چگونه یادگیری را در خود تقویت کنیم؟

سلام من مرتضی هستم از سبک تو دات کام امیدوارم که در این روزها حالتان خوب باشد پادکست امروزمان در مورد یادگیری تعهد به یادگیری است، کلید موفقیت و توسعه فردی.توسعه فردی یکی از ویژگی‌های بنیادین برای موفقیت در رسیدن به اهداف است اما واقعا چطور میشود به این ویژگی دست پیدا کرد.البته که همه‌ی ما می‌خواهیم تبدیل به فردی بشویم که وقتی جلوی آینه قرار می‌گیریم از دیدن خودمان برای تبدیل شدن به کسی که همیشه آرزویش را داشتیم لبخند بزنیم.

یکی از ویژگی‌هایی که نشان دهنده‌ی این است که شما در مسیر موفقیت هستید پیشرفت فرقی نمی‌کنید این است که زمینه‌ی کارتان چیست؟ اگر کاری که هر روزتان با دیروزتان فرق داشته باشد و البته بهتر باشد یعنی در مسیر درستی هستید، این پیشرفت اتفاق نمیفتد مگر با تعهد به یادگیری در این پادکست و می‌خواهیم تعهد به یادگیری و راهکارهای ساده ولی تاثیرگذار آن را بررسی کنیم پس با من همراه باشید.

هدف از یادگیری چیست؟

آموزش تضمین کننده تعهد به یادگیری، شاید فکر کنید برای این که بخواهید عنوانی را به آموزش بدهید باید در مورد آن همه چیز به خوبی بدانید اما حقیقت این است که اگر فقط مطالبی که می‌دانید را آموزش بدهید کم‌کم دانسته‌های خودتان افزایش پیدا می‌کند.

من یادم است در دوران راهنمایی و دبستان مادرم  همیشه به من می‌گفت که درسی که یاد گرفتی را به من یاد بده، وقتی که من شروع می‌کردم به یاد دادن میدیدم که خودم دارم در آن درس  پیشرفت می‌کنم شما در آموزش تمام قدرت خودتان را به کار می‌گیرید تا مطالب را دسته‌بندی کنید، پس از دسته‌بندی مطالب باید به صورت سازمان‌بندی شده به بیان آنها‌ بپردازید و آنچه که می‌دانید را مرور کنید در نتیجه این،سوالاتی برای خودتان پیش می آید و به دنبال یافتن پاسخ آن اطلاعات جدیدی و پیروزی خواهید داشت.

 چه مواردی در زندگی شما اهمیت دارد؟

آموزش می‌تواند یکی از راهکارهای قدرت باشد،حتما برای توسعه فردی باشد قاطعانه صحبت نکنید همگان،همه چیز را نمی‌دانند، هیچ قطعیتی وجود ندارد فکر نکنید که همه چیز را می‌دانید بنا به  اینکه همه چیز را می‌دانید تنها از توسعه فردی جلوگیری می‌کند هر روز از زندگی فرصت تازه‌ای جهت تعهد به یادگیری است. شاید دانسته‌های امروز شما هیچ جایگاهی در هفته‌ی گذشته نداشته باشد، فردی که بشنود و تغییر کند در چرخه‌ی تعهد به یادگیری در نتیجه توسعه فردی چالش‌های بزرگی برای چنین فردی نیست.

 چطور می‌خواهید توسعه فردی را پیش ببرید؟

هدف یادگیری صرفا رشد نیست بارها شنیده ایم که برای رشد و پیشرفت باید دائم در حال یادگیری باشیم اما هدف از یادگیری تنها رشد نیست،اهداف برجسته‌تری در آن و به خصوص تعهد به یادگیری وجود دارد که توسعه فردی تنها یکی از آنها است اهداف مثلا اهدافی که در تعهد به یادگیری به آنها دست پیدا می‌کنیم مثل این‌است که افزایش توانایی هرزندگی راحت‌تر با شناخت جهان اطرافمان موفقیت در شرایط بحرانی همراهی با تکنولوژی در حال پیشرفت عدم احساس پیر شدن ایجاد جان،افزایش شادی در زندگی،افزایش اعتماد به نفس و ایجاد تعادل در زندگی.آیا باید همه چیز را یاد بگیریم؟

نامحدود این را می‌دانیم و ما نمی‌توانیم همه‌ی مسائل را بیاموزیم باید انتخاب کنید که در مورد توسعه فردی تان چه چیزهایی باید یاد بگیرید،یادگیری برخی از موارد مثل نگرش مثبت ضرورت انکار ناپذیر در زندگی اما برای اینکه مشخص کنید دیگر به چه حوزه‌هایی نیاز دارید می‌توانید از این سوالات استفاده کنید.

پاسخ این سوالات کلید توسعه فردی خواهد بود،پاسخ‌هاتان را بررسی کنید.نوشتن به تنهایی کافی نیست باید راهکارهای قابل انجام را در نظر بگیرید،عملگرا باشید زندگی کوتاه‌تر از آنی است که با تجربه کردن بخواهید چیزی را یاد بگیرید،خب بهترین راه توسعه فردی با یادگیری چیست؟ دنبال بهترین راه حتما هستید فکر می‌کنید نقش،گنجی وجود دارد که باید آن را پیدا کنید،اشتباه می‌کنید نقشه‌ای وجود ندارد.

برای رشد کامل چه کارهایی باید انجام دهیم؟

بهترین راه با توجه به فرد شما مشخص میشود شاید با خوندن باعث توسعه فردی یک نفر بشوید اما یک نفر دیگر هیچگاه کتابی را درک کند شاید یک نفر با گرفتن مدرک دکترا به توسعه فردیش برسد در مقابل شاید فردی وجود داشته باشد که تجربه آن را به موفقیت می‌رساند. همینطور که خیلی از افراد کارآفرین موفق می‌بینیم که هیچ تحصیلات دانشگاهی خاصی نداشتند.اما برخی از رایج‌ترین راهکارهایی که با تعهد به یادگیری شما را به توسعه فردی نزدیک می‌کند.

این موارد اینترنت مدرس خوبی است، اما غیر قابل اعتماد باید فواید یادگیری را بشناسیم باید فرضیاتی سوال ببریم و عقاید و دانسته‌هایمان را مرور کنیم می‌توانیم با بازی کردن یاد بگیریم،باید تجربه کنیم ارتباطمان با دیگران باید افزایش بدهیم؟ مطالعمان را بیشتر کنیم همچنین باید حقوق خودمان را بشناسیم و از آن دفاع کنیم و از ابزارهای یادگیری به صورت موثر استفاده کنیم.

اما در پایان یک هشدار می‌خواهم بدهم یادگیری راه و روش مخصوص به خودش را دارد مگر میشود بدون شناخت قواعد یک بازی انجام داد یادگیری قاعده دارد مثل بازی،شناخت قواعد یادگیری باعث میشود تا شما بدون هدر دادن وقت به توسعه فردی دست پیدا کنید،قواعد تعهد به یادگیری ساده‌اند اما سادگی این قوانین از اهمیت آنها کم نمی‌کند؛ مثلا قواعد بازی یادگیری میتواند این موارد باشد بدانید که نمی‌دانید،آماده باشید تا بر خلاف میل خودتان تغییر کنید به دنبال میانبر نباشید.

هرگز از شکست ها یا از دست دادن برخی موقعیت ها نترسید

اصل قضیه مهم است با قلبتان بیاموزید از اینکه از دست بدهید نترسید،براساس شخصیت خودتان بیاموزید،کتاب‌ها را بر اساس محتوا انتخاب کنیم نه پرفروش بودن در مطالعه آنچه را ‌که مفید است را بپذیریدو آنچه که مفید نیست بپذیرید شاید در آینده به کمکتان بیاید.

یکی از پادکست‌های که مثلا ما فکر کنم حدود دو سال پیش گذاشتیم در مورد کتاب بیاندیشید و ثروتمند شوی از ناپلیون هیبود است. در این مدت خیلی من کامنت دریافت می‌کنیم که مثلا نویسنده‌ی این فرد کلاهبردار بوده است، شیاد بوده است، در آن زمان البته بماند که نه آنقدر ادله‌ی قوی داریم که این فرد واقعا یک فرد موفق بوده است و نه آنقدر ادله داریم که این فرد شیاد بوده است با این حال کاری نداریم ولی وقتی کتاب میخوانید میتونید خیلی چیزها از آن یاد بگیرید فارغ از اینکه این نویسنده کی بوده و چه تجربه‌ای داشته است،

برای همین مثل هر کتاب دیگری که دارید میخوانید آن چیزی که فکر می‌کنید برایتان مفید است را بیاموزید و بقیه را کنار بگذارید.بلافاصله پس از یادگیری مهارت،یادگیری مهارت جدیدی شروع کنید و درجا نزنید چیزایی که می‌دونید را دوباره یاد نگیرید در نهایت یادتان باشه تعهد به یادگیری شما را از یک فرد معمولی با یک زندگی تکراری تبدیل به کسی می‌کند که می‌تواند خودش را و تمام پیرامونش را تغییر بدهد تا به همه‌ی خواسته‌هایش برسد.یک بار دیگر اهدافتان برای خودتان یاداوری کنید تا ببینید چه چیزهایی باشکوهی در انتظارتان هستند.

خب بریم سراغ بررسی کتاب این پادکست مان در این پادکست می‌خواهیم برویم سراغ کتاب اهداف از برایان تریسی یاد چند تا از کامنتهای دوستان افتادم که در کسب تو داک کام گذاشته بودند که چون اسم این نویسنده را آوردید مثلا من دیگر پادکست گوش نمی‌کنم.همینگونه که در این پادکست گفتم ما فارغ از پیش داوری باید کتاب را بخوانیم و آن چیزی که فکر می‌کنیم برایمان مفید است را استفاده کنیم و آن چیزی که فکر می‌کنیم اشتباه یا نادرست است را کنار بگذاریم برای خود من کتاب اهداف برای ترویسی یکی از بهترین کتاب‌ها بوده است.

ویژگی هایی که سبب شد برنتسینو  یک انسان محبوب شود!

اگر برنتسینو را نمی‌شناسید.آن یکی از نویسنده‌های مطرح دنیا است که معروف‌ترین کتاب آن هم در ایران قورباغه ات را قورت بده است. جالب این است که آن در ابتدا باربر یک کشتی بوده است و هشت سال بروی کشتی کار می‌کرده است اما یک روز به این نتیجه میرسد که با این کار نمی‌تواند آینده‌ای داشته باشد و فکر می‌کند شاید در فروشندگی موفق‌تر باشد و وارد حرفه‌ی فروشندگی میشود اما جالب اش  این است که در آن شغل هم موفق نمیشود و اوضاع مالی خیلی بدی دارد، تجربه می‌کند اما یک روز در اوج ناامیدی از خودش میپرسد که چرا دیگران از من موفق تر هستند؟! چرا من نمی‌توانم به چیزاهایی که دوست دارم برسم و آنقدر به دنبال پاسخ این سوال میرود که به قول خودش در نهایت راز موفقیت را می‌فهمد.

