‌رسید که برای رسیدن به شخصیت مورد نظرتان باید مثل آن عمل کنید. پیروزی‌های کوچک به شما اثبات می‌کند که در مسیر درستی قرار دارید.

شما قدرت اختیار و انتخاب دارید. اگر بخواهید می‌توانید هویتی جدید انتخاب کنید و عادت‌هایی را برای رسیدن به آن انجام داده و در خود تقویت کنید. اما هدف این نیست که فقط کارهای خوب و مثبت انجام دهید. هدف این است به شخص دیگری تبدیل شوید که همیشه عادت‌های خوب دارد. عادت‌های شما اهمیت دارند چرا که به شما کمک می‌کنند تا به شخصیت مورد علاقه خود دست پیدا کنید.

نکات کلیدی:

– بهترین راه برای تغییر عادت، تغییر شخصیت است.

– باید دائم باورها و اعتقادات خود را ویرایش کنید.

– عادت‌ها قدرت این را دارند که باورهای اشتباهتان را اصلاح کنید و به شخصیت بهتری که همیشه دنبالش بودید، برسید.

چگونه با ۴ قدم ساده عادت‌های بهتری بسازیم؟

ادوارد توراندیک، یک آزمایش ساده روی گربه‌ها انجام داد. او یک جعبه ساخت که به یک اهرم متصل بود. بیرون جعبه غذایی گذاشته شده بود و گربه‌ها برای دستیابی به غذا باید اهرم را فشار می‌دادند. اوایل قرار گرفتن درون جعبه برای گربه‌ها ناخوشایند بود چون راه خروج را نمی‌دانستند، اما به مرور زمان گربه‌ها فهمیدند که راه رسیدن به غذا فشار دادن اهرم است. سرعت آنها در حین انجام این کار بالا رفت و آخرین گربه‌های درون جعبه با سرعت بیشتری از جعبه خارج شدند. توراندیک از این آزمایش به یک نتیجه رسید. اینکه وقتی نتایج شیرین و لذت‌بخش باشند، رفتارها تکرار می‌شوند. غذا برای گربه‌ها لذت‌بخش بود و آن‌ها برای رسیدن به آن تلاش کرده و رفتار خود را تکرار کردند.

عادت‌های ما با تکرار کردن به صورت خودکار در ذهنمان حک می‌شوند. در راه کسب عادت‌های جدید هم ممکن است آزمون و خطا وجود داشته باشد، مثل وقتی که گربه‌ها در تلاش بودند تا راه خروج را پیدا کنند اما مدام به اطراف جعبه برخورد می‌کردند. در این زمان برای مغز سوال پیش می‌آید که چگونه آن را انجام دهم؟ هر بار که تلاش می‌کنید تا به راه‌حلی برسید، مغز شما اطلاعات جدید را دریافت و ثبت می‌کند. در این بین هم ممکن است دچار استرس و نگرانی شوید، اما بعد از تلاش‌هایی که انجام دادید در نهایت پاداش خوبی نصیبتان می‌شود. در مثال گربه پاداش آن‌ها یک ظرف غذای خوشمزه بود. برای شما پاداش می‌تواند همان نتیجه‌ای باشد که مدت‌ها دنبالش بودید.

در زندگی هم باید بتوانید عادت‌های درستی برای خود تنظیم کنید. با این کار پایه و اساس زندگی را تحت کنترل می‌گیرید و از بروز مشکلات احتمالی جلوگیری می‌کنید.

روند شکل‌گیری عادت‌ها در زندگی ما به ۴ قدم اساسی تقسیم می‌شود: سرنخ، تمایل، پاسخ و پاداش.

سرنخ‌ها در زندگی ما مثل یک تلنگر می‌مانند و شما را وادار می‌کنند تا اقدامی انجام دهید. تمایل مثل یک نیروی انگیزشی عمل می‌کند که اگر انگیزه‌ای وجود نداشته باشد، هیچ کاری صورت نمی‌گیرد. پاسخ نیز همان عاداتی است که شما آن را اجرا می‌کنید تا به خواسته خود برسید و وقتی همه این مراحل را طی کردید به پاداش می‌رسید. پاداش همان نتایجی است که در ذهنتان به دنبال آن بودید. این پروسه چهار مرحله‌ای یک شبه ایجاد نمی‌شود و یک شبه هم از بین نمی‌رود. با شما هست و در هر لحظه از زندگی شما وجود دارد. این فرآ‌یند را می‌توان اینگونه تعریف کرد:

۱. سرنخ: «آن را آشکار کنید.»

