راز موفقیت برخی انسان ها چیست؟

همیشه از من میپرسند،چگونه است که این ۱۲ نفر همیشه بر روی جلد موفق هستند؟

۷میلیارد نفر وجود دارند که ما فقط ۱۲ نفر را انتخاب کرده ایم.چرا این افراد؟ این افراد چه کار کرده اند که بر روی جلد موفقیت آمده اند؟چگونه این کار را کرده اند و اطلاعات زیادی که راجب تفاوتی که ایجاد کرد تا بر روی جلد مجله موفقیت بیایند است؟من به شما می گویم.

موفقیت آنها و موفقیت در کل نتیجه این چیزها نیست.اینها فقط افسانه هستند،قهرمان های حماسی نیستند و آنها کارهای حماسی را نکرده اند آنها فقط خودشان را از ۷ میلیارد نفر جدا کرده اند. این نشانه تبر شجاعت نیست آنها ریسک های بزرگی کرده اند، آنها پریده اند قبل از اینکه بدانند که برایشان تله ای گذاشته شده است،این خودکشی است.

این بخاطر یک جهش کوچک نیست،هیچ موفقیتی یک شبه به وجود نمی آید.موفقیت شما و آنها نتیجه انتخاب های کوچک و ظاهر ناچیز لحضه به لحضه است.کسانی که بر روی مجله موفقیت می بینید،تنها کار متفاوتی که کرده اند این بوده است که درباره انتخابات کوچکی که هر طول روز،هر روز،هفته به هفته،ماه به ماه نگاه می کردند،آگاهی و انضباط داشته اند و ترکیب شام می کردند تا به نتیجه بزرگ برسند.

 

شجات کلید رسیدن به دستاوردهای مهم زندگی

اخیرا یک نفر داستانی را برایم تعریف کرد درباره مردی که در اواخر هشتاد سالگی از آن پرسیدن؛ اگر بتواند به عقب برگردد و جای هر کسی در تاریخ بتواند زندگی کند، دوست دارد جای چه کسی باشد؟

جواب این بود: من می خواهم جای مردی که می توانستم باشم، باشم ولی هرگز نبوده ام برگردم. آن گفت که این دفعه با شجاعت بیشتری عمل می کنم ، نمی ترسم اجازه نمی‌دهند که من را از فرصت هایی که از دست داده ام دور کند.بیشتر ریسک می کنم و به خودم اجازه می‌دهند که شانس هایی را که می توانم به دست بیاورم را برای شان بیشتر تلاش کنم و به خود اجازه میدهم که بیشتر شکست بخورم و عشق بورزم و بخندم این بار مطمئن میشوند که بیشتر می توانند زندگی بکنم. خوب شاید برای آن بسیار باشه ولی برای شما نه. ولی باید دیوانه بازی را تمام کنید، وقت جدی شدن است. تکلیف امروزتان این است اگر قرار باشد از امروز بمیرید سه کاری که آرزو میکنید کاش انجام می دادید چه بود؟! میخواهید چه کاری را انجام دهید ؟! کجا روید و در آینده چه شوید ؟! سعی کنید و ریسک کنید ، فقط و سری بنویسیدشان و بعد اش امروز بر روی یکی از این ایده ها کار کنید حتی اگر جزئی هستند بدون پشیمانی.

 

ویژگی افراد موفق در زندگی چیست؟

از کارآفرین گرفته تا جراح مغز و اعصاب و تا ورزشکار حرفه ای یک موضوع مشترک در افراد موفق یافت می شود و آن این است که همه آنها یک ایمان راسخ به خودشان دارند.مایکل جردن چون می توانست بسکتبال بازی کند، بزرگ نبود.

خیلی ها می توانند بسکتبال بازی کنند مخصوصا در MBE مایکل جردن بزرگ شد، زیرا اینقدر مصرانه به خودش ایمان داشت چون همه اطرافیانش را قانع کرد.توماس ادیسون در مسیر اختراع لامپ بی امان بود آنقدر که بیشتز از ۷۰۰ مرتبه در جهت تلاش برای این یک موفقیت واحد شکست خورد.ایمانش هیچ وقت متزلزل نشد،ایمانش اینقدر قوی بود که شکست ۷۰۰ بار باعث شد که به هدف خودش دست یابد.

یک مخترع متوسط یقینا بسیار کلافه می شود و ایمانش را از دست می دهد ولی توماس ادیسون اینگونه نبود و قوی ترین درسی که از آدم هایی با ایمان قوی به خودشان می شود گرفت این است که شکست وجود ندارد.

 

کاری که نمیخواهید انجام بدهید را انجام دهید

یکی از فلسفه های کلیدی که یاد گرفتن و انتخاب کردن بر میگردد این است که هر چیزی که را نمیخواهید انجام بدهید معمولا چیزی است که باید انجام دهی زیرا ما در هر شرایطی با ضعف هایمان وسوسه می شویم و این چیزی است که با مصاحبه با دانل ترامپ یادگرفته ام. آن داستانی را برایمان می گوید راجب چیزی که اصلا نخواسته است وارد آن بشود ولی می دانسته که باید وارد آن بشود و خودش را مجبور کند که هرطور شده است انجامش دهد و بلاخره آن کار را انجام میدهد.

در آخر آن یاد گرفت هر کاری را که نمیخواهد انجام بدهد معمولا چیزی است که باید انجام دهد،پس آن سعی میکند که همه جا هنگامی که بحث انتخاب کردن یا رفتار کلیدی که برای رفتار تجارتش لازم می شود به خودش فشاور بیاورد که کاری کی نمیخواهد را انجام دهد.

پس اینگونه این طرز فکر را به کار میبرم و هر چیزی که از آن میترسم را خودم را وادار به انجامش میکنم.فقط کاری که نمیخواهم را انجام میدهم،نمیخواهم برای دویدن بیرون بروم و هوا سرد است ولی میروم،نمیخواهم وقتی فکر میکنم حق با من است از همسرم عذرخواهی کنم احتمالا باید این کار را بکنم،نمیخواهم این تلفن را بزنم از تلفن زدن به این شخص میترسم احتمالا باید به آن زنگ بزنم ،نمیخواهم به کیک شکلاتی نه بگویم احتمالا باید به آن نه بگویم.

 

مسیر درست، همان مسیری است که از آن وحشت داریم!

هنگامی که با انتخابی روبرو می شویم و مطمئن نیستید که کدام را انتخاب کنید آن چیزی را که نمیخواهید را انتخاب کنید،میدانم غیر منطقی به نظر می آید ولی شگفت انگیز است که اغلب آن انتخاب درست است، زیرا شما همه جا با ترس و انتخاب ترس روبرو می شوید پس فقط کاری که نمیخواهید انجام دهید معمولا آن کاری است که معمولا باید انجام دهید.

معمولا چیزی که ما را میترساند قدرتمان را به آن میدهیم وقتی که کاری که نمیخواهیم انجام دهیم معمولا آن را به دست می آوریم پس تکلیفتان برای امروز این است،امروز چیزی که نمیخواهید انجام بدهید ولی باید انجام دهید چیست؟ امروز این را انجام دهید و کاری که نمیخواهید ولی باید انجام دهید یکدفعه اتفاق می افتند این ویدیو را به یاد داشته باشید.

مغزانسان بزرگترین سلاح برای رسیدن به هدف

در این راز رموز دیگری هم نهفته است.این جایی است که قانون جاذبه واقعا کار میکند و طوری است که بعضی از مواقع خودشان را نشان میدهد و یا بعضی از مواقع جادوی اصرار آمیز نیست و خیلی ساده و کاربردی تر از این حرفهاست و شما چیزی که دنبالش هستید میبینید و تجربه می کنید.

اگر نمیدانید دنبال چه میگردید، قطعا به آن نمیرسید،منظورم را رساندم ولی بگذارید بیشتر توضیح بدهم تا منطق عقلتان در نهایت بگوید،آها فهمیدم.اگر چه تفاوت نتایج به دست آمده مانند جادو است ولی هیچ جادویی در کار نیست و ما به طور طبیعی انسان های هدف یابی هستیم مغزتان همیشه سعی میکند با چیزی که در دنیای درونیتان میبینید و احساس میکنید وارد دنیای بیرونیتان بشود پس نتیجه میگیریم که کار مغز بسیار مهم است.

چیزی که مغزتان را آماده کرده اید که دنبالش بگردد چیزهایی که میخواهید دیگر آنها را میبیند و در واقع موارد های تمایلیتان احتمالا همیشه در اطرافتان وجود دارد،اما ذهن و چشمتان بر روی آنها باز نیستند،ما با میلیاردها احساس احاطه شده ایم(بصری،صوتی،فیزیکی و اطلاعات ورودی روزانه) برای اینکه دیوانه نشویم ۹۹ درصد آن را رد میکنید.

 

تمرکزذهنی اولین قدم برای رسیدن به هدف است

شما برای اینکه واقعا آنقدر ذهنتان بر روی آن تمرکز کرده است را می بینید،میشنوید و تجربه میکنید و برایتان معنی دارد،اصلا مبهم نیست و بلکه کاملا منطقی است. هر چیزی که ذهنتان از درون دارد به آن فکر میکند،چیزی است که در ۹۹ درصد جاهای دیگر به آن توجه میکند و یکدفعه آن را میبیند.

تا حالا برای خرید دنبال ماشینی کشته اید و همان ماشین را همه جا ببینید،بنظر میرسد یکهو همه آنها وارد خیابان شده است و احتمالا آنها آنجا بوده اند و به آنها توجه نمیکردید پس قبل از این برای شما وجود نداشته اند.بنابراین هنگامی که هدفتان را مشخص میکنید به مغزتان چیزی برای تمرکز بدهید،به ذهنتان چشم های جدیدی بدهید تا سریع همه مردم،شرایط،مکالمه ها ،منابع و ایده ها ،خلاقیت ها را ببینید.

به این صورت شما میتوانید خواسته های داخلی و خارجیتان را تطبیق بدهید. پیدا کردن هدفتان به همین سادگی و راحتی است ولی این تفاوت در تجربیات و درک افکار مردم و تجربیات زندگیتان بعد از به تعیین هدف به طور واضع زیاد می شود.

یک ویژگی افراد موفق

از کارآفرین گرفته تا جراح مغز و اعصاب و تا ورزشکار حرفه ای یک موضوع موفق در افراد موفق یافت می شود و آن این است که همه آنها یک ایمان راسخ به خودشان دارند.مایکل جردن چون می توانست بسکتبال بازی کند، بزرگ نبود.خیلی ها می توانند بسکتبال بازی کنند مخصوصا در MBE مایکل جردن بزرگ شد، زیرا اینقدر مصرانه به خودش ایمان داشت چون همه اطرافیانش را قانع کرد.

توماس ادیسون در مسیر اختراع لامپ بی امان بود آنقدر که ۷۰۰ مرتبه در جهت تلاش برای این یک موفقیت واحد شکست خورد.ایمانش هیچ وقت متزلزل نشد،ایمانش اینقدر قوی بود که شکست ۷۰۰ بار باعث شد که به هدف خودش دست یابد.

یک مخترع متوسط یقینا بسیار کلافه می شود و ایمانش را از دست می دهد ولی توماس ادیسون اینگونه نبود و قوی ترین درسی که از آدم هایی با ایمان قوی به خودشان می شود گرفت این است که شکست وجود ندارد.

تلاش و سخت کوشی، سکوی پرتاب به سوی موفقیت

غول چراغ جادو را باور نکنید و اینکه همینگونه بر روی صندلیتان بنشینید و منتظر باشید پول خودش بیاید در خانه یتان ،اینکه سنگ های انرژی برای پولدار شدن به همدیگر بسابید و اینکه به یک مرتاز دو هزار ساله وصل شوید،ذکر های انرژی مثبت بگوید و یا اینکه هر گونه به قول معروف راز رسیدن به موفقیت را باور نکنید و اینها همه اراجیف تبلیغاتی است که برای ضعف های ما خوش آیند می آید،علل خصوص برای تنبلی و حس استحقاق، برخورداری رایگاه و اندیشه برنده شده در لاتاری.

آقا سیستم اصلا اینگونه کار نمیکند،بهای موفق بودن است است،آماده ای. سه کلمه «کار خیلی سخت کوشانه»  نه ،چالش امروز من برای شما این است و تا میتوانید کار کنید و این پیغام را ارسال کن برای هر کسی که میخواهید تشویقش کنید.

 

آشکار شدن رمز و راز

در این راز رموز دیگری هم نهفته است.ایم جایی است که قانون جاذبه واقعا کار میکند و طوری است که بعضی از مواقع خودشان را نشان میدهد و یا بعضی از مواقع جادوی اصرار آمیز نیست و خیلی ساده و کاربردی تر از این حرفهاست و شما چیزی که دنبالش هستید میبینید و تجربه می کنید.

اگر نمیدانید دنبال چه میگردید،قطعا به آن نمیرسید،منظورم را رساندم ولی بگذارید بیشتر توضیح بدهم تا منطق عقلتان در نهایت بگوید،آها فهمیدم.اگر چه تفاوت نتایج به دست آمده مانند جادو است ولی هیچ جادویی در کار نیست و ما به طور طبیعی انسان های هدف یابی هستیم مغزتان همیشه سعی میکند با چیزی که در دنیای درونیتان میبینید و احساس میکنید وارد دنیای بیرونیتان بشود پس نتیجه میگیریم که کار مغز بسیار مهم است.

چیزی که مغزتان را آماده کرده اید که دنبالش بگردد چیزهایی که میخواهید دیگر آنها را میبیند و در واقع موارد های تمایلیتان احتمالا همیشه در اطرافتان وجود دارد،اما ذهن و چشمتان بر روی آنها باز نیستند،ما با میلیاردها احساس احاطه شده ایم(بصری،صوتی،فیزیکی و اطلاعات ورودی روزانه) برای اینکه دیوانه نشویم ۹۹ درصد آن را رد میکنید.