خب آن اکنون مدیرعامل شرکت خودش است یعنی شرکت تملیک که تو زمینه‌ی آموزش و توسعه‌ی مهارت‌های فردی فعالیت دارد منتها الان به بیش از هزار شرکت بزرگ مشاوره دارد  و با سمینارهایی که در سراسر دنیا برگزار کرده است تونسته با پنج میلیون نفر به طور مستقیم که همچنین کتاب‌ها سمینارهای آن هم به بیش از بیست و هشت زبان دنیا ترجمه شده است و یکی از پرفروش‌ترین نویسندگان جهان است  شرکت در حال حاضردویست و پنجاه و شیش میلیون دلار ارزش دارد.

آن خودش در مورد کتاب اهداف میگوید هدف تنها راه رسیدن به موفقیت این جمله‌ای که تمام موفقیت‌های من به واسطه‌ی آن به دست آمده است. هدف همان نیرویی است که سرعت شمار در رسیدن به خواسته‌هاتان زیاد می‌کند من در این کتاب از هدف صحبت می‌کنم از اینکه چگونه خودتان را برای داشتن آن آماده کنید و اهدافتان چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد. بیست و یک مورد از مهم‌ترین اصول هدف‌گذاری را بررسی می‌کنند و برای اینکه تبدیل به فردی موفق بشویم خودمان را آماده می‌کنیم یادتان باشد که راه موفقیت قبلا اختراع شده است.

پس فقط کافیست مسیر آن را باید بررسی‌هایی که من کردم بهترین ترجمه‌ای که میشود پیدا کرد از آقای مهدی قراچه داغی هست که نشر ذهن آویزون منتشر کرده است و با قیمت سی و هشت هزار تومن در بازار کتاب ایران موجود است. همچنین کتاب اهداف هم به صورت میکرو کتاب صوتی و نوشتاری در اپلیکیشن و وبسایت سبک تو در دسترس است.

بهترین راهکارها برای مبارزه با استرس

اگر روبرتو باجو بودید و توی فینال جام جهانی نود و چهار دقیقه مقابل برزیل قرار بود، آخرین ضربه پنالتی تیم بزنید تنها کاری که باید بکنیم این است که هیچ کاری نکنیم. از انرژی که استرس دارد بهت میدهد استفاده کنیم که بهترین ضربه پنالتی زندگیتان را بزنید و حواستان باشد که انرژی این استرس را به سمت دیگری نبرید.

در پادکست قبلی ما درباره‌ی استرس صحبت کردیم و به یک نتیجه‌ای رسیدیم ،اینکه استرس واکنش طبیعی مغز در مقابل تغییرات و تجربیات جدید با هدف ایجاد همگرایی انسجام در مغز با هدف بهره‌برداری از تمام امکانات موجود است. در واقع گفتیم مغز دارد تمام قوای خودش را در یک مسیر مشخص تجهیز می‌کند و گفتیم که وقتی استرس از حد خارج میشود؛ یعنی یا طولانی میشود یا مقدار زیاد میشود یا همراه با نگرانی‌های سنگین دیگری نمیتوانیم به استرس بگویم مثلا یک جورهایی به اضطراب تبدیل میشود.

آیا راهکاری برای مبارزه با استرس وجود دارد؟

حالا می‌خواهیم راهکارهای مبارزه با و استرس شدید را بیان کنیم. راهکار شماره‌ یک سوال اصلی این است که ما چه دیدگاهی نسبت به استرس داریم. این تفکر که استرس چیز بدی است و می‌تواند بیماراتان کند یا چیزی که استرس را به دشمنتان تبدیل می‌کند. باید دیدگاهمان را عوض کنیم. یک تحقیق داریم که بروی سیصد هزار نفر برای هشت سال در آمریکا انجام شد و از افراد آمدند پرسیدند شما در سال گذشته چقد استرس داشتید؟ کم،متوسط یا زیاد.

سوال دوم این است که آیا فکر می‌کنید استرس برای سلامتی شما مضر است یا نه؟ نتیجه این بود که افرادی که استرس زیادی داشتند چهل و سه درصد آنها مرگ بیشتری داشتند ولی این فقط برای آن‌هایی بود که فکر می‌کردند استرس چیز بدی است و کمترین ریسک را هم افرادی داشتند که فکر نمی‌کردن، استراتژی بدی است و فکر می‌کرد حتی استرسی مفید است.

خیلی جالب است که افرادی که استرس زیادی را در زندگیشان تجربه می‌کردند ولی در ذهنشان استرس چیز بدی نبود، نسبت به افرادی که استرس کمی داشتند. ولی استرسی یک چیز بدی می‌دید و فکر می‌کردم برای سلامتی مضر است،آمار مرگ و میر کمتری داشتند برای همین اصلا تخمین میزدنند در آمریکای شمالی سالیانه صد و هشتاد و دو هزار نفر به خاطر این دیدگاه فقط می‌میرند که پانزدهمین دلیل بزرگ مرگ و میر میشود.

حتی از ایدز هم بیشتر است. اگر ایده‌ای که گفتیم درست متوجه شده باشید بزرگترین اشتباهی که می‌توانیم بکنیم این است که بیایم به دیگران یاد بدهیم که چگونه استرس نداشته‌باشند، چون اصلا با همین جمله داری به دیگران میگوید: استرس چیز بدی است و این کار اشتباهی است.

بررسی دو نوع نگاه مختلف به موضوع استرس

تحقیقات حتی نشان می‌دهد اگر دیدگاهتان به استرس عوض کنید، رفتار بدن هم نسبت به استرس تغییر می‌کند چون ما جلسه‌ی گذشته گفتیم که وقتی استرس می‌گیریم چه اتفاقاتی در بدم می افتد؟ آیا تغییر دیدگاه باعث تغییر واکنش‌های فیزیکی بدن ما نسبت به استرس میشود؟ جواب مثبت یک آزمایشی که انجام دادند، افرادی را بردند در یک محیط آزمایشگاهی جلوی کلی متخصص و بهشان گفتند که شروع کنید در مورد نقاط ضعفتان سخنرانی کنید و آن متخصصین هم شروع می‌کردند بازخوردهای منفی می‌دادند.

بعد در ملاعام ازشان شروع کردند به سوالهای ریاضی پرسیدن. خب خیلی واضح است که طرف استرس میگیرد، تپش قلبش بالا می رود، سریع‌تر نفس می‌کشید، عرق می‌کردند و این افراد به طور طبیعی فکر می‌کردند که ما داریم و این که باخته اید دیگر و بازدهی شان خیلی میامد پایین. در این آزمایشی که ازشان می‌گرفتند؛ ولی یک گروه دیگری را در دانشگاه هاروارد می‌برند که این افراد آموزش دیده بودند که استرس چیز بدی نیست.

در واقع می‌دانستن که این نشانه‌هایی که بدن شما دارد انرژی کافی برای مواجهه با این چالش ها را به شما میدهد در نتیجه اعتماد به نفس بیشتری داشتند و واقعا هم عملکرد فیزیکی بدنشان تغییرکرد.

این دو گروه که بررسی کردند دیدند آنهایی که دیدگاه منفی داشتند، هنگامی که ضربان قد می‌رفت بالا رگ‌های قلب هم منقبض می‌شد و مشکلاتی را می‌توانست برای قلبشان ایجاد کند. ولی آن هایی که دیدگاه مثبت داشتند، هنگامی ضربان می‌رفت بالا رگ‌های قلب در حالت عادی در واقع آنهاداشتند یک حسی را شبیه وقتی که لذت و شجاعت را تجربه می‌کنند،تجربه می‌کردند.

۱-فرار از استرس، راهکاری مناسب برای از بین بردن تصمیمات هیجانی

بنابراین بعد از استرس فرار نکنید و یاد بگیریم که درست با آن مواجه بششوید و دفعه‌ی بعدی که علائم استرس را در بدن خودتان دیدید به خودتان بگوین این بدن من که دارد به من کمک میکند از پس این چالش بربیایم،چیز سختی نیست که نسبت به استرس دیدگاه خوبی پیدا کند. کافیی است پادکست قبلی را چند بار گوش بدهیم و بینیش کنیم و شروع کنیم به تمرین کردن به نظر می‌رسد می‌تواند خیلی بهتان کمک کند برویم سراغ مورد دوم.

۲-پیچیدگی علت اصلی استرس انسان درهنگام تصمیم گیری

در پادکست قبلی گفتیم از عوامل اصلی ایجاد استرس،پیچیدگی است. حالا انتظارهای غیرواقعی که ما در این پیچیدگی از خودمان و شرایط داریم باعث ایجاد استرس زیادی میشود. اگر انتظارمان این است که همیشه همه‌ی کارها را باید کامل انجام بدهیم پس وقتیکه کارها مطابق میل ما انجام نمیشه ما استرس می‌گیریم و باید یه چیزی ر متوجه باشیم اینکه قرار نیست هیچ برنامه‌ای منطبق بر آن چیزی که ما می‌خواهیم و برنامه‌ریزی کردیم همیشه پیش برود، برنامه‌ریزی جزوی از انجام کار و همیشه ما باید برای هرگونه تغییراتی و هرگونه تجربه‌ی جدیدی آماده باشیم و فکر می‌کنم این تا حدودی به اختلال کمال‌گرایی و انسان‌ها هم وابسته است. انسان‌هایی که میخواهند همه چی مطابق میلشان باشد همه چیز آنگونه که ایده‌آل شان است پیش برود باید استرس خیلی بیشتری را تجربه کنند.

۳-شکرگذاری را هرگز فراموش نکنید

مورد سوم حس شکرگذاری است که قدر چیزایی که داریم بدانیم. تحقیقاتی داریم که نشان میدهد وقتی که داریم به قسمت‌های خوب زندگیتان فکر می‌کنید میزان کورتیزول تا بیست و سه درصد کاهش پیدا می‌کند. پس دیدگاه‌های مثبت نسبت به زندگی می‌تواند استرس را واقعا کاهش بدهد یک سری راهکار بعضی از آدم ها گفتند که هر روز صبح که بلند میشوید سه چیزی که به خاطرش خوشحال هستید را بنویسیند.

هر شب که می‌خواهید بخوابید به سه تا چیزی که از حضور انها را در زندگیتان خوشحال هستید فکر کنید. در واقع نکته‌ای که وجود دارد این است که اضطراب متوقف کنند و ضعیف کننده‌ی انسان و دیدگاه‌های منفی هم در انسان باعث میشود که انسان را متوقف می‌کند و دلسرد می‌کند، کاری که باید بکنیم برای مبارزه با اضطراب این است که خودمان را متوقف در یک سری مسائلی که باب میلمان نیست،نکنیم .چگونه این که به قسمت‌های خوب زندگی و حس شکرگذاری را در خودمان تقویت کنیم.

۴- از اضظراب ها و جدل ها دوری کنیم

مورد چهارم این است که مراقب دعوا و جدل هایمان باید باشیم.معمولا ماها می‌خواهیم که در تمام لحظات زندگی کامل و بی‌نقص به نظر برسیم و این جلوی شاد بودن ما را می‌گیرد و یک اضطرابی را دارد به ما تحمیل می‌کند. یکی از مواردی که در جوامع دیدن این است که خیلی به انسان‌ها اضطراب وارد می‌کند، نگرانی و اضطراب نشات‌گرفت است. از دعواها و جدل‌هایی که دارند و مخصوصا آنهایی که کش پیدا می‌کنند و بررسی که روی آدم‌های موفق انجام دادند، دیدن آنها را به راحتی می‌توانند در جهت هدفشان از چیزهای خیلی کوچیک بگذرند. می بتوانیم برای جلوگیری از اضطراب و شادتر زندگی کردن از چیزهای کوچیکی مثل اینکه دیگران در مورد ما چه فکری می‌کنند و چه نظری دارند بگذریم.