۲. تمایل: «آن را جذاب کنید.»

۳. پاسخ: «آن را ساده کنید.»

۴. پاداش: «آن را رضایت‌بخش کنید.»

نکات کلیدی:

– عادت‌ها در اثر تکرار در ذهن شما نهادینه می‌شوند.

– هدف هر عادتی حل مسائل مختلف زندگی است.

– هر عادتی ۴ پروسه دارد، یعنی سرنخ، تمایل، پاسخ و پاداش.

مردی که خوب به نظر نمی‌رسید

خانم پرستاری به یک مهمانی دعوت شد. در آن مهمانی پدر شوهر خود را دید و بلافاصله به او گفت که خوب به نظر نمی‌رسد. اما پدرشوهرش قبول نکرد که حالش مناسب نیست. عروسش اصرار کرد که باید همین حالا مهمانی را ترک کرده و به بیمارستان برود. این کار انجام شد و فرد در بیمارستان تحت عمل قلبی قرار گرفت. وقتی قلب شما دچار نارسایی می‌شود بدن روی خون‌رسانی به ارگان‌های حیاتی تمرکز می‌کند به همین دلیل رنگ چهره شما از حالت عادی خارج می‌شود. خانم پرستار به خاطر سال‌ها تجربه با دیدن صورت یک فرد می‌توانست تشخیص دهد که مشکلی وجود دارد.

این قدرت تشخیص در سایر مشاغل هم وجود دارد. اما چه چیزی باعث می‌شود تا افراد به این سطح از مهارت برسند. مغز انسان از قدرت و پیچیدگی‌های عجیبی برخوردار است که توانایی پیش‌بینی به او می‌دهد. مغز با دیدن سرنخ‌ها شروع به تجزیه و تحلیل داده‌ها می‌کند و بعد از دسته‌بندی اطلاعات، نتیجه را به شما گزارش می‌دهد.

عادت‌هایی که زمان زیادی از آن‌ها می‌گذرند، به صورت خودکار خودشان را در جریان زندگی نشان می‌دهند. گاهی حتی به سرنخ هم نیازی ندارند، آن‌ها در وجود ما نهادینه شدند و در فرصت مناسب خود را نشان می‌دهند. البته همه این عادت‌ها مثل داستان خانم پرستار مفید نیستند، گاهی اوقات عادات نامناسبی هستند که باعث آزار دیگران می‌شوند.

قبل از ساخت هر عادت جدیدی باید بتوانیم روی عادت‌های کهنه‌ خود کار کنیم. وقتی عادتی به صورت عمیق در شما ریشه کرده باشد به صورت ناخودآگاه خود را نشان می‌دهد و شما اصلا متوجه این عادت نمی‌شوید. برای شکل‌گیری عادات جدید در خود، باید ناخودآگا‌همان را خودآگاه کنیم.

معمولا اکثر رفتارهای ما به صورت خودکار انجام می‌شود و هر چقدر یک کار را بیشتر انجام دهیم، بیشتر برایمان عادی می‌شود و دیگر نسبت به جزئیات آن اهمیتی قائل نمی‌شویم. برای تغییر عادت باید آگاهی خودمان را نسبت به کارهایی که انجام می‌دهیم بالا ببریم. کارت امتیاز عادت‌ها هم به همین منظور طراحی شده‌اند. برای ساخت کارت امتیاز عادت‌ها یک فهرست تهیه کنید و عادت‌های روزمره خود را بنویسید. مثل بیدار شدن، مسواک زدن، غذا خوردن و…

در مقابل هر عادت خوب، یک علامت مثبت و در مقابل عادت‌های بد، یک علامت منفی بگذارید. برخی از عادت‌ها هم مثل بیدار شدن، خنثی هستند، پس در مقابل آن علامت مساوی قرار دهید. برای دانستن اینکه چه عادتی برای شما خوب و چه عاداتی بد است، باید آنها را شناسایی کنید. کارت امتیازی همین است که به تکرار عادت‌های خوب ادامه دهید چون نتایج خوبی دارند و سعی کنید عادت‌های منفی را کنار بگذارید چون به نفع شما نیستند.

نکات کلیدی:

– وقتی کاری را مدام تکرار می‌کنید مغز به صورت خودکار آن را انجام می‌دهد.