 

تفکر صحیح و مثبت شروع رسیدن به خواسته ها

شما برای اینکه واقعا آنقدر ذهنتان بر روی آن تمرکز کرده است را می بینید،میشنوید و تجربه میکنید و برایتان معنی دارد،اصلا مبهم نیست و بلکه کاملا منطقی است. هر چیزی که ذهنتان از درون دارد به آن فکر میکند،چیزی است که در ۹۹ درصد جاهای دیگر به آن توجه میکند و یکدفعه آن را میبیند.

تا حالا برای خرید دنبال ماشینی کشته اید و همان ماشین را همه جا ببینید،بنظر میرسد یکهو همه آنها وارد خیابان شده است و احتمالا آنها آنجا بوده اند و به آنها توجه نمیکردید پس قبل از این برای شما وجود نداشته اند.بنابراین هنگامی که هدفتان را مشخص میکنید به مغزتان چیزی برای تمرکز بدهید،به ذهنتان چشم های جدیدی بدهید تا سریع همه مردم،شرایط،مکالمه ها ،منابع و ایده ها ،خلاقیت ها را ببینید.

به این صورت شما میتوانید خواسته های داخلی و خارجیتان را تطبیق بدهید. پیدا کردن هدفتان به همین سادگی و راحتی است ولی این تفاوت در تجربیات و درک افکار مردم و تجربیات زندگیتان بعد از به طور واضح

تغییر عقاید، راهی برای رسیدن به زندگی بهتر

با تغییرعقایدتان زندگیتان را تغییر بدهید.ظاهرا یک نمونه کاملا قدیمی عالی راجر بنیستر است،قبل از ۱۹۵۴ دانشمندان و دکترها توافق داشتن که برای یک انسان دویدن یک مایل زیر ۴ دقیقه غیر ممکن است و آنها مطالعات را انجام دادند و ثبت کردند که اینکار خطرناک است و اگر سعی کنید که این کار را بکنید ممکن است قلبتان بترکد،میتواند سیستم عصبیتان را به هم بزند و میتوانید خودتان را به کشتن بدهید.

 

با تغییر عقیده در هرکاری اول باشید!

در ۱۹۵۴ راجبر بنیستر این را باور نداشت و اولین کسی بود که یک مایل را زیر ۴ دقیقه دوید و قسمت جالب داستان این است که سال بعد ده ها ورزشکار این کار را کردند . ما از قبل میدانیم که انسان ها بر روی زمین می توانند زیرا این روش اینگونه عمل میکنند.

 

هماهنگی ذهن و بدن راهی برای غلبه بر مشکلات زندگی

تحقیقات علمی ثابت کرده است که ارتباط قطعی بین ذهن و بدن انسان وجود دارد و چیزی که به آن فکر میکنید و اعتقاد دارید روی اینکه چگونه رفتار کنید و چگونه کاری را انجام دهید،تاثیر می گذارد و به زندگیتان شکل میدهد.

دیوید لارنس گفته است: ذهن می تواند هر چیزی را ادعا کند و وانمود کند که اثباتش کرده است و اگر باور اینکه دویدن یک مایل زیر ۴ دقیقه غیر ممکن است،بدنتان با اثبات دوباره و دوباره آن را حمایت میکند و با تمام تلاشی که برای رسیدن به این باور که کسی نمیتواند این فکر را بکند شده است،همین که یک نفر این باور را رد می کند یکدفعه ده ها ورزشکار این کار را در سال بعد انجام می دهد و این ثابت می کند که ذهن و بدن در هماهنگی کامل کار میکنند. چیزی که در مورد خودتان فکر میکنید و باور دارید،همان چیزی است که در واقعیت آشکار می شود.

ایجاد عادت های خوب و شکستن عادت های بد – راه های ساده و ثابت شده

عادت‌ها نقش بسیار مهمی در زندگی همه ما دارند. در واقع این عادت‌ها هستند که مشخص می‌کنند ما به فرد موفقی تبدیل می‌شویم؟ یا همیشه یک آدم معمولی با کلی آرزو باقی می‌مانیم؟ همه ما کلی عادت داریم که با آنکه می‌دانیم خوب نیستند اما نمی‌توانیم تغییرشان دهیم. میکروکتاب عادت‌های اتمی یک راهنمای کامل و دقیق درمورد عادت‌هاست که در آن با قوانین و روش‌هایی آشنا می‌شویم که می‌توانیم به سادگی عادت‌هایمان را تغییر و حتی حذف کنیم. در این کتاب می‌خوانیم که چقدر قدم‌های کوچک و در ظاهر بی‌اهمیت می‌تواند مهم و تاثیرگذار باشند و ما را به نتایج بزرگی برسانند. عادت‌های اتمی یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک تایمز بوده است.

درباره نویسنده

 

جیمز کلیر (James Clear) نویسنده، سخنران و گوینده‌ای است که روی عادت‌ها، تصمیم‌گیری‌ها و بهبود مستمر افراد تمرکز می‌کند. او در آکادمی عادت خود هزاران مدیر، مربی و معلم را تحت آموزش قرار داده و توانسته عادت‌های آن‌ها را با آموزش‌های حرفه‌ای، تغییر دهد. او روی عادت‌های کوچک به عنوان عامل موفقیت تاکید دارد و می‌گوید: «همین رفتارها و عادت‌های کوچک است که تعیین می‌کند پس از ۵ سال کجا هستیم و چقدر موفق شده‌ایم یا حتی شکست خورده‌ایم!». کتاب عادت‌‌های اتمی معروف ترین کتاب این نویسنده است.

 

مقدمه

 

من عاشق بیس‌بال بودم و از بچگی این ورزش را انجام می‌دادم. اما حادثه‌ای باعث شد تا در دوراهی سلامتی و علاقه‌ام قرار بگیریم. به روزهای آخر سال دوم دبیرستانم نزدیک می‌شدم و مثل همیشه مشغول تمرین بودم که ناگهان چوب بیس‌بال از دست دوستم رها شد و بین دو چشم من خورد. لحظه‌ وحشتناکی بود، عملا دیگر نه چیزی می‌شنیدم و نه چیزی می‌دیدم. دنیا در مقابل چشمانم تیره و تار شده بود.

کمی گذشت و با کمک معلم مدرسه و همکلاسی‌هایم مرا به بیمارستان منتقل کردند. از آنجایی که بیمارستان محل سکونت ما برای شرایط اضطراری امکانات کافی نداشت، تیم پزشکی تصمیم گرفت تا من را به یک بیمارستان تخصصی بفرستند. به دلیل بحرانی بودن شرایط و اینکه مدام بی‌هوش می‌شدم، با هلیکوپتر به بیمارستان دیگری منتقل شدم.

مادرم کنارم بود و با اینکه هوشیاری نداشتم اما نگرانی عمیق او را احساس می‌کردم. تحت عمل جراحی قرار گرفتم و مدتی گذشت تا از بیمارستان مرخص شدم. وقتی به خانه منتقل شدم فهمیدم به خاطر آسیبی که به مغزم رسیده باید مدت زیادی بگذرد تا بتوانم تعادلم را بدست آورم و در طول این مدت باید دوره‌های فیزیوتراپی می‌رفتم تا بهبود پیدا کنم. اما اینها چیزی نبود که من را ناراحت می‌کرد، ناراحتی من برای خط خوردن اسمم از تیم اصلی بیس‌بال دانشگاه بود. من برای رسیدن به این موفقیت تلاش زیادی کرده بودم اما حالا باید دوباره با سال دومی‌ها بازی کنم و یک راه رفته را دوباره طی کنم.

تمرینات من با شدت کمتری ادامه یافت تا اینکه وارد دانشگاه دنیسون شدم. من وارد تیم بیس‌‌بال دانشگاه شدم و اعتماد به ‌نفسم را به دست آوردم. دانشگاه باعث شد تا عادت‌های تازه‌ای پیدا کنم. من تصمیم گرفته بودم به زندگی خودم نظم بدهم. سر وقت بخوابم، وسایل اتاقم را مرتب کنم و به غیر از بیس‌بال، بدنسازی هم انجام دهم. جالب اینجاست که هر تغییری که برای بهبود مسیر زندگی‌ام انتخاب کردم، روی نمرات دانشگاهم تاثیر مثبت گذاشته بود. چهار سال طول کشید تا من به عنوان بازیکن اصلی تیم منتخب دانشگاه انتخاب شدم که همه این‌ها برای همین عادت‌هایی بود که در زندگی خودم ایجاد کرده بودم. مدتی بعد هم افتخارات من و مدال‌هایم افزایش پیدا کرده و به عنوان بازیکن برتر انتخاب شدم.

در زندگی همه ما چالشهایی وجود دارد. کم و زیاد آن مهم نیست، مهم این است که چطور بعد از آن چالش دوباره روی پای خودمان بایستیم. اگر بتوانیم عادت‌هایی کوچک اما تاثیرگذار در زندگی خود ایجاد کنیم و در صورتی که به آنها پایبند هم باشیم، می‌توانیم از پس هر چالشی برآییم.

من از سال ۲۰۱۲ شروع به نوشتن مقاله کردم. هر تجربه‌ای که در مورد عادات مختلف داشتم را در اختیار مخاطبانم قرار می‌دادم. به مرور زمان لیست ایمیل من پُر از مشترکانی شد که به خواندن مقالات من علاقه‌مند بودند. این روند ادامه پیدا کرد تا اینکه در سال ۲۰۱۵ قراردادی برای نوشتن یک کتاب امضا کردم. این همان کتابی است که شما در حال مطالعه آن هستید.

این کتاب یک دستورالعمل اجرایی برای تمام عمر شماست. من در این کتاب عادت‌هایی به شما یاد می‌دهم که کمک می‌کند تا پتانسیل خود را بالفعل کنید. هر نکته‌ای که در این کتاب گفته می‌شود حاصل بهترین ایده‌های افراد است. من در این کتاب از اصول رفتاری حرف می‌زنم که در صورت تغییر شرایط هم بتوانید از آن استفاده کنید. شاید فکر کنید هیچ راهی وجود ندارد که بتوان عادتی را در خود ایجاد کرد و آن را برای همیشه نگه داشت. اما من می‌گویم این اتفاق می‌افتد، چون راه‌حل آن را کشف کرده‌ام که بتوانید در هر موضوعی که می‌خواهید تغییر ایجاد کنید.

 

فصل اول :قدرت فوق‌العاده عادت‌های اتمی

 

اجازه دهید با یک داستان جالب شروع کنم. تیم دوچرخه‌سواری انگلستان در طول ۱۱۰ سال نتوانسته بود حتی یک مدال هم کسب کند. این برای انگلستان گران تمام شده بود، چون فروشنده‌های بزرگ به آن‌ها دوچرخه نمی‌فروختند که مبادا روی اسم برندشان تاثیر منفی بگذارد. این داستان ادامه پیدا کرد تا این سال ۲۰۰۳ فرا رسید. شخصی به نام بریلز فورد، به عنوان مدیر British cycling (نهاد حاکم بر دوچرخه‌سواری انگلستان) انتخاب شد. انتخاب او فصلی جدیدی از موفقیت را برای دوچرخه‌سواری ملی انگلستان رقم زد.

او یک استراتژی داشت: «اجماع سودهای حاشیه‌ای» که یک سیستم ساده بود. بریلز فورد روی نکاتی توجه کرد که کسی به آن‌ها اهمیت نمی‌داد. مثلا روی کیفیت دوچرخه‌ها کار کرد، رنگ آنها را تغییر داد، برای بهداشت دوچرخه‌سواران و قوی‌تر کردن سیستم ایمنی بدن آن‌ها برنامه‌ای حساب شده طراحی کرد و حتی بالش و تشک دوچرخه سواران را تغییر داد تا راحت‌تر بخواند.

۵ سال روی این موارد کار کرد تا به نتیجه رسید. بعد از ۵ سال آن‌ها در مسابقات دوچرخه‌سواری جاده‌ای و المپیک ۲۰۰۸ پکن، برنده مسابقات شدند. این موفقیت آن‌ها تا امروز هم ادامه پیدا کرد و آخرین مدال خود را در سال ۲۰۱۷ کسب کردند. شاید برای شما هم جای سوال باشد که این همه موفقیت چطور به دست آمد و چرا بهبود بخشیدن به موارد جزئی، چنان نتایج عظیمی به بار آورد. یا بهتر بگویم چرا عادت‌های کوچک باعث ایجاد تفاوت‌های بزرگ می‌شود؟

همه ما می‌خواهیم برای رسیدن به موفقیت و ایجاد تغییرات در زندگی گام‌ها بزرگ برداریم و اصلا اهمیتی به اینکه چقدر اقدامات کوچک می‌توانند ارزشمند باشند، نمی‌دهیم. غافل از اینکه تغییرات کوچک در بلند مدت بهترین نتایج را با خود به همراه دارند. اگر بتوانیم هر روز یک درصد بهتر از دیروز باشیم، در پایان سال وقتی به خودمان می‌آییم که در همه چیز تحول ایجاد کرده‌ایم. شاید در لحظه متوجه نشویم که تغییرات کوچک چقدر اهمیت دارند؛ اما مطمئن باشید در آینده اثرات آن را در زندگی خود درک می‌کنید.

وقتی می‌گوییم که روزی یک درصد بهتر از دیروز شویم، یعنی روزی یک درصد از خطاها و عادت‌های اشتباه هر روز خود کم کنیم و عادت‌های درست را جایگزین آن کنیم تا به عادات اصلی ما تبدیل شوند. هر نتیجه‌ای که شما در آینده به آن می‌رسید به خاطر فعالیت‌ها و تلاش‌های امروزتان است. اگر امروز خوب عمل کنید، آینده برایتان چیزهای درخشانی آماده خواهد کرد.

عادت‌های شما می‌توانند به نفع یا ضررتان، ترکیب شوند. پس بیایید نگاهی به ترکیب‌های مثبت و منفی عادت‌ها بندازیم:

ترکیب‌های مثبت

ترکیب بهره‌وری: برای اینکه بهره‌وری‌تان افزایش پیدا کند باید بتوانید در طول روز یک مهارت جدید یاد بگیرید. این مهارت می‌تواند تغییر یک رفتار کوچک و ساده باشد. بنابراین بدون اینکه بخواهید خودتان را تحت فشار قرار دهید، بهره‌وری شما از این راه افزایش پیدا می‌کند.