۵- به خودآگاهی دست پیدا کنیم!

مورد پنجم خودآگاهی است. در مورد خودآگاهی در تغییر رفتارها هم صحبت کردیم و افزایش خودآگاهی اینجا میتواند به کنترل اضطراب ما خیلی کمک کند. حالا این که چجوری میشود افزایش خودآگاهی داشته باشد آدم چجوری میتواند روی خودش انقدر تمرکز کند. موضوعی که بعدها می‌توانیم به آن بپردازیم در پادکست جداگانه ولی قبل از اینکه ورود کنیم اولین چیزی که شما باید بدانید این است که ما سه مدل کلی استرس داریم. یکی استشرایط مثلا وقتی یک ارایه‌ای داریم در یک لحظه خاص به شما یک استرسی تحمیل میشود.

دومین استرس فشارهای مزمن است مثلا شرایط خاص کاری که آدم‌ها دارند شرایط خاص اجتماعی است که دارند با همدیگر و اینکه مثلا در یک سال می‌خواهد کنکور بدهد، در یک شرایط مزمن گیر کرده است و یک مدت شما را درگیر کرده است و سومی اضطراب و اختلال‌هایی که ناشی از آسیب‌های روانی شدید که این موارد معمولا باید به روانپزشک مراجعه کنید. باید اولین کاری که می‌کنیم در خودآگاهی این است که وقتی انواع استرس را می‌شناسیم و روی اکشن‌های فیزیکیمان نسبت به استرس پیداکند و یاد بگیریم که پاسخ‌های فیزیکی بدن ما نسبت به استرس چیست؟

که در پادکست قبلی در موردش خیلی صحبت کردیم ولی این یک مقداری در افراد مختلف با هم فرق می‌کند؛ مثلا باید بدانید وقتی استرس می‌گیرید ضربان قلب دارد میرود بالا شروع می‌کنیم به عرق کردن، سریعتر نفس می‌کشید،اشتهایتان کمتر میشود و دقیقا بدانید وقتی که دارید استرس می‌گیرید چه اتفاق‌هایی در بدنتان می‌افتد.از این اتفاق‌ها متوجه میشوید که دارید استرس می‌گیرید و خیلی واضح است که اگر می‌خواهید به خودتان کمک کنید باید اولین اتفاقی که می افتد بداند اینکه دارید استرس می‌گیرید و بدانید وقتی استرس می‌گیرید چه اتفاق‌هایی دارد می‌افتد نه اینکه همه‌چیز در ناخودآگاه به صورت عادت باشد و شما هم از آن خبری نداشته ‌باشید.

۶– از عوامل استرس زا دوری کنیم

ششمین مورد این است که زبان استرس خودتان را بدانید یعنی چه؟ یعنی بعد از اینکه استرس می‌گیرید شما چه حالتی را نسبت به استرس نشان میدهید. مثلا بعضی ها می آیند غذا میخورند،بعضی ها با دیگران بدرفتاری می‌کنند، بعضی ها به شبکه‌های اجتماعی پناه می‌برند،بعضی ها با دوستانشان صحبت می‌کنند.

یک سری دیگر دوست دارند تنها باشند، بعضیا میروند سیگار می‌کشند، یی سری ها میروند می‌گیرند می‌خوابند و این که بعد از اینکه متوجه شدید و واکشن شما نسبت به استرس چیست؟ آنها دسته‌بندی کنیم ببینیم که آیا دارد بهتان کمک می‌کند یا دارد بهتان ضربه می‌زند، کدام خوب است کدام بد است و بعدش باید بیایم بشینیم تمرکز کنیم و با خودآگاهی دوباره رفتارهای خوب را جایگزین بعدها کنیم؛ یعنی با خودمان می‌شینیم عهد می‌کنیم این دفعه که من استرس گرفتم به جای اینکه پرخاش کنیم می‌روم بیرون پیاده‌روی می‌کنم،میروم ورزش میکنم،شروع می‌کنم موسیقی گوش میدهم،برنامه‌های جذاب تلویزیونی می‌بینم، یا یک کار سرگرم‌کننده می‌کنم،مثلا کتاب می‌خوانم،می‌شینم می‌نویسم و یک چیزی که خیلی روش شده و اثبات شده است که می‌تواند به آدم‌ها در این شرایط کمک کند مدیتیشن است.

افرادی که به طور منظم مدیتیشن می‌کردند هم استرسشان را خیلی بهتر کنترل می‌کردند هم می‌توانستند عادت‌های خوب را به راحتی جایگزین عادت‌های منفی کنند. در این قسمت مدیتیشن یادتان باشد و اگر بتوانیم مدیتیشن را به یک عادت روزانه تبدیل کنید خیلی می‌تواند بهتان در کنترل اضطراب هایتان کمک کند و قسمت جالب این است که اصلا مدیتیشن رابطه‌ی خیلی مستقیمی با سفارت خودآگاهی دارد.

۷- در جامعه با افراد کم استرس رفت و آمد کنیم

مورد هفتم ارتباطات خوب با در پادکست قبلی گفتیم که ارتباطات خوب اجتماعی ایجاد هورمون اکسی‌توسین می‌کند و هورمون اکسی‌توسین هم می‌تواند از قلب شما در مقابل مشکلاتی که استرس ایجاد می‌کند حمایت کند و بهتان کمک کند که با آن خیلی راحت‌تر کنار بیاید. یک تحقیق داریم که میروند از افراد می‌پرسند که چقدر شما در سال گذشته وقت با خانواده و دوستانتان گذراندید؟ بعد می آیند بررسی می‌کنند می‌بینند که تجربه‌های پر تنش در زندگی مثل مشکلات شدید اقتصادی،بحران‌های خانوادگی تا سی درصد افزایش احتمال مرگ برای آدم‌ها به همراه داشته است.

ولی این در مورد افرادی که با دیگران ارتباط خوبی داشتند و وقت زیادی با دیگران می‌گذراندند صادق نبوده است و برای آنها چنین ریسکی وجود نداشته است. بنابراین اینکه چگونه فکر می‌کنیم و چه کاری می‌کنیم خیلی در مواجهه با استرس مهم است. پس تا اینجا باید متوجه شده باشید که استرس یک اعتماد به نفس است. این که شما چگونه با مشکلات مواجه می‌شوید قرار است بهتان یاد بدهد و نباید تنها به آن مشکلات مواجه بشویم یعنی ارتباطات، خیلی مهم است.

از نظر علوم شناختی هم این قضیه به راحتی اثبات میشود و دلیلش چیست؟ چون ارتباط انسجام مغز را زیاد می‌کند و انرژی مغز را بالا میبرد بالا و برطرف‌کننده‌ی افسردگی و به شما این انرژی را میدهد که بتوانیم برویم با مشکلات مواجه بشویم و مشکلات شما را از پا در نیاورد.

۸- ارتباط خود با زندگی را تقویت کنید

هشتمین مورد مطلق ارتباط دیگر ارتباطات اجتماعی منظورمان نیست.ارتباطی که افراد با خودشان دارند،با زندگیشان دارند،با کار دارند،با پول دارند،با انسان‌های دیگر دارند و نوعی که این ارتباط‌ها را تعریف می کنند خیلی در میزان استرسی که آدم‌ها دارند موثر است. اینکه این مدل ارتباطی که شما مثلا با خودتان برقرار کردید،با کارتان برقرار کردید الان دارد باعث بهره‌مند شدن شما و بالا بردن انرژیتان میشود یا آنها دارند از شما می‌گیرند.

چگونه یک ارتباط سودمند داشته باشیم؟

در ارتباطات چند فاکتور خیلی مهم است. اینکه در ارتباطاتی که با دیگران داریم یک حق و حقوقتان را بدانید و در مواقعی که لازم است. این قوانین را به دیگران هم ابلاغ کنیم که بدانید بررسی کنیم. آیا در حق و حقوقشان اجحاف میشود؟ یا نه و چهار پا برای حقوقتان ایستاده اید. مثال بزنیم که این مبحث بهتر متوجه بشوید. این مواقع میشود که از رفتاری که یک آدم  با ما می‌کند ناراحت میشویم، سوال اولی که مطرح باید بشود در این شرایط این است که آیا به اون فرد قوانینت اعلام کرده بود و میدونست اون فرد که نباید این بتوانم بده یا نه خیلی وقتا دقیق بررسی می‌کنی می‌بینید اصلا خودتان نمی‌دانستید این قانون را داریم که دیگران نباید این مدل ارتباط با شما برقرار کنند و اگر هم این را می‌دانستید،به دیگران به صورت واضح ابلاغ نکرده بودیم که آقا من در این شرایط،در این محدوده با شما ارتباط برقرار می‌کنیم.

بعد جالب است که شما اگر این را از قبل ابلاغ کرده باشید اولا استرس و نگرانی کمتری ارتباط با آن افراد دارید چون تکلیف مشخص است، ثانیا اگر حق و حقوقشان پایمال بشود وقتی که پایش وایمیستیم، من از قبل به تو گفته بودم که شرایط ارتباطی ما اینجوری است که خیلی جدل و تنشی که پیش می آید کمتر است یا مثلا نوع ارتباطی که آدم‌ها با پول در زندگیشان دارند. بعضی از آدم‌ها این ارتباط اینجوری تعریف کردند که این پول قرار است به من کمک کند که زندگی بهتری داشته باشیم.

بنابراین همیشه دارد به این فکر می‌کند که چگونه می‌تواند از پولش استفاده کند که بهتر زندگی کند و آینده‌ی بهتری هم داشته باشند. ولی برای بعضی این ها ارتباط برعکس تعریف شده است. زندگیشان را تعریف کردند که قرار است محافظ پول باشد که این مدل ارتباط خیلی وقت ها اضطراب‌های زیادی به افراد تحمیل می‌کند.

آمارهای زیادی هم داریم که نشان میدهد انسان‌هایی که برشکسته میشوند میزان مرگ و میر به مقدار قابل توجهی در آنها افزایش پیدا می‌کند و این را شما هم حتما دیده اید که خیلی از آدم‌ها واقعا پولدار هستند ولی از پولشان در زندگیشان بهره‌ای ندارند. این نوع ارتباطی که این افراد با پولشان در زندگی تعریف کردن هر چقدر این ارتباط ها دقیق‌تر،درست‌تر و منطقی‌تر باشد میزان اضطرابی که شما تجربه می‌کنید. کمتر در واقع اینجا دارد یک چیزی میگوید به شما این که انسان‌هایی که در زندگی تکلیفشان مشخص است می‌دانند،چه می‌خواهند. برای چی این را می خواهند و برای رسیدن به آن چه کارهایی باید بکنند وشاخص قوی در زندگیشان دارند. اضطراب و استرس کمتری را تجربه می‌کنند چون قوانین هم همیشه باعث کمتر شدند، میزان خطاها میشود، خطاها و اشتباه‌هایش اضطراب به طور طبیعی کاهش پیدا می‌کند. باز هم می‌رسیم به خودآگاهی باید با خودآگاهی نوع ارتباط شرایط را با خودمان مشخص کنیم. این که کنکور برای زندگی بهتر می‌خواهیم یک زندگی را می‌خواهیم که کنکورمان خوب بشود و وظیفه‌ی هر کدام از ما است که در مورد تک‌تک ارتباط‌هایی که در زندگیمان برقرار می‌کنیم فکر کنیم انها را اصلاح کنیم ،قانون مشخص میکنیم و پای قوانینی که می‌نویسیم هم وایستیم و بدیهی است که هرچقدر این شاخص‌ها گسترش پیدا می‌کند، آن فرد باید به آرامش بیشتری برسد.