– تغییر رفتار و عادات با آگاهی صورت می‌گیرد و برای این کار شما باید روی ضمیر ناخودآگاهتان کنترل داشته باشید.

– کارت امتیاز به شما کمک می‌کند تا نسبت به عادت‌های خود به شناخت کافی برسید.

فصل دوم : بهترین راه برای شروع یک عادت جدید

فصل دوم : بهترین راه برای شروع یک عادت جدید

فصل دوم : بهترین راه برای شروع یک عادت جدید

 

برای ایجاد عادات جدید باید برای خود مقاصدی تعیین کنید و زمان مشخصی برای آنها در نظر بگیرید. تحقیقات نشان داده افرادی که مقاصد اجرایی تعیین می‌کنند و نحوه رسیدن به آنها را در یک بازه زمانی خاص مشخص می‌کنند، ذهن خود را از حاشیه دور می‌کنند. با تعیین دقیق اینکه چه می‌خواهید، دیگر به هر درخواستی به راحتی پاسخ مثبت نمی‌دهید، چون می‌دانید این درخواست‌ها در مسیر شما قرار ندارند.

یک برنامه خیلی ساده برای نوسازی عادت‌هایتان وجود دارد که با شما درمیان می‌گذارم:

برای اینکه بتوانید یک عادت جدید در خود ایجاد کنید باید بتوانید عادت‌های قبلی را به خوبی شناسایی کنید. بعد به مرور زمان رفتارها یا عادت‌های جدید را در میان آن‌ها قرار دهید. به این عمل زنجیره‌سازی عادت‌ها می‌گویند. شما به جای اینکه کلی وقت صرف کنید و برای یک عادت جدید زمان بگذارید، به راحتی آن را در میان عادت‌های قدیمی خود قرار دهید.

مثلا اگر هر روز قهوه می‌خورید یک عادت جدید را به روند قهوه‌خوردن خود اضافه کنید. بگویید من بعد از نوشیدن یک فنجان قهوه داغ، یک دقیقه مدیتیشن انجام می‌دهم. با این روند می‌توانید به هر عادت قبلی خود، عادت جدید اضافه کنید. البته عادتی را انتخاب کنید که قابل انجام باشد.

نکات کلیدی:

– برای تغییر رفتار و عادت‌‍ها، عادت‌های قبلی خود را شناسایی کنید.

– عادت‌های جدید را در دل عادت‌های قبلی قرار دهید و آن‌ها را به هم پیوند بزنید.

– برای عادت‌های جدید زمان مشخصی تعیین کنید.

برای یافتن انگیزه، غالبا محیط اهمیت بیشتری دارد

نقش محیط در انگیزه و شکل‌دهی به عادت‌ها را دست کم نگیرید. به محیط اطراف خود سرنخ‌های بیشتری بدهید. برای اینکه بتوانید میزان سرنخ‌های مثبت در زندگی خود را بیشتر کنید باید محیط اطراف را تغییر دهید. مثلا ممکن است یک فرد سیگاری در ماشین یا در زمان‌هایی که استرس دارد سیگار بیشتری بکشد. اما شما می‌توانید با تغییر مکانی که در آن زندگی یا کار می‌کنید، سرنخ‌های منفی را تبدیل به سرنخ‌های مثبت کنید.

ما معمولا عادت‌هایمان را به موقعیت‌هایی که در آن قرار می‌گیریم نسبت می‌دهیم. مثلا با اینکه می‌دانیم نوشیدنی‌های الکلی بد هستند، اما وقتی در یک مهمانی و در حضور دوستان قرار می‌گیریم، دو برابر زمانی که تنها هستیم می‌نوشیم و این را به محیط نسبت می‌دهیم. اما قسمت خوب ماجرا این است که شما می‌توانید یک عادت جدید را با یک محیط خاص پیوند بزنید.

مثلا دکترها به افرادی که بی‌خوابی دارند توصیه می‌کنند از اتاق خواب فقط برای خوابیدن استفاده کنند و وقتی خسته و خواب‌آلود هستند به رختخواب بروند. این کار این فکر را در ذهن آنها شکل می‌دهد که چارچوب اتاق خواب برابر است با خوابیدن.

عادت‌های اشتباه و رفتارهای نادرست را با تغییر رفتار عوض کنید. مثلا با اینکه می‌دانید تغذیه اصولی برای سلامتی مهم است، اما همیشه از یک سوپرمارکت خرید می‌کنید و معمولا هم چیزهایی می‌خرید که برایتان خوب نیستند. حالا سوپرمارکت را تغییر دهید، این کار مغز را به چالش می‌کشد و توجه شما به موادغذایی تازه‌ای جلب می‌شود که قبلا به آن اهمیت نمی‌دادید.

