گام ۱ – تفاوت ها را بپذیرید و به مشترکات خود بها دهید:
یک رابطه در حکم یک تیم دو نفره است که طرفین همه استعداد ها، مهارت ها و منابع خود را به آن وارد می کنند هر تیم مستلزم داشتن اشخاص متفاوت با کیفیات مختلف است تا دستاورد های مورد نیاز را سبب شود و رابطه را به کار بیندازد .اگر شما و همسرتان هر دو رهبران قدرتمندی باشید اگر بتوانید تصمیمات سریع بگیرید چه کسی قرار است به جزئیات بپردازد و کار ها را انجام بدهد ؟چه کسی قرار است کار ها را انجام دهد و صرفا نظریه پردازی نکند؟تفاوت های یکدیگر را بپذیرید تفاوت ها را به عنوان استعداد های ویژه بپذیرید این ها تفاوت هایی هستند که می توانید از آن ها استفاده های موثر بکنید تا تیم شما بهتر به وظایفی که دارد عمل نماید
اما درباره وجوه مشترک چه باید گفت؟داشتن وجوه مشترک عالی است داشتن نظرات و سلیقه های مشابه و مشترک چیز خوبی است اما این ها همیشه زندگی را ساده تر نمی کنند اگر شما و همسرتان ذاتا رهبر باشید ممکن است برای به دست گرفتن سکان کشتی زندگی پیوسته در حال رقابت باشید اما به جای این رقابت به توافق برسید که به نوبت سمت فرماندهی را بر عهده بگیرید از مشترکات خود استفاده کنید تا به روابط بهتر و موفق تری برسید.
توجه داشته باشید شما یک تیم دو نفره هستید و باید به اتفاق تشریک مساعی کنید تا به موفقیت های بیشتری دست پیدا کنیداگر استعداد های مشترک خود را ترکیب کنید راه دراز تری می روید و در مقایسه با اینکه هر کدام طناب را به سمتی بکشید شرایط و زمان بهتری می گذرانید تفاوت ها را کنار بریزید و بدانید که ما جملگی انسان هستیم همه ی ما آسیب پذیر هستیم همه ی ما می خواهیم از زندگی خود برداشت خوبی داشته باشیم اگر تنها به تفاوت ها نگاه کنیم و از آن ها مسائل بزرگ بسازیم مانع از آن می شویم که از زندگی بهره ی بیشتری بگیریم چه بهتر که تفاوت هارا بپذیریم و به زندگی بهتری برسیم.
نکته جالب:
به جای اینکه با هم به شکلی رفتار کنیم که انگار موجودات متفاوت و متمایز هستیم، می توانیم در شرایط بسیار بهتری قرار بگیریم
گام ۲ – به شریک زندگیتان فضا بدهید تا خودش باشد:
مضحک است اما، ما اغلب عاشق کسانی می شویم که مستقل، قدرتمند و مسولیت پذیر و در شرایط کنترل باشند بعد به محض آنکه این رابطه برقرار می شود و آن ها را از آن خودمان می کنیم می خواهیم آن ها را تغییر بدهیم. وقتی رفتار مستقلی را به نمایش می گذارند به آن ها حسادت می کنیم و همین که با ما در رابطه شده اند از آن ها انسان های محدود تری می سازیم آن ها را زمین گیر و بال هایشان را قطع میکند
قبل از این که با ما آشنا شوند به خوبی از عهده ی امور زندگی شان بر می آمدند اما به محض آن که با آن ها ملاقات می کنیم می خواهیم به آن ها پند و اندرز بدهیم و انتخاب ها پنداره ها و رویا هایشان را محدود نماییم از میزان آزادی آن ها می کاهیم نیازمند آن هستیم که قدمی به عقب بر داریم و به آن ها این آزادی را بدهیم که خودشان باشند.