نهمین مورد که شاید مهمترین مورد در رویارویی با شرایط استرس زا است این است که وقتی که اضطراب و استرس می‌گیریم باید چه کنیم؟ تا اینجا دیگر باید متوجه شده باشید که استرس شبیه یک وارایه آمادگی است که بدنتان دارد به شما میدهد، دارد تمامی قابلیت‌ها را هم  در یک مسیر برای اینکه بتوانیم با یک شرایطی مواجه بشویم. وقتی که بدن دارد این کار را انجام میدهد کاری که باید انجام بدهیم این است که دقیقا هیچ کاری نکنیم و در روند آماده‌سازی دخالت نکنیم چرا؟ چون در صورت دخالت کردن آن انرژی که بدن دارد آتجا ایجاد می‌کند. صرف چیز دیگری میشود؛ مثلا فرض کنید یک آزمون خیلی مهمی دارید و طبیعی است که قبل از آزمون باید استرس بگیرید، کاری که باید انجام بدهید این است که چه کاری انجام دهیم تا وارد شرایط آزمون بشویم و وقتی که آزمون شروع میشود از انرژی تولید شده توسط استرس و قابلیت‌هایی که بهتان میدهد می‌توانیم بهتر فکر کنیم ،واضح‌تر فکر کنیم،تمرکزشتان بیشتر میشود و خیلی اتفاقات دیگر، استفاده کنید

که بهترین آزمون زندگیتان را بدهید اگر شما بیاید این انرژی تولید شده را به سمت‌های دیگری ببرید؛ مثلا اگر آزمون خراب شود چه کاری انجام بدهم. اگر سوال این باشد چه میشود یا به سمت نگرانی‌هاشون ببرید،آن استرس دیگر صرف نگرانی‌های شما میشود و نمی‌تواند بهتان در مواجهه با شرایط سخت کمک کند پس یک تمرین بزرگ برای اینکه وقتی با شرایط سخت مواجه می‌شوید و استرس می‌گیرید کاری که باید بکنید این است که هیچ کاری نکنید. اگر روبرتو باجو بودید و در فینال جام جهانی نود و چهار مقابل برزیل قرار بود آخرین ضربه‌ی پنالتی تیم  را بزنید تنها کاری که باید کنیم این است که هیچ کاری نکنید و از انرژی که استرس دارد بهت میدهد استفاده کنیم که بهترین ضربه‌ی پنالتی زندگیتان را بزنید و حواستان باشد که انرژی این استرس را به سمت دیگری نبرید.

به آخرای پادکست شماره چهار نزدیک میشویم طبق روال همیشه میخوایم یک جمع‌بندی کنیم که چگونه می‌توانیم با اضطراب‌ها مواجه بشویم. اولین نکته‌ای که گفتیم این است‌که گام های ما نسبت به اضطراب میتواند نقش تعیین کننده‌ای در تاثیر اضطراب و استرس در ما داشته باشد. اینکه ما فکر می‌کنیم استرس خوب است به شدت به ما کمک می‌کند. در آثاری که استرس در ما دارد دو انتظارهای غیر واقعی نسبت به شرایط را باید بگذاریم کنار. سه حس شکرگذاری و اینکه قدر چیزهایی که داریم بدانیم می‌تواند به ما خیلی کمک کند. چهار مراقب دعوا و جدال هایمان  باشیم و سعی کنیم از چیزهای کوچک به راحتی بگذریم. پنج خودآگاهی و اینکه بدانیم وقتی استرس می‌گیریم چه اتفاقی در بدنمان می افتد. شش اینکه زبان استرس بدن را بدانیم،بدانیم وقتی استرس می‌گیریم چه ری اکشن هایی نشان میدهیم و آنهایی که خوب است را جایگزین بعدها کنیم و نقش مدیتیشن در این قسمت خیلی مهم است. ارتباطات خوب اجتماعی می‌تواند به ما خیلی کمک کند. هشت نوع روابط ما با شرایط پیرامون دوران و به ویژه خودمان و اینکه این قوانین را به دیگران ابلاغ کنیم و پایش وایستیم و شاخص‌های ثابت و قوی و محکمی برای زندگی داشته باشیم میتواند به ما آرامش زیادی بدهد، نه اینکه وقتی که استرس می‌گیریم کاری که باید کنیم این است که هیچ کاری نکنیم تا اینکه وارد آن شرایطی بشویم که استرس دارد ما را برای آن شرایط آماده می‌کند.

تفکر عمیق، نیمه گمشده انسان هایی که می خواهند موفق باشند!

 

فیلم حوزه نقاشی را دیده اید.

مال آقای مازیار میری؟

بله بله خانم نگار جواهریان و آقای شهاب حسینی بازی می‌کنند، خیلی جالب است فیلم اینها یک ماجرای عاشقانه‌ای دارند، دو تا آدم هستند که از نظر ذهنی دچار اختلالاتی هستند و فرزند پسر دارند، هنگامی زندگی سخت میشود برایشان که به جدال بر می‌خورند، مشکلات مالی،شرایط مختلف دائما یکیشان یادآوری می‌کنند که لحظه‌ای که داشت عقد می‌کرد ما را آن حاج آقا یک جمله‌ای به مان گفت و این باعث میشود که دوباره به آرامش برسند. کمی جلوتر دوباره دنیا بهشان سخت میگیرد و این جمله‌ی معجزه‌آسا یادته حاج آقا اون لحظه چی گفت آروم‌شان می‌کند.

داستان زندگی انسان های معمولی و ارزش تلاش آنها در زندگی

ما آخر فیلم می‌دانیم که آن جمله چی بود، هرچند منتظره یک جمله‌ی حکمت آمیز بزرگی پیچیده‌ایم ولی جمله به سادگی و بسیار عمیق است. جمله این بود که حاج آقا زمانی که عقد اینها را میخواند بهشان گفته است بروید و با هم بسازید. همینقدر معمولی و همینقدر فوق‌العاده می‌دانید در ستایش آدم‌های معمولی باید حرف زد،حرف زد قصه هایشان شنیده شود.

آدم های معمولی اتفاقا بهترین ساکنان این سیاره اند، کمترین آسیب را گاهن می زنند و قصه یه خانومی شنیدم که ایشان ماما هستند و بچه ها را به دنیا می آورند و خیلی از روزهایی که عمل دارند و باید در واقع تولد رخ بده،خیلی خوشتیپ میروند در اتاق عمل به خودشان می‌رسند، آراسته،تمیز،زیبا چیزی که میگویند فلسفه‌ی پشتش این است که می‌خواهم اولین تصویری که این بچه از جهان می‌بیند تصویر زیبایی باشد.

من عرضم این است که ما باید قصه‌های آدم‌های خوب،معمولی را بشنویم و معمولی بودن از یک ناسزا و دشنام خارج کنیم. مردی که ده ساعت، زنی که ده ساعت یا بیشتر برای رفاه خانواده با جهان می‌جنگد آدم معمولی نیست،آدم درخشانی است می دانید و باید قصه هایشان را شنید.

شبکه های اجتماعی دروغی برای بیان موفقیت

یکی از مواردی که آقای صحت این شبکه‌های اجتماعی به ما نشان می‌دهند و انها یک قسمتی از زندگی را به ما نشان میدهند و این انتظارات در ما ایجاد میکنند که ما باید اینطور باشیم مغز ما تحت تاثیر تجربیات ما تغییر می‌کند؛ مثلا یک معلول اگر در یک تصادف بینایی اش را دست میدهد مغز با توجه به اتفاقی که افتاده است عوض می‌کند حواس را و رابطش با حواس و حواس دیگر مثل شنیده مثل در حقیقت لمس،لامسه این ها را تقویت میکند.

در واقع تجربه‌ای رخ میدهد و مغز در واکنش به آن تجربه خودش را بازسازی می‌کند و تغییر میدهد، سوال کتاب این است که تجربه‌ی مهمی به نام اینترنت که ما را فرا گرفته است چه تغییراتی در ذهن ما در فرایند تفکر ما ایجاد میکند؟ سوال این است که چند سال بعد از اینکه ماشین چاپ اختراع شد بیش از دوازده میلیون نسخه چاپی کتاب در سراسر اروپا وجود داشت و این مسیر تاریخ را تغییر داد و مسیر تفکر انسان را هم تغییر داد.

یکی از تغییرات مهم این است که واژگان بیشتری به بشر آموخت مثلا نیکلاس کار اشاره می‌کند که طی پژوهشی در زبان انگلیسی هفت هزار واژه متداول را به کار می‌برد، بعد از گسترش کتاب‌ها چون نویسنده‌ها برای اینکه احساسات و شرایط انسانی را توصیف کنند به واژگان گسترده‌ترین داشتند و آنها را استفاده می‌کردند.

از هفت هزار به یک میلیون واژه افزایش پیدا کرد، دایره‌ی واژگان انگلیسی و میگوید این تفکر بشر را در آن اصل در قرن پانزده گسترش داده است. کلمات مصالح تفکر ما است، نمی‌توانیم به این میز فکر کنیم بدون کلمات،می‌توانیم کلمه‌ی میز بگیریم ولی باز به کلمات دیگری نیاز داریم.

تاثیر اختراعات بشر در زندگی انسان

دقیقا به اینکه یک سطح افقی چهار پایه دارد و اگر کلمه سه افقی و چهار پایه را بگیریم آن موقع میزی وجود نخواهد داشت ما هر چقدر که کلمات بیشتری بلد باشیم قضاوت آن از شرایط خودمان از جهان می‌تواند گسترده‌تر و غنی تر باشد.

گاهی کلمه‌ای که ما اطلاق می‌کنیم در قضاوت یک موقعیت آن را تعین و تکلیف می‌کند و خیلی مهم است که این کلمه چقدر دقیق است؛ مثلا به شخصی میشود گفت جاهل یا میشه گفت نادان یا میشه گفت کم‌خرد میشود گفت کم‌هوش درست است؟

میدانید، ولی همه‌ی این کلمات درست است که یک پدیده را توصیف می‌کنند اما خیلی با هم فرق دارند. اختراع ماشین چاپ در گسترش زمینه‌های پروتستانی در غرب بسیار موثر بود،یکی چاپ کتابهای مقدس بودند، کتابهای مقدس در انحصار نهادهای دینی بودند ولی وقتی به شکل گسترده چاپ شدند آن وقت هر مسیحی خودش می توانست رابطه‌ی شخصی با این متن مقدس برقرار کند و زمینه‌های مهم یعنی می‌خواهم بگویم در این گردش تاریخی چقدر اختراع بشر می‌تواند تاثیر مهمی داشته باشد.