برای آموزش عادت‌های جدید وسایل خانه‌تان را به سرنخ تبدیل کنید. مثلا از یک صندلی به عنوان صندلی مطالعه، از یک کاناپه برای نوشیدن قهوه و از یک میز برای خوردن غذا استفاده کنید. برای شکل‌‌دهی به عادت‌های جدید هر چیزی را با هم قاطی نکنید. هر چیزی باید سر جای خودش قرار گیرد. مثلا به بهانه تغییر عادت، غذای خود را در اتاق خواب نخورید یا از صندلی مطالعه برای خوابیدن استفاده نکنید. اینگونه هر چارچوبی با یک عادت مخصوصی هماهنگ خواهد شد.

نکات کلیدی:

– تغییرات کوچک در یک چارچوب مشخص باعث تغییرات بزرگ در رفتارتان خواهد شد.

– برای تغییر عادت چارچوب‌های تازه‌ای را در نظر بگیرید.

– اگر ساخت عادت‌های جدید برایتان سخت است، از تغییر محیط استفاده کنید و عادت‌های جدید را در محیط جدید به وجود آورید.

راز کنترل شخصی

در روزهای پایانی جنگ ویتنام بود که مقامات متوجه شدند اکثر سربازان به هروئین اعتیاد پیدا کردند. آن‌ها تصمیم گرفتن تا ستادی تشکیل دهند که بعد از مراجعت آنها به خانه‌هایشان این مشکل را حل کنند. اما نکته جالب توجه این بود که این افراد وقتی به خانه برگشتند بدون اینکه تحت درمان قرار بگیرند، هروئین را ترک کردند. این نشان می‌دهد که در ویتنام سربازان با سرنخ‌ها مختلفی روبه‌رو می‌شدند که آن‌ها را وسوسه می‌کرد تا همراه بقیه سربازان هروئین مصرف کنند. اما با ترک محیط و هزاران کیلومتر دور شدن از آن محل، این محر‌ک‌ها از بین رفت و ۹۰ درصد این افراد به زندگی عادی و بدون هروئین بازگشتند.

محققان ثابت کردند، افرادی که روی خودشان کنترل دارند، وقت کمتری برای موقعیت‌های وسوسه کننده می‌گذارند اما افرادی که نمی‌توانند روی خودشان کنترلی داشته باشند، تحت تاثیر محرک‌های بیرونی به سرعت وسوسه می‌شوند و دوباره عادت خود را تکرار می‌کنند. پس یکی از راه‌هایی که به شما کمک می‌کند تا عادت بد خود را ترک کنید این است که کمتر در معرض سرنخ‌های آن در محیط قرار بگیرید. مثلا اگر در اتاق خواب‌تان زمان زیادی تلویزیون تماشا می‌کنید، تلویزیون را از اتاق بیرون ببرید. اگر در مورد خودتان احساس خوبی ندارید، صفحات افرادی که باعث افزایش حسادت می‌شود را دنبال نکنید. انجام این کارها خیلی آسان‌تر از این است که وقت بسیاری بگذارید تا هر کاری را درست انجام دهید. به راحتی با کمک تغییر محیط و بهسازی آن می‌توانید سرنخ‌هایی که باعث تکرار یک رفتار می‌شود را از خود دور و مخفی کنید.

نکات کلیدی:

– سرنخ‌های منفی را از خود دور کنید.

– کمتر خودتان را در معرض سرنخ‌های محرک قرار دهید.

– راز کنترل شخصی، کنترل روی محیط است که می‌تواند در بلندمدت هم تاثیرگذار باشد.

چگونه یک عادت را غیرقابل مقاومت کنید

در واقع اینکه بتوانیم مقاومت عادت‌هایمان را کاهش دهیم، اصلا راحت نیست. وقتی در مقابل تغییر عادت‌هایمان مقاومت می‌کنیم به دلیل طمعی است که در مغزمان وجود دارد. مثلا وقتی می‌دانیم غذا به اندازه کافی داریم، مدام هوس می‌کنیم چیزی بخوریم. در حالی که نه گرسنه هستیم و نه مشکلی داریم، اما طوری رفتار می‌کنیم که انگار از کمبود غذا رنج می‌بریم.