ترکیب دانش: به دنبال دانش باشید. هر چقدر هم کوچک باشد اشکالی ندارد. البته نباید از خودتان انتظار داشته باشید که دانش‌های کوچک یک شبه شما را نابغه ‌کند، این دانش در طول زندگی شما تاثیر می‌گذارد و در طولانی مدت باعث تحولات عمیق در شما خواهد شد.

ترکیب روابط: سعی کنید در ارتباطات خود مهربان‌تر باشید و به افراد کمک کنید. این حس به کسانی که با آن‌ها در ارتباط هستید کمک می‌کند و باعث می‌شود در طول زمان دامنه ارتباطات شما گسترش شود.

ترکیب‌های منفی

ترکیب استرس: سعی کنید عواملی که باعث استرس‌تان می‌شود را شناسایی کنید. ترافیک، مشکلات خانوادگی، مشکلات فرزندان و… را در طول زمان شناسایی کنید و برای رفع هر کدام از آن‌ها اقدام کنید. این مشکلات عامل استرس هستند و می‌توانند در بلند مدت بحران‌های روانی زیادی برای شما ایجاد کنند.

ترکیب افکار منفی: هر فکر منفی که در مورد دیگران داشته باشید، دیگران هم در مورد شما همین تفکرات را خواهند داشت. هر چقدر افراد را نادان، مزاحم یا پر استرس قلمداد کنید، این دست از افراد را دور خود جمع می‌کنید.

ترکیب خشونت: عصبانیت‌ها و خشم‌ها کوچک روی هم جمع شده و به یکی از عوامل آشوب تبدیل می‌شوند.

در اوایل کار که در حال شکل دادن به عادت‌های جدید هستید، شاید هیچ تغییری مشاهده نکنید، این روند آنقدر ادامه پیدا می‌کند که شما به اندازه کافی در انجام آن مداومت کرده باشید. شاید در این راه ناامید شوید، اما فراموش نکنید که قدرتمندترین نتایج با صبر کردن ایجاد می‌شود. شما نباید به این دلیل که در کوتاه مدت تغییری ندیدید، تسلیم شوید. یک تغییر می‌تواند سال‌ها طول بکشد و شما باید در این راه صبوری پیشه کنید. انتظار نداشته باشید همه چیز یک شبه رخ دهد و ناگهان در مقابلتان ظاهر شود، لطفا به خودتان زمان بدهید.

همه ما داستان‌ها و نصیحت‌های مختلفی از بزرگان شنیده‌ایم که به ما می‌گویند چطور به خواسته‌های خود برسیم. اما رسیدن به هر موفقیتی فقط از طریق تعیین اهداف و پایبند بودن به آنها امکان‌پذیر است. هر تغییر کوچکی که من در زندگی‌ام ایجاد کردم، مثل شروع بدنسازی، بالا بردن نمرات دانشگاه و… همه تعیین اهداف بودند. البته همیشه همه آن‌ها برآورده نمی‌شدند و این به من یاد داد که همیشه نتایج کسب شده ارتباطی به اهداف ندارند، بلکه به سیستم مربوط است.

سیستم‌ها پروسه یا شیوه‌ای هستند که شما برای رسیدن به اهدافتان از آن استفاده می‌کنید. راه و روشی که ما برای رسیدن به خواسته‌های خود انتخاب می‌کنیم ما را به نتیجه می‌رساند، در واقع هر چقدر در انتخاب سیستم خود دقت داشته باشیم و حرفه‌ای‌تر عمل کنیم، بیشتر به نتایجی که به دنبالش هستیم خواهیم رسید. اما اگر سیستمی را طراحی نکنیم یا آن را دست کم بگیریم با چند مشکل اساسی روبه‌رو می‌شویم:

 

۱. برنده‌ها و بازنده‌ها اهداف یکسانی دارند: هر برنده و بازنده‌ای دوست دارد که به اهداف خود برسد. یکی موفق می‌شود و دیگری از نرسیدن به اهدافش سرخورده می‌شود. اما چیزی که باعث می‌شود یک بازنده به موفقیت برسد تغییر در سیستم و روشی است که سال‌ها آن را تکرار می‌کرده، مثل همان داستان دوچرخه سواران انگلستانی. آن‌ها مدام بازنده می‌شدند تا اینکه سیستم‌شان را تغییر دادند و این باعث شد در هر مسابقه‌ای قهرمان شوند.

۲. دستیابی به یک هدف، تنها یک تغییر لحظه‌ای است: گاهی اوقات افراد به جای حل مساله فقط صورت مساله را پاک می‌کنند. مثلا اگر اتاقتان نامرتب است باید اراده کنید و آن را تمیز کنید، اما چون در سیستم خود تغییری ایجاد نکردید دوباره اتاق نامرتب خواهد شد و این روی همه زندگی‌تان تاثیر می‌گذارد. اگر فقط به نتایج فکر کنیم نمی‌توانیم سیستمی اصولی برای خودمان طراحی کنیم. همیشه یادتان باشد نباید مشکلات را موقتا حل کنید، باید روش زندگی خود و روشی که باعث به وجود آمدن یک مشکل شده را حل کنید، تا نتایج تغییر کنند.

۳. اهداف جلوی رضایت شما را می‌گیرند: ما خودمان را به آینده حواله می‌کنیم. مثلا فردی به خودش می‌گوید: «وقتی که تونستم ۱۰ کیلو از وزنم رو کم کنم، خوشحال می‌شم، وقتی که تونستم کلی پول در بیارم به آرامش می‌رسم». ما خودمان را محدود به اما و اگرها می‌کنیم و نمی‌توانیم از مسیر لذت ببریم. وقتی بتوانید یک تفکر سیستمی داشته باشید و از راهی که برای رسیدن به خواسته‌های خود انتخاب کرده‌اید لذت ببرید، آن وقت می‌توانید همیشه خوشحال باشید، نه فقط زمانی که به خواسته خود رسیدید.

۴. اهداف در تضاد با پیشرفت طولانی مدت هستند: برخی از دونده‌ها سال‌ها تلاش می‌کنند تا بتوانند به راحتی از خط پایان عبور کنند، وقتی که برنده می‌شوند هیچ مسابقه دیگری نمی‌تواند در آن‌ها انگیزه ایجاد کند تا دوباره به میدان بیایند. هدف ما نباید محدود به یک چیز باشد و سیستم طراحی شده هم نباید فقط برای یک چیز کار کند. در هر بخشی از زندگی باید دائم یک چرخه از اصلاح و بهبود داشته باشیم تا بتوانیم همیشه پیشرفت کنیم. راکد ماندن دلیلی است که برخی افراد بعد از رسیدن به یک هدف، دوباره به عادات‌های نادرست قبلی خود باز می‌گردند. در پروسه رسیدن به خواسته‌ها و تغییر سیستم باید همیشه فعال باقی بمانید.

سیستمی از عادت‌های اتمی

برخی افراد نمی‌توانند عادت‌های خود را به راحتی تغییر دهند و فکر می‌کنند مشکل از خودشان است. اما اجازه دهید که خیالتان را راحت کنم، مشکل از شما نیست، مشکل از سیستمی است که برای تغییر عادت‌های خود از آن استفاده می‌کنید.

وقتی از عادت‌های اتمی می‌گوییم، به تغییرات کوچک اما تاثیرگذار اشاره می‌کنیم. درست مثل خود اتم که کوچک اما بسیار قدرتمند است. عادت‌های اتمی باعث می‌شوند که شما به نتایج قابل توجهی برسید. عادت‌های اتمی سازنده زندگی ما هستند و با تغییرات کوچک نتایج فوق‌العاده‌ای را رقم می‌زنند.

نکات کلیدی:

– عادت‌ها زندگی ما را می‌سازند و اگر هر روز یک درصد در تغییر یک عادت پیشرفت کنیم، به نتایج خوبی می‌رسیم.

– نتایج تغییرات کوچک شاید در ابتدا مشخص نشود، اما به مرور زمان تاثیرات آن را در زندگی می‌بینیم.

– برای رسیدن به نتایج دلخواه باید اهداف مشخصی برای خود تعیین کنید.

– عادت‌های اتمی تغییرات کوچکی هستند که در یک سیستم قرار دارند و می‌تواند زندگی ما را تغییر دهد.

چگونه عادت‌ها موجب شکل‌دهی به هویتتان می‌شوند

تغییر عادت همیشه مشکل است. به خصوص اگر بخواهیم عادت‌های بد خود را تغییر دهیم و عادت‌هایی مثل ورزش کردن، تفریح یا رژیم غذایی اصولی را جایگزین آن کنیم. نهایتا چند روز بتوانیم به عادت‌های خوب پایبند باشیم. بعد از چند روز دوباره به عادت‌های اشتباه خود برمی‌گردیم. ما در تغییر عادت‌هایمان به دو دلیل دچار چالش می‌شویم:

– به دنبال تغییر یا حذف عادت‌های اشتباه هستیم.

– از روش‌های نادرستی برای تغییر عادت‌هایمان استفاده می‌کنیم.

برای اینکه بتوانید در تغییر عادت‌های خود موفق شوید، باید نحوه تمرکز کردن خود را تغییر دهید. مثلا به جای تمرکز روی نتیجه، روی شخصیت خود تمرکز کنید و ببینید با تغییر عادت دوست دارید به چه شخصیتی تبدیل شوید، آن را تصور کنید. برای اینکه به خواسته خود برسید باید نگاه به خودتان را تغییر دهید تا بتوانید هویت جدیدی برای خودتان ایجاد کنید. فقط رژیم گرفتن و پایبند بودن به پروسه جواب نمی‌دهد، باید بتوانید خود را به عنوان یک فرد لاغر باور داشته باشید. باید به خودتان و بدنتان افتخار کنید و قدر آن را بدانید تا بتوانید برای بهتر شدن ظاهرتان تلاش کنید.

باید باور پشت هر رفتاری را تغییر دهید. برای لاغری باید باور داشته باشید که خوردن غذاهای ناسالم به سلامتی شما کمک نمی‌کند. باور، مستقیما روی هویت شما تاثیر می‌گذارد. وقتی باور داشته باشید نیازی ندارید مدام خودتان را قانع کنید که خوردن غذاهای آماده برای بدنتان ضرر دارد. شما باور دارید و این کار را نمی‌کنید.

اما افراد زیادی هستند که به خودشان برچسب‌های مختلفی می‌زنند. مثلا دائم می‌گویند ریاضیات من افتضاح است، من همیشه دیر می‌رسم و… آن‌ها دائم به خودشان موضوعی منفی را تلقین می‌کنند و به مرور زمان آن را باور کرده و جزئی از هویت و شخصیتشان می‌شود. شما به هر چیزی که باور دارید، همسو با آن حرکت می‌کنید. هر چقدر یک باور در شما قدیمی شود و ریشه بدواند، تغییر آن هم سخت خواهد بود.

چاره این است که شما باید دائم خودتان را در معرض باورهای جدید و مثبت قرار دهید. باید اعتقادات گذشته خود را ویرایش کنید و اعتقادات جدید را به نسخه قبلی خودتان اضافه کنید، با این کار توسعه پیدا می‌کنید و قدم بزرگی برای تغییر بر می‌دارید.

برای تغییر هویت باید یک پروسه دو مرحله‌ای طی کنید. نگران نباشید، انجام این پروسه ساده است و همه می‌توانند از پس آن برآیند.

۱. انتخاب شخصیت مورد علاقه خود

۲. اثبات آن به خود با پیروزی‌های کوچک

خوب فکر کنید و ببینید دوست دارید به چه شخصیتی تبدیل شوید. اگر تصور این کار برایتان سخت است، به نتایج آن فکر کنید و ببینید دوست دارید به چه نتایجی برسید، آن وقت راحت‌تر می‌توانید شخصیت مورد علاقه خود را پیدا کنید. از خودتان مثلا بپرسید چه کسی من را به فردی خوش‌اندام تبدیل می‌کند و با چه کسی می‌توانم کسب و کار خودم را راه‌اندازی کنم؟

وقتی بتوانید شخصیت مورد نظر خود را پیدا کنید می‌توانید برای تقویت و تغییر هویت‌تان هم قدم بردارید. حالا باید سعی کنید به پیروزی‌های کوچک برسید. مثلا اگر می‌خواهید وزن کم کنید و به یک فرد سالم تبدیل شوید، از خود بپرسید: آیا یک فرد سالم برای رفتن به محل کار خود پیاده می‌رود یا تاکسی می‌گیرد؟ آیا یک فرد سالم فست‌فود می‌خورد یا برای تهیه غذا در منزل وقت صرف می‌کند و مواد غذایی اُرگانیک استفاده می‌کند. با این پرسش‌ها شما به این باور می‌رسید که برای رسیدن به شخصیت مورد نظرتان باید مثل آن عمل کنید. پیروزی‌های کوچک به شما اثبات می‌کند که در مسیر درستی قرار دارید.

شما قدرت اختیار و انتخاب دارید. اگر بخواهید می‌توانید هویتی جدید انتخاب کنید و عادت‌هایی را برای رسیدن به آن انجام داده و در خود تقویت کنید. اما هدف این نیست که فقط کارهای خوب و مثبت انجام دهید. هدف این است به شخص دیگری تبدیل شوید که همیشه عادت‌های خوب دارد. عادت‌های شما اهمیت دارند چرا که به شما کمک می‌کنند تا به شخصیت مورد علاقه خود دست پیدا کنید.

نکات کلیدی:

– بهترین راه برای تغییر عادت، تغییر شخصیت است.

– باید دائم باورها و اعتقادات خود را ویرایش کنید.

– عادت‌ها قدرت این را دارند که باورهای اشتباهتان را اصلاح کنید و به شخصیت بهتری که همیشه دنبالش بودید، برسید.