ببینید یک پدیده‌ای که جدیدا جهان ما را به شکل مهمی ، پانصد سال بعد از اختراع ماشین چاپ دارد تغییر میدهد اینترنت است.

خب و فرایندی که به نظرم خیلی مهم است به آن بپردازیم در فلسفه شاخه‌ای است. بعضی از فیلسوفان به آن می‌پردازند به نام فلسفه تکنولوژی و در رابطه با فلسفه ذهن بررسی می‌کنند که چه عواقبی اینترنت می‌تواند داشته باشد با احتساب اینکه می‌دانیم اینترنت چقدر چیز مهمی و خوبی است و کاربردی ما می‌خواهیم نقدش کنیم می‌خواهیم بگویم که اینترنت چه بلایی سر ما آورده است در واقع، در کنار تمام مواهب.

چرا باید ذهن را درگیر فرایند های پیچیده کرد؟

ببینید یکی از فرایندهایی که اینترنت اعمال کرده است به ما به نظرم در رابطه با خواندن که خیلی مهم است که مرگ تخیل است. ببینید مثلا یک شبکه‌ی اجتماعی را شما ببینید، وقتی بالا پایینش می‌کنید مجموعه زیادی از عکس‌ها را می‌بینید که به وضوح و کاملا شفاف و سرراست با یک عکس و متن کوتاه به شما اطلاعات میدهند، اما کتاب‌های چاپی اینطور نبوده است و شما را درگیر خودشان می‌کردند،.

خواندن یک کتاب،یک داستان چاپی شما یک فرایند هم آفرینی بین نویسنده و خواننده بود. در این خواننده توصیف می‌کرد با ترک‌های رویش،چوبی که پوسیده است و…. و شما  می‌ساختید این را، اذعان خودتان می‌گردید. اما با دیدن تصویر یک در که اینقدر صریح دارد خودش را به شما تحمیل می‌کند اجازه‌ی هم آفرینی از شما گرفته است میشود.

پس یکی از فرایندهایی که ما در شبکه‌های اجتماعی مطالعمان کم عمق شده است همین است که ما مثلا ما اصلا درگیری مشترک نداریم ، اینکه دانش ما به دانشی گستره اما سطح تبدیل شد، ویکی‌پدیا را ببینید همه ما تجربه اش را داریم واردش میشیم راجب این موضوع،یک حادثه‌ی تاریخی،یک آدم اطلاعات کسب می کنیم اما دائما می رویم در هایپرلینک و از صفحه به صفحه ای و بعد از ساعت ما با یک دانش گسترده داریم راجب مسائل مختلف اما اصلا همین نیست.

برخی اختراعات انسان را از تفکر عمیق بازداشته است!

به خاطر توجه مقدم دائما قطع می شود،می‌دانید عمیق نمی‌شویم. بخش دیگرش هزینه ی ما وقتی در شبکه‌ی مثلا اجتماعی،مثل اینستاگرام ورق می‌زنیم و می آیم پایین از مباحث مختلف می رویم به مباحث مختلف دیگر از غذا به ورزش از ورزش به سفر به عکس یک دوست.توجه ما دائما قطع میشود و دایما زخمی میشود.

در مباحثی که نیکلاس کار در این کتاب می گوید این است که یک هزینه‌ای دارد. می گوید ذهن برای اینکه از یک مبحث سوئیچ کند منظورم این است که تغییر کند به یک مبحث دیگری نیاز به این داره که یک بار می‌دانید کند بشود، یک بار فضا را تغییر دهد، تخیل،کلمات و بعد وارد فضای دیگری بشود این توجه را بیاورد پایین و حتی ما در مباحثی که داریم دنبال می‌کنیم. بمب را از ما میگیرد، اینکه ما دائما دنبال امور جدید هستیم امکان توجه عمیق ما را کم میکند.یک چیز جالب اینکه دیکتاتوری لایک‌ها است.

چطور نظریه های سطحی انسان را تغییر می دهد؟

ببینید اینستاگرام به جایی تبدیل شده است که با همه‌ی خوبی‌هایی که داره کلی کسب و کار آنجاست،کلی آدم‌ها با هم در ارتباط هستند.

این عالیه است ولی به جایی تبدیل شده است که آدم ها نظراتشان را مطرح می‌کنند و معیار ارزیابی صحت یا عدم صحت این مطلب لایک‌ها است. ولی بسیاری از نظریاتی که جهان به جای بهتر تبدیل کرده اند، آگاهی جدید تولید کردند در زمان خودشان پسندیده نمی‌شدند.

یک معیار ارزیابی حقیقی تعداد آدم‌هایی که یک ایده را می‌پسندند نیست گاهی عمق آن ایده است ، گاهی آن گزاره چقدر صحت دارد.

بسیاری از نظریه‌های علمی اینگونه است، گفتید و با بزرگان تاریخ علم در زمان خودشان نادیده گرفتند.

همینگونه است یعنی می‌خواهم بگویم ما دقیقا،دقیقا همین نکته است. حالا راه حل سریع با جلسه گذشته اشاره کردیم این را بگویم و  بحث را تمام کنیم.جمع‌بندی کنم من فکر می‌کنم ما به مینیمالیسم احتیاج داریم جلسه‌ی گذشته یه هایکو خواندم به نظرم این اشاره‌ی خوبی است چون هایگو یک قالب خیلی کوتاه کمینه‌گرایی محدود دارد و در این قالب باید عمیق‌ترین حرف ها زده شود.

من فکر کنم ما رابطه مان را  با تکنولوژی و بخصوص اینستاگرام و شبکه‌های اجتماعی باید، مینیمالیسم دوباره سازمان بدهیم به کمینه گرایی رو بیاوریم یعنی؛ نگاه کنیم،ببینیم بخشی از این زمان‌های طولانی که آنجا صرف می‌کنیم باید کاهش بدیم واقعا برای اینکه باز بتوانیم کارعمیق کنیم.

منظورم این است که اگر داریم مطالعه می‌کنیم یا می‌نویسیم برای اون مدت کاملا شبکه‌ها را بگذاریم کنار گوش مان کاملا و سه چهار ساعت به سبک گذشتگان کار عمیق کنیم.

چگونه انسان های متمرکز به آرزوها خود دست پیدا می کنند؟

به نام خدا و سلام من حسین توکلی هستم و این هپوکست دوم که دارید می‌شنوید. در این هوپوکست درمورد آفرینش و جذب ذهن صحبت می کنیم با ما همراه باشید.

چگونه یک آرزو در انسان متولد می شود؟

بله همونطور که گفتیم در این هوپوکست که به چگونگی آفرینش متجلی کردن آرزوها میخواهیم بپردازیم. در شروع برنامه و قبل از هر چیزی باید مجددا یادآوری کنم که تمام این عالم از انرژی ساخته شده است زبان،انرژی، امواج و ارتعاشات به خاطر همین است آدم‌ها دارای لایه‌های غیر جامد از امواج با ارتعاشات و فرکانس های خیلی بالا در وجود خودشان هستند.

قسمت‌هایی از وجود آدم مثل ذهن،احساسات و همینطور لایه‌های سبکت تری که در پیرامون بدنشان در حال حرکت است از جمله انرژی‌های نامرئی. به خاطر همین میشود گفت که آدمهایی که در کسب فرصتهای زندگی دچار مشکل هستند، آدم هایی که تمام توجه‌شان معطوف به لایه‌های جامد طبیعت است.

با یک مثال ساده درک این مطلب هم برای شما راحت میشود؛ ببینید یخ آب و ابر همشان از یک فرمول شیمیایی آب تشکیل شده اند ولی آن چیزی که باعث تفاوت بین این سه فرم از ماده میشود سرعت جنبش مولکول‌ها در آنهاست که در موارد خیلی کمی است و در مورد ابر به نسبت خیلی سریع تر است.

چگونه در انسان حس نشاط و شادی ایجاد می شود؟

هر آدمی با تمرکز بر امواج و ارتعاشات که در لایه‌های سریع‌تر وجود خودش دارد به آدمی و موجودی تبدیل میشود که با نیروی طبیعت و کاینات همسو میشود، همسو شدن با فرصت‌های عالی را برای آدم‌ها به ارمغان می آورد و آنها را در جهت رسیدن به آرزوها کمک می‌کند و یاری میدهد قدرت حقیقی و باطنی در اختیار آدم هایی که بتوانند ذهن خودشان با قواعد و قوانین طبیعت همسو کنند.

این قبیل آدم ها و این مدل افراد می‌توانند و قادرند ارتعاشات بدنی خودشان را افزایش بدهند و بالا ببرند و با فرکانس‌های امواج امری که در طبیعت موج میزند همسو بشوند. هر موقع یک انسان با نیروهای طبیعت همسو بشود و نیروهایش با انرژی و ارتعاشات بالای موجود در فضا هماهنگ بشود به طور طبیعی حس نشاط و خرسندی به آدم دست می دهد. انسان توسط این نیرو در حال دریافت افکار است.

باورهای ذهن یک انسان مثل یک ایستگاه رادیویی که به طور دائم افکار و باورهای خودش را به سمت فضا که نیروی الهی که در خود فضا به عنوان یک برق در مادون اتم ولی خیلی هم هوشیار دارد موج میزند دائما در حال دریافت افکار باورها و آرزوهای انسان است. پس ممکن است که خواسته آرزو یا اندیشه یا فکر و هر چیزی از طرف انسان توسط آن نیروی الهی نشنیده یا نادیده گرفته است.

افکار انسان القا کننده احساسات و رفتارهای ذهنی

حالا یک موضوعی که می‌خواهیم با همدیگر صحبت کنیم قدرت افکار انسان است که امواج و اشاره‌هایی هستند که توسط خود آن به پیرامون بدنش ارسال و القا میشود و در واقع هر کدوم از افکار و احساسات انسان با ارتعاشات مخصوص به خودش در محیط یا فضایکه آن نیروی الهی همواره موج میزند انتشار پیدا می‌کند.

اگر انسان بتواند تمرکز خودش را به مدت هفده ثانیه بروی یک فکر نگه دارد تمام وجودش با ارتعاشات آن فکر همسو میشود. هشت نیروی بدنی انسان خودش را در ارتباطات نیروی الهی هم موج می‌کند.

همینطور تمرکز روی یک فکر و حفظ آن در ذهن به مدت پنجاه و هشت ثانیه باعث میشود که وجود انسان درست مثل یک آهن ربا آن خواسته یا فکر از قدرت نامرئی طبیعت طلب کند و بخواهد و به زندگی خودش جذب کند. حالا هرقدر میزان توجه و تمرکز روی یک فکر بیشتر باشد و زمان آن طولانی‌تر باشد قدرت متجلی کردن آن به صورت یک واقعیت در دنیای چیستی بیشتر میشود.