با این حساب چه می توانیم بکنیم؟به عنوان اولین اقدام قدمی به عقب بردارید و بگذارید به همان شکلی که در شروع آشنایی بودند به نظر برسند
مجذوب چه چیزی شدید؟
چه ویژگی های خاصی داشتند؟
چه عاملی سبب شد به آن ها علاقه مند گردید؟
حالا دوباره به آن ها نگاه کنید چه تفاوتی ایجاد شده است ؟
چه چیزی از دست رفته و چه چیزی جای آن را گرفته ؟
آیا آن ها هنوز همان مستقل های دیروز هستند؟
یا نه شما فضای آن ها را تنگ کرده اید استقلال و اعتماد به نفسشان را از بین برده اید و نشاط و شور زندگی شان را گرفته اید ؟شاید اینگونه نباشد اما به هر صورت با رفتارمان برق و جلای آن ها را کم رنگ می کنیم.
باید آن ها را تشویق کنید تا خودشان را از تنگی رابطه نجات بدهند نشاط و انرژی خود را بازیابند. ممکن است لازم باشد آن ها برای بازیافت استعداد ها و مهارت های خود در داشتن استقلال مدتی وقت صرف کنند. ممکن است لازم باشد مدتی از آن ها حراست کنید تا مجددا به مشکل برخورد نکنید. از این رو آن ها را تشویق کنید و در مقام کمک به آن ها باشید. اغلب روابط خوب از استقلال طرفین بهره دارند زن و شوهر هر کدام سعی می کنند با کارشان چیز جدیدی به رابطه ی خود بیاورند. این اقدام سالمی است کار خوبی است نشانه ی رشد است.
نکته جالب:
مجذوب چه چیزی شدید؟
چه ویژگی خاصی داشتند؟
چه عاملی سبب شد به آن ها علاقه مند گردید؟
گام ۳ – آن قدم اضافی را بردارید و همسرتان را خشنود کنید:
چی؟! شما می گویید که عذر خواهی کنیم همسرمان را تشویق و حمایت کنیم به آن ها آزادی بدهیم حمایت گر و مهربان باشیم و حالا هم میگویید آن قدم اضافی را بر داریم تا آن ها را خشنود سازیم. جواب ما این است: بله؛ ما دقیقا همان حرف را می زنیم ما می گوییم برای خشنودکردن کسی که در زندگی شما بیشترین ارزش ها را دارد قدمی اضافه بردارید. ما درباره همسر شما و به عبارتی عشق زندگی شما حرف می زنیم کسی که معاشر و همدم شماست گنجینه و عزیز دل شماست عشق و دوست شماست با این حساب چه مسئله ای دارید ؟مشکل کجاست؟چرا نباید بخواهید چنین کاری بکنید؟چرا تا کنون این کار را نکرده اید؟
با این حساب اگر بخواهیم کاری بکنیم آن کار چه می تواند باشد؟خیلی ساده است به آینده بیندیشید جشن تولد هایی را برنامه ریزی کنید که چیزی فراتر از دادن یک هدیه یک کارت تبریک و چند شاخه گل و رفتن به یک رستوران باشد تازه این کارها را اگر بکنید همسرتان شانس آورده است ببینید او چه چیزی را دوست دارد چه خواسته ای دارد می خواهد روز تولد یا آخر هفته را چگونه بگذراند از راه خود خارج شوید و ببینید که همسرتان به واقع چه خواسته ای دارد و بعد این خواسته ی او را برآورده سازید. البته درباره پول حرف نمی زنم درباره شگفت زده کردن آن ها حرف می زنم درباره ی یافتن موضوعاتی حرف میزنم که آن ها را خوشحال کنید و به آن ها نشان بدهید که به فکرشان بوده اید شرایط را از قبل به شکلی تدارک ببینید و مهیا کنید که آن ها بدانند موجوداتی خاص هستند نشان دهید چه قدر به آن ها علاقه دارید و بها می دهید و آن ها برایتان تا چه اندازه مهم هستند.
اشاره ما این است که آن ها را از سطح معمول خوشحال تر کنید بیش از حد انتظارشان کاری صورت دهید این فرصتی عالی است تا خلاق شوید تن به ماجرا بدهید مهربان و دوستدار ظاهر شوید آیا می گویید وقت کافی ندارید ؟بسار خب فهرست اولویت های خود را مرور کنید چه چیزی می تواند مهم تر از آن ها باشند که شریک زندگی خود را راضی و خشنود سازید؟.
نکته جالب:
چرا نباید بخواهید چنین کاری بکنید؟
چرا تا کنون این کار را نکرده اید؟