چگونه با ۴ قدم ساده عادت‌های بهتری بسازیم؟

ادوارد توراندیک، یک آزمایش ساده روی گربه‌ها انجام داد. او یک جعبه ساخت که به یک اهرم متصل بود. بیرون جعبه غذایی گذاشته شده بود و گربه‌ها برای دستیابی به غذا باید اهرم را فشار می‌دادند. اوایل قرار گرفتن درون جعبه برای گربه‌ها ناخوشایند بود چون راه خروج را نمی‌دانستند، اما به مرور زمان گربه‌ها فهمیدند که راه رسیدن به غذا فشار دادن اهرم است. سرعت آنها در حین انجام این کار بالا رفت و آخرین گربه‌های درون جعبه با سرعت بیشتری از جعبه خارج شدند. توراندیک از این آزمایش به یک نتیجه رسید. اینکه وقتی نتایج شیرین و لذت‌بخش باشند، رفتارها تکرار می‌شوند. غذا برای گربه‌ها لذت‌بخش بود و آن‌ها برای رسیدن به آن تلاش کرده و رفتار خود را تکرار کردند.

عادت‌های ما با تکرار کردن به صورت خودکار در ذهنمان حک می‌شوند. در راه کسب عادت‌های جدید هم ممکن است آزمون و خطا وجود داشته باشد، مثل وقتی که گربه‌ها در تلاش بودند تا راه خروج را پیدا کنند اما مدام به اطراف جعبه برخورد می‌کردند. در این زمان برای مغز سوال پیش می‌آید که چگونه آن را انجام دهم؟ هر بار که تلاش می‌کنید تا به راه‌حلی برسید، مغز شما اطلاعات جدید را دریافت و ثبت می‌کند. در این بین هم ممکن است دچار استرس و نگرانی شوید، اما بعد از تلاش‌هایی که انجام دادید در نهایت پاداش خوبی نصیبتان می‌شود. در مثال گربه پاداش آن‌ها یک ظرف غذای خوشمزه بود. برای شما پاداش می‌تواند همان نتیجه‌ای باشد که مدت‌ها دنبالش بودید.

در زندگی هم باید بتوانید عادت‌های درستی برای خود تنظیم کنید. با این کار پایه و اساس زندگی را تحت کنترل می‌گیرید و از بروز مشکلات احتمالی جلوگیری می‌کنید.

روند شکل‌گیری عادت‌ها در زندگی ما به ۴ قدم اساسی تقسیم می‌شود: سرنخ، تمایل، پاسخ و پاداش.

سرنخ‌ها در زندگی ما مثل یک تلنگر می‌مانند و شما را وادار می‌کنند تا اقدامی انجام دهید. تمایل مثل یک نیروی انگیزشی عمل می‌کند که اگر انگیزه‌ای وجود نداشته باشد، هیچ کاری صورت نمی‌گیرد. پاسخ نیز همان عاداتی است که شما آن را اجرا می‌کنید تا به خواسته خود برسید و وقتی همه این مراحل را طی کردید به پاداش می‌رسید. پاداش همان نتایجی است که در ذهنتان به دنبال آن بودید. این پروسه چهار مرحله‌ای یک شبه ایجاد نمی‌شود و یک شبه هم از بین نمی‌رود. با شما هست و در هر لحظه از زندگی شما وجود دارد. این فرآ‌یند را می‌توان اینگونه تعریف کرد:

۱. سرنخ: «آن را آشکار کنید.»

۲. تمایل: «آن را جذاب کنید.»

۳. پاسخ: «آن را ساده کنید.»

۴. پاداش: «آن را رضایت‌بخش کنید.»

نکات کلیدی:

– عادت‌ها در اثر تکرار در ذهن شما نهادینه می‌شوند.

– هدف هر عادتی حل مسائل مختلف زندگی است.

– هر عادتی ۴ پروسه دارد، یعنی سرنخ، تمایل، پاسخ و پاداش.

مردی که خوب به نظر نمی‌رسید

خانم پرستاری به یک مهمانی دعوت شد. در آن مهمانی پدر شوهر خود را دید و بلافاصله به او گفت که خوب به نظر نمی‌رسد. اما پدرشوهرش قبول نکرد که حالش مناسب نیست. عروسش اصرار کرد که باید همین حالا مهمانی را ترک کرده و به بیمارستان برود. این کار انجام شد و فرد در بیمارستان تحت عمل قلبی قرار گرفت. وقتی قلب شما دچار نارسایی می‌شود بدن روی خون‌رسانی به ارگان‌های حیاتی تمرکز می‌کند به همین دلیل رنگ چهره شما از حالت عادی خارج می‌شود. خانم پرستار به خاطر سال‌ها تجربه با دیدن صورت یک فرد می‌توانست تشخیص دهد که مشکلی وجود دارد.

این قدرت تشخیص در سایر مشاغل هم وجود دارد. اما چه چیزی باعث می‌شود تا افراد به این سطح از مهارت برسند. مغز انسان از قدرت و پیچیدگی‌های عجیبی برخوردار است که توانایی پیش‌بینی به او می‌دهد. مغز با دیدن سرنخ‌ها شروع به تجزیه و تحلیل داده‌ها می‌کند و بعد از دسته‌بندی اطلاعات، نتیجه را به شما گزارش می‌دهد.

عادت‌هایی که زمان زیادی از آن‌ها می‌گذرند، به صورت خودکار خودشان را در جریان زندگی نشان می‌دهند. گاهی حتی به سرنخ هم نیازی ندارند، آن‌ها در وجود ما نهادینه شدند و در فرصت مناسب خود را نشان می‌دهند. البته همه این عادت‌ها مثل داستان خانم پرستار مفید نیستند، گاهی اوقات عادات نامناسبی هستند که باعث آزار دیگران می‌شوند.

قبل از ساخت هر عادت جدیدی باید بتوانیم روی عادت‌های کهنه‌ خود کار کنیم. وقتی عادتی به صورت عمیق در شما ریشه کرده باشد به صورت ناخودآگاه خود را نشان می‌دهد و شما اصلا متوجه این عادت نمی‌شوید. برای شکل‌گیری عادات جدید در خود، باید ناخودآگا‌همان را خودآگاه کنیم.

معمولا اکثر رفتارهای ما به صورت خودکار انجام می‌شود و هر چقدر یک کار را بیشتر انجام دهیم، بیشتر برایمان عادی می‌شود و دیگر نسبت به جزئیات آن اهمیتی قائل نمی‌شویم. برای تغییر عادت باید آگاهی خودمان را نسبت به کارهایی که انجام می‌دهیم بالا ببریم. کارت امتیاز عادت‌ها هم به همین منظور طراحی شده‌اند. برای ساخت کارت امتیاز عادت‌ها یک فهرست تهیه کنید و عادت‌های روزمره خود را بنویسید. مثل بیدار شدن، مسواک زدن، غذا خوردن و…

در مقابل هر عادت خوب، یک علامت مثبت و در مقابل عادت‌های بد، یک علامت منفی بگذارید. برخی از عادت‌ها هم مثل بیدار شدن، خنثی هستند، پس در مقابل آن علامت مساوی قرار دهید. برای دانستن اینکه چه عادتی برای شما خوب و چه عاداتی بد است، باید آنها را شناسایی کنید. کارت امتیازی همین است که به تکرار عادت‌های خوب ادامه دهید چون نتایج خوبی دارند و سعی کنید عادت‌های منفی را کنار بگذارید چون به نفع شما نیستند.

نکات کلیدی:

– وقتی کاری را مدام تکرار می‌کنید مغز به صورت خودکار آن را انجام می‌دهد.

– تغییر رفتار و عادات با آگاهی صورت می‌گیرد و برای این کار شما باید روی ضمیر ناخودآگاهتان کنترل داشته باشید.

– کارت امتیاز به شما کمک می‌کند تا نسبت به عادت‌های خود به شناخت کافی برسید.

فصل دوم : بهترین راه برای شروع یک عادت جدید

فصل دوم : بهترین راه برای شروع یک عادت جدید

فصل دوم : بهترین راه برای شروع یک عادت جدید

 

برای ایجاد عادات جدید باید برای خود مقاصدی تعیین کنید و زمان مشخصی برای آنها در نظر بگیرید. تحقیقات نشان داده افرادی که مقاصد اجرایی تعیین می‌کنند و نحوه رسیدن به آنها را در یک بازه زمانی خاص مشخص می‌کنند، ذهن خود را از حاشیه دور می‌کنند. با تعیین دقیق اینکه چه می‌خواهید، دیگر به هر درخواستی به راحتی پاسخ مثبت نمی‌دهید، چون می‌دانید این درخواست‌ها در مسیر شما قرار ندارند.

یک برنامه خیلی ساده برای نوسازی عادت‌هایتان وجود دارد که با شما درمیان می‌گذارم:

برای اینکه بتوانید یک عادت جدید در خود ایجاد کنید باید بتوانید عادت‌های قبلی را به خوبی شناسایی کنید. بعد به مرور زمان رفتارها یا عادت‌های جدید را در میان آن‌ها قرار دهید. به این عمل زنجیره‌سازی عادت‌ها می‌گویند. شما به جای اینکه کلی وقت صرف کنید و برای یک عادت جدید زمان بگذارید، به راحتی آن را در میان عادت‌های قدیمی خود قرار دهید.

مثلا اگر هر روز قهوه می‌خورید یک عادت جدید را به روند قهوه‌خوردن خود اضافه کنید. بگویید من بعد از نوشیدن یک فنجان قهوه داغ، یک دقیقه مدیتیشن انجام می‌دهم. با این روند می‌توانید به هر عادت قبلی خود، عادت جدید اضافه کنید. البته عادتی را انتخاب کنید که قابل انجام باشد.

نکات کلیدی:

– برای تغییر رفتار و عادت‌‍ها، عادت‌های قبلی خود را شناسایی کنید.

– عادت‌های جدید را در دل عادت‌های قبلی قرار دهید و آن‌ها را به هم پیوند بزنید.

– برای عادت‌های جدید زمان مشخصی تعیین کنید.

برای یافتن انگیزه، غالبا محیط اهمیت بیشتری دارد

نقش محیط در انگیزه و شکل‌دهی به عادت‌ها را دست کم نگیرید. به محیط اطراف خود سرنخ‌های بیشتری بدهید. برای اینکه بتوانید میزان سرنخ‌های مثبت در زندگی خود را بیشتر کنید باید محیط اطراف را تغییر دهید. مثلا ممکن است یک فرد سیگاری در ماشین یا در زمان‌هایی که استرس دارد سیگار بیشتری بکشد. اما شما می‌توانید با تغییر مکانی که در آن زندگی یا کار می‌کنید، سرنخ‌های منفی را تبدیل به سرنخ‌های مثبت کنید.

ما معمولا عادت‌هایمان را به موقعیت‌هایی که در آن قرار می‌گیریم نسبت می‌دهیم. مثلا با اینکه می‌دانیم نوشیدنی‌های الکلی بد هستند، اما وقتی در یک مهمانی و در حضور دوستان قرار می‌گیریم، دو برابر زمانی که تنها هستیم می‌نوشیم و این را به محیط نسبت می‌دهیم. اما قسمت خوب ماجرا این است که شما می‌توانید یک عادت جدید را با یک محیط خاص پیوند بزنید.

مثلا دکترها به افرادی که بی‌خوابی دارند توصیه می‌کنند از اتاق خواب فقط برای خوابیدن استفاده کنند و وقتی خسته و خواب‌آلود هستند به رختخواب بروند. این کار این فکر را در ذهن آنها شکل می‌دهد که چارچوب اتاق خواب برابر است با خوابیدن.

عادت‌های اشتباه و رفتارهای نادرست را با تغییر رفتار عوض کنید. مثلا با اینکه می‌دانید تغذیه اصولی برای سلامتی مهم است، اما همیشه از یک سوپرمارکت خرید می‌کنید و معمولا هم چیزهایی می‌خرید که برایتان خوب نیستند. حالا سوپرمارکت را تغییر دهید، این کار مغز را به چالش می‌کشد و توجه شما به موادغذایی تازه‌ای جلب می‌شود که قبلا به آن اهمیت نمی‌دادید.

برای آموزش عادت‌های جدید وسایل خانه‌تان را به سرنخ تبدیل کنید. مثلا از یک صندلی به عنوان صندلی مطالعه، از یک کاناپه برای نوشیدن قهوه و از یک میز برای خوردن غذا استفاده کنید. برای شکل‌‌دهی به عادت‌های جدید هر چیزی را با هم قاطی نکنید. هر چیزی باید سر جای خودش قرار گیرد. مثلا به بهانه تغییر عادت، غذای خود را در اتاق خواب نخورید یا از صندلی مطالعه برای خوابیدن استفاده نکنید. اینگونه هر چارچوبی با یک عادت مخصوصی هماهنگ خواهد شد.

نکات کلیدی:

– تغییرات کوچک در یک چارچوب مشخص باعث تغییرات بزرگ در رفتارتان خواهد شد.

– برای تغییر عادت چارچوب‌های تازه‌ای را در نظر بگیرید.

– اگر ساخت عادت‌های جدید برایتان سخت است، از تغییر محیط استفاده کنید و عادت‌های جدید را در محیط جدید به وجود آورید.

راز کنترل شخصی

در روزهای پایانی جنگ ویتنام بود که مقامات متوجه شدند اکثر سربازان به هروئین اعتیاد پیدا کردند. آن‌ها تصمیم گرفتن تا ستادی تشکیل دهند که بعد از مراجعت آنها به خانه‌هایشان این مشکل را حل کنند. اما نکته جالب توجه این بود که این افراد وقتی به خانه برگشتند بدون اینکه تحت درمان قرار بگیرند، هروئین را ترک کردند. این نشان می‌دهد که در ویتنام سربازان با سرنخ‌ها مختلفی روبه‌رو می‌شدند که آن‌ها را وسوسه می‌کرد تا همراه بقیه سربازان هروئین مصرف کنند. اما با ترک محیط و هزاران کیلومتر دور شدن از آن محل، این محر‌ک‌ها از بین رفت و ۹۰ درصد این افراد به زندگی عادی و بدون هروئین بازگشتند.