چرا افراد متمرکز موفق تر هستند؟

پس افراد متمرکزتر در آفرینش خواسته های خودشان را موفق‌تر عملی میکنند و در ضمن نگه داشتن و تمرکز روی یک اندیشه به مدت طولانی و متمرکز باعث میشود که کم‌کم افکار دیگری که مشابه و در واقع مکمل فکر اولین در ذهن شکل بگیرند. به عنوان مثال فردی که روی اندیشه‌ی راه‌اندازی یک کارخانه تمرکز کرده است هر قدر این اندیشه بیشتر در ذهنش مرور بشود ناخودآگاه افکار دیگری در تکمیل و به ثمر رساندن فکر اولیه مثلا نحوه‌ی تامین سرمایه و گرفتن وام و غیره و این‌ها به ذهنش راه پیدا می‌کند.

در حقیقت مهمترین و کلیدی‌ترین مسئله در قدرت آفرینش انسان قدرت تمرکزش است. هر فکر و اندیشه که توجه آدم‌ها بر روی آن متمرکز بشود قدرت پیدا می‌کند. آدم‌های زیادی هستند که مدام تمرکز و توجهشان را بروی جنبه‌هایی از زندگی نمیخواند معطوف کنند به عنوان مثال این آدم‌ها دائما با خودشان تکرار می‌کنند که نمی‌خواهند بیمار بشوند،نمی‌خواهند فقیر باشند، نمی‌خواهند در کهنسالی ناتوان باشند و چیزای دیگر.

مهم است که بدانیم توجه بر هر موضوعی باعث پیدایش آن موضوع  در زندگیمان میشود، پس بزرگترین اشتباه این است که به جای تمرکز روی جنبه‌های دلخواه زندگیمان توجه مان و تمرکزمان را بالا ببریم. سراغ آن چیزهایی که نمی‌خواهیم توجه‌مان را به موضوعات دلخواه در زندگی محدودکند مثل یک آهنربا اون‌ها را به زندگی خودمان جذب می‌کنیم. افکار مکرر انسان معمولا افکار و آرزوهایی هستند که به صورت ناخواسته و تکراری مرتبا وارد ذهنشان میشود.

سعی نکنید که افکا خودتان را کنترل کنید چون کنترل کردن یا پس زدن هر فکر باعث میشود که مجددا توجه انسان به سمت همان فکر ناخواسته یا ناخوشایند معطوف بشود. همونطور که گفتیم از آنجایی که توجه آدم‌ها به هر موضوعی باعث تقویت و پیدایش آن میشود با توجه‌مان به موضوع ناخواسته قدرت میدهیم و با مبارزه برای کنار زدن این فکر اون را به زندگی خودمان می‌کنیم.

باور داشتن راهی برای از بین بردن افکار منفی زندگی

حالا راه حل صحیح چیست؟ راه حل صحیح و ارتباط با باور و افکاری که دوست نداریم در زندگی و وجودمان جاری باشود و قرار داشته باشد. این که ذهنمان را به جهت مخالف آن راهنمایی کنید هدایت ذهن با مبارزه و مقاومت ضد افکار و باورهای ناخواسته است.

متفاوت یعنی مثلا به جای اینکه با خودمان تکرار کنیم من از خساست بیذارم فقط کافیه است توجه خودمان را به بخشندگی و سخاوتمندی برگردانیم. فکر فراوانی و بخشندگی ناخودآگاه خساست را از بین برمی‌دارد. این از طریق قدرت ذهنی در اصل میشود گفت در این عالم همه‌چیز دو مرتبه خلق میشود بار اولش به صورت یک اندیشه و بار دوم به شکل رویدادی است که در دنیای مرئی قابل رویت است و لمس می شود. به زبان دیگر و بیان دیگر میشود گفت که تمام خواسته‌ها،آرزوهای آدم‌ها فورا از طریق آنتن، ذهن را به سمت کائنات را نیروی الهی ارسال میشوند.

چگونه خداوند به نسان های مثبت اندیش کمک می کند؟

نیروی الهی هم به طور دائم در خدمت انسان و مایل که این خواسته‌ها را برآورده کند. درحقیقت هیچ نیازی نیست که آدم‌ها به زبان و تکرار کلام خواسته از پروردگار خودشان طلب کنند هر زمان که انسان را به سوی خواسته‌ای فکر می‌کند همزمان نیروی الهی خواسته را درک می‌کند و دریافت می‌کند و آن را به تجلی می‌رساند.

البته لازم به ذکر است زمانی که فرد آرزویی می‌کند ارتعاشات ان باید با ارتعاشات نیروی الهی و کاینات یکسان باشد. مفهوم این مسله به زبان ساده این است که یک قادر نیست با ابر همسو بشود و در کنار آن قرار بگیرد چون انرژی و حرکت مولکول‌های یخ از ابر آهسته‌تر است. در این هوپکست به روش‌هایی می‌خواهیم بپردازیم که به کمک آن ارتعاشات ذهنی و جسمی انسان به صورتی که با نیروی آفریننده یکسان بشود افزایش پیدا می‌کن.

این تکنیک‌ها بی‌شباهت به تکنولوژی رادیو نیست، در این تکنولوژی رادیو یک ایستگاه مرکزی وجود دارد که در آن برنامه‌های مختلف به صورت امواجی با طول متایی را به سمت فضای پیرامون ارسال میشوند. دستگاه رادیو در واقع گیرنده‌ای که برای دریافت این امواج با فرکانس معین برنامه‌ریزی و تنظیم شده است.

اگر دستگاه گیرنده بروی طول موج مشخص شده قرار نگیرد قادر به پخش برنامه‌ها نیست و نمی‌تواند برنامه‌هایش را پخش کند. همینطور در امر آفرینش انسان باید امواج فکری و ارتعاشات بدنی خودش را با نیروی آفریننده همسو کند و اگر سطح ارتعاشات امواج مغزی آن با سطح ارتعاشات نیروی الهی یکسان نشود نمیتواند که آرزوهای خودش را بیاورد و قادر به آفرینش آرزوهای خودش نخواهد بود.

در ضمن هر موقع و هر وقت که وجود انسان با امواج و ارتعاشات نیروی الهی یکی بشود به صورت ناخودآگاه حس خرسندی و نشاط و سلامتی روزافزون به انسان دست خواهد داد. روزگار خیلی از آدم‌ها در یک سو تفاهم مشترک قرار دارند و آن هم قربانی دست سرنوشت بودند در علوم عرفانی عقیده بر این که هیچ انسانی قربانی روزگار نیست، بلکه هرحالت که همین الان در زندگی انسان وجود دارد آفریده‌ی باور افکار و آرزوهایی است که تا قبل از این رو به سمت کائنات عرضه کرده است در حقیقت هیچ عاملی بدون دعوت انسان هرگز به زندگیش راه پیدا نمی‌کند.

جذابه ذهنی چیست و چه قدرتی در انسان ایجاد می کند؟

قدرت جاذبه‌ی ذهن قدرت کشش و جاذبه‌ای ذهن یکی از قدرت‌های انسان است. هر موقع و هر زمانی که شخصی ذهن خودش را برای مدت زمان پنجاه و هشت ثانیه روی یک موضوع معینی متمرکز نگه دارد این آدم با ارتعاشات این باور و آرزو یکی میشود و ان را به سمت خودش جذب می‌کند.

وقتی که امواج انسان با یک اندیشه یکی بشود، آن این قدرت را دارد که اندیشه‌ی مورد نظر به سمت زندگی خودش جذب کند. البته میزان شغل و قدرت این آرزو و اندیشه از اهمیت فراوانی برخوردارد است.

آرزوی انسان قوی‌تر باشد و شوق بیشتری در به دست آوردن خواسته مورد نظر داشته باشد، قدرت جذب بیشتر میشود. هر زمانی که زندگی شما از آن چیزهایی که دوست داشتید و آرزو داشتید خالی مانده‌بود به مدت یک ماه و به صورت مداوم یعنی چندین بار در روز خواسته است که مورد نظر خودتان را در ذهنتان مرور کنید. پس کافی است توجه خودتان را به صورت مکرر متمرکز و با شوق زیاد روی آن چیزی که آرزو دارید معطوف کنید تا بعد از مدتی ببینید که به آرزوی خودتان دست پیدا کرده اید.

چرا برخی انسان ها سریعا به خواسته های خود دست پیدا می کنند؟

سوالی که اینجا مطرح میشود این است که چگونه است که بعضی از آدم ها به محض اینکه خواسته‌ای سمت کانال مغزشان وارد میشود، میتوانند آن را متجلی کنند و بعضی آدمهای دیگر هیچ وقت موفق به دستیابی به خواسته‌ی خودشان نمیشوند.

تفاوت بین این دو تا گروه در این که اشخاصی که با ارتعاشات و انرژی بالا حرکت می کنند این قدرت را دارند که خواسته‌ی خودشان را با سرعت بیشتری متجلی کنند. به زبان دیگر افرادی که باور بسیار عمیق و خیلی عمیق به خدا کاینات و نیروی نامریی دارند.

از آنجایی که با ایمان خواسته‌ی خودشان را به سمت کاینات می‌فرستند و متجلی کردند و به وجود آوردند آرزوها موفق‌تر هستند در ادامه می‌خواهم صحبت کنیم که چطوری یک فرد می‌تواند در آفرینش خواسته‌های خودش موفق‌تر باشد.

آفرینش چگونه سبب متجلی ساختن خواسته ها در انسان می شود؟

امر آفرینش متجلی ساختن خواسته‌ها،تجسم سازی در تاریخ این جهان هرگز هیچ پدیده ای و دستاوردی بدون تجسم سازی به وجود نیامده است کافی است به اطراف خودتان دقت کنید تا به این مطلب پی ببرید که همه‌ی اختراعات این عالم در شکل ابتدایی خودش یک حباب فکری بوده است و در قبل از آفرینششان مجسم شده است. در نتیجه اگر شما هم تمایل به متجلی شدن خواسته‌ای در زندگی خودتان دارید قبل از هر چیزی باید بتوانید عناصر آن را در ذهن خودتان مجسم کنید.

تجسم سازی باید خیلی دقیق و با جزییات کامل انجام شود،حتی لازم است که تمام حواس زندگانی انسان در این مرحله مورد استفاده قرار بگیرد یعنی به عنوان مثال اگر رابطه‌ای بسیار خوب و خیلی مهربون با یار مهربان را آرزو می‌کنیم. برای رسیدن و برای دست پیدا کردن به آن این آرزو باید تمام جزییات آن فرد را مجسم کنیم،مهربانیش را لمس کنید.

به جای اینکه رنگ چشمانش ببینید و بوی پوستش را احساس کنید به حدی این تجسم سازی ادامه بدهید که ذهن ناخوداگاه تان با تصویر این آرزو کاملا آشنا بشود.ذهن ناخودآگاه انسان فقط زمانی که با تصویر و تجسم رسیدن به یک آرزو آشنا بشود و بتواند دستیابی به آن پیروزی مشاهده کند و ببیند و بپذیرد به انسان اجازه‌ی رسیدن به دستیابی آن خواسته یا آرزو را میدهد. در حقیقت ذهن ناخودآگاه ضمیر قدرتمند انسان و ارتباط بین آن را با عالم نیستی یا کاینات برقرار می‌کند یا به زبان دیگری ارتباط بین دنیای مرئی و نامرئی از طریق ذهن ناخودآگاه صورت می‌گیرد.

تحقق یک آرزو در ابتدا نیاز به حرکتی از سوی شما نیز دارد!

