درود بر شما دوستان امیدوارم که حالتان خوب باشد من سپهر خداونده هستم و امروز با اپیزود هیجدهم پادکست صلح درون با موضوع انتظار معقول از خودمان داشته باشیم در کنار هم خواهیم بود.
صحبتم را میخواهم با یک مثال شروع کنم به نظرتان درختهای نخلی که کنار شهرهای ساحلی در می آیند که پر آفتاب و اینگونه چیزها هستند مثلا در قطب رشد میکنند،مثلا اینها را ببریم قطب شمال رشدمیکنن یا برعکس مثلا فکر کنید خرس قطبی که در جاهای خیلی سرد زندگی میکنند میتواند بیاید وسط آفریقا مثلا به زندگیش ادامه بدهد یک اتفاق غیرممکن است، دیگر زندگی خیلی از ما اینگونه است یعنی یک انتظاری از خودمان داریم که کلا متناسب با توانمندی و ظرفیت ما نیست و همین باعث میشود فشارهای بیخودی به خودمان بیاوریم و حال خودمون را خراب کنیم.
بدون دلیل دنباله خواسته های نامقول نباشید
بیدلیل با یک سری اهداف و خواستهها آرزوهای اشتباهی که خودمان انتخاب کردیم مثلا میگویم تصمیم میگیریم لاغر بشویم حالا همیشه هر جور کار میکردیم،زندگی میکردیم بعد یک تصمیم میگیریم،لاغر شویم مثلا یک مناسبتی عروسی یا مهمانی هایی که است یا تابستان معمولا عزیزان خیلی علاقه به لاغر کردن پیدا میکنند باید از قبل شروع بکنند مثلا میگویم بیست کیلو اضافه وزن داریم یک شبه میخواهیم وزنکان را پایین بیاوریم پایین.
خب نمیگویم نمیشود ولی خب قطعا اگر بخواهید در یک ماه بیست کیلو وزن کم کنید بهترین مدت هایی که بخواهد این کار را انجام بدهد در بازدهی زمانی شش ماه تا یک سال میتوانید این کار را انجام بدهید که هم بدنتان سالم بماند و هم بتوانید عضلهسازی کنید.
حالا این چیزهای نرمالش است ولی ما انتظار غیر معقول داریم که میکنیم،مثلا چربیهایی که در چندین سال ایجاد شده میتوانیم یک ماه آب کنیم؟! ممکنه بشود ولی به خودمان آسیب میزنیم، پس این یک انتظار غیرمعقول و غیر منطقی است یا خیلی جاهای دیگر مثلا یک کاری را تازه شروع کرده ام و میخواهیم یک شبه در آن پیشرفت کنیم که کسی که پانزده سال دارد این کار را انجام میدهد این پیشرفت را داشته است یا هر چیز دیگر.
باتوجه به ظرفیت خود، به دنبال موقعیت باشید
باید یاد بگیریم که متناسب با توان ظرفیتمان در هر موقعیتی انتظار از خودمان داشته باشیم و اگر نتوانیم این موضوع را رعایت کنیم و خواستههای معقول داشته باشیم اهداف متناسب با توانمندهایمان بگذاریم،همهی اینا باعث آسیب دیدن و آزار روحی ما میشود و در نهایت چیزی که برای ما میماند حس سرخوردگی و افسردگی است.
ببینید وقتی که آدم اهداف بزرگتر از تواناییش را میگذارد و به آن نمیرسد به آنها هی سرخورده میشود و این موضوع هی تکرار می شود ،روحیهی آدم داغون میشودقشنگ آدم دچار افسردگی میشود. خیلی عجیب نیست که فکر کنید حتما یک اتفاق خاصی باید بیفتد تا شما افسرده بشوید حتما یک چیز عجیب از پیش پا افتاده مانند کرمهای کوچک که درخت را از پا در میاورند اگر شما هم استرس روزانه دارید،سر چیزهای بیخود به خودتان بد و بیراه بگوید،بعد از چند سال میبینید که با دل سرشار از یقین به جمع افسردگان پیوسته اید.به همین سادگی این اتفاقات میافتد و این چیزی که تقریبا نسل ما به شدت درگیر همان دوست دارم پولدار بشوم فکر نمیکنند کسی باشد که پول دوست ندارد، پولدار بشوند ممکن است حالا یک نفر نخواهد ولی فکر نمیکنم کسی باشد که دوست ندارد.