محققان ثابت کردند، افرادی که روی خودشان کنترل دارند، وقت کمتری برای موقعیت‌های وسوسه کننده می‌گذارند اما افرادی که نمی‌توانند روی خودشان کنترلی داشته باشند، تحت تاثیر محرک‌های بیرونی به سرعت وسوسه می‌شوند و دوباره عادت خود را تکرار می‌کنند. پس یکی از راه‌هایی که به شما کمک می‌کند تا عادت بد خود را ترک کنید این است که کمتر در معرض سرنخ‌های آن در محیط قرار بگیرید. مثلا اگر در اتاق خواب‌تان زمان زیادی تلویزیون تماشا می‌کنید، تلویزیون را از اتاق بیرون ببرید. اگر در مورد خودتان احساس خوبی ندارید، صفحات افرادی که باعث افزایش حسادت می‌شود را دنبال نکنید. انجام این کارها خیلی آسان‌تر از این است که وقت بسیاری بگذارید تا هر کاری را درست انجام دهید. به راحتی با کمک تغییر محیط و بهسازی آن می‌توانید سرنخ‌هایی که باعث تکرار یک رفتار می‌شود را از خود دور و مخفی کنید.

نکات کلیدی:

– سرنخ‌های منفی را از خود دور کنید.

– کمتر خودتان را در معرض سرنخ‌های محرک قرار دهید.

– راز کنترل شخصی، کنترل روی محیط است که می‌تواند در بلندمدت هم تاثیرگذار باشد.

چگونه یک عادت را غیرقابل مقاومت کنید

در واقع اینکه بتوانیم مقاومت عادت‌هایمان را کاهش دهیم، اصلا راحت نیست. وقتی در مقابل تغییر عادت‌هایمان مقاومت می‌کنیم به دلیل طمعی است که در مغزمان وجود دارد. مثلا وقتی می‌دانیم غذا به اندازه کافی داریم، مدام هوس می‌کنیم چیزی بخوریم. در حالی که نه گرسنه هستیم و نه مشکلی داریم، اما طوری رفتار می‌کنیم که انگار از کمبود غذا رنج می‌بریم.

دلیل این مقاومت به تغییر، وجود محرک‌هایی است که ذاتا برای ما جذاب هستند و جامعه و رسانه آن‌ها را با اغراق زیادی برایمان به نمایش می‌گذارند. همین عامل باعث می‌شود بدون اینکه نیازی داشته باشیم، بیش از حد خرید کنیم، به انواع خوراکی‌های رنگارنگ معتاد شویم و به سمت عادت‌هایی برویم که شاید اصلا نیازی به آن‌ها نداشته باشیم.

به همین دلیل برای تغییر عادت، باید از تکنیک جذاب‌سازی استفاده کنیم. همانطور که تبلیغات ما را جادو می‌کند و باعث ایجاد عادات و رفتارهایی خاص در ما می‌شود، برای ایجاد عادات جدید و شکست مقاومت می‌توانیم از جذابیت و قدرت اغواکنندگی برای شکستن مقاومت استفاده کنیم.

دانشمندان می‌توانند وسوسه را از طریق دوپامین اندازه‌گیری کنند. محققان موش‌ها را مورد آزمایش قرار دادند و دوپامین را در مغز آن‌ها مسدود کردند. مدتی بعد موش‌ها دیگر تمایلی برای زندگی کردن نداشتن و به خاطر گشنگی و تشنگی مردند. از طرف دیگر، دانشمند دیگری نمونه این آزمایش را به شکل دیگری انجام داد. بعد از مسدود کردن دوپامین در مغز موش‌ها، یکی از محققین یک حبه قند در دهان یک موش گذاشت، به طور باورنکردنی موش جان گرفت و از خوردن قند لذت برد.

در مورد انسان‌ها هم همینطور است. افراد معتاد، با دیدن مواد مخدر تمایل غیرقابل وصفی پیدا می‌کنند، اما در حین استفاده، از شدت آن کم می‌شود. هر زمانی که پاداش بهتری در انتظار شما باشد، دوپامین شما هم افزایش پیدا می‌کند و هر زمان دوپامین افزایش یابد انگیزه شما هم برای عمل کردن بیشتر می‌شود. هر رفتاری که اعتیاد بیشتری برای افراد دارد، دوپامین بیشتری هم دارد. مثل غذاهای ناسالم اما خوشمزه، انجام بی‌وقفه بازی‌های ویدئویی و گشت و گذار در اینترنت.

ما قسمتی در مغز داریم که کارش وسوسه کردن شماست. پس برای اینکه عادتی را در خود شکل دهید آن را به قدری جذاب کنید که وقتی به آن فکر می‌کنید یا در مقابلتان قرار می‌گیرد وسوسه شوید که به طرفش بروید. مثل وقتی که یک فرد در رژیم غذایی است تا لاغر شوید اما سراغ عکس‌های غذا و شیرینی می‌رود و تحریک می‌شود که به سمت آن برود و در نهایت هم رژیم را می‌شکند.

چه کاری را بیشتر از همه دوست دارید انجام دهید؟ اگر شما می‌خواهید یک رفتار را در خودتان ایجاد کنید و به آن پایبند بمانید باید بتوانید آن را با یکی از کارهای مورد علاقه‌تان پیوند بزنید. به این ترتیب عادت جدید جذاب‌تر خواهد شد. مثلا اگر می‌خواهید ورزش کنید و از طرفی دوست دارید اخبار را دنبال کنید می‌توانید حین انجام تردمیل با موبایلتان اخبار را دنبال کنید. جمع‌بندی خواسته‌های خود را با استراتژی زنجیرسازی ترکیب کنید. مثلا پس از انجام عادت همیشگی، عادت مورد نیاز را انجام دهید و پس از انجام عادت مورد نیاز، عادت دلخواه را انجام دهید.

 

نکات کلیدی:

– عادت‌های خود را مانند تبلیغات جذاب کنید.

– هر چقدر عادت‌ها و فرصت‌های خود را جذاب کنید، آن را راحت‌تر جذب می‌کنید.

– هر چقدر پاداشی که می‌خواهید را جذاب‌تر کنید، دوپامین بیشتری دریافت می‌کنید.

– خواسته‌ها خود را جمع‌بندی کنید تا انگیزه اجرای یک عادت تازه در شما پایدار بماند. اینکار عادت‌هایتان را هم جذاب می‌کند.

فصل سوم : ایجاد عادت های خوب و شکستن عادت های بد – راه های ساده و ثابت شده 

ایجاد عادت های خوب و شکستن عادت های بد – راه های ساده و ثابت شده -فصل ۳

فصل سوم : نقش خانواده و دوستان در شکل‌دهی به عادت‌ها

 

مازلو، یک مرد مجارستانی بود که باور داشت همه چیز تحت تاثیر یک آموزش درست است و استعداد جایگاهی در موفقیت افراد ندارد. مازلو اعتقاد داشت آموزش درست می‌تواند یک کودک را به نابغه تبدیل کند. او ۳ دختر خود را مورد آزمایش قرار داد و از کودکی به آن‌ها به صورت حرفه‌ای شطرنج را آموخت. مهارت آن‌ها به قدری زیاد بود که می‌توانستند به راحتی بزرگترها را در بازی شکست دهند. آن‌ها بزرگ شدند و توانستند جزء برترین زنان شطرنج باز دنیا شوند. شطرنج برای آن‌ها همه چیز بود و بالاتر از هر چیز دیگری قرار داشت و همین عامل موفقیتشان بود.

ما عادت‌هایمان را تکرار می‌کنیم و همان کاری را انجام می‌دهیم که خانواده، دوستان، مدرسه و… یاد داد‌ه‌اند. هر کدام از ما در جوامع مختلفی زندگی می‌کنیم و این باعث می‌شود تا انتظارات و استانداردهای متفاوتی را تجربه کنیم. در بسیاری از مواقع شما بدون آنکه به این موارد توجه داشته باشید از آن پیروی می‌کنید و اصلا در مورد درست و یا غلط بودن آن‌ها فکر نمی‌کنید. نزدیکان، اکثریت و قدرتمندان معمولا گروه‌های شاخصی هستند که ما عادت‌های خود را از روی آن‌ها تقلید می‌کنیم.

۱. تقلید از نزدیکان: ما معمولا از رفتار افراد پیرامون‌مان تقلید می‌کنیم. مثلا اگر کسی از نزدیکان ما قبل از خواب دو بار در را چک می‌کند شما هم آن کار را انجام می‌دهید. بهترین کار برای تغییر رفتار و شکل‌دهی عادات جدید این است که با افرادی نشست و برخاست کنید که رفتارهای مطلوب و مناسب داشته باشند. مثلا اگر به دنبال تناسب اندام هستید، با افرادی نشست و برخاست کنید که اندام مناسبی دارند.

۲. تقلید از اکثریت: معمولا زمانی که نمی‌دانیم باید چه کاری انجام دهیم، از یک گروه بزرگ تقلید می‌کنیم. ما محیط اطراف خود را به طور دقیق زیر نظر می‌گیریم و آن را تحلیل و بررسی می‌کنیم. شاید این بررسی کردن‌ها در مواردی به نفعمان باشد اما یک نقطه ضعف بزرگ در دل خود پنهان کرده است. ممکن است رفتار و عادت شما بهتر از گروهی باشد که مد نظر قرار داده‌اید. معمولا تغییر عادت در یک گروه اکثریت سخت است، اما اگر برای شما نفعی داشته باشد در آن صورت تغییر عادت جذاب است.

۳. تقلید از قدرتمندها: قدرت در انسان نهفته است و همه دوست دارند قدرتمند باشند تا بتوانند به منابع زیادی دسترسی پیدا کنند. ما دوست داریم مورد احترام دیگران قرار بگیریم. می‌خواهیم تبدیل به یک ورزشکار قوی یا موسیقیدان حرفه‌ای شویم که همه به ما احترام می‌گذارند. به همین دلیل از افراد قدرتمند تقلید می‌کنیم و به همین دلیل اگر رفتاری برای ما احترام و ارزش به همراه بیاورد راحت‌تر آن را جذب می‌کنیم.

نکات کلیدی:

– در دنیا فرهنگ‌های مختلفی وجود دارد و این فرهنگ‌ها برای ما تعیین می‌کنند چه چیزی جذاب است و باید به دنبال چه چیزی برویم.

– ما رفتارهایی را تقلید می‌کنیم که برایمان ارزش و اهمیت به همراه می‌آورند.

– ما از سه گروه بزرگ تقلید می‌کنیم: «نزدیکان، اکثریت و قدرتمندان»

– بهترین راه برای ایجاد تغییرات در درون خودمان این است که گروه‌هایی که می‌خواهیم از آن‌ها تقلید کنیم، بهترین رفتارها را داشته باشند.

چگونه علل عادت‌های بد را شناسایی و اصلاح کنید

زمانی به پیشنهاد یکی از دوستانم به نام اریک به استانبول سفر کردم. او مرا به یک مهمانی دعوت کرد. در آن جمع تنها کسی که هرگز لب به سیگار نزده بود من بودم. از یکی از افراد سیگاری پرسیدم چه چیزی باعث شد که سیگاری شود، خیلی راحت پاسخ داد: دوستان. البته اریک هم سیگاری بود اما به گفته خودش بعد از مطالعه کتاب آلن کار به نام «ترک سیگار به آسان‌ترین روش» توانسته آن را ترک کند.

من هرگز این کتاب را نخوانده بودم اما ترغیب به مطالعه آن شدم. نویسنده در جای جای کتاب هر سرنخی که باعث شده تا فردی سیگاری شود را ذکر می‌کند، مثلا می‌گوید شما سیگار می‌کشید چون فکر می‌کنید اعصابتان را آرام می‌کند. اینقدر به این کار ادامه می‌دهد که فرد باور می‌کند سیگار کشیدن کار احمقانه‌ای است. در پایان کتاب هم به شما می‌گوید که با ارزش هستید و اگر سیگار را ترک کنید همه چیز به دست می‌آورید.

نویسنده از تکنیک «اصل غیر جذاب» برای ترک سیگار استفاده کرده است. او سیگار را برای خواننده‌های سیگاری خود غیر جذاب کرد و اکثر آن‌ها مثل اریک توانستند سیگار را ترک کنند.

پشت هر کاری که انجام می‌دهیم، یک انگیزه قوی نهفته است. تعدادی از انگیزه‌های ما اساسی نیستند اما تعدادی از آن‌ها برای بقای لازم و ضروری هستند. ذهن ما، همان ذهن انسان‌های نخستین است که انگیزه داشت تا زندگی کند، تولید مثل انجام دهد و برای بقاء بجنگد. حالا این نیازها شکل مدرن‌تری به خود گرفته اما اصل آن یعنی وسوسه همچنان باقی مانده است.

البته در این میان هم افراد به روش‌های مختلفی به وسوسه خود پاسخ می‌دهند. برخی برای رهایی از استرس سیگار می‌کشند و عده‌ای هم به جای سیگار کشیدن ورزش می‌کنند. وقتی در تنگنا قرار می‌گیریم و یک راه‌حل پیدا می‌کنیم، برای همیشه آن را انجام می‌دهیم مثل کسی که برای آرامش سیگار می‌کشد یا ورزش می‌کند. هر رفتاری که انجام می‌دهیم به تفسیر ما از وقایع باز می‌گردد. ممکن است سرنخ‌ها یکسان باشند اما برداشت شما و اقدامی که انجام می‌دهید می‌تواند خوب یا بد باشد.

هر وسوسه‌ای در شما تمایلات مختلفی را ایجاد می‌کند و همین مورد تعیین می‌کند که در آینده در چه جایگاهی قرار خواهید گرفت. هر تمایلی که دارید تلاشی است برای رشد انگیزه‌های شما. هر وقت یک نیاز خود را از طریق یک عادت و رفتاری برآورده کردید، این وسوسه در شما رشد می‌کند و باز هم آن کار را تکرار می‌کنید. وقتی که عادت‌های خود را مثبت تلقی می‌کنید برایتان جذاب می‌شوند.

