همانطور که می دانید؛ ما در مورد این صحبت کردیم که شما اصلا ارتباط دارید یا نه که دیدیم که هفتاد و پنج درصد بچه‌ها هیچ ارتباطی ندارند. در ادامه روی همان ریپلای کردیم و گفتیم که ما در هر سطحی باشیم؛ فرقی نمی‌کند. یک سری آدم از ما خوششان می آید و روی ما به اصطلاح کراش دارند و آنجا گفتیم برای اینکه ما پیشنهاد بدهیم اینگونه نیست که ناگهان سرمان را پایین بندازیم و بگوییم که: من از شما خوشم می آید! توی ذوق طرف می خورد. همه چیزخراب می‌ شود.

حالا می‌خواهیم به این موضوع بپردازیم که چرا همه چیز خراب می شود. نکته‌ی دوم یک مثال و مصداق عالی که خودش هم به من اجازه داده است که در موردش پادکست بسازم. یک مشتری دارم که اسمش را گذاشتم؛ دختر شیرازی.

خوش صدا, کاربلد, خوش اخلاق, خوش رفتار و خودش می گوید که خوشگل هم هست و اینکه ورزشکار هم هست. این شخص با این ویژگی‌ها را در نظر بگیریم. یک آقا پسری که از یک شهر دیگر هست از ایشان خوششان آمده است و به بهانه‌ی رزومه و این ها اطلاعاتش را گرفته است؛ یعنی یک قسمتی از کار را انجام داده است و گفته است که من از شما خوشم می آید. با ایشان دیدار گذاشته است و از قضا ایشان قبول کرده است. با هم رفتند بیرون و یک سری اشتباهات این پسر انجام داده است که می‌خواهم بررسی کنیم.

 

 نکته ی اول

 

دوستان اولین اشتباه عدم دانه پاشی است. شاید یک دختر با ما بیاید بیرون؛ شاید با ما حرف بزند؛ به ما اجازه بدهد ولی تا وقتی که من دانه پاشی خوب انجام نداده باشم کفتر من خیلی راحت نمی آید در دست های من. این نکته مهمترین نکته است. یعنی باید زور بزنم که خودم را اثبات کنم و دختر این را متوجه می شود که طرف دارد زور می‌زند. چون چیزی در چنته اش نیست الان. ولی اگر به مرور زمان در مورد رزومه صحبت می‌کرد؛ در مورد خارج از کشور صحبت می‌کرد؛ چون کارش در خارج از کشور است. می‌گفت من این هستم و این سبک زندگی را دارم؛ خیلی متفاوت بود تا زمانی که مثلا ناگهان بگوید: سلام از شما خوشم می آید! تازه اگر دختر به ما اجازه بدهد؛ ما فقط باید زوربزنیم.

 نکته‌ی دوم

 

دوستان یکی از مهم‌ترین نکات برای ارتباط‌گیری, طنازی و حرف را کش آوردن است. خیلی بهتر است که نسبت به این موضوع گارد نگیریم. این موضوع فلرت یا همان عشق‌بازی یک چیزی است که واقعا در خارج از کشور روی آن حسابی کار می شود ولی متاسفانه در ایران اولا بعد ترجمه شده؛ بد از آن برداشت شده است و به همین خاطر کسی معمولا سراغش نمی رود و چون کسی نمی رود شناخته شده نیست به صورت علمی و از طرفی هم روی این موضوع و روی این کلمه‌ گارد وجود دارد. یکی از چیزهایی که دخترها دوست دارند؛ حرف را کش آوردن و طنازی کردن است. من اگر بتوانم این را خیلی خوب پیاده‌سازی کنم؛ دختر مبهوت من می شود ولی متاسفانه این شخص فقط می گوید: سلام, خداحافظ, سلام, خداحافظ. خب مشخص است که وقتی شما بلد نیستید طنازی کنید شخصی جذب شما نمی شود.

 نکته‌ی سوم

دوستان عدم توجه به موقع است. من در یکی از مشاوره‌ها با یک پسری صحبت می‌کردم که در ارتباط بود و ارتباطش را از دست داده بود. با یک نکته ارتباطش برگشت. به او گفتم که اگر ما نباشیم ولی سر بزنگاه باشیم؛ خیلی بهتر از این است که همیشه باشیم ولی سر بزنگاه نباشیم. من این موضوع را در این پسر دارم می‌بینم که سر بزنگاه نیست. این داستانی که دختر شیرازی دارد برای من تعریف می‌کند؛ دارد به من نشان میدهد که این پسر سر بزنگاه وجود ندارد و این یعنی عدم توجه به موقع.

 چهارمین نکته

دوستان زود صمیمی نشوید! زود نگویید: وای می‌میرم برایتان و دوستتان دارم؛ چشم هایت چقدر خوشگل و فلان است! این باعث می شود که دختر از شما دور بشود. چرا دختر از ما دور می شود؟ به این خاطر است که دختر در ذهنش روال رسیدن به عشق را سخت کرده است. خب مشخص است که اگرسریع ارتباط برقرار شود؛ فارغ از آن چیزی است که در ذهن خودش شکل داده است. بگذارید کش بیاید. بگذارید این غذای عشق وعاشقی به وقت خودش بپزد.