دلیل این مقاومت به تغییر، وجود محرک‌هایی است که ذاتا برای ما جذاب هستند و جامعه و رسانه آن‌ها را با اغراق زیادی برایمان به نمایش می‌گذارند. همین عامل باعث می‌شود بدون اینکه نیازی داشته باشیم، بیش از حد خرید کنیم، به انواع خوراکی‌های رنگارنگ معتاد شویم و به سمت عادت‌هایی برویم که شاید اصلا نیازی به آن‌ها نداشته باشیم.

به همین دلیل برای تغییر عادت، باید از تکنیک جذاب‌سازی استفاده کنیم. همانطور که تبلیغات ما را جادو می‌کند و باعث ایجاد عادات و رفتارهایی خاص در ما می‌شود، برای ایجاد عادات جدید و شکست مقاومت می‌توانیم از جذابیت و قدرت اغواکنندگی برای شکستن مقاومت استفاده کنیم.

دانشمندان می‌توانند وسوسه را از طریق دوپامین اندازه‌گیری کنند. محققان موش‌ها را مورد آزمایش قرار دادند و دوپامین را در مغز آن‌ها مسدود کردند. مدتی بعد موش‌ها دیگر تمایلی برای زندگی کردن نداشتن و به خاطر گشنگی و تشنگی مردند. از طرف دیگر، دانشمند دیگری نمونه این آزمایش را به شکل دیگری انجام داد. بعد از مسدود کردن دوپامین در مغز موش‌ها، یکی از محققین یک حبه قند در دهان یک موش گذاشت، به طور باورنکردنی موش جان گرفت و از خوردن قند لذت برد.

در مورد انسان‌ها هم همینطور است. افراد معتاد، با دیدن مواد مخدر تمایل غیرقابل وصفی پیدا می‌کنند، اما در حین استفاده، از شدت آن کم می‌شود. هر زمانی که پاداش بهتری در انتظار شما باشد، دوپامین شما هم افزایش پیدا می‌کند و هر زمان دوپامین افزایش یابد انگیزه شما هم برای عمل کردن بیشتر می‌شود. هر رفتاری که اعتیاد بیشتری برای افراد دارد، دوپامین بیشتری هم دارد. مثل غذاهای ناسالم اما خوشمزه، انجام بی‌وقفه بازی‌های ویدئویی و گشت و گذار در اینترنت.

ما قسمتی در مغز داریم که کارش وسوسه کردن شماست. پس برای اینکه عادتی را در خود شکل دهید آن را به قدری جذاب کنید که وقتی به آن فکر می‌کنید یا در مقابلتان قرار می‌گیرد وسوسه شوید که به طرفش بروید. مثل وقتی که یک فرد در رژیم غذایی است تا لاغر شوید اما سراغ عکس‌های غذا و شیرینی می‌رود و تحریک می‌شود که به سمت آن برود و در نهایت هم رژیم را می‌شکند.

چه کاری را بیشتر از همه دوست دارید انجام دهید؟ اگر شما می‌خواهید یک رفتار را در خودتان ایجاد کنید و به آن پایبند بمانید باید بتوانید آن را با یکی از کارهای مورد علاقه‌تان پیوند بزنید. به این ترتیب عادت جدید جذاب‌تر خواهد شد. مثلا اگر می‌خواهید ورزش کنید و از طرفی دوست دارید اخبار را دنبال کنید می‌توانید حین انجام تردمیل با موبایلتان اخبار را دنبال کنید. جمع‌بندی خواسته‌های خود را با استراتژی زنجیرسازی ترکیب کنید. مثلا پس از انجام عادت همیشگی، عادت مورد نیاز را انجام دهید و پس از انجام عادت مورد نیاز، عادت دلخواه را انجام دهید.

 

نکات کلیدی:

– عادت‌های خود را مانند تبلیغات جذاب کنید.

– هر چقدر عادت‌ها و فرصت‌های خود را جذاب کنید، آن را راحت‌تر جذب می‌کنید.

– هر چقدر پاداشی که می‌خواهید را جذاب‌تر کنید، دوپامین بیشتری دریافت می‌کنید.

– خواسته‌ها خود را جمع‌بندی کنید تا انگیزه اجرای یک عادت تازه در شما پایدار بماند. اینکار عادت‌هایتان را هم جذاب می‌کند.

فصل سوم : ایجاد عادت های خوب و شکستن عادت های بد – راه های ساده و ثابت شده