همه چیز به ذهنیت ما بر می‌گردد، مثلا یک روز کاری را در ذهن خود خسته کننده و از روی اجبار تصور می‌کنیم، اما چه اتفاقی می‌افتد اگر بتوانیم نگاه اجباری را از روی آن برداریم و فقط کارمان را انجام دهیم؟! مثلا به جای گفتن این جمله که «من باید سر کار بروم و با مشتری‌های زیادی تماس بگیریم»، بگویید «من سر کار می‌روم و با مشتری‌های زیادی تماس می‌گیرم.»

برداشتن کلمه «باید» آن احساس مجبور کننده را از شما دور می‌کند. از این طریق می‌توانید عادت‌های دشوار را برای خودتان جذاب کنید و تجربیات مثبتی در زندگی خود بسازید. در این جا چند راهکار ساده برای توسعه مهارت‌ها و تبدیل عادات بد به عادات خوب و جذابتر کردن آن‌ها را به شما توضیح می‌دهم.

ورزش کردن: ورزش کنید اما با به کار بردن کلمات نادرست آن را برای خودتان سخت نکنید. به جای اینکه بگویید: «من باید روزی یک ساعت بدوم» بگویید «من باید استقامت بدنم را افزایش دهم.»

امور مالی: شاید پس‌انداز کردن برای شما خیلی سخت باشد. اما به خودتان نگویید من باید یا مجبورم هر ماه پس‌انداز کنم. بگویید اگر این ماه پس‌انداز کنم می‌توانم ماه بعد چیزی که می‌خواهم را بخرم.

وحشت‌های پیش از وقوع: خیلی افراد در شرایطی قرار می‌گیرند که باید سخنرانی کنند یا در مسابقه‌ای شرکت کنند. آن‌ها معمولا دچار ترس و وحشت می‌شوند و دائما به خودشان می‌گویند که من مضطرب هستم. بیایید به جای این جمله با این حجم از بار منفی بگویید «من هیجان‌زده‌ام و این به من کمک می‌کند که تمرکز کنم.»

نکات کلیدی:

– برای تغییر عادت‌های خود آنها را غیر جذاب کنید.

– هر رفتاری که ما از خود بروز می‌دهیم به دلیل انگیزه و وسوسه درونی‌مان است.

– از کلمات برای تغییر وضعیت به نفع خود استفاده کنید.

– ذهنیت خود را نسبت به مسائل مختلف تغییر دهید تا بتوانید از عادت‌های بد دوری کنید.

آرام جلو بروید، اما هیچگاه به عقب برنگردید

ما خودمان را محدود بهترین‌ها می‌کنیم. می‌خواهیم هر کاری را از بهترین روش آن انجام دهیم، اما وقتی به خود می‌آییم می‌بینیم که هیچ کاری انجام ندادیم. به جرات می‌توان گفت گاهی بهترین بودن، به بدترین دشمن شما تبدیل می‌شود. بین حرکت کردن و عمل کردن تفاوت زیادی وجود دارد. وقتی به دنبال یافتن بهترین ایده‌ها هستید فقط حرکت کردید، اما وقتی بخواهید یکی از آن‌ها را اجرا کنید آن وقت است که عمل کرده‌اید. منظور این نیست که حرکت کردن به درد شما نمی‌خورد، خیلی لازم است، اما تا وقتی عمل نکنید هیچ نتیجه‌ای به دست نمی‌آورید.

به طور کلی ما تمایل بیشتری به حرکت کردن داریم اما از شکست خوردن می‌ترسیم. می‌دانیم که وقتی عمل کنیم، احتمال شکست وجود دارد ولی در مرحله حرکت کردن شکست هر چقدر هم باشد، نمی‌تواند به ما آسیبی بزند، چون در حال آزمون و خطا هستیم. به همین دلیل در برنامه تغییر عادت‌ها نباید فقط برنامه‌ریزی کنیم، تغییر وقتی اتفاق می‌افتد که اقدامی انجام دهیم.

یک عادت فقط از طریق تکرار کردن، در ذهن و رفتار شما نهادینه می‌شود. هر چقدر بتوانید یک رفتار را بیشتر تکرار کنید وارد عمل نیرومندسازی طولانی مدت می‌شوید. با تکرار، در مغز ما راه‌هایی به وجود می‌آید که به مرور زمان یک رفتار را ناخودآگاهانه انجام می‌دهیم. مثلا ممکن است یادگیری زبان خارجی سخت باشد چون ذهن باید مسیرهای تازه‌ای را طی کند، اما هر چقدر که زمان بگذرد کم‌کم آن را فرا می‌گیریم.

چیزی که باعث می‌شود شما آسانتر یک عادت را یاد بگیرید، تکرار آن است. نمی‌توان محدوده زمانی خاصی را برای عادت‌ها مشخص کرد، مثلا می‌توانید ۳۰ بار یا ۱۰۰ بار یک عادت را در مدت ۳۰ روز انجام دهید تا ذهن شما به آن رفتار جدید عادت کند. یک رفتار را برای خود ساده کنید تا بتوانید راحت‌تر بارها و بارها تکرارش کنید.

 

نکات کلیدی:

– با ساده کرده رفتارها می‌توانید آن را راحت‌تر تکرار کنید.

– برای اینکه عادتی را شکل دهید باید در کنار تمرین، اقدام عملی هم صورت دهید.

– نمی‌توان مدت زمان مشخصی را برای شکل‌دهی به یک عادت تعیین کرد، هر رفتاری هر چقدر بیشتر تکرار شود، به عادتی دائمی در شما تبدیل خواهد شد.

فصل چهارم : کمترین تلاش – ایجاد عادت های خوب و شکستن عادت های بد 

چگونه هر روز به عادت‌های خوب پایبند بمانیم

فصل پنجم : چگونه هر روز به عادت‌های خوب پایبند بمانیم

 

فِرِدی یک کارگزار بورس بود و توانسته بود معاملات بزرگی انجام دهند. او دو بطری داشت که یکی از آن‌ها پُر از ۱۲۰ گیره کاغذ و دیگری خالی بود. هر تماسی که منجر به موفقیت می‌شد یک گیره از بطری پُر برمی‌داشت و به بطری خالی می‌انداخت. این کار را هر روز از اول آغاز می‌کرد. تکنیک گیره کاغذ به شما یادآوری می‌کند تا شاهد پیشرفت‌های روزانه خود باشید و در نتیجه رفتارهای خود را تقویت کنید.

بهترین کار برای اینکه بدانید آیا عادت‌هایتان را انجام می‌دهید یا نه، علامت‌زدن آنها در تقویم است. مثلا اگر قرار است هفته‌ای ۳ روز یعنی شنبه، دوشنبه و چهارشنبه به باشگاه بروید آن را علامت بزنید.

از جمله افرادی که در زمینه ردیابی عادات خیلی خوب و دقیق عمل کرده بودند بنجامین فرانکلین بود. او همه جا یک دفترچه با خود حمل می‌کرد که نکاتی که باید رعایت کند را در آن نوشته بود، وقتی روز به پایان می‌رسید او نتایج پیشرفت خود را به خوبی ثبت می‌کرد.

وقتی بتوانید عادات خود را ردیابی کنید، می‌توانید آن را برای خودتان لذت‌بخش‌تر کنید. این کار شما را در زنجیره عادهایتان نگه خواهد داشت. انجام این عمل چند فایده به همراه دارد که در ادامه با هم با فواید آن آشنا می‌شویم:

۱. ردیابی عادت مشهود است: وقتی شما یک عادت را ثبت می‌کنید یا علامت می‌زنید، یک محرکی در شما ایجاد می‌کند که به دنبال سایر عادت‌ها بروید و آن را ثبت کنید. این کار باعث می‌شود ما نسبت به رفتار خود آگاهی داشته باشیم و هیچ بهانه‌ای برای انجام ندادنش را نپذیریم.

۲. ردیابی عادت جذاب است: این کار برای ما جذاب است. وقتی چیزی برای ما جذابیت داشته باشد، انگیزه لازم برای ادامه دادن و تکرار آن در اختیارمان قرار می‌دهد. تکرار هر روز ثبت و ردیابی عادت به شما انگیزه می‌دهد تا سراغ مورد بعدی هم بروید.

۳. ردیابی عادت، رضایت‌بخش است: ردیابی عادت می‌تواند مانند دستیابی به پاداش برای شما عمل کند. مثلا همین که یک گزینه را خط می‌زنید احساس رضایت‌بخش بودن در شما ایجاد می‌شود.

البته لازم نیست همه امور زندگی خود را ردیابی کنید. همچنین انجام این کار برای همه ساده نیست. افراد بسیاری از جمله خود من، بارها این کار شروع کردم و بعد از مدتی از آن دست کشیدم. برای اینکه این کار را ساده‌تر انجام دهید بهتر است به جای ۱۰ عادت، یک عادت را مد نظر بگیرید و به جای انجام هر روزه آن، ماهانه این کار را انجام دهید و در تقویم‌تان علامت بزنید.

برای همه ما پیش می‌آید که در مواقعی خاص عادت‌های خود را کنار بگذاریم، ممکن است بیمار شویم یا یک مورد اورژانسی برایمان رخ دهد. اما برای اینکه به راحتی دوباره به آن بازگردیم باید متعهد باشیم که حتی اگر یک بار آن را رها کردیم، بار دومی در کار نخواهد بود. اگر یک بار به هر دلیل منطقی و غیرمنطقی باشگاه نرفتیم، قرار نیست همه زمان‌های تعیین شده برای ورزش کردن را کنار بگذاریم. در سریع‌ترین زمان ممکن باید دوباره به باشگاه برگردیم. اینکه بتوانید سریع به موقعیت قبلی بازگردید شما را از بازنده‌ها جدا می‌کند. بازنده‌ها وقتی شکست می‌خورند طرف انجام دوباره آن کار نمی‌روند، اما برنده‌ها هزاران بار آن را تکرار می‌کنند و دوباره به چرخه بازمی‌گردند.

 

نکات کلیدی:

 

– وقتی در انجام کار پیشرفت می‌کنید به رضایت می‌رسید.

– با ردیابی عادات به راحتی می‌توانید بفهمید که در انجام عادات خود پایبند بودید یا نه.

– تحت هر شرایطی زنجیره عادت‌های خود را حفظ کنید و در سریع‌ترین زمان ممکن دوباره به آن‌ها بازگردید.

چگونه یک همراه، قدرت تغییر هر چیزی را به ما می‌دهد؟

اگر رفتاری انجام دهیم که احساس انزجار در ما ایجاد کند، باعث می‌شود دیگر آن را انجام ندهیم. همه ما دوست داریم کارهایی انجام دهیم که نتایج رضایت‌بخش داشته باشند و از طرفی هم از انجام کارهایی که ناراحتی ایجاد می‌کنند خودداری کنیم. در واقع هر چقدر عواقب یک کار یا یک عادت برای ما درد کمتری داشته باشد، آن را تکرار می‌کنیم اما اگر برای ما بسیار دردناک باشد از آن می‌آموزیم و دیگر تکرارش نمی‌کنیم. به طور کلی هر چقدر نتایجی که به دنبالش هستیم قطعی‌تر و اولویت‌دارتر باشد احتمال اینکه روی ما تاثیر بیشتری بگذارد، افزایش پیدا می‌کند.

وقتی در کشوری زندگی می‌کنیم باید از قوانین جمعی آن پیروی کنیم. مثلا بستن کمربند در آمریکا یک قانون است و افراد به خاطر قانونی بودن آن، به بستن کمربند به صورت خودکار عادت کرده‌اند. نمونه‌های زیادی از این پیمان قدرت‌ها با مردم یک جامعه وجود دارد. همانطور که قدرتمندان از طریق طراحی یک قانون یک عادت را در مردم شکل می‌دهند و مردم هم به آن‌ها پایبند می‌مانند، شما هم می‌توانید در خودتان احساس مسئولیت‌پذیری ایجاد کنید. در این کار دو نفر را با خودتان شریک کنید و در صورتی که یک نفر از آن قانون پیروی نکرد، دو نفر دیگر می‌توانند فرد را تنبیه کنند. برای تنبیه هم می‌توانید مواردی که خودتان توافق می‌کنید را در نظر بگیرید. پس بهترین راه برای ترک یک عادت بد همراهی کردن دیگران با خودتان به هنگام ایجاد یک مسئولیت جدید است.

نکات کلیدی:

– عامل نارضایتی را برای تغییر رفتار به کار بگیرید.

– هر چقدر یک عادت دردناکتر باشد و عواقب بدی به همراه داشته باشد، ما بیشتر از آن دوری می‌کنیم.

– اگر دیگران را مسئول نظارت بر عادت‌هایمان کنیم و در مواقع لازم از طرف آن‌ها تنبیه شویم، به آن عادت‌ها پایبند می‌مانیم.

حقیقت استعداد

برای اینکه بتوانید به موفقیت برسید باید حوزه مناسبی برای رقابت انتخاب کنید. فرقی نمی‌کند در ورزش باشد یا شغل. وقتی بتوانید عادت‌هایی انتخاب کنید که با روحیات و ویژگی‌های طبیعی شما همخوانی داشته باشد، به موفقیت بیشتری می‌رسید و راحت‌تر می‌توانید یک عادت را در خود شکل دهید. انسان‌ها با قابلیت‌های مختلفی به دنیا آمده‌اند. مثلا اگر بخواهید یک بسکتبالیست بزرگ شوید باید قد ۲۱۰ سانتی‌متری داشته باشید، اما این قد نمی‌تواند شما را به یک ژیمناستیک کار حرفه‌ای تبدیل کند.

خودتان را درگیر مساله‌ای به نام ژن برتر نکنید. هیچ کس برتر از شما نیست. تنها چیزی که باعث برتری افراد از یکدیگر می‌شود، شناخت قابلیت‌های مختلف است. آنهایی که در زمینه‌ای به خوبی عمل می‌کنند، قابلیت‌های خود را شناخته‌اند. برای موفقیت باید تلاش خود را روی کارهایی بگذارید که انجامش در شما هیجان ایجاد می‌کند و با مهارت‌های طبیعی‌تان همخوانی دارد.