 

 نکته‌ی پنجم

فقط عاشقانه یا فقط کاری حرف نزنید! می‌خواهید با یک دختر ارتباط بگیرید یا یک دختر با شما ارتباط بگیرد. در دخترها هم همین موضوع واقعا وجود دارد. مثلا فقط می‌نشینند و غیبت می کنند. پسرها فقط حرف می‌زنند در مورد حوزه‌ی کاریشان. فقط در مورد باشگاه صحبت می کنند. یک چیزی بگویید و حوزه‌های دیگر را هم بیاورید وسط .ادبیات, شعر, دو پهلو حرف زدن و… . این باعث می شود که جذابیت در حرف داشته باشیم. ما برای اینکه بتوانیم یک ارتباط موثر بگیریم باید استوری تلینگ ( داستان گویی)  بلد باشیم. داستان‌گویی کنیم به نحوی که مخاطب ما پشت سرهم ذهنش بالا و پایین بشود.

 نکته‌ی ششم

دوستان حاضرجواب باشید. بعضی ها خیلی یبس هستند. همینطور نشسته است و دختر یک چیزی می گوید و او می گوید: آره! شما درست می گویید! اصلا موافقت با دختر روی مغز او راه می رود. اعصابش را خورد می کند. فرض کنید یک شیر هستید و در قلعه‌ی خودتان ایستاده اید. غرش کنید! یعنی حرفی با شوخ‌طبعی به او بگویید. جواب حرفش را بدهید.

نکته ی هفتم

احوالپرسی عادی روی مخ دختر و مخ مخاطب است. دوست عزیزم کمی تنوع داشته باشید. دوتا شعر حفظ کنید. مثلا بگویید: صبح و خورشید بهانه‌اند. تو تنها دلیل چشم‌های بیدار منی. خودتان باشیید با کدام یک از این ها ارتباط برقرار می‌کنید؟ وقتی یکی به شما می گوید؛ صبح به خیر؛ شما بگویید: تو خود صبح جهانی خودت به خیر. اصلا این دو تا جواب را کنارهم بگذارید. شما درگیر کدام یکی از این ها می شوید؟!

 نکته‌ی هشتم

همه چیز را گفتن اعتبار شما را از بین می‌برد. هنوز با طرف آشنا نشده است و نمی داند که طرف چه اخلاقی دارد و من چه اخلاقی دارم. می‌دانم اصلا فرض می‌کنیم این دختر خوشگل و خوش صداست. باز هم نباید بگویید چون این باعث می شود که داستانی که دختر در مغز خودش به صورت ناخودآگاه ساخته است و به آن آگاهی ندارد؛ از بین برود.

هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. سر موقع حرف بزنید. اگه نمی‌توانید که اینطور باشید؛ یعنی انعطاف‌پذیری شناختی شما پایین است. یکی از کارکردهای اجرایی مغز است که به صورت علمی هم هست. روی آن کار کنید و تا این اصلاح نشود؛ شما همیشه درجا می‌زنید. آدم‌هایی که انعطاف‌پذیری شناختی ندارند؛ در روابطشان گند می‌زنند. مثل برق می‌چسبند و مثل برق فاصله می‌گیرند. شما اینگونه نباشید.

 نکته‌ی نهم

دوستان اگر شما همه چیز را داشته باشید؛ همه چیز را؛ مثلا این پسر اصلا تاجر است و وضعیت مالی اش عالی, رفتارش عالی است و … . ولی این چیزهایی که گفتم را ندارد. مردانگی ندارد؛ مستقل نیست با این سنش؛ با این وضعیت مالی اش بلد نیست ارتباط بگیرد با یک دختر. الان دختر به من می گوید که اصلا من از او حسی نمی‌گیرم و نمی‌توانم با او ارتباط برقرار کنم. اینکه زنگ بزنید تصویری فقط طرف را نگاه کنید که چه بشود؟! این نگاه کردن مربوط به زمانی است که رابطه ایجاد شده به تثبیت رسیده است.

آن وقت دلبری می‌کنم. هنوز ارتباط شکل نگرفته است و شما مثلا زنگ می‌زنید که چه بشود؟! این زل زدن به چه دردی می خورد؟! خب بی‌احترامی است. پس مهارت را یاد بگیرید دوستان. ارتباط موثر باعث می شود که ما وضعیت مالی مان خوب بشود؛ حس خودمان بهتر بشود؛ رابطه عاطفی بهتری را تجربه کنیم. بعضی ها می گویند اگر پول داشتم؛ اگر یک ماشین با کلاس داشتم و … فلان کار را می کردم.

بین پول و جذابیت‌های کلامی بصری یک پسر, دخترا آن چیزی را انتخاب می‌کنند که اینها را داشته باشد. بعید می دانم که همه دخترها به دنبال پول باشند.

من دارم این را می گویم که این گونه نیست. من الان باید چیکار کنم؟!

تمام این نکاتی که گفتم را و آن پسر انجام میدهد را برعکس کنید!

دسته‌ها: عمومی