روش دیگر برای به دست آوردن آرزو شرایط با نتیجه‌ی خاصی است که از همین حالا فکر کنید و تصور کنید و باور کنید که آن خواسته را به دست آوردید به بیان دیگر باید وانمود کنید که آن خواسته یا شرایطی که همیشه آرزوی دست یافتن به آن را داشتید همین حالا در زندگی شما حضور دارند؛ مثلا اگر جوانی آرزو دارد مشهورترین عکاس، شهر خودش باشد باید از همین حالا یک دوربین دستش بگیرد و نقش این موقعیت را ایفا کند یعنی تصور کند که اگر موفق‌ترین عکاس باشد چه نوع عکس العملی پیدا می‌کند.

چگونه لباس می‌پوشد، چگونه با دیگران معاشرت می‌کند، چگونه با دیگران برخورد می‌کند و چیزهای دیگر و همان شرایط را در زندگی فعلی خودش اجرا کند. میشود وضعیت دلخواه را با حالتهای فراوون اجرا کرد. تاثیر این تمرین یعنی وانمود کردن به داشتن خواسته‌ای در این که باعث میشود ذهن ناخودآگاه انسان این تلقین را بپذیرد و قبول کند و در نتیجه رفتار عملکردش دچار تغییر بشود.

همین تغییر عملکرد باعث باز شدن دریچه‌های جدید به زندگیش میشود و آن را به سمت دست یافتن و رسیدن به خواسته‌های خودش هدایت می‌کند. علاوه‌بر این هر موقع خواسته و آرزویی را به سمت کاینات ارسال می‌کنید باور کنید که آن خواسته دست یافتنی است؛ چون باور و ایمان قوی باعث افزایش ارتباطات انسان میشود و باعث میشود به خواسته‌های خودتان دست پیدا کنید و برسید.

حتی در حین دعا کردن اگر باور داشته باشید که خداوند پاسخ شما را میدهد آن دعا از قدرت بیشتری برخوردار است و بی‌پاسخ هم نمی‌ماند. همینگونه در حین درخواست کردن خواسته‌ها از کاینات و طبیعت باید توجه خودتان را از روی قحطی و کمبودهای زندگیتان بردارید به عنوان مثال با گفتن جملاتی مثل خدایا من از بیماری نجات بدهد.

خدایا من از بی‌پولی و تنگدستی رها کن یا خدایا نمی‌خواهم تنها بمانم و  از این دعاها پرهیز کنیم از آنجایی که جمله‌ی فرستاده شده رو به کاینات منفی باشد در نتیجه حاصل چنین کلامی بیماری بی‌پولی و تنهایی است پس موقع دعا کردن توجه خودمان را از روی نکات منفی برداریم و آن چیزی را که از زندگی میخواهیم طلب کنیم نه اون چیزی که نمی‌خواه.

مسئله‌ی دیگری که می‌تواند باعث تاخیر در امر پدید آوردن آرزوهای آدم‌ها بشود، این است که فرد ازخوشبخت،موفقیت و سعادت بقیه‌ی انسان‌ها را دچار حس حسادت بشود و به هر ترتیبی بدخواه آدم‌های دیگر بشود. آدم‌های حسود کسانی هستند که دائما آرزو دارند که در جای شخص دیگه‌ای قرار داشته باشند.

در اصل در حال ارسال پیامی با این مضمون به کاینات هستند که خدایا از آنجایی که زندگی من از نعمت تهی و موجود بی‌چیزی هستم دارایی نعمت را سعادت یکی دیگری را در اختیار من قرار بدهد. زمانی که حسادت بدخواهی نسبت به دیگران و انسان شکل بگیرد در اصل در حال تاکید و گسترش قطعی و کمبودهای زندگی خودمان هستیم.

همونطور که گفتیم توجه و تاکید انسان بر هر مسیله‌ای باعث پیدایش آن در زندگی از طریق کائنات میشود اما در اینجا می‌خواهیم عواملی که باعث افزایش نیروی جاذبه‌ی آفریننده که به پیدایش و شکل‌گیری آرزوها در زندگی انسان میشود را به طور خلاصه در چهار مرحله مطرح کنیم و هوپوکست دوم را هم به پایان برسانم.

۱- انتخاب صحیح خواسته و آرزو

این است که بدون اینکه دقیقا چه خواسته و چه آرزویی در زندگی خودمان داریم چون کاینات قادر نیستند به آدمی که نمیدانند از زندگی چی می‌خواهند جواب بدهند این افراد توانایی تجسم یک زندگی بهتر را ندارند. به همین جهتم قادر به آفرینش آن در زندگیشان نیستند. البته باید بگویم که متاسفانه بیشتر آدم‌های این جهان نمیدانند که چه توقعی از زندگی خودشان دارند یا آرزوی حقیقیت آن چیست؟

۲- تجسم سازی آرزو و رسیدن به آن

این مرحله تجسم سازی در مدت‌های طولانی و تعداد دفعات زیاد در روزهای هفته‌است تکرار تجسم زندگی دلخواه در زمان‌های طولانی و دفعات زیاد به صورت جملات تاکیدی تجسم سازی و وانمود کردن به داشتن آن چیزی که آرزوی آن را دارد باعث میشود که با سرعت خیلی زیادی به هر آن چیزی که می‌خواهید دست پیدا کنید.

۳- پیدا کردن بهترین فرصت و سماجت در دریافت آرزو

خیلی از آدم‌ها توانایی خواستن آرزوهای خودشان را به شیوه‌ی صحیح را دارند ولی آن زمانی که لطف و پاسخ خواسته‌شان از سمت کائنات جاری میشود. این اشخاص قادر به دریافت این لطف را  نیستند. این سوال را از خودتان بپرسید که اگر لطف و محبتی به عنوان مثال ثروت فراوانی از جانب یک آشنا وارد زندگی شما بشود می‌توانید آن رد به نحو احسنت به نعف خودتان راه بدهید یا اجازه بدهید که از بین انگشتانتان به فنا می رود.

۴- علاقه انسان به آرزو و تاثیر آن در محقق شدن یک خواسته

چهارمین مرحله میزان شوق و خواسته‌ی انسان یکی از قدرتمندترین تکنیک‌های دستیابی و رسیدن به سعادت و کامیابی یعنی هر قدر عاملی را در زندگی خودتان با شوق و حرارت بیشتری طلب کنید می‌بینید که به همان اندازه و به همان نسبت با سرعت بیشتری به خودتون دست پیدا می‌کنید.

 

شکست عنصر مهم در رسیدن به اهداف زندگی

برای شکست خوب اینجوری بگویم شکست دوست من نیست،من شکست را دوست ندارم،عاشقشم شما هم باید عاشقش باشید. من اولین بار در  اوایل دهه ۹۰ شکست دیدم و عاشقش شدم هنگامی که در کار املاک بودم،کار در بازار سخت بود،ترسناک بود من یک بچه ۲۰ ساله بودم بدون هیچ تجربه مشتری واقعا هیچ اعتباری نداشتم در حالی که سعی میکردم موفق شوم، حتی سن کافی برای نوشیدنی خوردن را هم نداشتم.

به یک راهنما نیاز داشتم و به یک سمینار رفتم و از سخنران خواستم بعد از سمینار شروع کند و گفتم بهترین نکاتش را واسه موفقیت در کار املاک میخوام جوابش چی بود؟ آن گفت: برو و شکست بخور.! چی! این جواب من بود آن اضافه کردن برو خیلی زیاد و سریع شکست بخور.

من گفتم:آقا من فکر می‌کردم کل موفقیت تو دوری از شکست است و آن گفت: کاملاً برعکس است  و بعد یک نقل از توماس واتسون مدیرعامل آی‌بی‌ام نشانم داد،آن گفت که برای رسیدن به موفقیت،شکست های بزرگ هستند هدف شما از رقبایتان موفق تر شوید هر کسی میتوانست سریعتر،بیشتر و بزرگتر شکست بخورد میبرد.

 

از شکست خوردن نترسید، زیرا موفقیت در کسب تجربه است

بعد آن یک مقایسه خیلی خوب کرد که من هم اینجا به شما انتقال میدهم آن گفت: موفقیت های در حال رشد زندگی،مثل یک آونگ کار میکنند یک طرف شما شکست،ناراحتی،رد شدن،واماندگی را دارید در طرف دیگر شما موفقیت،قبولی،پیروزی و لذت و شادی رو دارید.

ما فقط یک جا ایستاده ایم شما می خواهید هر دو طرف را تجربه کنید چه درد و شکست را،چه موفقیت و شادی را به مرور زمان اکثر مردم می توانند در این منطقه راحت کوچک چطور عمل کنند.فقط مقدار زیادی شکست و درد و ترک شدن را می‌پذیرند پس فقط مقدار زیادی موفقیت شادی و لذت تجربه کنند.

کلید این است که شما نمیتوانید یک طرف را بدان نسبت برابر طرف دیگر تجربه کنید این اشتباهی است که اکثر مردم می کنند. آنها فکر می کنند میتوانند بدون اینکه شکست بخورند به موفقیت برسند،این برنامه عملکردتان است.امروزتان کارتان این است که آونگ را به شدت و سرعت و قدرتی که میتونید به سمت شکست هول بدهید.

یادتان باشد کلید موفقیت شکست بزرگتر است،شکست های بزرگ بخورید بهتان قول میدهم آونگ در تعادل در جهت موفقیت و شادی تاب میخورد بروید و امروز آونگ موفقیت و شکست تان را فراهم کنید.

 

 

رشد سریع تر با دقت در اهداف آینده

شما نباید خودتان را متقاعد کنید،هر کاری را انجام بدهید،شما فقط باید خودتان را متقاعد به انجام کارهای بعدی کنید همین. این یک ظهور بزرگ دیگر برای شماست شما نباید راجع به همه کارهایی که باید برای تکمیل اهدافتان در ماه انجام دهید فکر کنید،نباید راجع به همه کارهایی که باید این هفته انجام دهید فکر کنید.

همیشه در مورد کار بعدی خود فکر کنید

حتی نباید راجع به همه کارهایی که باید امروز بکنید فکر کنید تنها چیزی که بعد از اتمام کار فعلیتان باید نگرانش باشید این است که کار بعدیتان چیست؟! همین است نه کل زنجیره اهداف،رویاها و آرزوهای ارزشمند سال یا ماه یا هفته یا روز فقط کار بعدی پیچیدگی اینجا را میخواهم درک کنید،روی نتایج تمرکز نکنید، بر روی اهداف بزرگ بی پروایتان تمرکز نکنید وقتی آنها را بنویسید مسیری که باید بروید و علائم طول سفر رو میفهمید فقط آنها را فراموش کنید.

بر روی اقدام بعدی تان تمرکز کنید.میبینید کاربردی ساده است، آسان است و بدون اضطراب است شما میتوانید کار بعدی را با همه قوت قلب تان خیلی عالی انجام بدهید. فقط اون موقع این کار را کنید. کار بعدی شما چیست؟ این تکلیف تان است می دانم ساده بنظر می آید موقع انتقال سخت به نظر می آمد ولی این چالش را انجام بدهید.