چگونه شخصیت شما روی عادت‌هایتان تاثیر می‌گذارد؟

ژن‌های شما روی همه چیز تاثیر می‌گذارد، روی رفتارهای روزانه، تماشای تلویزیون و حتی روی قوی یا ضعیف بودنتان هم تاثیر دارد. شخصیت شما تحت تاثیر ژن‌هایتان قرار می‌گیرند. ژن‌ها شخصیت شما را به سمت مورد نظر خود سوق می‌دهند.

باید بتوانیم عادت‌های متناسب با شخصیت‌مان ایجاد کنیم. مثلا اگر اطرافیان شما برای لاغری از رژیم کربوهیدرات استفاده می‌کنند، ممکن است این رژیم روی شما اثر نداشته باشد و رژیم پروتئین روی شما جواب دهد. عادات خود را طبق طبیعت خاص خودتان شکل دهید و از اینکه در خیلی از زمینه‌ها با دیگران تفاوت دارید احساس شرمندگی نکنید.

سعی کنید عاداتی برای خود انتخاب کنید که بدانید موفقیت شما در آن بیشتر است. اولین قدم برای این کار این است که عادات انتخابی خود را تا حد ممکن ساده کنید. باید دقت کنید چیزی که انتخاب کرده‌اید با مهارت‌ها و روحیات شما هماهنگ باشد. وقتی گزینه‌های روی میز را برای انتخاب عادات مناسب انتخاب کردید، باید چند سوال از خودتان بپرسید تا فهرست‌تان کوتاه شده و بهترین‌ عادت‌ها برایتان باقی بمانند.

– کدام مورد برای من لذت‌بخش و برای دیگران کار به حساب می‌آید؟

– کدام کار باعث می‌شود زمان را از دست بدهم؟

– در کدام انتخاب بازده من بیشتر خواهد بود؟

– الهامات من چه چیزهایی هستند؟

بهترین مهارت‌های خود را شناسایی کنید و آن‌ها را با هم ترکیب کنید. این کار کمک می‌کند تا از همه جلو بزنید. در هر موقعیتی که هستید همه چیز را با کمک مهار‌ت‌هایتان به نفع خود تغییر دهید. سعی کنید به یک تخصص حرفه‌ای برسید این به شما کمک می‌کند همه رقیبان را از میدان به در کنید.

ژن‌ها به ما کمک می‌کنند تا راه را روشنتر ببینیم و در مسیری قرار بگیریم که دقیقا با ما همخوانی دارد. ژن‌ها به ما کمک می‌کنند که نقاط قوت خود را بشناسیم و زمان کمتری صرف شناسایی چیزهایی کنیم که از ما و روحیاتمان فاصله دارند. در این میان برای اینکه از ژن‌های خود بیشترین بازده را دریافت کنید سعی داشته باشید تمام تمرکزتان را روی خودتان قرار دهید و از مقایسه خود با دیگران پرهیز کنید.

نکات کلیدی:

– بهترین حوزه را برای رقابت پیدا کنید.

– عادت‌های خود را مطابق با روحیات و ویژگی‌های طبیعی خود پیدا کنید.

– عادت‌های شما اگر با توانایی‌هایتان همخوانی داشته باشند، ساده‌تر می‌شوند.

– ژن‌ها، راه را برای شما روشن‌تر می‌کنند.

– ژن‌ها مثل نقشه‌راه عمل می‌کنند و مسیر درست را به ما نشان می‌دهند.

 

قانون طلایی: چگونه در کار و زندگی با انگیزه بمانیم

استیو مارتین که یک هنرمند بزرگ در عرصه نمایش و تئاتر بود، کار خود را در ۱۰ سالگی از طریق فروش روزنامه در دیزنی‌لند شروع کرد. مدتی بعد به بخش تردستی دیزنی‌لند منتقل شد و فهمید که به انجام این کار علاقه دارد. او نمایش‌های خود را از کافه‌ها، بارها و گوشه و کنار خیابان آغاز کرد و بعد از ۱۵ سال به موفقیت رسید و توانست به شهرت برسد.

او نشان داد با پایبندی به عادت‌ها و خواسته‌ها می‌توان به موفقیت رسید و در این راه نباید ترس به دل راه داد. اگر استیو می‌ترسید ممکن بود هرگز نتواند روی صحنه اجرای کمدی داشته باشد. اما چرا نمی‌توانیم مثل استیو روی خواسته خود پایبند بمانیم؟

قانون طلایی می‌گوید که اگر خواسته‌های شما دقیقا متناسب با توانایی‌های درونی‌تان باشد می‌توانید راحت‌تر به آن پایبند بمانید. اگر میزان سختی و دشواری کاری که می‌خواهید انجام دهید زیاد باشد، نمی‌توانید آن را به خوبی مدیریت کنید. وقتی یک عادت جدید انتخاب می‌کنید، باید تلاش کنید همه چیز را راحت کنید تا حتی اگر شرایط ایده‌آل نبود بتوانید در آن باقی بمانید.

در رسیدن به موفقیت عوامل زیادی دخیل هستند، مثل ژن، شانس و استعداد. اما یک مورد مهم دیگری هم وجود دارد که باعث می‌شود ما به راه خود ادامه دهیم و آن، کنترل خستگی روزانه است. فرقی نمی‌کند که فرد موفقی باشید یا نه. حتی افراد موفق هم گاهی خسته و بی‌انگیزه می‌شوند اما آن‌ها راهی پیدا کردند که بر خستگی خود غلبه کنند. افراد موفق هم از عادت‌های موفقیت آمیزشان خسته می‌شوند و این خیلی بدتر از موقعی است که شما یک عادت معمولی را ترک می‌کنید. وقتی انگیزه شما کاهش پیدا می‌کند به راحتی خسته می‌شوید.

وقتی که حساب و کتاب زندگی و کارمان از دستمان خارج شود، احساس خستگی بیشتر می‌شود. اگر شما هم می‌خواهید بر خستگی‌ها غلبه کنید، باید بین زندگی و کار حد و حدودی قائل شوید. اینگونه به راحتی از پس مدیریت هر چیزی بر می‌آیید. وقتی دقیقا بدانید چه چیزهایی برای شما اهمیت دارد به سرعت به سمت آن حرکت می‌کنید و هر مانعی که باعث ایجاد خستگی شود را پشت سر می‌گذارید.

نکات کلیدی:

– وقتی بتوانید مطابق با توانایی‌هایی که دارید کاری را شروع کنید به موفقیت می‌رسید. این یعنی قانون طلایی.

– وقتی که نتوانیم بین کار و زندگی حدودی را مشخص کنیم، از عادت‌هایمان خسته می‌شویم.

– انگیزه باعث می‌شود در اجرای عادت‌هایتان احساس خستگی نداشته باشید.

نقطه ضعف ایجاد عادت‌های خوب

عادت‌ها مثل سنگ بنا برای زندگی عمل می‌کنند. وقتی یاد می‌گیریم کارهایی را بدون فکر و ساده انجام دهیم به مرور زمان عادت‌های پیچیده هم برایمان عادی می‌شوند. اما گاهی درگیر تکرارهایی می‌شویم که اصلا به آن‌ها فکر نمی‌کنیم، چون همه چیز خودکار صورت می‌گیرد. ما در این شرایط اشتباهات زیادی مرتکب می‌شویم، چون راجع به کاری که انجام می‌دهیم فکر نمی‌کنیم. عادت‌ها هم نقطه قوت دارند و هم نقطه ضعف. نقطه قوت عادت‌ها این است که می‌توانیم به مرور زمان بدون اینکه در مورد عادتی فکر کنیم آن را انجام دهیم و نقطه ضعف عادت‌هایمان این است که دیگر به خطاهای خود توجه نمی‌کنیم. برای اینکه در انجام عادت‌های خود موفق عمل کنید و در عین حال پتانسیل خود را بالا ببرید، به رویکردهای حساب شده نیاز دارید. یعنی باید بتوانید مهارت‌هایی را یاد بگیرید و آن را به حافظه ناخودآگاهتان بسپارید. مثلا یک جراح موفق باید آنقدر یک برش را انجام دهد تا بتواند چشم بسته این کار را بکند.

برای اصلاح عادت‌های خود یا تغییر آن‌ها باید از سیستم بازبینی استفاده کنید. در این سیستم یک سال را مورد نظر خود قرار می‌دهید و بعد هر دستاورد و شکستی که تجربه کردید را یادداشت می‌کنید. بعد از خودتان سوالاتی می‌پرسید که مطمئن شوید چه عادتی خوب بوده یا نیاز به اصلاح دارد. مثلا می‌پرسید: «امسال برای من چه چیزهایی خوب پیش رفتند»، «چه چیزهایی یاد گرفتم» و «چه چیزهایی بسیار بد بوده و من تجربه خوبی به دست نیاوردم». این سوالات یک دیدی وسیع نسبت به وضعیت‌تان می‌دهد. مثلا فرد به این نتیجه می‌رسد که در عادتی باقی بماند و در آن پیشرفت کند یا به طور کلی آن را اصلاح کند.

همانطور که گفتیم یکی از نقاط ضعف عادت‌ها، وقتی است که آن را باور می‌کنید و دیگر اشتباهات جزئی را درک نمی‌کنید و همین باعث می‌شود تا شما نقاط ضعفتان را انکار کنید. یکی از بهترین راهکارها این است که اجازه ندهید یک عادت وارد تمام شخصیت شما شود. وقتی خودتان را در یک شخصیت تازه شکل گرفته غرق می‌کنید، به محض اینکه آن هویت تازه را از دست دادید، خودتان را به راحتی می‌بازید.

زندگی همیشه به یک شکل جریان ندارد. شما هم باید مدام خودتان را بررسی کنید تا ببینید عادت‌هایتان در خدمت شما هستند یا این عادت‌هایتان هستند که شما را محاصره کرده‌اند. باید سعی کنیم نسبت به عادت‌های مهم زندگی‌مان آگاهی داشته باشیم تا بتوانیم در مواقع لزوم به راحتی آنها را عوض کنیم.

نکات کلیدی:

– عادت‌ها نقاط ضعف و قوت دارند. نقاط ضعف این است که خطاها را نادیده می‌گیریم.

– سیستم بازبینی به شما کمک می‌کند تا عادت‌های قدیمی و نامناسب خود را اصلاح کنید یا از بین ببرید.

– خودتان را قربانی عادت‌هایتان نکنید. بخشی از هویتتان را مستقل از عادت‌ها قرار دهید تا در موقع لزوم به راحتی بدون اینکه دچار سرخوردگی شوید، آن را بشکنید.

نتیجه گیری

از یونانی‌ها یک ضربالمثل خوب به یادگار مانده، آن‌ها می‌گویند اگر یک اقدامی را هر چقدر کوچک بارها تکرار کنید، تاثیر فوق‌العاده‌ای روی شما می‌گذارد. این ضرب‌المثل در مورد عادت‌های ما هم صادق است. وقتی یک عادت کوچک را انجام دهید، شاید در ابتدا نتیجه قابل توجهی نبینید، اما اگر تعداد عادت‌های کوچکی که کنار هم قرار بگیرند را مورد توجه قرار دهید، می‌بینید که زندگی‌تان را زیر و رو می‌شود. عادت‌های ما همان اتم‌های کوچکی هستند که وقتی به یکدیگر می‌پیوندند می‌توانند قدرتمند عمل کنند. عادت‌های ما ترکیب می‌شوند و معجزاتی در زندگی ایجاد می‌کنند. این همان قدرت عادت‌های اتمی است؛ یعنی تغییر کوچک = نتایج بزرگ.

 

۴ نکته یاد گرفتیم: سرنخ، تمایل، پاسخ و پاداش.

این ۴ نکته یک مدل و راهنما هستند که می‌توانید برای هر مساله‌ای از آن استفاده کنید. درس‌های زیر به شما نشان می‌دهد که این چهارچوب توضیح داده شده در میکروکتاب می‌تواند در همه موارد کاربرد داشته باشد:

 

درس اول: اگر نسبت به چیزی آگاهی داشته باشیم به سمت آن تمایل پیدا می‌کنیم.

درس دوم: اگر شما نسبت به وضعیتی رضایت دارید، یعنی تمایلی به تغییر آن ندارید.

درس سوم: وقتی یک تصور از لذت‌های مختلف داشته باشید به سمت آن کشیده می‌شوید.

درس چهارم: احساسات شما این قدرت را دارند که رفتارهای شما را هدایت کنند.

درس پنجم: اقداماتی که انجام می‌دهید نشان می‌دهد تا چه حد چیزی را می‌خواهید.

درس ششم: وقتی برای چیزی که می‌خواهید فداکاری کنید، پاداش‌ها در انتظار شما خواهند بود.

فصل دوم : بهترین راه برای شروع یک عادت جدید

ایجاد عادت های خوب و شکستن عادت های بد – راه های ساده و ثابت شده -فصل ۴

فصل چهارم : قانون کمترین تلاش

 

قانون کمترین تلاش می‌گوید اگر افراد بین چند گزینه قرار بگیرند، گزینه‌ای را انتخاب می‌کنند که کمترین تلاش را به دنبال داشته باشد. ما در بین تمام گزینه‌هایی که در طول زندگی در مقابلمان قرار می‌گیرد موردی را انتخاب می‌کنیم که هم ارزش ما را بالا ببرد و هم با کمترین تلاش بتوانیم به آن دست پیدا کنیم. این در مورد عادت‌ها هم صدق می‌کند. اگر رفتاری که می‌خواهیم انتخاب کنیم و به یک عادت در خودمان تبدیل کنیم، انرژی زیادی نیاز داشته باشد، معمولا احتمال انجامش پایین می‌آید. به همین دلیل به سمت قانون کمترین تلاش کشیده می‌شویم. تنها راهی که بتوانیم رفتاری را مدام تکرار کنیم و آن را مثل یک مانع برای هدفمان در نظر نگیریم، ساده کردن آن است. وقتی آن‌ها را تبدیل به ساده‌ترین شکل ممکن کنید، راحت‌تر وارد مرحله اقدام می‌شوید و هر شرایطی داشته باشید، آن را انجام می‌دهید.