اگر وجود دارد دمش گرم دیگر خیلی کارش درست است اصلا واقعا باریکلا ولی دانم همه دوست دارند پولدار بشوند همه دوست دارند خوشبخت شویم، همه دوست داریم زندگی شادی داشته باشیم همه دوست داریم با آدمی که دلمان میخواهد آشنا بشویم اصلا دیوانه نیستیم بخواهیم برویم با آدم ها آشنا بشویم. خیلی واقعا من صحبتی ندارم در مورد این دیستونیک نمیکنم ما دنبال آزار خودمانیم حداقل کسایی که پادکست صلح درونی دارند گوش میکنند دنبال این هستند که بهتر از این که دارند زندگی میکنند،زندگی داشته باشند یعنی همان دنبال رشد و پیشرفت.
انتظارات غیر واقعی را از خود دور کنید
بنابراین وقتی که شما مسیری را در پیش میگیرید که انتظارات غیر واقعی و غیر معقول از خودتان داشته باشید در حقیقت این فرصت از خودتون میگیرد که هر بار با آرامش زندگی کنید و خودتان را ببرید در فضای تنش و استرس و تشویش و چیزهایی که همیشه حالتان بد میکنم.این تا اینجا داشته باشدن در بخش بعدی بیشتر صحبت میکنیم یک چیزی که جدیدا هم در خودم حس کردم هم در آدمای اطرافم این است که ببینید ما خیلی پتانسیلهای زیادی داریم.
خیلی جالب است یعنی باورمان شاید نشود ولی شاید مثلا در صد تا دویست تا مورد مختلف استعداد و توانایی داریم که میتوانیم رویشان کار کنیم اما برای اینکه ما به نتیجه برسیم و به اهداف برسیم باید روی یکی دو تا از این ها کار کنیم.میگویند “با یک دست نمیشود هندوانه را بلند کرد”واقعا اینگونه است شما اگر بخواهید موفق باشید باید یک هدف مشخصی را انتخاب کنید روی همان تلاش کنید تا بتوانید به همان نتیجه برسانید، یعنی نکتهی مثبت این چیزی که من میگویم واقعا در تمام آدمها به نظرم این وجود دارد یعنی وقتی زندگی خودم و اطرافیانمان نگاه میکنیم میبینیم این درتمام مسیر یک سری استعدادهای واقعا جالب دارند.
زیاد ورزش کنید تا بهتر فکر کنید
حالا یکی ممکن است در ورزش خیلی خوب باشد که ممکن است در زبان خیلی خوب باشد ولی استعدادهایشان ممکن است متفاوت باشد ولی تعداد زیادی استعداد داریم که میتوانیم شکوفا کنیم،یعنی داغون ترین آدمی هم که شاید وجود داشته باشد از لحاظ استعدادی حداقل پنجاه،شصت استعداد خوبی دارد که میتواند در آنها ستاره بشود بدرخشد. وبه یک نتیجهی فوقالعاده و خاص برسد اما برای اینکه بتواند به آن نتیجه برسد باید بتواند آنها را کشف کند، یعنی مثلا میگویم یک آدمی ممکن است اهل درس نباشد، اهل ورزش نباشد ولی مثلا بتواند نقاش فوقالعاده باشد یعنی روح اینگونه ای داشته باشد اصلا رفت است چه میدانم فیزیک محض خوانده است یک رشتهی خیلی سخت ولی مثلا روح موسیقی دارد و میتواند یک خوانندهی خیلی خوب و صدای خوبی دارد یا میتواند یک پیانیست بشود حالا هر چیزی ، این خیلی مهم است که شما از بین استعدادهای مختلفی که همهی ما داریمد سعی کنید استعدادتان را کشف کنید.