یه روز متمرکز داشته باشید برای هر کار یا وظیفه یک قدم در هر زمان بردارید و به آینده نگاه نکنید فقط بر روی کاری که دارین الان انجام میدهید تمرکز کنید تا برای رفتن سراغ کار بعدی آماده شوید دفعه بعد فردا صبح میبینمتون.به امید دیدار

 

چگونه یک انسان متمرکز باشیم؟

یکی از معلمان یک تشخیص تند و تیز و باورنکردنی را با ما به اشتراک گذاشت. آن وقت: قبل از اینکه برنامه کسب و کارت را بسازی برنامه زندگیت را بسازی، اول بفهمیم که چطور زندگی میخواهیم داشته باشیم، کجا میخواهیم زندگی کنیم، میخواهیم چطور افراد دورت را بگیرند.

آیا می خواهی شنبه ها و تعطیلات و کار کنید و آیا می خواهید به مسافرت بروید و چقدر کجا میخواهید شما هر شب برای شام خانه باشید اگر گرفت آمده کوتاه میخواهید چه محیطی لازم دارید،هر روز میخواهی چه لباسی بپوشید و غیره…. آن گفت که بعد برنامه کسب و کار یا تخصیصت را پیرامون این شاخص ها بساز و پس این چیزی است که میخواهم پیشنهاد بدهم امروز انجام بدیم. تعداد جواب برای این سوالات بنویسید.

راجب اینکه چگونه زندگی می خواهید داشته باشید لازم این جواب ها استادانه باشند باید و با کمی افکار ساده شروع کنید. هر چیزی که اول به ذهنتان می آید هنگامی که از خودتان می پرسید چطور می خواهم زندگی کنم.

 

۱-همیشه از خودتان در موردکارهای روزانه سوال بپرسید

من همیشه با از پرسیدن از خودم شروع میکنم. چه چیزی را باید بگذارم کنار تا انرژی و وقت کافی برای تمرکز بر روی چیزهایی که میخواهم را داشته باشو من لیستی دارم از چیزهایی که در زندگی روزانه ام خاموش میکنم تا به نتیجه ای واقعا دنبالش هستم برسم.پس لازم نیست که بدانم کدام برنامه تلویزیونی معروف است و خوب است،پس خاموشش کنم.

لازم نیست بدانم آخر این خبر فوری چی است،چون به هر حال اکثر خبارها با انحراف و منفی بودن همراه است.اسم هر ورزش یا اینکه کدام خواننده جدید است توجه کنم یا آخرین مد چیست و یا دختر مشهور کسیب چیست؟ هر همه این چیزها به من کمک نمی کننند که به اهدافم برسم پس خاموششان میکنم.

 

۲- زمان خود را بهتر مدیریت کنید

این به من ظرفیت باور نکردنی و زمانی می دهد تا بر روی چیزهایی که میخواهم با آن ها در سطح جهانی باشم را تمرکز کنم و علاوه بر این من روزم را بدون مرور چند تا از کارهای واجب شروع نمیکنم و ما همه کارهای زیادی برای انجام دادند داریم و فقط آن چند کار واجب مهم هستند.

پس من چگونه یک تمرکز خیلی بالا داشته باشم؟!این برای همه آن چیزهایی که به حوزه های واجب من مربوط نمی شوند و به کس دیگری واگذار میکنم و من هر دقیقه را برای کار کردن برای گذاشتم بر روی کارهای واجب خودم خالی میکنم.پس درس امروز اسن است که کارهای کمتری را دفعات زیادی انجام دهید و در آنها بهتر شوید.

 

۴ اصل مهم در زمینه بینش کلیدی

کاری که میخواهم بکنم این است که کمی از بینش کلیدی جیم ران را با شما در میان بگذارم که به عنوان هدیه به خانه ببرید.

جیم خیلی زحمت کشید تا این قاعده را به عنوان هدیه به ما بدهد و قاعده این است،اگر شما تغییر کنید همه چی برای شما تغییر میکنه منتظر نشین همه چی تغییر کنه تغییر اون بیرون شروع نمیشه تغییر در خودتان شروع میشه،و وقتی شما تغییر کردید به طور معجزه آسایی رابطه هایتان،سلامتی یتان، کسب و کارتان،بچه هایتان و همه چیزهایی دیگر اطراف شما تغییر میکند ولی  همه تغییرات با شما شروع میشه .

 

۱- تلاش کنید تا بدست آورید

این هدیه بعدی است؛ جیم میخواهد با آن زندگی کنید و توی این قاعده پیچیده شده است.اگر می خواهید بیشتر داشته باشید همه ما بیشتر می خواهیم،درست است؟ثروت بیشتری،سلامتی بیشتر،عشق بیشتری می خواهیم،سهم بیشتری می خواهیم جیم می گوید خودتان باید بیشترش کنید.

 

۲- موفقیت رسیدن به اهداف درست است

قبل از جیم من فکر میکردم همه ما فکر میکنیم موفقیت برای چیزی که تغییر میکنیم!،چکارش می کنیم و دنبالش می رویم، ولی جی ما را در آن اصلاح کرد و گفت موفقیت چیزی نیست که دنبالش می روید چیزی که دنبالش می روید شما را موفق میکند،مانند دنبال کردن پروانه است اون گفت موفقیت چیزی که با اینکه در آینده که چه کسی می شویم جذبش می شوید.این مفهوم به تنهایی اینکه چطور دنبال همه چی در زندگیم بروم را تغییر داد ، الان فهمیدم که موفقیت کاری که باید انجام میدادم نبود، کسی که باید میشدم بود و این همه چیز رو تغییر داد.

 

۳- هر روز آرزوی بهتر شدن داشته باشید

این هدیه سوم؛ آرزو نکنید کاش راحت تر بود آرزو کنید بهتر شوید،آرزوی یک اقتصاد بی‌دردسر نکنید یا یک رئیس جمهوری دیگه یا شانس بیشتر فقط آرزو کنید کاش بهتر بودید و بعد بروید سراغ کسب و کار بهتر شدن و در نهایت ران به ما گفت کار های آسون بکنید.آن گفت:در واقع چیزی که برای موفق شدن لازم دارید خیلی راحته،انضباط ساده ای که برای موفق شدن لازم داریم در واقع خیلی راحت است.

۴- از انجام کارهای روزمره غقلت نکنید

چیزی که سخته طلاق،حمله قلبی،ورشکستگی، شکسته، مشقت، نا امید کردن خانواده است  اینها سخت هستند  و نظم ساده موفقیت راحت است، ولی جیم کلید را به ما داد است. آن گفت برای انجام کارهای راحت غفلت نکنید،همیشه از جیم میپرسم  که اگر آسان است پس چرا افراد بیشتری موفق نمیشوند؟ جواب این بود کاری که انجام دادنش آسان است پس انجام ندادنش هم آسان است، آن همچنین میگه افراد موفق مشتاقان کار کنند ولی افراد ناموفق نیستند.

موفق شوید و کارهای راحت انجام بدهید، می بینید اینها کلمات طراوت بخشی از اینکه صاف و ساده و واضح هستند چیزی که در مورد جین دوست دارم این است که  در ابهامات و چیزهای بی ارزش پر آب و تاب رفت آمد نمیکند و فقط در حالت ساده حقیقت و دانش واقعی سیر می کند.

 

ساخت و خلق کردن بزرگترین ویژگی انسان های موفق

مطالعات جالبی در ژاپن انجام شده که دانش آموزان چشم بسته و آنهایی که بهشان گفته شده بود به دست راستشان گیاه پیچک سمی مالیدن و آخرش همه دانش آموزان علائم معمول پیچک سمی را نشان دادند(خارش،سرخی و التهاب)ولی در واقع از یک گیاه بی ضرر استفاده شده بود.و حالا بر روی آن یکی دست پیچک سمی مالیدن و گفته بودن که این یکی یک گیاه بی ضرر است و تنها دو تا از دانش آموزان علائم پیچک سمی را از خودشان نشان دادند،شگفت انگیز است نه.

 

نظریه انتظار و کاربرد آن در زندگی چیست؟

این چیزی است که روانشناسان به آن می گویند نظریه انتظار،توقعات و مخلوقات مغز می تواند به اندازه بر روی دنیای مجازی و حقیقی باشید.در زندگی هر چیزی که خلق کنید را به دست می آورید،به اندازه کافی راحت است که بفهمیم ما همه موجودات خلاق و تولید کننده ای هستیم و زندگیمان نتیجه تمام چیزهایی است که خلق کرده ایم.پس برای چه خلقشان کرده ایم؟

خوب شما چیزی که انتظار داشته اید را خلق کرده اید،انتظارات وابسته به مخلوقات است. چیزی که انتظار دارید اتفاق بیوفتند،چیزی است که آفریننده می خواهد بر روی تولیدش کار کند.

این تکلیفی است که می خواهم امروز انجام دهید.یکی از انتظارات امروزتان را بنویسید،حالا خیلی هم آسان نباشد چیز بزرگی که واقعا میخواهید باشد و بعد نگاه کنید که روزتان چگونه ظاهر می شود.

 

چگونه انسان قدرشناسی باشیم؟

این فکر می تواند ثروت زیادی را ایجاد کند،سلامتی شما را تقویت کند و از شما در مقابل بیماری دفاع کند.بزرگترین پتانسیل هایتان را فعال کند.خوشبختی و عشق محکم و ناپایان به همراه دارد،میتواند تمام لذت های زندگیتان را تا نقطه سعادت تجربه کنید.از همه فکر هایی که می توانید کنترل و تجربه کنید یک فکر وجود دارد که می توانید عمیقا زندگیتان را به طور روزانه تغییر دهید.

قدرشناسی،فهمیدن اینکه در حال حاضر چه چیز هایی را دارید می تواند گام بزرگی در ایجاد هدف هایتان باشد.

 

ساعات پربازده زندگی خود را بهتر بشناسید

همه افراد خیلی موفق از چیزی که من به آن ساعت پر بازده می گویم استفاده میکنند.میخواهم تشویقتان کنم همین کار را بکنید و ساعات پر بازه زمانی است که می دانید از نظر ذهنی برای فعالیت های اولویت بالایتان قدرتمند هستید.این هنگامی است که از نظر ذهنی پرانرژی هستید و می توانید تمرکز کنید و بر روی یک ریتم بمانید.برای یک کار خلاقانه سه حوزه ساعت پر بازده من این است.

اول در صبح بعد از ۱۹ دقیقه آخر قبل از رفتن به ناهار و بعد از ۱۹ دقیقه آخر قبل از بستن فروشگاه اگر بخواهم ساعات پر بازده برای تلفن ها را هم بگویم،حوزه پر بازده هم اواسط صبح و درست بعد از ناهار است.بیاید برای یک سری جلسه بگویم خوب ساعت پربازده من برای اینگونه از کارها صبح زود یا بعدازظهر است.

حوزه ها برای افراد مختلف متفاوت است،کلید این است که آنچه برای شماست را پیدا کنید.آن رفتار را برای کار های خاص و اولویت دار تقسیم کنید و بعد از برنامه تان با قدرت دفاع کنید،پس تمرینتان است است.تقویم تان را در بیاورید و ساعات پر بازده را در آن را مشخص کنید و این بخشی از که شما از روزتان جدا میکنید و برنامه ریزی کنید که چه کارهای خاصی را انجام میدهید.