برای راه دادن یک عادت در زندگی، به تلاش نیاز دارید. برای آسان‌تر کردن این کار روی محیط کار کنید. محیط اطراف خود را طوری تغییر دهید که به هر طرف نگاه می‌کنید شما را یاد عادت تازه‌تان بیندازد. مثلا اگر می‌خواهید به باشگاه بروید، چقدر خوب است که باشگاهی انتخاب کنید که نزدیک محل کارتان باشد، به این صورت می‌توانید بعد از ساعت کاری برای ورزش به باشگاه بروید. در این بین سعی کنید هماهنگی خودتان با محیط را افزایش دهید. اگر رژیم غذایی دارید نباید برای صرف شام به دورهمی‌های شلوغ بروید، حقیقتا رعایت رژیم در آن شرایط سخت است. بنابراین سعی کنید تا جایی که می‌توانید روی موانع پیش روی خود کار کنید و آن‌ها را کاهش دهید.

برای اینکه بتوانید محیط را به بهترین شکل آماده کنید، باید بتوانید از قبل شرایط را مهیا کنید. مثلا اگر می‌خواهید یوگا را به یک عادت در خورد تبدیل کنید باید وسایل آن را از شب قبل آماده کنید. مثلا پد یوگا، بطری آب و وسایل مورد نیاز آن را در محل مناسب برای ورزش قرار دهید. حالا هر چقدر که دوست دارید می‌توانید عادات جدید را در لیست مورد علاقه خود قرار دهید. با کمک محیط و آماده‌سازی آن می‌توانید راه دستیابی و بهره‌برداری از عادات را ساده‌تر کنید.

نکات کلیدی:

– افراد به قانون کمترین تلاش پایبند هستند.

– محیط خود را طوری طراحی کنید که در هر جایی سرنخ‌هایی برای اجرای عادات جدیدتان وجود داشته باشد.

– راه رسیدن به عادت‌های تازه را هموار کنید و هر مانعی را از سر راه بردارید.

قانون ۲ دقیقه‌ای برای کاهش اتلاف وقت

درصد بالایی از اقداماتی که در طول روز انجام می‌دهیم از روی عادت‌هاست‌. آن‌ها مسیر زندگی ما را شکل می‌دهند. ممکن است انجام یک کار فقط چند ثانیه طول بکشد اما همین اقدام چند ثانیه‌ای که از روی عادت است، روی ثانیه‌ها و ساعت‌های بعدی شما هم تاثیر می‌گذارد. به همین دلیل برایمان انجام یک کار تکراری راحت‌تر از آن است که یک عادت جدید را به لیست عادت‌های قبلی اضافه کنیم. این یک حقیقت است که انتخاب اول شما سایر گزینه‌های پیش رویتان را هم تحت تاثیر قرار می‌دهد.

قانون ۲ دقیقه‌ای به ما کمک می‌کند تا جلوی گرایشات احتمالی و اضافی خود را بگیریم. این قانون به ما می‌گوید هنگامی که می‌خواهیم یک عادت جدید را شروع کنیم، عادتی را انتخاب کنیم که کمتر از ۲ دقیقه وقت بگیرد.

– مثلا به جای اینکه خودتان را مجبور کنید هر روز یک کتاب کامل بخوانید، آن را تغییر دهید و تبدیل به یک صفحه کتاب کنید.

– مثلا اگر می‌خواهید هر روز یک ساعت ورزش کنید، می‌توانید آن را به ۱۰ دقیقه کاهش دهید.

این کار یعنی ساده‌تر کردن عادت‌های انتخابی از طرف شما. مغز با هر چیز پیچیده‌ای که برخورد می‌کند از انجام دادن و یاد گرفتن آن طفره می‌رود. پس چه خوب است اگر بتوانیم هر چیزی را از حالت پیچیده خارج کنیم و به راحتی در مرحله عمل قدم بگذاریم. ساده‌تر کردن عادت‌ها براساس قانون ۲ دقیقه‌ای یک استراتژی قدرتمند برای ایجاد یک عادت جدید در زندگی است. حتی اگر شروع یک عادت جدید برای شما خیلی سخت باشد، این کار کمک می‌کند تا حداقل یک گام اساسی را برداشته باشید.

مثلا اگر انجام کاری برایتان سخت است آن را به مدت ۲ دقیقه انجام دهید و بعد متوقف کنید. مهم این است که از روی اجبار انجام ندهید تا بتوانید برای چندمین بار رفتاری را که دوست دارید به عادت‌تان تبدیل شود را تکرار کنید. می‌توانید از مثال زیر برای ورزش کردن استفاده کنید:

– در مرحله اول لباس ورزشی خود را بپوشید.

– در مرحله دوم از خانه بیرون بروید و سعی کنید پیاده‌روی ساده‌ای داشته باشید.

– در مرحله سوم پیاده به سمت باشگاه بروید و ۵ دقیقه تمرین کنید و بعد از ۵ دقیقه ورزش کردن را رها کنید.

– در مرحله چهارم ورزش خود را طولانی‌تر کرده و سعی کنید ورزش در باشگاه را به مدت ۱۵ دقیقه افزایش دهید.

– در مرحله پنجم ورزش خود را به ۳ بار در هفته افزایش دهید.

همانطور که مشاهده کردید، می‌توانید قدم به قدم و آرام آرام عادت ورزش کردن را در خودتان ایجاد کنید تا هم آن را از روی اجبار انجام ندهید و هم بتوانید به آن پایبند باشید.

نکات کلیدی:

– بیشتر اقدامات ما در طول زندگی از طریق عادت‌ها شکل می‌گیرند.

– هر عادتی که انجام می‌دهیم روی رفتارهای بعدی ما هم تاثیر می‌گذارد.

– در اجرای عادت‌های خود از قانون ۲ دقیقه‌ای استفاده کنید.

– برای اجرای عادت‌های خود از قانون ۲ دقیقه‌ای استفاده کنید.

– قانون ۲ دقیقه‌ای مدت زمان عادت‌های شما را کاهش می‌دهد و شما به آن پایبند می‌مانید.

چگونه عادت‌های خوب را جذب کرده و عادت‌های بد را از خود دور کنیم؟

همیشه قرار نیست برای رسیدن به موفقیت، خود را مجبور به انجام عادت‌های خوب کنیم. گاهی می‌توانیم با دشوار کردن عادت‌های بد به موفقیت برسیم. این قانون معکوس تغییر رفتار است. انجام این کار اصلا سخت نیست، کافی است عادت‌های بدتان را دشوار کنید. مثلا افرادی که می‌خواهند وزن کم کنند به جای اینکه تمام مواد غذایی یک ماه خود را یک جا خرید کنند، روزانه به فروشگاه بروند و به اندازه نیاز یک روز خرید خود را انجام دهند. به این ترتیب از خرید عمده در حجم بالا جلوگیری می‌کنند و در جهت تناسب اندام خود یک قدم بزرگ برمی‌دارند.

بهترین راه برای اینکه یک عادت بد را برای همیشه از خودتان دور کنید این است که تمام راه‌های رسیدن به آن را مسدود کنید. در این زمینه نیازی نیست به جنگ عادت‌های بد بروید، همین که روی کیفیت زندگی خود کار کنید، یعنی عادت‌های بد را از خود دور می‌کنید.

مثلا برای اینکه عادات تغذیه‌ای غلط را از بین ببرید، بهتر است روی تغذیه خود کار کنید. سعی کنید از بشقاب‌های کوچک استفاده کنید و میزان کالری دریافتی را کاهش دهید. یا اگر می‌‌خواهید در امور مالی پیشرفت کنید بهتر است به طور دقیق پس‌انداز کنید، زمان مشخصی را پرداخت آب و برق و گاز در نظر بگیرید و آن را به تاخیر نیندازید. البته بهتر است برای اصلاح هر رفتاری و تغییر هر عادتی از تکنولوژی هم استفاده کنید. راحتی کار با نرم‌افزارها، هم در وقت صرفه‌جویی می‌کند و هم باعث می‌شود بتوانیم به سادگی برخی از رفتارهای خود را اصلاح کنیم.

همه چیز به دست شماست. اگر بخواهید عادت‌های خوب را وارد زندگی‌تان کنید باید شرایط خود را تغییر دهید و به سمت عادات خوب حرکت کنید. به این ترتیب بدون زحمت زیاد عادت‌های بد را از زندگی خود دور می‌کنید چون دیگر جایی برای ابراز وجود عادت‌های بد وجود ندارد.

نکات کلیدی:

– رفتارهای نادرست و عادت‌های غلط خود را دشوار کنید.

– برنامه‌های زندگی خود را به سمت سالم‌سازی حرکت دهید.

– از تکنولوژی برای راحتی زندگی و حذف رفتارهای نادرست استفاده کنید.

قانون اساسی تغییر رفتار

استفان لوبی، فردی بود که در بخش سلامت عمومی کار می‌کرد. او محل زندگی خود را به سمت کراچی پاکستان ترک کرد. کراچی یکی از مناطقی بود که زندگی عمومی مردم از کیفیت خوبی برخوردار نبود، به خصوص وضعیت بهداشت در آن منطقه در حالت بحرانی قرار داشت. او و همکارش به این نکته پی بردند که مردم کراچی نسبت به رعایت بهداشت آگاهی دارند اما از انجام آن خودداری می‌کنند یا در انجام آن ثبات ندارند. عمل ساده‌ای مثل شستن دست‌ها را هم رعایت نمی‌کردند، افرادی هم که انجام می‌دادند، خیلی سرسری دست‌های خود را می‌شستند.

او و همکارش تصمیم گرفتند تا صابونی را بین افراد تقسیم کنند که به راحتی کف می‌کرد و رایحه‌ بسیار مطبوعی داشت. به طرز عجیبی میزان شستن دست‌ها با استفاده از این صابون گسترش پیدا کرد و مردم انجام این عمل ساده را جدی‌تر گرفتند. بعد از مدتی در آن منطقه سطح بهداشت بسیار بالا رفت و میزان مرگ و میر و بیماری‌های واگیر دار به طرز چشم‌گیری کاهش پیدا کرد.

لوبی و همکارانش این کار را به شکل یک عادت در مردم آن منطقه تبدیل کردند و بعد از ۵ سال که باز به کراچی برگشتند مشاهده کردند مردم همچنان از این صابون‌ها به صورت خودکار استفاده می‌کنند بدون اینکه کسی صابون را به آن‌ها بدهد. استفاده از صابون برای آن‌ها به امری رضایت‌بخش تبدیل شده بود. به همین دلیل وقتی انجام کاری برای ما لذت‌بخش‌تر باشد ما آن را راحت‌تر تکرار می‌کنیم، بدون اینکه چیزی یا کسی ما را به انجام آن کار مجبور کند.

بیشتر تصمیمات ما تاثیرات لحظه‌ای و سریع نشان می‌دهند. مثلا جایی که می‌خوابید یا دوری از حیوانات وحشی! اما برخی از کارهایی که انجام می‌دهیم نمی‌توانند در لحظه به ما پاداش بدهد. مثلا در صورتی که خیلی خوب ورزش کنیم، ممکن است سال آینده به اندام دلخواهمان برسیم یا اگر کارمان را خوب انجام دهیم ممکن است سر ماه حقوق خوبی بگیریم. این محیطی که ما در حال حاضر در آن زندگی می‌کنیم بازده آن کارها و تلاش‌ها با تاخیر است.

اجداد ما در گذشته زیاد نگران آینده خود نبودند، همین که می‌توانستند از چنگال حیوانات درنده رهایی پیدا کنند، برایشان یک پاداش آنی بود. اما بشر امروزه خود را درگیر پاداش‌ها تاخیردار کرده است. ما همیشه منتظریم تا چیزی در آینده اتفاق بیفتد و همه را تحت تاثیر قرار دهد، حالا یا پاداش است یا چیزی دیگر.

اگر شما عادت‌های خوبی داشته باشید، حتی اگر نتیجه آن را دیر دریافت کنید، می‌تواند به نفع شما باشد، اما اگر عادت‌های انتخابی یا غیرارادی شما بد باشند در آینده پاداش منفی دریافت می‌کنید. ما با انتخاب عادت‌های بد پاداش را در زندگی خود به تاخیر می‌اندازیم.

اما چگونه می‌توانیم پاداش‌های سریع را به نفع خود به کار بگیریم؟ برای اینکه در انجام یک عادت پایبند بمانیم باید نسبت به آن احساس خوبِ موفقیت داشته باشیم. برای باقی ماندن در مسیر اهداف یا عادات درست باید دلیلی داشته باشید تا بتوانید در آن عادت باقی بمانید. برای خودتان یک برنامه وفاداری تهیه کنید. مثلا یک حساب باز کنید و به جای خرید سیگار، غذاهای مضر و… پول آن را به آن حساب بریزید. پولی که پس‌انداز می‌کنید پاداش شماست. برای هر عادتی یک پاداش در نظر بگیرید. مثلا برای ورزش کردن، ماساژ می‌تواند یک پاداش باشد. اینگونه عادت‌هایتان هم برایتان لذت‌بخش‌تر می‌شود. وقتی بتوانید عادت‌های خود را رضایت‌بخش کنید به آن‌ها پایبند می‌مانید و می‌توانید لذت آنی را تجربه کنید. مثل داستان صابون در کراچی پاکستان که مردم از انجام آن کار لذت می‌برند.

نکات کلیدی:

– برای تغییر رفتار سعی کنید از قانون رضایت‌بخش بود استفاده کنید.

– هر چقدر انجام کاری برای ما لذت‌بخش باشد، بیشتر آن را تکرار می‌کنیم.

– برای پایبند بودن به عادات برای خودتان موفقیت‌های آنی در نظر بگیرید.

فصل پنجم : چگونه هر روز به عادت‌های خوب پایبند بمانیم