چگونه میتوانید این کار را کنید رفتن به سمت کارهای مختلف که بهشان علاقه دارید؛یعنی مثلا ممکن است به بیست تا کار علاقه داشته باشیآنها را باید تست کنید تا ببینید که در کدامشان میتوانید بهتر بدرخشید بهتر میتوانید رشد کنید.از بین علایقتان آنهایی که بهتر است را انتخاب کنید و بعدش در آن مسیر قرار بگیرید، اینها را برای این میگویم چون که خودم جدیدا به این نتیجه رسیده ام یعنی میبینم که آدم واقعا خیلی تواناییها و پتانسیلهایی یاد دارد ولی باید کشفشان بکند؛ یعنی این که مثلا ما درس میخوانیم میرویم دانشگاه قرار نیست و در همان مسیر رشد کنیم،شاید اصلا قرار است سرنوشت ما یک چیز دیگری باشد برای همین سعی کنید تواناییهاتان را شناسایی کنید و بر اساس توانایی هایتان حالا از خودتان انتظار داشته باشید،یعنی مثلا متوجه میشوید در فلان موضوع توانمندید حالا یک برنامهریزی میکنید با انتظار معقول در بازهی زمانی مشخص به نتیجه میرسانید.
همیشه صبور بودن را تمرین کنید
ببینید هیچ چیزی در این دنیا بدون صبر به دست نمی اید بگوم انتظار معقول داشته باشید، مثلا میگویم مثلا فکر کنید که میخواهید بچهدار بشوید خب بچه که یک ماهه نمی آید بیرون حالا ممکن است در صد سال آینده علم انقدر پیشرفت بکند که مثلا دو روز بچه به دنیا بیاید ولی حداقل در حال حاضر چنین امکانی ندارد. شما باید نه ماه صبر کندی و بایستید تا به دنیا بیاید پس هر چیزی در این دنیای پروس و یک زمانی لازم دارد تا به آن نقطهی نهایی اش برسد و موقعی که شما میتوانید به آن خواستهها برسید که هم صبور باشید هم انتظار معقول داشته باشید و هم زندگی را در یک پروسهای مشخص ببینید یعنی انتظار معقول داشتن به زمانبندی خیلی مربوط میشود.
مثال دیگری که بخواهم بزنم راجب هدفگذاری است هدفی که میگذارید انتظار معقول داشته باشید که در بازه زمانی خیلی خوب اتفاقات مثبت برای ما بیوفتد ولی این اتفاق های مثبت نیاز به زمان دارند، نیاز به فرصت دادن دارد؛ مثال میگویم مثلا فکر کنید الان کسی که دلتان میخواهد در زندگیتان نیز تنها هستید یا حتما میتوانید در زندگی شما قرار بگیرد ولی نه ؛مثلا همین امشب حالا یک کافیشاپ میروید فکر کنید مثلا با یک نفر ایدهآل زندگیتان آشنا میشوید ممکن است دو سال دیگر در یک سفر اصلا با آن آدم آشنا بشوید باید زمان بدهید انتظار معقول داشتن درواقع دید مثبت متناسب با توانمندی که شما خودتان پتانسیل را باور میکنید و حالا به نسبت آنها از خودتان توقع انتظار دارید تا بتوانید در بازهی زمانی مشخصی به اهدافتان برسید به این موضوع خیلی توجه کنید به نظرم میتواند روی زندگی همهی ما تاثیر مثبت بگذارد و در مسیر رسیدن به خواستههایمان خیلی بهمان کمک کند.